موقعیت آسیای مرکزی :
سرزمینهایی که در قدیم با نام ماوراالنهر معروفیت داشتند و امروزه آسیای مرکزی خوانده می شود از پیشینه تاریخی مشترک با ایران برخوردار هستند. آسیای مرکزی سرزمین پهناوری در قاره‌ی آسیا است که هیچ مرزی با آب‌های آزاد جهان ندارد. اگر چه مرزهای دقیقی برای این سرزمین تعریف نشده است، اما معمولاً آن را دربرگیرنده کشورهای امروزی ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان می‌دانند. اهمیت آسیای مرکزی بحدی است مکیندر از تئوری پردازان علم جغرافیای سیاسی، از منطقه آسیای مرکزی به عنوان هارتلند (یعنی قلب زمین) نام برده است و دلایل گوناگونی را جهت این نظریه ارائه کرده است . از جمله این دلایل قرار داشتن آن در بین اروپا و آسیا ، عبور جاده ابریشم از آن ، تلاقی سه تمدن بزرگ یعنی ایران – اسلامی ، کنفوسیوسی و اسلاو در این منطقه می باشد . در طول تاریخ، آسیای مرکزی همواره دارای موقعیت ویژه ای بوده است. این منطقه هم برای امپراتوری ایران، هم برای مغول ها و هم برای امپراتوری چین، از اهمیتی خاص برخوردار بود. تنها در دوران اتحاد شوروی بود که آسیای مرکزی ، تاحدود زیادی اهمیت خود را برای مدتی از دست داد، اما بلافاصله پس از فروپاشی شوروی، رقابت شدید بین کشورهای منطقه و قدرت های جهانی برای ایجاد حوزه نفوذ در آن از سر گرفته شد.
بعد از فروپاشی شوروی جغرافیای سیاسی آسیای مرکزی بشدت دچار تغییر شد. در حالیکه در دوران شوروی این منطقه در درون مرزهای آهنین قرار داشت، بعد از فروپاشی شوروی پنج کشور این منطقه مستقل شدند و با توجه به اهمیت ژئوپلیتیک آن قدرتهای بزرگ تلاش گسترده ای برای نفوذ در این منطقه انجام دادند که این موضوع باعث شد که برخی از نظریه پردازن اعلام کنند که بازی بزرگ بار دیگر در این منطقه احیاء شده است. بازی بزرگ به رقابت‌های بین بریتانیای کبیر و امپراتوری روسیه در قرن نوزدهم برای تسلط بر آسیای میانه گفته می‌شد. اکنون این موضوع به رقابت‌های کنونی بین کشورهای آمریکا، روسیه،چین، پاکستان و هند برای نفوذ و تسلط دراز مدت بر منابع وسیع نفت و گاز منطقه اطلاق می شود .
آسیای مرکزی) سرزمین پهناوری در قاره آسیا است که هیچ مرزی با آب‌های آزاد جهان ندارد. اگر چه مرزهای دقیقی برای این سرزمین تعریف نشده اما معمولاً آن را دربرگیرنده کشورهای امروزی افغانستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و قزاقستان می‌دانند.
آسیای میانه در طول تاریخ با عشایر و جادهٔ ابریشم یادآوری شده است و مانند جاده‌ای برای پیوند مردم، جابجایی کالاها و اندیشه‌ها بین اروپا، خاورمیانه، آسیای جنوبی و آسیای شرقی بوده است.
زبان‌های مهم آسیای میانه
۱. زبان‌های ترک‌تبار
– ترکمنی
– قزاقی
– قرقیزی
– تاتاری
– ازبکی
– اویغوری
۲. زبان‌های ایرانی
– فارسی
– فارسی دری
– فارسی تاجیکی
– پشتو
۳. زبان‌های مهم دیگر
– مغولی
– تبتی
۴. زبان‌های میانجی
– روسی
– چینی
اکثریّت جمعیّت کشورهای آسیای مرکزی مسلمان هستند و حتی تاتارها که اکثر آنها از مسلمانان بخش اروپایی اتحاد شوروی و سیبری هستند، در آسیای مرکزی سکنی دارند. همچنین بیشتر اقوام مسلمان این منطقه ازبکها، قزاقها، تاجیکها، ترکمن‌ها، قرقیزها، قزاقالپاتها و نیز دونگنها هستند. با آنکه سالیان دراز حاکمیت کمونیستی، مسلمانان این منطقه را تحت حکومت و سیطرۀ خود کشانده بود و مساجد آنان را به موزه واصطبل تبدیل کرده بود، هرگز نتوانست اسلام را از باورهای مردم این مناطق بزداید. تعیین اسامی اسلامی برای فرزندان، رعایت آداب و رسوم مذهبی، پایبندی به عباداتی مثل روزه، نمونه‌هایی از این پایداری است.
مسلمانان آسیای مرکزی اغلب حنفی‌اند و محبّت اهل بیت(ع) را برخود فرض می‌دانند.
قزاقستان :
یکی از کشورهای آسیای مرکزی قزاقستان می باشد . قزاقستان با دو میلیون و ۷۲۷ هزار و ۳۰۰ کیلومترمربع نهمین کشور جهان از نظر وسعت است که با کشورهای روسیه، قرقیزستان، ترکمنستان، ازبکستان و چین هم‌مرز است. این کشور همچنین از جنوب غربی به دریای خزر متصل است. از نظر جمعیت، قزاقستان شصت و دومین کشور جهان است. جمعیت این کشور از زمان استقلال آن از اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۹۱ کاهش پیدا کرده است. در سال ۱۹۸۹ جمعیت این کشور ۱۶ میلیون و ۴۶۴ هزار و ۴۶۴ نفر بود و در جولای سال ۲۰۰۸ این رقم به۱۵۳۴۰۵۳۳ نفر رسیده است . یکی از دلایل این کاهش به مهاجرت روس‌ها در بعد از فروپاشی شوروی بر می گردد. وسعت زیاد این کشور سبب شده در هر کیلومتر مربع از قزاقستان شش نفر زندگی ‌کنند. بر اسا آمارهای رسمی ۴/۵۳ درصد مردم قزاقستان را قزاق ها ، ۳۰ درصد را روسها و بقیه را اوکراینی ها ، ازبک ها ، اویغورها تشکیل می دهند. همچنین ۴۷ درصد مردم قزاقستان مسلمانان ،۴۴ درصد را ارتدوکس ها و ۲ درصد را پروتستان و بقیه از سایر مذاهب هستند. تعداد شیعیان در قزاقستان بسیار اندک است .
ازبکستان :
ازبکستان یکی دیگر از پنج کشور آسیای مرکزی است که با ۴۴۷٬۴۰۰ کلیومتر مربع مساحت و ۲۷۳۴۵۰۲۶ نفر جمعیت (در جولای ۲۰۰۸) ، کشوری محصور در خشکی و با قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، افغانستان و ترکمنستان همسایه است. پایتخت این کشور تاشکند است.۸۰ درصد ازبکستان را ازبک ها ، ۶ درصد روسها ، ۵درصد تاجیک ها ، ۳ درصد قزاق ها ، ۵/۲ درصد قاراقالپاق ها ، ۵/۱ درصد تاتارها و ۲ درصد از سایر اقلیت ها تشکیل می دهند . ۸۸ درصد مردم ازبکستان مسلمان و ۹ درصد ارتدوکس و بقیه از سایر مذاهب هستند. ۱۰ درصد مسلمانان این کشور شیعه هستند .
عبور بخشی از جاده تاریخی ابریشم و وجود مناطق و شهرهای تاریخی و باستانی ازجمله سمرقند و بخارا ازبکستان را از نظر فرهنگی و تجاری در جایگاه ویژه ای در آسیای مرکزی قرار داده است.
ازبکستان در قرن نوزدهم تحت سیطره امپراتوری روسیه قرار گرفت. با وقوع انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ «جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان» در ۲۷ اکتبر ۱۹۲۴ تأسیس شد و در دسامبر همان سال به عضویت اتحاد جماهیر شوروی درآمد. در سال ۱۹۳۲ نیز جمهوری خودمختار قره ‌قالپاغستان به آن پیوست. جمهوری ازبکستان در ۱ دسامبر ۱۹۹۱ استقلال خود را اعلام کرد. قانون اساسی ازبکستان در ۸ دسامبر ۱۹۹۳ به تصویب رسید.نمایندگان پارلمان ازبکستان ۱۵۰ نفر هستند که برای یک دوره پنج ساله انتخاب می‌شوند.
براساس آخرین تغییرات قانون اساسی ازبکستان دوره ریاست‌جمهوری از پنج سال به هفت سال افزایش یافت . اسلام کریم‌اف رئیس جمهوری ازبکستان درزمان شوروی سابق مسئولیت‌های زیادی از جمله وزارت دارایی وریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست ازبکستان را برعهده داشت. او موفق شد در دسامبر۱۹۹۱ به‌عنوان اولین رئیس‌جمهوری ازبکستان پس از استقلال نام خود را در تاریخ این کشور ثبت کند. با آنکه قرار بود پنج سال پس از آن برای باردوم در انتخابات شرکت کند، تحت شرایط ویژه آن زمان تصمیم گرفت با برگزاری همه پرسی در مارس ۱۹۹۵ مدت ریاست‌جمهوری خود را تا سال ۲۰۰۰ تمدید کند. در ژانویه سال ۲۰۰۰ مجددا برای دومین بار درانتخابات پیروز شد اما این‌بار هم تنها پس از ۲ سال با اصلاح قانون اساسی درسال ۲۰۰۲ دوره ریاست‌ جمهوری را از ۵ سال به هفت سال افزایش داد. نهایتا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۷ برای بار سوم اسلام کریم اف قدرت را برای هفت سال دیگر در این کشور دردست گرفت .
ازبکستان دارای منابع عظیم نفت و گاز می باشد و صادرات عمده این کشور را پنبه، طلا، گاز طبیعی، کود معدنی، فلزات، منسوجات و ماشین آلات تشکیل می دهد . این کشور در چهارراه قدرت های هسته ای جهان واقع شده است . چرا که روسیه در شمال این منطقه، چین در شرق و پاکستان در جنوب شرق آن از قدرتهای هسته ای می باشند و همین موضوع اهمیت ژئوپلیتیکی ازبکستان را بیشتر کرده است. آسیای مرکزی که ازبکستان در میانه آن واقع شده، به دریای آزاد راهی ندارد. در چنین موقعیتی، ازبکستان تبدیل به کشوری می شود که همه خطوط ارتباطی بین این کشورها باید از آن عبور کند. جدا از پیوندهای تاریخی با اسلام با متجاوز از ۲۷ میلیون نفرجمعیت، حدود نیمی از کل مردم منطقه را در بر می گیرد. دارای مرزهای مشترک باافغانستان و نیز چهار کشور دیگر آسیای مرکزی است و کانون مبارزات اسلام تندرو ازبکستان است. دره فرغانه در شرق ازبکستان به دلیل موقعیت جغرافیایی، تراکم جمعیتی و ترکیب فرهنگی اش، از مراکز فعالیت این گروه ها به شمار می رود. افزایش گروه های رادیکال در دره فرغانه به نحو روشنی مشهود بوده است. گروه هایی همچون تبلغ (ماموریت)، اوزون سوکول (ریش بلند)، عدالت اویوشماسی (جامعه عدالت)، اسلام لشکرلری(جنگجویان اسلام)، توبه (ندامت) و نور (پرتو نور) وجود دارند. بدین ترتیب، تحولات این کشور از اهمیت محوری برخوردار است.
اسلام کریم اف، از متحدان استراتژیک آمریکا در منطقه آسیای مرکزی به شمار می رود. دولت آقای کریم اف، از چند سال پیش یک پایگاه نظامی در اختیار نیروهای آمریکایی قرار داده که در عملیات این کشور در افغانستان از اهمیتی ویژه برخوردار است. علاوه بر این، به رغم تکذیب های مکرر وزارت خارجه آمریکا، گزارش هایی در دست است مبنی بر این که آمریکا، برخی بازداشتیان نبرد با تروریسم جهانی را جهت انجام بازجویی ها به ازبکستان می فرستد.
ترکمنستان :
کشور ترکمنستان بعنوان یکی دیگر از کشورهای آسیای مرکزی در بخش غربی این منطقه واقع شده است. وسعت خاک آن ۴۸۸۱۰۰ کیلومتر مربع و با کشورهای قزاقستان، ازبکستان، ایران، و افغانستان هم مرز است. رودخانه آمودریا قسمتهایی از مرز مشترک ترکمنستان با ازبکستان و افغانستان را تشکیل می دهد. براساس آمارهای رسمی تا جولای ۲۰۰۸ جمعیت این کشور ۵۱۷۹۵۷۱ نفر بود. با وجود جمعیت اندک، ترکمنستان کشوری چند ملیتی است. براساس برخی برآورد ها نمایندگان بیش از یکصد ملیت و قومیت در ترکمنستان سکونت دارند. ۸۵ درصد جمعیت این کشور ترکمن، ۵ درصد ازبک و ۴ درصد روس هستند. اقلیت قزاقها، ارمنی ها، آذری ها، تاتارها، بلوچ ها، اوکراینی ها، کردها، کره ای ها، دونگانها، خزرها و یهودیان نیز در این کشور زندگی می کنند.۸۹ درصد جمعیت ترکمنستان را مسلمانان ، ۹ درصد را ارتدکس های روسیه و ۲ درصد را سایر ادیان تشکیل می دهند .آذریهای ساکن در این کشور شیعه هستند .
ترکمنستان که در ۲۷ اکتبر سال ۱۹۹۱ رسماً اعلام استقلال کرد. این کشور بعد از فروپاشی شوری تا سال ۲۰۰۶ توسط صفر مرداد نیازاف دبیر اول حزب کمونیست ترکمنستان دردوران شوروی اداره می شد.
ترکمنستان بویژه در دوره نیازاف به صورت یک پارک تفریحی به سبک استالینی در آمده بود. وضعیت ترکمنستان دردوران نیازاف به این شکل بود : ” در این کشور صف به صف هتلهای مجلل و دهها کاخ ریاست جمهوری وجود دارد، در حالی که برخی از شهروندان از آب آشامیدنی بی بهره اند. صفرمراد نیازف عنوان ترکمن باشی به خود داده است که معنای آن سردسته همه ترکمنها است. نیازف همه جا هست. او رسما پایه گذار همه روزنامه های ترکمن است. تصویرش هنگام پخش همه برنامه ها در گوشه صفحه تلویزیون دایما به چشم می خورد و دانشجویان و کارکنان دولت مکلف اند نوشته های او موسوم به روح نامه را مطالعه نمایند.رهبر ترکمن دست به یک سری اقدامهای مهندسی اجتماعی زده به این قصد که نسل تازه ای از ترکمنها بسازد که خود الگوی آنها باشد. آموزش به زبان خارجی حذف شده است؛ طول مدت آموزش اجباری در مدارس از ١٢ سال به ١٠ سال کاهش داده شده؛ تمامی مدارک دانشگاهی که از سال ١٩٩٣ به بعد در خارج از کشور اخذ شده اند بی اعتبار اعلام شده اند. شمار دانشجویان دانشگاهها از سی هزار در واپسین دهه اتحاد جماهیر شوروی به سه هزار در حال حاضر رسیده است . رسانه ها سانسور می شوند. اینترنت زیر کنترل است. سفر به خارج و داخل شدن به کشور دشوار است.هر گونه دگراندیشی به سختی سرکوب می شود. از هنگام سوء قصد به نیازف در سال ٢٠٠٢ که به سختگیری و بازداشتهای گسترده منجر شد سرکوب شدیدتر هم شده است . هر گونه انتقادی در چارچوب سازمانهای بین المللی با مخالفت مقامهای ترکمن به بهانه دخالت در امور داخلی کشورشان مواجه می شود. از سوی دیگر شمار زیادی از دیپلماتهای ترکمن به همراه خانواده هایشان در چند سال گذشته از کشورهای دیگر درخواست پناهندگی کرده اند. “
با درگذشت صفر مرداد نیازاف قربان قلی بردی محمداف ریاست جمهوری ترکمنستان را بعهده گرفت .
قانون اساسی ترکمنستان در ۱۸ مه ۱۹۹۲ در چهاردهمین نشست مجلس ترکمنستان به تصویب رسید. بر اساس این قانون اساسی، ترکمنستان کشوری دمکراتیک و لائیک و اداره آن به شکل جمهوری ریاستی است. بر اساس قانون اساسی ترکمنستان، رئیس جمهور مقامات قوه مجریه و قضایی را منصوب می‌کند و نیز نامزدهای انتخابات مجلس را تصویب می نماید. مدیریت در محل ها از سوی استانداران صورت می گیرد . بر اساس قانون اساسی، استانداران در حکم نمایندگان رئیس جمهور هستند و زیر نظر رئیس جمهور فعالیت می نمایند و نیز از سوی خود رئیس جمهور منصوب و یا برکنار می گردند. بر اساس قانون اساسی ترکمنستان ، رئیس جمهور که به طور مستقیم توسط مردم انتخاب می شود، رئیس کابینه وزیران ترکمنستان است. تا پیش از اصلاحات قانون اساسی در ترکمنستان در سال ۲۰۰۸ در این کشوردو ارگان قانون گذاری وجود داشت که عبارت بودند از خلق مصلحتی (شورای مردم) که در آن رئیس جمهور، اعضای کابینه وزیران ، نمایندگان مجلس ، رئیس دیوان عالی، رئیس دادگاه عالی اقتصادی، دادستان کل ، استانداران و خلق وکیل لری (نمایندگان هر کدام از مناطق مسکونی) عضویت داشته و با بیش از دو هزار عضو سالی یک بار جلسه تشکیل می داد. ازگان قانونگذاری دیگر مجلس نمایندگان بود که ۵۰ نماینده داشت که از پنجاه حوزه انتخاباتی به مدت پنج سال انتخاب می شدند. اما در قانون جدید تعداد نمایندگان مجلس ترکمنستان به ‪ ۱۲۵‬نماینده افزایش یافته است .
همچنین بر اساس قانون اساسی جدید ترکمنستان که هشت فصل و ‪۱۱۸‬ماده دارد، مجلس مصلحت خلق که تاکنون عالی‌ترین ارگان تصمیم گیری این کشور بود، حذف شده است. در قانون اساسی جدید، دوره ریاست جمهوری ترکمنستان پنج سال بوده و بر اساس ماده ‪ ۵۸‬آن ، مجلس این کشور در صورت عدم کفایت رییس جمهوری برای ادامه کار می‌تواند طرح عدم اعتماد وی را با یک چهارم آرا نمایندگان در مجلس مطرح کند . در ماده ‪ ۱۲‬قانون اساسی جدید گفته شده است که در ترکمنستان آزادی ادیان تضمین می‌شود و سازمان‌های دینی از دولت جدا بوده و حق دخالت در امور دولت را ندارند.
ترکمنستان تنها کشور آسیای مرکزی است که رسما سیاست بیطرفی را اتخاذ کرده است . موضع بیطرفی این کشور در تاریخ ۱۲ دسامبر ۱۹۹۵ میلادی از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسیده است.
ترکمنستان دارای منابع عظیم نفت و گاز می باشد و در حال حاضر بخش اعظم گاز این کشور از مسیر روسیه و ایران منتقل می شود .
تاجیکستان :
جمهوری تاجیکستان نیز یکی از کشورهای منطقه آسیای مرکزی است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان کشوری مستقل به عضویت سازمان ملل در آمد . تاجیکستان با ۱۴۳۱۰۰ کیلومتر مربع مساحت و ۷۲۱۱۸۸۴ نفر جمعیت از جنوب با افغانستان، از غرب با ازبکستان، از شمال با قرقیزستان و از شرق با چین همسایه است. کشور تاجیکستان دارای سه استان و یک منطقه خودمختار است. استان ختلان به مرکزیت قُرغان‌تپه، استان سغد به مرکزیت خجند، استان قراتگین به مرکزیت کافرنهان، منطقه خودمختار کوهستان بدخشان به مرکزیت خاروغ . ۷۰ درصد جمعیت این کشور را تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند که اشتراک فرهنگی زیادی با ایرانی‌ها دارند، ۱۶ درصد جمعیت این کشور را ازبک ها و ۱٫۱ درصد را نیز روس ها و ۱/۱ درصد نیز قرقیزیها تشکیل می دهند . اقلیت‌های کوچک دیگری از قبیل اوکراینی‌ها، چینی‌ها، کره‌ای‌ها، تاتارها نیزدر تاجیکستان زندگی می کنند. ۹۰ درصد مردم تاجیکستان را مسلمانان تشکیل می دهند که ۵ درصد ازآنها شیعیان هستند .
پس از انقلاب اکتبر، در سال ۱۹۲۸، جمهوری سوسیالیستی شوروی تاجیکستان بعنوان جزئی از اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شد. پس از فروپاشی شوروی، در سال ۱۹۹۱، تاجیکستان به استقلال دست یافت.در اوایل سال ۱۹۹۲ میلادی جنگ داخلی پنج ساله بین دولت تحت حمایت مسکو و مخالفان اسلامگرا، به رهبری عبدالله نوری، در گرفت. در این جنگ، بیش از ۵۰ هزار نفر کشته و بیش از ۷۰۰ هزار نفر بی‌خانمان شدند. در سال ۱۹۹۷ با وساطت سازمان ملل متحدو تلاشهای ایران ، عهدنامه صلح به امضای دو طرف رسید.
امام‌علی رحمان از سال ۱۹۹۲ پس از استعفای اجباری رحمان نبی، نخستین رهبر این کشور پس از استقلال از اتحاد جماهیر شوروی سابق، به مقام ریاست شورای عالی تاجیکستان منصوب شد.در سال ۱۹۹۴، رحمان به مقام ریاست جمهوری انتخاب شد. پس از اتمام دوره پنج ساله،وی مجدداً در سال ۱۹۹۹ به مدت هفت سال دیگر به این مقام برگزیده شد و متعاقب آن در سال ۲۰۰۶ رحمان دور سوم ریاست جمهوری خود را آغاز کرد. در سال ۲۰۰۳، مردم تاجیکستان با شرکت در یک همه پرسی در مورد قانون اساسی کشور زمینه انتخاب مجدد وی برای دو دوره متوالی هفت ساله فراهم کردند.
تاجیکستان از لحاظ اقتصادی فقیرترین کشور آسیای مرکزی شناخته می شود . در حال حاضر تقریبا ۶۴ درصد از مردم آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. تولید ناخالص داخلی تاجیکستان در میان کشورهای آسیای مرکزی از همه کمتر است.کوهستانی بودن آن سبب شده تنها هفت درصد از خاک آن قابل استفاده باشد. البته تاجیکستان مواد معدنی فراوانی دارد اما مقادیر آنها اندک است. این کشور منابع اندکی از نفت دارد و روزانه ۲۵۲.۸ بشکه نفت تولید می‌کند.
پس از فرو پاشی شوروی به هنگام استقلال کشورهای آسیای مرکزی، در تاجیکستان دولت و گروه اسلامی، به رهبری حزب نهضت اسلامی تاجیکستان، به زودی درمناقشه ای درگیر شدند که به وقوع جنگ داخلی در اواسط ۱۹۹۲ منجرگردید. این رویداد موجب شد تا عده ای آن را به منزله دلیل مثبتی برجریان موجی از بنیادگرایی اسلامی در منطقه تلقی کنند. که به هر حال نوعی ساده نگری است. بی تردید اسلام یکی از عوامل این مناقشه بوده ; ولی علت اصلی آن نبوده و در جریان کشمکش بر سر تفوق ملی که به دنبال ضعف سلطه مسکو میان گروه های مختلف منطقه ای بروز کرد، اهمیت خود را نشان داد. این کشمکش به مدت ۵ سال و به طور پراکنده ادامه یافت در این جنگ، بیش از ۵۰ هزار نفر کشته و بیش از ۷۰۰ هزار نفر بی‌خانمان شدند. در سال ۱۹۹۷ با وساطت سازمان ملل متحد، عهدنامه صلح به امضای دو طرف رسید.
پژوهشگاه نجوم آکادمی علوم تاجیکستان می گوید: در ناحیه تورسانزاده مسجدی بنیاد شده است که پس از سالها استفاده از ان، اخیراً فاش شده است قبله آن نه به سمت کعبه، قبله گاه مسلمین بلکه به سمت واتیکان مرکز مسیحیان جهان است. عبادالدین‌اف، رئیس پژوهشگاه آکادمی علوم تاجیکستان در ارتباط با این حادثه رخ داده گفت: این نامعلومی ها در تعیین کردن سمت دقیق قبله، یعنی شهر مکه منجر به میان آمدن اختلاف های زیادی در بین مردم مسلمان منطقه شده است . وی افزود ما با متخصصان به این ده رفتیم تا با کمک وسایل مخصوص سمت قبله را در مسجد منطقه مشخص نمائیم، اما متاسفانه در بررسی ها معلوم شد که قبلاً مردم این ده نه به سمت کعبه بلکه ۲۲ درجه کنار تر از این سمت نماز می گذاشته اند. زیرا در ساخت این مسجد سمت کعبه از ابتدا به درستی مشخص نشده بود.
آقای عبادالدین اف ابراز داشت این در حالی است که شورای علمای تاجیکستان جهت مشخص کردن سمت قبله از همه مناطق تاجیکستان و تقویم زمان نماز ها به این پژوهشگاه رسماً مراجعت کرده و پاسخ دقیق گرفته است. ولی به گفته او موسسات دینی تاجیکستان به خصوص در بنیاد مساجد این کشور از دستاورد های علوم دقیق زیاد استفاده نبرده اند و این باعث اشتباهات مسلمانان کشور در انجام ارکان اسلام می گردد. کارشناسان معتقدند که در بیشتر موارد در اکثر مناطق کشور تاجیکستان و شهرهای آن مساجد در هماهنگ و موافق با موقعیت کوچه ها بنیاد می شد و در اکثر موارد جهت قبله در این مساجد دقیقاً رو به سوی قبله نبوده است. به گفته مسئول پژوهشگاه نجوم تاجیکستان، در بیشتر موارد فصل شروع ساختمان بنا ها از جمله مساجد کشور در فصل گرمای تابستان است و چون جهت قبله را بر اساس جهت غروب آفتاب معین می کنند، در این فصل جهت غروب آفتاب از جایگاه قبله یعنی شهر مکه خیلی تفاوت دارد.
در تاجیکستان حتی تقویم زمان اوقات شرعی تنها در ماه مبارک رمضان منتشر می شود و در ماههای دیگر اطلاع رسانی نمی شود و این است که اکثر مردم زمان نماز ها و اوقات شرعی را بر اساس اصول قدیمی که میراث گذشتگان است، استفاده می کنند.
قرقیزستان :
جمهوری قرقیزستان یکی دیگر از کشورهای آسیای مرکزی است که از شمال با قزاقستان، از غرب با ازبکستان، از جنوب غرب با تاجیکستان و از شرق با چین همسایه است. جمعیت این کشور در جولای ۲۰۰۸ حدود پنج میلیون و ۳۵۷ هزار نفر بود و دین ۷۵ درصد از مردم آن اسلام و ۲۰ درصد مردم نیز ارتدوکس هستند . حدود هزار شیعه در قرقیزستان حضور دارد زبان‌های رسمی این کشور قرقیزی و روسی است .قرقیزستان با ۱۹۸،۵۰۰ کیلومتر مربع مساحت ، کشوری کوهستانی است که مردم آن عمدتا با کشاورزی و دامپروری روزگار می‌گذرانند. تا پیروزی کمونیست‌ها در شوروی سابق، قرقیزستان بخشی از ترکستان بود. در سال ۱۹۲۶ یکی از جمهوری‌های اتحاد جماهیر شوروی شد. قرقیزستان پس از فروپاشی شوروی در سال ۱۹۹۱ مستقل شد و عسگر آقایف به ریاست جمهوری این کشور رسید.
اگر چه قرقیزستان از منابع نفت و گاز برخوردار است اما با این حال سطح زندگی مردم این کشور پایین و نرخ بیکاری بالا است.رئیس جمهور در این کشور رئیس حکومت و نخست وزیر، رئیس دولت است. نخست وزیر اعضای کابینه را معرفی می‌کند اما وزرای دفاع و اطلاعات را رئیس جمهور تعیین می‌کند. رئیس جمهور با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شود. نخست وزیر را حزبی که در مجلس بیش از ۵۰ درصد از آرا را به دست آورد معرفی می‌کند. اگر هیچ حزبی نتواند بیش از نیمی از آرا را به دست آورد، رئیس جمهور حزبی را که باید نخست وزیر را تعیین کند، مشخص می‌کند.مجلس ملی این کشور ۹۰ کرسی دارد و نمایندگان این مجلس با رای مردم برای دوره‌ای پنج ساله انتخاب می‌شوند.
در میان کشورهای آسیای مرکزی عسگر آقایف تنها رئیس جمهوری بود که از مقامات ارشد حزب کمونیست در دوران شوروی نبود. وی تا سال ۲۰۰۵ بر مسند قدرت بود. در این سال با وقوع انقلاب لاله ای در قرقیزستان، قربان بیگ باقی در این کشور به قدرت رسید.
تاریخ اسلام در منطقه :
پیشینه ورود اسلام به آسیای مرکزی به اواخر سده ۷ و ۸ میلادی باز می‌گردد. در دوره حکومت عباسیان و حکومت تانگ در چین، اسلام در آسیای میانه و ترکستان گسترش یافت. قزاقستان آخرین منطقه آسیای مرکزی بوده است که اسلام در آن گسترش یافته است. این مووع به موقعیت جغرافیایی قزاقستان بر می گردد . البته در سده ۱۹ میلادی، اسلام در آسیای قزاقستان رشد سریعی داشت، چراکه تزارهای روس بر این تصور بودند که با قبول اسلام از طرف قبیله‌ها، آنها به هم نزدیک شده و تمدن واحدی ایجاد می‏کنند؛ پس در پذیرش اسلام از سوی آنان محدودیت قائل نشدند. البته برخلاف تصور روس‌ها، نفوذ اسلام در مردم قزاق آنان را به صورت اقوامی ظلم‌ستیز درآورد و آنها در مقابل روس‌ها به شورش و مقاومت برخاستند. بعدها که روس‌ها که متوجه قدرت سیاسی مسلمانان توسط قزاق‏ها شدند، ساخت مساجد را سخت نموده و تبلیغات مسیحی را در این جمهوری گسترش دادند.
توسعه اسلام در این قسمت از آسیا از قرن اول هجری صورت گرفت. جمعیت این قسمت به اضافه جمهوریهای مسلمان‏نشین روسیه در آسیای مرکزی را ۶۰ تا ۷۰ میلیون نفر تخمین زده‏اند.غیر از جمهوری آذربایجان که اکثریت آن را شیعیان تشکیل میدهند، بیش‏تر مسلمانان آسیای میانه سنّی حنفی هستند.البته در تاجیکستان بیشتر پیروان مذهب اسماعیلیه زندگی میکنند در ازبکستان نیز نهضت تصوف، بویژه فرقه نقشبندیه نقش مهمی در اشاعه اسلام داشت. تصوف، ابتدا در ازبکستان به شکوفایی نهاد. بهأالدین نقشبندیه در بخارا مسلک نقشبندیه معروف به طریقت خواجگان را اشاعه داد که اکنون بزرگ‏ترین فرقه تصوف در آن جا است.
وضعیت اسلام در زمان اتحاد شوروی
در دوران شوروی که به دین به عنوان افیون توده ها نگاه می شد، اسلام به سختی سرکوب شده وشالوده آن تقریبا نابود شده بود. در دهه ۱۹۸۰، اسلام به صورت نشانه ای از هویت فرهنگی و قومی و نه یک اعتقاد معنوی فعال، برای اغلب مردم آسیای مرکزی جلوه گر گردید. دراین دوره، وفاداری به دین، عمدتا در بر پایی مراسم مذهبی مرتبط باآئین های در گذشت، ازدواج و تدفین تجلی می یافت. همچنین آیین های گسترده ای از سنت های عامیانه، مانند زیارت قبورمتدینین و اجرای آیین هایی برای اطمینان و پشت گرمی از حمایت خداوند وجود داشت. شناخت اصول اساسی اسلام، عبادات و حتی شهادتین (هیچ خدایی غیر از خدای یگانه وجود ندارد و محمد(ص )پیامبر اوست )، به تعداد کمی از اشخاص مسن محدود می گردید. با این همه، در دهه ۱۹۸۰ و تا پیش از فرو پاشی شوروی، اسلام حیات دوباره ای یافت که نیروی محرکه آن از دو جهت بوده است: یکی جنبش طرفدار احیای مذهبی که در مناطق روستایی تاجیکستان و ازبکستان، به ویژه در دره فرغانه مستقر بود و اغلب به صورت محافلی مخفی ازهوادارانی بود که پیرامون یک مدرس محلی که به خاطر داشتن تقوا وتعالیم اسلامی خود، مورد احترام بود، گرد آمده بودند. در مورد گروه های طرفدار احیای مذهبی، گفته می شد که پیروان زیادی را علیرغم تمایلات بنیاد گرایانه و محافظه کارانه، به خود جذب کرده اند. اعضای این گروه، تنها توانایی درک مباحث نظری پیچیده آنان را داشتند و بعدجدیدی از تعالیم اسلامی را به وجود آوردند.
تغییر سیاست رسمی نسبت به اسلام، به موازات این تحول صورت گرفت. در دوره پروسترویکا (نیمه دوم دهه ۱۹۸۰)، دولت شوروی درواکنش به دو نگرانی کاملا متفاوت، رویه مسالمت آمیزی را نسبت به ارکان مذهبی اتخاذ کرد. لزوم کنترل “تهدید اسلامی” در حال ظهور، یکی از این نگرانی ها بود. تلقی از اسلام، به عنوان یک تهدید بالقوه تاحدودی از نوشته های محققان غربی الهام می گرفت. اغلب آنها تأکیدمی کردند که رشد سریع جمعیت مسلمانان شوروی، ثبات اتحاد جماهیرشوروی را به مخاطره می اندازد و حتی ممکن است که به تجزیه آن منجر گردد. نگرانی دیگر مقامات شوروی در آن ایام، نیاز مبرم به بهبودعملکرد اقتصادی بود. این کشور از یک بحران سیستمی در عذاب بود;ولی میزان دقیق مشکلات هنوز آشکار نبود و خطای انسانی، به ویژه فساد، کلاهبرداری و دیگر اعمال مورد سرزنش قرار می گرفت. در تلاش برای تغییر این جو ذهنی، رهبران مذهبی برای مبارزه با این مفاسداجتماعی کمک کردند. در آسیای مرکزی، به عنوان بخشی از این سیاست، جلوه مثبتی از اسلام با تاکید زیاد بر ارزش های اخلاقی آن ارائه گردید. برای کمک به گسترس دامنه این پیام، مساجد بسیاری گشوده شد و افزایش چشمگیری در میزان دسترسی به آثار مذهبی و تسهیلات برای آموزش قرآن صورت گرفت ; نتیجه این حمایت آشکار دولت، میدان وسیعی را برای مسلمانان فراهم ساخت و همچنین موجب افزایش نفوذ آنان در جامعه گردید. صفوف متراکم نماز جماعت در مساجد جمهوریها در ماه رمضان، برگزاری نماز عید فطر با حضور جمعیت انبوه، فعالیت گسترده مبلغین دینی محلی و خارجی، چاپ و توزیع گسترده قرآن و کتابهاب دینی و حتی نصب برچسب هایی با کلمات مذهبی روی شیشه اتومبیل ها از علائم گسترش و تجدید حیات اسلام در این دوره است.
بدین ترتیب، به هنگام فروپاشی شوروی، اسلام در برخی جمهوری های شوروی به خصوص درتاجیکستان، نه تنها ایفای نقش مهمی را در جامعه عهده دار بوده، بلکه از چنان استقلالی نیز بر خوردار بوده که در سایر نقاط منطقه وجود نداشته است.
تقسیم بندی اسلام در آسیای مرکزی
تقسیم بندی های مختلفی در مورد اسلام در آسیای مرکزی شده است . بر اساس یکی از این تقسیم بندی در آسیای مرکزی سه نوع اسلام سنتی، اسلام مورد حمایت دولت و اسلام تندرو وجود دارد .
• اسلام سنتی
اصطلاح اسلام سنتی در اینجا، برای تشریح نگرش محافظه کارانه ونسبتا کنش پذیر به مذهب به کار می رود که مشخص کننده دیدگاه اکثریت بزرگی از مسلمانان آسیای مرکزی است. بنابراین نظر اغلب ناظران ، اسلام در منطقه آسیای مرکزی هنوز بیشتر به صورت یک تعریف قومی است تا یک نوع تعهد مذهبی، یک حس قوی از التزام به حفظ سنت های نیاکان وجود دارد که به طرق مختلف قابل توصیف بوده و در برگیرنده درجات متفاوتی از آیین های مذهبی است. برای عده ای این امر مستلزم انجام دقیق آیین های معینی است ; اما اغلب افراد تمایل دارند که هویت اسلامی خود را به طور نمادین نشان دهند. پس از کسب استقلال، اشتیاق زیادی برای ساختن مساجد وجود داشت ; برای مثال در قرقیزستان در سال ۱۹۷۸ تعداد ۳۴ مسجد برای عبادت دایر بود که این تعداد به هزار مسجد در سال ۱۹۹۴افزایش یافت و حتی طی سال های منتهی به ۲۰۰۵ از این تعداد فراتررفته است. در ازبکستان طی این دوره تعداد مساجد از ۸۷ به حدود سه هزار مسجد و مدارس دینی از دو مدرسه علمیه به پنجاه مدرسه رسیده است.
علاوه بر این، آموزشگاه ها و مدارس اسلامی بسیاری افتتاح گردید ودوره هایی برای آموزش زبان عربی، قرآن و مباحث مذهبی برای کودکان و بزرگسالان تدارک دیده شد. ازدحام در اماکن عبادی مشوق حضورمرتب مردم بوده و در اوایل دهه ۱۹۹۰ گردهمایی ها در مساجد، به سرعت افزایش یافت ; اما تا سال ۱۹۹۴، این پدیده جدید، به تدریج تحلیل رفته و کاهش قابل ملاحظه ای در میزان حضور افراد در مساجدسراسر منطقه مشاهده گردید; اما این وضعیت بعدها کمی بهبود یافت. همچنین گفته می شود که دانشجویان دانشگاه ها نیز تمایل خود را به مذهب نشان داده اند. این وضعیت، یعنی گرایش مذهبی در روستاها و درمیان افراد گروه سنی بین ۲۵ـ۱۷ سال نیز قابل رؤیت است.
• اسلام مورد حمایت دولت :
این وضعیت در مورد اسلام در آسیای مرکزی، پس از دوره شوروی، درواقع ادامه تلاشی است که از مذهب برای رفع نیازهای دولت بهره برداری می شود و این نشان دهنده سیاست های رسمی نسبت به اسلام در اواخر دهه ۱۹۸۰ است. امروزه قوانین اساسی همه کشورهای آسیای مرکزی، به اصل تفکیک دین از سیاست تاکید کرده اند ; با این حال، اسلام در سراسر آسیای مرکزی تا اندازه یک ایدئولوژی دولتی صعودکرده است. به نظر می رسد که انگیزه آن بر این نظر استوار است که تااقدام عاجلی برای پر کردن خلاء ایدئولوژیکی حاصل از بی اعتباری مارکسیسم ـ لنینیسم (که احتمالا در آسیای مرکزی بیش از سایر مناطق اتحاد شوروی از حمایت برخوردار بوده است ) صورت نگیرد، هرج و مرج در پی آن بروز خواهد کرد; در نتیجه در تمام کشورهای آسیای مرکزی حرکتی سریع برای تاکید بر نقش اسلام، به عنوان یک مؤلفه میراث ملی و نیز شالوده اخلاقی کشور صورت گرفت. این پیام به وسیله تعالیم روحانیون، مسلمانان و اظهارات شخصیت های سیاسی بلند پایه ومقالات مستند در رسانه های جمعی، منتقل گردید. در ازبکستان وقرقیزستان، این مفهوم دوگانه اخلاقی ـ ملی، زمانی که رؤسای جمهوری آنها به هر دو مظهر آن، یعنی قرآن و قانون اساسی سوگند وفاداری یادکردند، آشکار گردید. برخی از رؤسای این کشورها به حج عمره مشرف شدند. نظربایف رئیس جمهوری قزاقستان در ابتدا از حمایت قاطع اسلام پرهیز می کرد، گرچه سرانجام موضع آشکاری در طرفداری از اسلام اتخاذ کرد. یکی از نشانه های آن، فرمان وی برای ساخت مسجدجدیدی در آلماتی پایتخت سابق این کشور است که در آن اعلام شده که ساخت مسجد به ابتکار و با حمایت شخص رئیس جمهوری قزاقستان بوده است. (سردر زیارتگاه بی بی هیبت در باکو)
در یک مورد حتی رئیس جمهور قزاقستان به همراه همسرش در نماز عید فطر شرکت نمودند. به این ترتیب رؤسای جمهور آسیای مرکزی تلاش می کنند با حمایت از اسلام خوب به کنترل گرایش های تند روانه نیز دست بزنند.
پس از استقلال، قوانین جدیدی درباره مذهب و کانون های مذهبی درکشورهای آسیای مرکزی تدوین شده است. قانون اساسی در ازبکستان در سال ۱۹۹۸، به عنوان محدود کننده ترین قانون از آن نوع تلقی می شود; اگر چه در پیش نویس های اصلاحی که اخیرا در قزاقستان وقرقیزستان مورد بررسی قرار گرفته، اقدامات پیشنهادی تا اندازه ای سختگیرانه تر است. فعالیت احزاب سیاسی با تمایلات مذهبی در همه این کشورها ممنوع اعلام شده است. در هر پنج کشور منطقه، گروه های مذهبی باید توسط مقامات مربوطه، رسما به ثبت برسند، در غیر این صورت ممکن است تحت پیگرد قرار گرفته، مایملک آن مصادره شود.
اسلام مورد حمایت دولت های آسیای مرکزی بر پایه تعالیم اسلام اهل تسنن و مکتب فقه حنفی است ; بدین ترتیب، از حوزه استفاده کاملا محدودی برخوردار است. توجه اصلی در سطوح دولتی، ترویج اسلام خوب، یعنی آنچه برای توسعه کشور مفید بوده و دور ساختن اسلام بد، به عنوان تهدیدی علیه ثبات کشور است. در تأکید بر این نکته، به طور مکرر به تاجیکستان و افغانستان اشاره شده و چنین ادعا می شود که گسترش اسلام بد در آنجا رنج و محنت را در پی داشته است.
با این همه، در هیچ یک از کشورهای آسیای مرکزی، در خصوص مبناو مرز ترسیم خطی میان اسلام قابل قبول و غیر قابل قبول، مباحثه ای صورت نمی گیرد. کنترل فعالیت های اسلامی در آسیای مرکزی، امروزه بیشتر از شیوه رایج در دوره شوروی متابعت می نماید. گرچه در دوره حاکمیت شوروی، مدیریت متحدی برای همه مسلمانان منطقه (آسیای مرکزی و قزاقستان ) وجود داشت ; ولی بعدها مدیریت های ملی جداگانه ای به نام مفتیات، هر یک به ریاست یک مفتی در اوایل دهه ۱۹۹۰ ایجاد گردید. این نهاد مسئولیت اداره امور مسلمانان در کشور وحفظ تماس رسمی با مسلمانان خارج از کشور را عهده دار است. منافع مسلمانان، همانند منافع هواداران سایر مذاهب، در این نهاد منظورمی گردد. مفتیات علاوه بر وظایف فوق وظایف دیگری چون آزمون رسمی روحانیون مسلمان و ثبت اسامی آنان را عهده دار است. در نتیجه مشاهده می شود که اغلب کشورهای آسیای مرکزی، مسائل مذهبی به شدت توسط دولت کنترل می شود. در یک مورد در قزاقستان عبدالستار دربیس که سایقه تحصیلات دینی نداشت و آخرین سمت او رایزنی سفارت قزاقستان در عربستان سعودی بود. با حمایت دولت جانشین مرادبیگ نیسان اوغلی شد که نزدیک به ده سال رهبری اداره دینی این کشور را به عهده داشت. در قرقیزستان نیز فشار دولت منجر به برکناری مفتی حکیم سن بیگ در سال ۱۹۹۳ گردید. در ازبکستان رسماً وفاداری به دولت از شرایط کار برای روحانیون است که توسط اداره دینی این کشور اعمال می شود. پس از برکناری و تبعید داوطلبانه مفتی ازبکستان در سال ۱۹۹۳ تشکیلات اداره دینی این جمهوری به حمایت بی چون و چرا از سیاست های دولت پرداخته است.
اقوام تاجیک و ازبک دارای ریشه های عمیق تر مذهبی هستند و شاید به همین دلیل اسلامگرایی زمینه مساعدی برای رشد و نمو در این دو کشور یافته است.و هرچند مراسم تحلیف رهبران آسیای میانه با قسم به قرآن انجام می شود، اما آنها تب اسلامگرایی را تهدیدی بالقوه برای امنیت ملی می دانند.فعالیت های اسلامی به خصوص در ازبکستان و ترکمنستان، که استبدادی ترین حکومت های منطقه به شمار می روند، بیش از سایر کشورها و با فشار بیشتر کنترل می شود و از جمله رهبر ترکمنستان در سال ۲۰۰۰ دستور سوزاندن ۴۰ هزار قرآن به زبان ترکمن را صادر کرد. براساس تخمین ها در ازبکستان هم اکنون ۶۵۰۰ زندانی سیاسی و مذهبی را تحت بازداشت دارد. شکنجه رویه ای عادی است و محاکمه ها تقریبا بدون استثنا به مجازات متهم می انجامد.
• اسلام رادیکال :
نوع سوم اسلام در آسیای مرکزی که در طبقه بندی تندرو قرارمی گیرد، شامل گروه فعالی است که به عنوان وهابیون تلقی می شوند;البته این اصطلاح در آسیای مرکزی بمانند دوره شوروی، تعبیری عام از خشونت وتعدی، به جای توصیف دقیقی از وابستگی مذهبی است.
از اوایل دهه ۱۹۹۰ به بعد، روند افراط گرایانه توسعه یافته است، در آسیای مرکزی، تجلی اسلام تندرو درظهور گروه های مخفی در ازبکستان و مناطق همجوار آن در قزاقستان وقرقیزستان بوده است. گزارشی از فعالیت جنبش های اسلامی درترکمنستان وجود ندارد که این امر می تواند مبین آن باشد که چنین گروه هایی وجود نداشته یا اینکه نسبت به نقاط دیگر، به صورت مؤثری سرکوب شده اند. بدیهی است در این راستا می توان، به حرکت اسلامی در ازبکستان اشاره کرد. ازبکستان، نخستین کانون فعالیت حزب التحریر در آسیای مرکزی بوده است. بسیاری مکتوبات ارسالی از سوی حزب التحریر به ازبکستان، در بر دارنده حملات آشکار به دولت ازبکستان، به ویژه کریم اف رئیس جمهور آن کشور است که به عنوان دشمن اصلی اسلام توصیف شده است.
درحالیکه هنوز مرزبندی دقیقی میان اسلام سنتی و بنیادگرایی اسلامی در جمهوری های آسیای مرکزی بیان نگردیده است تندروی اسلامی که عموماً با نام «وهابیت» شناخته می شود به عنوان یکی از تهدیدهای عمده به ویژه از جانب مقامات دولتی طرح گردیده است. این اصطلاح بیشتر از آنکه دارای با معنایی دینی باشد اشاره به افراد و گروه هایی دارد که از واگرایی نسبت به دولت های مرکزی و ادارات دولتی دینی برخوردارند و حاضر به اقدامات خشونت آمیز برای رسیدن به اهداف خویش هستند. وهابیت و وهابیون چنان کاربرد وسیعی دارد که بعضاً در این جمهوری ها مانند پاکستان به عنوان انگی برای تخریب رقبا از جانب برخی از روحانیون نیز به کار برده می شود.
شاید بتوان وجه مشترک همه گروه های تندرو در منطقه را مشروع نداشتن دولت های موجود یا دعوی مشارکت در حوزه قدرت و مخالفت با اسلام دولتی و درخواست بازگشت به بنیادها و ارزش های اصیل اسلام در جامعه دانست. این گرایش ها موجب شد در حالیکه در اواخر دوره شوروی اتحادی میان طرفداران اسلام سنتی و گروه های تندرو برای احیای اسلام پدید آمده بود. پس از فروپاشی شوروی و در مقابل تهدیدی که از فعالیت گروه های تندرو احساس می شد اتحادی تاکتیکی میان طرفداران اسلام سنتی و نمایندگان نهادهای دولتی پدید بیاید.
درحالیکه با تصویب قانون آزادی مذاهب و فعالیت های دینی در برخی جمهوری های آسیای مرکزی از جمله در قزاقستان، تاجیکستان و ازبکستان در سال ۱۹۸۹ زمینه حضور گروههای دینی در جامعه و رسانه های عمومی نیز فراهم شده بود. اما ظهور شخصیت ها و گروههای مذهبی تأثیرگذار و بیم دولت های آسیای مرکزی از قدرت گرفتن آنان باعث سد که دولتهای منطقه از همان سالهای اول پس از فروپاشی به منظور مهار نمودن این گروه ها فعالیت سیاسی احزاب دینی را ممنوع اعلام کنند و قوانینی را برای غیرقانونی نمودن احزاب سیاسی که ساختار مذهبی دارند به تصویب برسانند. اما این ممنوعیت ها در کنار اقبال مردم به گروه های اسلامی موجب شد که این احزاب فعالیت خود را به صورت غیررسمی و گاهی زیرزمینی گسترش دهند.
از جمله احزابی که فعالیت آنها در هر پنج جمهوری ممنوع گردیده است جنبش احیای اسلامی است که به دنبال تأسیس یک حکومت دینی در منطقه بوده است. فعالیت عمده این حزب در ازبکستان، تاجیکستان و تا حدودی قرقیزستان متمرکز است. اگرچه به دلیل فعالیت غیررسمی ارائه آماری از فعالیت ها و اعضای آن دشوار است اما طرفداران فعال حزب تنها در ازبکستان نزدیک به پنجاه هزار نفر تخمین زده می شود. این حزب مخالف هرگونه گرایش ملی گرایانه و قومی است و بیشتر پاکستان را برای خود الگو قرار داده است. دو حزب اسلامی التحریر و جنبش اسلامی ازبکستان هم اکنون فعال ترین احزاب اسلامی ازبکستان هستند که جمهوری های همسایه را نیز تحت تأثیر قرار می دهند.
حزب سیاسی ـ دینی التحریر که به دنبال ایجاد دولت اسلامی بر مبنای خلافت است یک جنبش فراملی است که در سال ۱۹۵۳ در بیت المقدس و در نتیجه انشعاب از اخوان المسلمین ایجاد گردید و به سرعت در خاورمیانه، شمال آفریقا و سپس جنوب شرق آسیا گسترش یافت. بنا به مطالب منتشره در وب سایت رسمی در حزب التحریر یک حزب سیاسی است که ایدئولوژی آن مبنی بر اسلام است. هدف آن بازگرداندن جامعه مسلمانان جهان به یک زندگی سبک اسلامی و در یک جامعه اسلامی است که براساس قوانین شریعت و تحت لوای خلافت اداره گردد. عضویت حزب برای مردان و زنان، عرب و غیرعرب، سفید یا رنگین پوست آزاد است زیرا این حزب برای عموم مسلمین است. این حزب خواهان مبارزه سیاسی و روشنگرانه علیه کفر، کشورهای استعمارگر دارای سلطه و نفوذ در کشورهای اسلامی و همچنین برعلیه خکمرانان کشورهای عرب و مسلمان می باشد.
فعالیت این حزب در ازبکستان از سال ۱۹۹۲ آغاز گردید و پس از آن در منشورات این حزب به ازبکستان به عنوان «ولایت» یعنی بخشی از دولت جهانی اسلام اشاره می شود. عنصر اولیه ساختار این حزب سری حلقه است که هر حلقه شامل پنج تا هفت عضو می شود و حلقه های تنها از طریق مشرف با حلقه های دیگر وصل می شوند. اعضای حزب با آموزشهایی که می بینند به تبلیغ اسلام می پردازند و معمولاً از روحانیون رسمی دارای نفوذ کلام بیشتری هستند. براساس سیاست های اعلانی حزب التحریر به روش های صلح آمیز پایبند است و جهاد را نیز یک نوع فعالیت اعتقادی می داند. حزب التحریر دوبار در سال ۱۹۹۷ و ۱۹۹۹ دچار انشعاب شد. که در نتیجه آن حزب النصوت پدید آمده است. به اعتقاد حزب التحریر جامعه نیازمند تهذیب اخلاقی است که با رجوع کامل به ارزشهای اسلامی و در چارچوب یک دولت اسلامی قابل تحقق است. این امر وجب طرح اتهامی مبنـی بـر تـلاش آنـان برای سقوط قهرآمیز دولت ها گردیده است. طرفداران این حزب به شدت در ازبکستان مورد سرکوب قرارگرفت اند و پس از آن در تاجیکستان قرقیزستان و قزاقستان به نام مقابله با بنیادگرایی با آنان برخورد شده است. .
این حزب که مرکز عمده فعالیتش در دره فرغانه است هیچگاه رأساً در اقدامات خشونت آمیز دست نداشته است اما حساسیت مقامات امنیتی منطقه نسبت به فعالیت های آن به دلیل تأثیرگذاری آن بر برخی جنبش های تندرو چون جنبش اسلامی ازبکستان بوده است. این جنبش که بعدها به «حزب اسلامی ترکمنستان» تغییر نام داد در سال های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ چند حمله تروریستی را در پایتخت ازبکستان ترتیب داد و سپس به افغانستان کوچ کرد و برخی گزارش ها حاکی از آن است که اعضای این حزب به نیروهای القاعده پیوسته اند.
اسلام کریمف رئیس جمهور ازبکستان در برخورد با حزب التحریر برخورد محتاطانه تری داشته است و گاهی نیز از طریق نمایندگانش به تعامل با این حزب پرداخته است. برخلاف جنبش اسلامی ازبکستان ، حزب التحریر از طرف آمریکایی ها در طبقه بندی گروه های تروریستی قرار ندارند.
جنبش اسلامی ازبکستان که در سال ۱۹۹۹ تأسیس شده است به صورت آشکار به دنبال سرنگونی حکومت اسلام کریم اف در ازبکستان است و چندان خود را به فعالیت های اعتقادی و آموزشی محدود نمی داند. از رهبران این حزب می توان «طاهر یولداش» و «جمعه نمنگانی» اشاره کرد که هر دو به اتهام بمب گذاری در سال ۱۹۹۷ در تاشکند غیاباً به مرگ محکوم شده اند. برخی از تحلیل گران ادعا می کنند که یکی از فعالیت های اصلی این گروه مانند القاعده قاچاق سازمان یافته موادمخدر و به ویژه هروئین از افغانستان و از طریق آسیای مرکزی به مقصد اروپاست. «حـزب عدالت اسلامی» و «حزب دموکراتیک اسلامی» نیز دوحزب دیگر نسبتاً فعال در ازبکستان هستند که فعالیت آنها نیز توسط دولت غیرقانونی اعلام شده است.
قزاقستان و قرقیزستان در زمینه فعالیت تندروانه اسلامی بیشتر تحت تأثیر مناطق جنوبی خود در مرز تاجیکستان و ازبکستان هستند. تنها حزب فعال اسلامی که به صورت خاص در قزاقستان پدید آمد حزب «آلاش» است که در سال ۱۹۹۰ پدید آمد و دارای گرایش های شوونیستی و ترکی نیز هست، فعالیت های این حزب نیز از جانب دولت قزاقستان ممنوع اعلام شده است.
در ترکمنستان نیز فعالیت اندک گروههای تندرو مختص به منطقه خوارزم است که تحت تأثیر جنبش احیای اسلام است. محدودیت های شدید اعمال شده در ترکمنستان و ویژگیهای قومی و فرهنگی ترکمن ها چندان فضایی برای فعالیت بنیادگرایان مسلمان در این کشور ایجاد نکرده است.
در تاجیکستان نیز دوحزب عمده احیای اسلامی و نهضت اسلامی تاجیکستان فعالیت داشته اند که حزب نهضت اسلام پس از طی یک دوره جنگهای داخلی در تاجیکستان در چارچوب قانون اساسی این کشور به رقابت سیاسی پرداخته است.
نهضت اسلامی تاجیکستان : عبدالله نوری، رئیس حزب نهضت اسلامی تاجیکستان گفته است یکی از برتری های دولت و تاجیکستان این است که در تاجیکستان یک حزبی که ماهیت دینی دارد یعنی حزب نهضت اسلامی در هسته دولت فعالیت می کند البته حزب نهضت اسلامی تنها حزب سیاسی اسلامی حتی در شوروی سابق بود خوب این نشان دهنده این است که در تاجیکستان جو هم خواهان حضور حزب اسلامی سیاسی بود اما به هر حال دیگر کشورها به ویژه پیش از فروپاشی شوروی، مسکو به راحتی راضی به این فعالیت نشدند اما بعد سکوت را پذیرفتند البته ابتدای فعالیت این خطر وجود داشت که حزب منزوی و محدود شود. در زمان حمله یازدهم سپتامبر باز هم بعضی گروهها و کشورها سعی کردند که از جو ضد اسلامی بوجود آمده استفاده کرده و ما را به انحلال سوق دهند و با استناد به جنایتها ما را از فعالیت باز دارند اما ما توانستیم این اتهامات را از خود دور کنیم و الان دیگر آن خطرها برای محدود و منزوی کردن و حتی منع کردن فعالیت حزب از فعالیت دیده نمی شود. اکنون برای دولت هیچ مشکلی نداریم ملاقاتهایمان را برای هر وقت و زمانی که نیاز داریم می توانیم تشکیل دهیم و در ملاقاتها مسائل مبرم سیاسی و امنیتی را گفتگو می کنیم. همچنین با رئیس مجلس ملاقاتهای منطقی داریم. نهضت تقریبا در تمام جمهوری فعالیت می کند در ۶۵ ناحیه و شهر حضور دارد همانطور که می دانید تاجیکستان ۶۹ شهر و ناحیه دارد .
ما با طالبان همراهی نکردیم خودمان را دور نگه داشتیم که این برای فعالیتهای آینده ما در آنجا خوب بوده است.
داخل حزب اختلاف مهمی نبود آنها افرادی بودند که اصلا از نهضت نبودند کسانی بودند از دولتهای آن وقت که در مدارس مخصوص دینی آن موقع خوانده بودند و فارغ التحصیل (مستخرج) از آن مدارس بودند نمی توان آنها را از نهضت اسلامی دانست نهضت اسلامی افراد خاص خود را دارد. ولی در مورد آن حادثه که در تاجیکستان اتفاق افتاد تورجان زاده در اردن با روشنفکرهای آن کشور ملاقات کرده بود و تحت تأثیر آنها قرار گرفته بود و وقتی حادثه ها در تاجیکستان اتفاق افتاد او هم مجبور شد بیاید تحت پرچم نهضت اسلامی تاجیکستان و حداقل جان خودش را از دست کسانی که هم مال و هم جانش را تهدید می کردند نجات دهد. ولی در طول مبارزه ای که بود بسیار صادقانه عمل کرد و خودش هم گفت که من در یک کشتی با شما آمدم و از آن خطرها رد شدم، اکنون به من اجازه بدهید هر جا که بخواهم بروم. ما هم گفتیم هر جا که می خواهی برو!!
با وجود آنچه برشمرده شد در زمینه فعالیت جنبش های اسلامی در آسیای مرکزی به دلیل سرکوب آنان توسط دولتها و فعالیت غیررسمی آنان و نبود آمار و اطلاعات دقیق هنوز تعاریف روشنی وجود ندارد. این واقعیت موجب شده است نتوان میان خواستهای مشروع آنان که در چارچوب قانون اساسی کشورها قابل پیگیری است با اقدامات خشونت طلبانه ای که بعضاً به آن دست می زنند مرزبندی مشخصی قائل شد. وجود مشکلات ساختاری و مالی این احزاب و همچنین اختلاف فرهنگی و قومی میان آنان از جمله دلایلی است که به محدود شدن فعالیت این گروه ها منجر گردیده است.
مسلمانان آسیای مرکزی حدود دو قرن، چه در زمان حکومت روسیه تزاری و چه در زمان حکومت شوروی کمونیستی برای حفظ اعتقادات و باورهای دینی خود دشواریهای زیادی را تحمل نموده اند. پس از فروپاشی شوروی و تشکیل جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز، مردم ستمدیده این مناطق احساس کردند که آزادیهای مذهبی بدست آورده اند. اما دیری نپایید به این واقعیت پی بردند که آزادیهای داده شده ظاهری، سطحی و زودگذر است. زیرا اگرچه حکومت کمونیستی فروپاشیده است ولی در بافت آن هیچ تغییری داده نشده و همان کمونیستهای سابق به عنوان رهبران کشورهای نوپای منطقه زمام امور را در دست گرفته اند.
اسلام گرایی و احیاء اسلام در منطقه که موجب نگرانی رهبران منطقه و نیز غربی ها شده بود و نیز فروپاشی نظام اقتصادی متکی بر روسیه بهمراه بیکاری، فقر و فساد اداری شدید، زمینه را برای حضور گسترده مبلغین مسیحی تحت حمایت دول غربی و به ویژه آمریکا در منطقه فراهم آورد. وسعت تبلیغ گروههای مسیحی غیرسنتی مانند شاهدان یهوه، پروتستانها و… به حدی بود که ارتدوکس های روسی را نیز نگران کرده بود. مسلمانان هم برای مقابله با اینگونه فعالیتها، اقدام به ایجاد سازمانها و تشکلهای متعددی کردند. برخی از این سازمانها و تشکلات اسلامی به دلیل عدم آگاهی رهبران از اسلام و سطحی بودن بینش و عدم توانایی آنان در برآورده ساختن نیازهای معنوی مردم یا از بین رفتند و یا در محدوده یک شهر و منطقه باقی ماندند. البته تلاش رهبران لائیک برای محدود کردن فعالیت این سازمانها و جنبشها نیزتاثیر بسزایی داشته است.
به دلیل سرکوب جنبش های اسلامی در آسیای مرکزی توسط دولت ها و همچنین نبود آمار واطلاعات دقیق، هنوز تعاریف روشنی از این گروهها وجود ندارد. این واقعیت موجب شده است، نتوان میان خواستهای مشروع این گروهها که در چارچوب قانون اساسی کشورها قابل پیگیری است با اقدامات خشونت طلبانه ای که بعضاً به آن دست می زنند، مرزبندی مشخصی قائل شد. همچنین محدودیتها علیه گروههای اسلامی در چند سال اخیر وبخصوص پس از ۱۱ سپتامبرافزایش یافته است. با شروع جنگ آمریکا علیه طالبان، رهبران منطقه برای سرکوب مخالفان خود وعمدتا گروههای مذهبی، اقدامات گسترده ای را انجام داده اند. درواقع آنها از این موقعیت بیشترین بهره برداری را برای تحکیم پایه های شکننده حکومت خود کردند. این مسأله از یک طرف به خط مشی دولتهای سکولار دراین منطقه بازمی گردد و از طرف دیگر به اختلافات فرهنگی و قومی مربوط می شود.
تحرکات کشورهای اسلامی در آسیای مرکزی :
در برخی موارد گفته می شود که تجدید حیات اسلامی در کشورهای آسیای مرکزی، با الهام از مسلمانان کشورهای دیگر و حمایت های آنان صورت می گیرد. این گفته تا اندازه ای صحت دارد و بخشی از کمک های مالی برای ساختن مساجد و مدارس دینی و نیز تعمیر بناهای تاریخی اسلامی از منابع خارجی، اعم از منابع خصوصی یا دولتی تأمین می گردد. شاگردان بسیاری از آسیای مرکزی (چند صد نفر در سال )، برای تحصیل عازم کشورهایی چون ترکیه، مصر و پاکستان می شوند. اززمان کسب استقلال تاکنون، چندین هزار نفر از مردم آسیای مرکزی به زیارت خانه خدا رفته اند و بعضی آنها این عمل را دو یا سه بار انجام داده اند. در اوایل دهه ۱۹۹۰ و سپس در سال ۱۹۹۹ هزینه سفر چندین هزار نفر از سوی پادشاهی عربستان سعودی تقبل گردید.
همه کشورهای آسیای مرکزی اینک به سازمان کنفرانس اسلامی پیوسته اند و بدین ترتیب، پیوندهایی با جهان اسلام وجود دارد. نفوذخارجی به طور عمده از ناحیه مبلغان مذهبی بوده است. در پی فرو پاشی شوروی، گروه های زیادی از آنها، از بسیاری بخش های جهان اسلام باهدف تعالیم مذهبی و تأسیس مدارس دینی عازم آسیای مرکزی شدند. آنها نخست به گرمی مورد استقبال قرار گرفتند; ولی به تدریج وضعیت در منطقه تغییر کرد.
ترکیه از جمله کشورهایی بوده است که بشدت برای ترویج مدل حکومتی خود در این منطقه تلاش کرده است . گرووههای ترکیه ای مانندگولن در منطقه فعال شده اند . بنیاد خیریه فتح الله گولن یکی از تشکل های فعال در آسیای مرکزی است که در زمینه تاسیس مدارس (آموزشگاه های دینی) و مکاتب (آموزشگاه های عرفی) و مساجد فعالیت های زیادی در آسیای مرکزی داشته است. این بنیاد یکی از تاثیرگذاران رشد ادبیات دینی در منطقه محسوب می شود. فعالیت های تبلیغی و دینی فتح الله گولن درحالی در آسیای مرکزی جریان داشته که در خود ترکیه این نوع فعالیت ها با انتقاد شدید نظامیان مواجه بوده است. در سال ۱۹۹۹ بنابر آمار رسمی، تعداد مبلغان ترکیه در قرقیزستان ۵۵ نفر بوده است که یک سوم تمام گروه مبلغان اسلامی خارجی را در آن کشور شامل می شدند و پاکستانی، بعنوان دومین گروه بزرگ با کمتر از ۴۰ نفر محسوب می شدند. احیای صوفی گری در برخی کشورهای آسیای مرکزی نمود اهمیت نفوذ ترکیه در این مناطق است.
ازبکستان، از جمله کشورهایی بودند که به این مساله واکنش نشان داده، حتی فراتر ازآن، مبلغان ترکیه ای را متهم ساختند. که از این افراد بعنوان ستون پنجم استفاده می کنند. چنین گفته می شود که تعدادی از طلبه های دینی ازبک زمانی که در ترکیه بودند، تحت آموزش های تروریستی قرار گرفته، پس از مراجعت به کشور خود، کانون های فعالی را در روستاها و شهرهاتشکیل داده اند. دراکتبر سال ۲۰۰۰ نظر بایف دستور فراخوانی تمام شاگردان قزاقی در حال تحصیل در موسسات اسلامی خارج از کشور را صادر کرد. رحمان اف رئیس جمهوری تاجیکستان نیز در مارس سال ۲۰۰۱ چنین حرکتی راانجام داد.
وزارت روابط مذهبی ترکیه و جامعه مذهبی ترکیه که مسئولیت روابط رسمی ترکیه با دیگر کشورها را در زمینه مسایل و موضوعات دینی بر عهده دارند معتقد هستند که سیاست هدفمند در اشاعه دین باید از طریق دولت و حکومت مسئول و خدمات عمومی صورت گیرد. در این نوع هدف گذاری آموزش دینی و اعزام مبلغین به نقاط مختلف دنیا از طریق دولت و به صورت ماموریت دولتی صورت می گیرد. ترکیه با حذف بنیادهای خیریه و سازمان های غیردولتی ترک از فعالیت های دینی و تبلیغی در آسیای مرکزی و محدودسازی این فعالیت ها در چارچوب تشکیلات های رسمی دولتی نوع خاصی از همکاری های امنیتی را با کشورهای آسیای مرکزی سازمان داده است.
کشورهای عربی بویژ‍‍ه اردن ، عربستان و قطر نیز بشدت در آسیای مرکزی فعال هستند .
اثرات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بر ماهیت اسلام
در سپتامبر سال ۲۰۰۱ ترس از تروریسم با شدت غیر منتظره ای افزایش یافت. در ۱۱ سپتامبر، حملات هوایی تروریستی با فکر القاعده علیه آمریکا صورت گرفت که مرگ هزاران شهروند آن کشور را موجب گردید. در اوایل اکتبر، ائتلافی به رهبری امریکا با اقدام به جنگ علیه تروریسم، در پی تلافی بر آمد و عملیات نظامی علیه پایگاه های طالبان و القاعده در افغانستان آغاز گردید. به طور کلی همه توجهات در آن زمان معطوف به اسلام گردید و آسیای مرکزی از این قضیه به شدت متأثر شد. یکی از آنها بحران انسانی بود. در پاییز سال ۲۰۰۱ حدود یک میلیون پناهنده از افغانستان متواری شدند. بیشتر آنان قصد ورود به پاکستان ویا ایران را داشتند; ولی ده ها هزار نفر نیز در سمت شمال عازم ترکمنسان، تاجیکستان و ازبکستان شدند و این یکی از پیامدهای حملات یازده سپتامبر بر اسلام در آسیای مرکزی بود. تأثیر دیگر انهدام پایگاه های حرکت اسلامی ازبکستان در افغانستان بود. بسیاری جنگجویان آسیای مرکزی که در کنار طالبان و القاعده می جنگیدند، ظاهرا کشته شدند. تاثیر سوم که بر جوامع آسیای مرکزی اثر مستقیمی داشت، تشدید مبارزه علیه افراط گرایی مذهبی بود بسیاری فعالان حقوق بشر امیدوار بودند که درگیر شدن نزدیک تر غرب در منطقه، اعمال فشار به حکومت های آسیای مرکزی برای تقویت آزادی های فردی، به ویژه آزادی مذهب را تسهیل خواهد کرد; اما چنین نشد. درعوض، طی سال ۲۰۰۲ بازداشت معتقدان مذهبی در ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان شدت گرفت و هدف اصلی، اعضای حزب التحریر بود. بدین ترتیب شاهدیم که آسیای مرکزی به دلیل ادعای مسلمان بودن عاملان تروریستی حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، به شدت در محدودیت قرار گرفت.
نگاه روسیه به اسلام در منطقه :
ظهور اسلام در روسیه با گسترش مسیحیت در این کشور همزمان بود و این دین برای نخستین بار در نیمه دوم قرن هفتم میلادی به شمال قفقاز که امروزه کشورهای مشترک المنافع و روسیه نامیده می‌شوند راه یافت و مردم آن به اسلام گرویدند. توسعه طلبی روسیه در مناطقی که اکثریت ساکنان آن مسلمانان بودند، از قرن شانزدهم آغاز شد و تا پایان قرن نوزدهم میلادی ادامه یافت و نتیجه آن ورود ۱۸ میلیون مسلمان از منطقه های دریاچه ولگا، کریمه، آسیای مرکزی و قفقاز به امپراطوری روس بود. بر همین اساس، با رشد چشمگیر جمعیت مسلمانان دولت مجبور شد برای همگرایی آنها با ساختار دولت ارتدوکس راهی بیابد و کاترین دوم یا کاترین کبیر ۲۲ سپتامبر سال ۱۷۸۸ میلادی اولین طرح قانونی تنظیم کننده امور دینی مسلمانان در قلمروی امپراطوری را تهیه کرد و بر طبق آن شورایی متشکل از تاتارهای قازان با ریاست یک مفتی به منظور نظارت بر تعیین ائمه مساجد و امتحان نامزدهایی برای به عهده گرفتن پست های دینی در شهر اوفای این کشور تأسیس شد.
بررسی وضعیت مسلمین در دوران اتحاد جماهیر شوروی نشان می دهد هیچ گفتگویی میان مذاهب و دولت نبود و حتی برای انجام مناسک دینی تشویقی صورت نمی گرفت بلکه برعکس هر کسی که به انجام مناسک خود می پرداخت مورد تعقیب و پیگرد قرار می گرفت.
اما اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم در روسیه را می توان دوران دینی و بیداری اسلامی نامید. امپراطوری روسیه در آغاز قرن بیستم نزدیک به ۱۲ هزار مسجد ساخت که در نیمه دهه هشتاد تنها ۳۴۳ باب مسجد که بیشتر آن در منطقه آسیای مرکزی بود، باقی مانده بود. با آغاز دوره پروستریکا در سال ۱۹۸۵ عملیات بازسازی مساجد قدیمی و ساخت مساجد جدید آغاز شد و تا سال ۲۰۰۰ میلادی به طور رسمی چهار هزار و ۷۵۰ باب مسجد به ثبت رسیده اند ولی تعداد این مساجد باید بیشتر باشد زیرا تعداد مساجد در داغستان بین یک هزار و ۶۰۰ تا سه هزار باب است. همچنین در قفقاز شمالی نیز در هر نقطه ای یک یا چند مسجد وجود دارد. تاتارستان طی ده سال اخیر تعداد مساجد آن از مرز هزار فراتر رفته است. در روسیه پنج باب مسجد وجود دارد و بر اساس ارزیابی کارشناسان روسی حداقل هفت هزار باب مسجد در روسیه به چشم می خورد. دین اسلام در این سرزمین به همبستگی قومی میان ملت های روسیه، باشقیر، چچن، اینگوش، کاباردنیا، داغستان و سایر ملت ها و حفظ هویت ملی آنها کمک کرده است و امروز مسلمانان روسیه متعلق به ۴۰ قومیت هستند و بزرگ ترین آن تاتارها با بیش از پنج میلیون جمعیت پس از روس ها جایگاه دوم این کشور را تشکیل می دهند.
مسلمانان سه سازمان اسلامی دارند یکی شورای مفتیان روسیه است که مرکز آن در مسکو قرار دارد و ریاست آن را مفتی راوی عین الدین به عهده دارد و بیش از یک هزار و ۵۰۰ گروه مذهبی با آن ارتباط دارند. دیگری اداره دینی مرکزی مسلمانان است که مرکز آن در شهر اوفا است و ریاست آن را مفتی طلعت تاج الدین بر عهده دارد و نزدیک به ۵۰۰ گروه مذهبی با آن مرتبط هستند و مرکز هماهنگی مسلمانان شمال قفقاز که به ریاست مفتی به کاراچایو واچر کیسیا و اسماعیل بردیف اداره می شود و نزدیک به ۸۰۰ گروه مذهبی ارتباط دارند، سومین سازمان اسلامی روسیه است. همچنین در روسیه سال ۲۰۰۵ میلادی جنبش اجتماعی اسلامی الحق به ثبت رسید و جنبش میراث اسلامی نیز هم اکنون مراحل ثبت را می گذراند. این جنبش های اجتماعی به منظور رفع مشکلات موجود در امت اسلامی تأسیس شده است. دین مبین اسلام از نظر تعداد پیروان دومین مذهب در روسیه به شمار می آید و در حالی که تعداد دقیقی از تعداد مسلمانان در دست نیست ولی بر اساس نظرهای کارشناسان در این سه دهه تعداد مسلمانان باید به ۳۰ تا ۴۰ میلیون رسیده باشد و بیشتر مسلمانان روسیه اهل تسنن هستند و قفقاز شمالی شافعیان و سایر منطقه ها حنفیان زندگی می کنند
روسیه دو سال پیش به عضویت ناظری سازمان کنفرانس اسلامی درآمد. شکی نیست که در مقابله با بنیاد گرایی اسلامی روسیه و امریکا در آسیای مرکزی منافع مشتکر دارند .
حزب التحریر
از جمله احزابی که فعالیت آنها در هر پنج جمهوری ممنوع گردیده است، جنبش احیای اسلامی است که به دنبال تأسیس یک حکومت دینی در منطقه بوده است. حزب سیاسی ـ دینی التحریر که به دنبال ایجاد دولت اسلامی بر مبنای خلافت است یک جنبش فراملی است که در سال ۱۹۵۳ در بیت المقدس و در نتیجه انشعاب از اخوان المسلمین ایجاد شد و به سرعت در خاورمیانه، شمال آفریقا و سپس جنوب شرق آسیا گسترش یافت.
حزب سیاسی ـ دینی التحریر که به دنبال ایجاد دولت اسلامی بر مبنای خلافت است یک جنبش فراملی است که در سال ۱۹۵۳ در بیت المقدس و در نتیجه انشعاب از اخوان المسلمین ایجاد گردید و به سرعت در خاورمیانه، شمال آفریقا و سپس جنوب شرق آسیا گسترش یافت. مبارزین عرب آن را به شبه قاره و افغانستان و از آنجا به آسیای مرکزی بردند.
سازمان حزب التحریر که در سال ۱۹۵۳ توسط تقی الدین النبهانی در بیت المقدس پایه ریزی شد، در پاسخ به کلام وحی به پیامبر اکرم (ص) بوجود آمد که می فرماید‌: ‹‹باید در میان شما جمعی باشند که شما را به نیکی دعوت نمایند و امر به معروف ونهی از منکر نمایند و آنها همان رستگارانند›› ‌‌‌(قرآن کریم سوره آل عمران آیه ۱۰۴). سازمان حزب التحریر در پی رستاخیز اسلامی و حکومت جهانی بر اساس قوانین اسلامی است..
پس از اینکه حزب التحریر در سال۱۹۶۰ تجدید سازمان کرد، نفوذ خود را گسترش داده و پس از آن در اواخر دهه ۱۹۶۰ و در اوایل ۱۹۷۰ تلاش هایی را در جهت بر اندازی حکومت های اردن، سوریه و مصر به عمل آورد. این تلاش ها به جایی نرسید و سازمان در برابر تهاجمات روز افزون و کاهش اعضا به این نتیجه رسید که مسلمانان امید را از دست داده و در ناامیدی به سر می برند. در سال ۱۹۷۷ موسس حزب التحریر در لندن در گذشت و یک روحانی فلسطینی به نام عبدالقدیم زلّوم جای او را گرفت. حزب التحریر در سال ۱۹۹۸ اعلام خلافت سراسری جهانی اسلامی نمود و در سال ۲۰۰۳ رهبر جدید هم دیده از جهان فرو بست. سازمان حزب التحریر در حال حاضر توسط شخصی به نام عطا ابورشتا رهبری می شود. حزب اعضای خود را افزایش داده و همچنین فعالیت های خود را توسعه داده است. علی رغم این ها حزب التحریر همواره اعلام می دارد که خشونت گرا نیست و می خواهد از اعضای تازه بر خوردار باشد
این حزب از اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی تنها در منطقه آسیای مرکزی فعالیت می کند. نمایندگان این حزب می گویند فعالیت های آنان صلح آمیز و به دور از مجادلات سیاسی است و هدفشان آگاه ساختن مردم در مورد نیاز به ایجاد یک حکومت اسلامی و ضرورت تلاش در این امر می باشد. بنا به مطالب منتشره در وب سایت رسمی در حزب التحریر، یک حزب سیاسی است که ایدئولوژی آن مبنی بر اسلام است؛ هدف آن بازگرداندن جامعه مسلمانان جهان به یک زندگی سبک اسلامی و در یک جامعه اسلامی است که براساس قوانین شریعت و تحت لوای خلافت اداره گردد. فعالان حزب التحریر افکار و ایده های ساده و در عین حال جذابی را تبلیغ می نمایند. تبلیغات مذکور در اصل در این خلاصه می شود که برای پایان دادن به فقر، تبعیض ونابرابری بایستی دولتهای فاسد و ارتشا برکنار و بجای آنها دولتهایی بر اساس قوانین اسلامی و شریعت روی کار آیند. عضویت حزب برای مردان و زنان، عرب و غیرعرب، سفید یا رنگین پوست آزاد است، زیرا این حزب برای عموم مسلمین است. این حزب خواهان مبارزه سیاسی و روشنگرانه علیه کفر، کشورهای استعمارگر دارای سلطه و نفوذ در کشورهای اسلامی و همچنین برعلیه حکمرانان کشورهای عرب و مسلمان است. مسلمانان آسیای مرکزی از این حزب به گرمی استقبال نمودند. حزب التحریر در سالهای اخیر و به ویژه در دوره حکومت طالبان و پس از سقوط این حکومت در منطقه از رشد خوبی برخوردار بوده است. شمار اعضای آن در آسیای مرکزی به درستی معلوم نیست. به عقیده بعضی از تحلیلگران، تعداد اعضای این گروه به چندین هزار نفر می رسد. این حزب که مرکز عمده فعالیتش در دره فرغانه است هیچگاه رأساً در اقدامات خشونت آمیز دست نداشته است،اما حساسیت مقامات امنیتی منطقه نسبت به فعالیت های آن به دلیل تأثیرگذاری آن بر برخی جنبش های تندرو چون جنبش اسلامی ازبکستان بوده است که بعدها به «حزب اسلامی ازبکستان تغییر نام داد. برخلاف جنبش اسلامی ازبکستان که جزء گروههای تروریستی محسوب می شود حزب التحریر از طرف آمریکایی ها در طبقه بندی گروههای تروریستی قرار ندارد. اما دولتهای ازبکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، قزاقستان و حتی روسیه این گروه را سازمانی افراط گرا می دانند. در وب سایت حزب التحریر محتوای جزواتی منتشر می شود که پر از تبلیغات ضد آمریکایی، ضد غربی و ضد کاپیتالیستی است.
سازمان حزب التحریر را از یک جنبه می توان با سازمان القاعده مقایسه کرد. حزب التحریر یک سازمان اسلامی است که از میان نهضت فراملیتی مسلمانان سنّی به وجود آمده و هدف آن متحد نمودن جهان اسلام توسط خلافت اسلامی است که جایگزین حکومت های ملی بشود. سیاست حزب التحریر که ترجمه آن (حزب آزادی اسلامی )است، مبنی بر عدم به کارگیری خشونت است. اما به هر حال بر اساس تازه ترین گزارش ها، این سازمان از جنبه نظامی گری رشد یافته است. حزب التحریر که حوزه فعالیت آن آسیای مرکزی و اروپا (بویژه انگلستان) است، اعلام می دارد که در بیش از ۴۰ کشور جهان فعالیت دارد. شواهد و قراین حاکی از آن است که سازمان مذکور دارای استحکاماتی درمنطقه چند ملیتی دره فرغانه در آسیای مرکزی، بویژه در ازبکستان است که چندین عملیات از گروه یاد شده در آن کشور انجام شده است. اعلام دقیق اعضای حزب التحریر در منطقه آسیای مرکزی امری دشوار می باشد. برخی تعداد آنها را عددی بین ۱۵۰۰۰ و ۲۰۰۰۰ نفر برآورد می نمایند ولی فعالان حزب التحریر آمار اعضای خود را بسیار بیشتر از این اعلام می نمایند. درعین حال نیروهای انتظامی و ناظران نیز اعضای حزب التحریررابسیار کمتراز آمارمذکورمی دانند.
مواضع کشورهای آسیای مرکزی در قبال حزب التحریر :
در حال حاضر، صدها تن از متهمان به عضویت در حزب التحریر در زندانهای کشورهای مختلف در آسیای مرکزی به جرم افراط گرایی و به عنوان تهدیدی در برابر نظم و قانون زندانی هستند. حزب التحریر در آسیای مرکزی فعالیتهای خود را به شدت روی ازبکستان متمرکز کرده است. از نظر حزب التحریر رییس جمهور ازبکستان – اسلام کریم اف – یک یهودی است . کریم اف نیز پیش از این از حزب التحریر به نام سازمان “وهابی ها” نام برده بود. ازبکستان افراطیون مذهبی را به دست داشتن در بمب گذاری در تاشکند در فوریه ۱۹۹۹ و باز بمب گذاری مجدد در تاشکند و بخارا در بهار و تابستان ۲۰۰۴ محکوم و سرزنش می نماید. مقامات ازبکستان همچنین اعضای حزب التحریر را به دخالت در آشوبها و ناآرامی های ماه می ۲۰۰۵ در شهر اندیجان در شرق ازبکستان متهم نموده اند. به تازگی چند تن از اعضای زن سازمان حزب التحریر آسیای مرکزی در ازبکستان به زندان محکوم شده اند. در ۲۸ جولای چند عضو زن این سازمان در شهر دهنو در منطقه سرخان دریا به خاطر همراه داشتن جزوات دینی دستگیر شدند. دولت ازبکستان در جنگ آمریکا علیه طالبان و در همکاری و امضای قرارداد با آن کشور پیشقدم بود. ازبکها در این راستا همچنین چند پایگاه نظامی و تدارکاتی در اختیار نیروهای آمریکایی قرار دادند. کریم اف اگرچه در قبال ارائه این تسهیلات کمک اقتصادی دریافت کرد ولی در واقع نابودی گروههای اسلامی برای او از هرمسئله دیگری مهمتر بود. نگرانیهای دولت کریم اف با کشف چاپخانه عظیم حزب التحریر و صدها هزارجلد کتاب و… در مرز این کشور توسط پلیس تاجیکستان افزایش یافت. ازبکها می گویند حزب التحریر مار نه سر است که با قطع یک سر نه سر دیگر می روید.
نورسلطان نظربایف رئیس جمهور قزاقستان نیز اعلام داشته که بین تروریسم و بنیادگرایی مذهبی رابطه ای مستقیم وجود دارد و چنین سیاستی برای کشورهای جوان چون ما بسیار خطرناک است. حزب التحریر در میان قزاقها ی مسلمان فعالیت چشمگیری داشته است. یکی از مسئولین قزاق اظهار میدارد: با افزایش مشکلات اقتصادی و چالش های احتمالی، محبوبیت این حزب افزایش یافته است. برخی از صاحبنظران قزاق ضمن مخالفت با سیاستهای سختگیرانه دولت می گویند: ” چراغ ایده را نمی توان با زور خاموش کرد. اندیشه را باید با اندیشه شکست”. آنها بی سوادی، فقر، بیکاری و فساد دستگاه اداری و نفوذ خاندان نظربایف در کشور را موجب گرایش مردم به اسلام گرایان می دانند. در سال گذشته یکی از نمایندگان حزب التحریر در استان اوش واقع در جنوب قرقیزستان موفق به ثبت رسمی راه اندازی شبکه رادیو تلویزیونی تحت عنوان انگ(شعور و آگاهی) گردید. ولی پس از گذشت سه روز، پخش برنامه از شبکه مذکور بدلیل فسخ قراداد همکاری توسط کانال کرمت متوقف گردید. به گفته نماینده حزب التحریر، اقدام کانال کرمت برای لغو قراداد در نتیجه فشار دولت صورت گرفته است.
مقامات تاجیکستان در ۱۶ ژانویه ۲۰۰۶ اعلام نمودند که در سال گذشته ۹۹ تن از اعضای مدعی در عضویت در حزب التحریر را دستگیر نموده اند. تعداد زیادی از این افراد به جرم فعالیتهای افراط گری به زندانهای طولانی محکوم شدند. دولت تاجیکستان از سال ۲۰۰۴ فعالیت حزب التحریر را در این کشور ممنوع اعلام کرد و پس از آن دادگاه های عمده ای در آن کشور تشکیل شده اعضای این سازمان را به زندان محکوم کرده است و بسیاری از اموال حزب التحریر در تاجیکستان کشف و یک چاپخانه که جزوات این سازمان را منتشر می کرده تعطیل شده است. دولت تاجیکستان توجه ویژه ای را روی اعضای حزب التحریر بویژه زنان اعمال می کند. شواهد زیادی از عضویت زنان در حزب التحریر وجود دارد. برخی از آگاهان بر این باور هستند که همسران و برادران این زنان آنان را وادار به عضویت در این سازمان می کنند. کارشناسان عقیده دارند که با وجود سرکوب حزب التحریر ازجانب دولتهای منطقه، شمار اعضا و طرفداران آن سال به سال رو به افزایش بوده است.
با وجود این در ترکمنستان حزب التحریر جایگاه چندانی نداشته است . سیاستهای بسته و سختگیرانه صفرمرادنیازاف رئیس جمهور سابق ترکمنستان، راه نفوذ گروههای اسلامی به این کشور را سد کرد دولت ترکمنستان هر گونه فعالیت مذهبی را بشدت کنترل می نماید. نیازاف که خود را رهبر ترکمنهای جهان و پدر آنها می دانست صدای مخالف را از هر کس که باشد درگلو خفه می کند. وی قرائت و عمل به کتاب روح نامه را در کلیه اماکن مذهبی و آموزشی اجباری اعلام نموده بود. نیازاف حتی برای کنترل شهروندان خود کلیه دانشجویان خارجی را فراخوانده و کلاسهاس زبان خارجی را نیزتعطیل کرده تا کسی نتواند با خارجی ها ارتباط برقرار نماید و نیز بر مرزها کنترل بیشتری اعمال کرده بود.
در حال حاضر، به نظر می رسد که با وجود دستگیری و زندانی نمودن اعضای حزب التحریر، شمار اعضاء و طرفداران آن در تمامی کشورهای منطقه رو به رشد می باشد. صاحبنظران حضور نظامیان غربی، فقر شدید اقتصادی، بیکاری، عدم توجه دولت تاشکند به توسعه جنوب ازبکستان ، سیاستهای ضد دینی عسگرآقایف رئیس جمهور سابق قرقیزستان در سالهای اخیر و… را موجب گسترش فعالیتهای اسلامی و گرایش به احزاب اسلامی می دانند. پس از انقلاب رنگین در قرقیزستان، رییس جمهور – قربان بیک باقی – سیاست دیکتاتوری بیشتری را در پیش گرفته است. اکنون حزب التحریر در جنوب قرقیزستان سکنی گزیده است . بیشترین هواداران حزب التحریر در منطقه آسیای مرکزی پس از ازبکستان در قرقیزستان ساکن هستند. بر اساس برخی آمار و اطلاعات موجود، حدود ۱۰۰۰۰ نفر در قرقیزستان در سالهای اخیر، دین خود را تغییر داده و به مسیحیت ( پروتستان) گرویده اند و این در حالیست که تنها ۳۰۰۰ نفر به عضویت گروه اسلامی حزب التحریر در آمده اند.
بسیاری از صاحب نظران از این نگرانند که ممکن است این خشونت و سرکوبگری دولت جدید قرقیزستان نسبت به حزب التحریر، آن را بیش از پیش به افراط گرایی هدایت نماید و آن را در صحنه کشور فعال کند
اگرچه حزب التحریر به دنبال برقراری خلافت اسلامی در آسیای مرکزی است و مشروعیت حکومت کشورهای آسیای مرکزی را قبول ندارد ولی این حزب متاثر از وهابیت، رسیدن به هدف را با زور اسلحه توصیه نمی کند. در واقع آنها معتقدند که با فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی و آگاهی بخشی به مردم باید زمینه خیزش های اسلامی را فراهم کرد. لذا آنها با حضور گسترده خود در مساجد و اماکن مذهبی و راه اندازی مدارس دینی و توزیع کتب و نشریات و… مسلمانان را به قیام عمومی دعوت می نمایند. حزب التحریر سیاستهای ضددینی و ضدمردمی حکومتهای منطقه را محکوم و مردم را دعوت به مخالفت سراسری با حضور نیروهای بیگانه می کند. حضور گسترده این حزب در منطقه فرغانه حائل بین کشورهای قرفیزستان تاجیکستان و ازبکستان موجب نگرانی رهبران هر سه کشور شده است. قرقیزستان که زمانی جزیره دموکراسی منطقه محسوب می شد و دولت قرقیز بیشترین نرمش را در مقابل مذهب از خود نشان می داد پس از انقلاب لاله ای و حوادث اندیجان در ازبکستان و افزایش فعالیت حزب التحریر، مواضع سرسختانه ای علیه گروههای مذهبی اتخاذ نموده است. اختلاف شمالی ها و جنوبی های این کشور نیز موجب فراهم آمدن زمینه فعالیت گسترده حزب التحریر در میان مردم جنوب که بیشتر ازبک هستند، شده است. اهالی جنوب این کشور شمالی ها را متهم می کنند که با در دست داشتن قدرت سیاسی آنها را در محرومیت نگه داشته اند. دولت قرقیزستان گسترش روزافزون حزب التحریر را برای کشور خطری جدی دانسته و معتقد است که باید آن را سرکوب کرد. نخست وزیزپیشین قرقیزستان ضمن اظهار نگرانی از افزایش فعالیت حزب التحریر گفت: ما شاهد احیاء حزب التحریر ( پس از حمله آمریکا به افغانستان ) در منطقه هستیم و باید راههای نفوذ آنرا سد کنیم.
کشورهای آسیای مرکزی در صدد دستگیری تعداد بیشتری از اعضای حزب التحریر هستند و فعالیت آنها را سرکوب می کنند. این نوع برخوردها مورد مناقشه است. از یک سو کشورهای آسیای مرکزی در صدد کاهش نفوذ حزب التحریر و محدود نمودن تهدیدات آن علیه کشورهایشان هستند. از سوی دیگر زندانی کردن، تبعید و سرکوب فعالیت های گروه، این امکان بالقوه را برای تقویت و هدایت آن به سوی افراط گرایی بیشتر فراهم می سازد. سیاستهای اعمال شده توسط رهبران منطقه تاکنون تاثیر و کارآیی چندانی در جهت جلوگیری از گسترش ایده ها و افکار حزب اسلامی مذکور که فعالیتهای آن ممنوع اعلام شده، نداشته است.
یکی از دلایل این موضوع کارهای عام المنفعه حزب التحریر است . انجام فعالیتهای خیریه و حمایت از گروهها و اقشار آسیب پذیر وضعیف از دیگر اقدامات حزب التحریر بشمار میروند که خود این امر نقش و تاثیر مهمی در گرایش و تمایل مردم به حزب مذکور ایفا می نماید. این شیوه و نوع کار ابتدا برای ارائه کمک و حمایت از خانواده های فعالان حزب که بازداشت می شد ند بکار گرفته می شد ولی بعدها از دایره محدود حزبی خارج شد و گروههای بسیار وسیعی ازجامعه و مردم را تحت پوشش وحمایت قرار داد. اعضای حزب برای حل مسائل و مشکلات خانواده های فقیر و تهیدست ازجمله پرداخت صورتحساب مکالمات تلفن و نیزبه خانواده های جوان کمک نموده ونسبت به تهیه وتوزیع غذای رایگان در آیینها و جشنهای مذهبی اقدام می نمایند. تجربه مذکور تا حدود زیادی اقدام گروههای تبشیری پروتستان در کشورهای آسیای مرکزی رابه یاد می اورد که از طریق توزیع غذا و لباس رایگان و حتی در برخی مواقع پول درصدد جذب پیروان جدید می باشند. همه موارد پیش گفته تصویری از حزب التحریر را در اذهان بوجود می آورد مبنی بر اینکه گروه مذکوردروجه تمایز خویش با دولت که مشکلات و نیازهای مردم را فراموش نموده است، دغدغه مردم عادی و مشکلات آنها را در سر دارد.
یوگنی ژووتیس مدیر دفتر حقوق بشر و رعایت قوانین قزاقستان، نیزعلت اصلی این موضوع را آنرا نبود اراده سیاسی برای شناسایی و پذیرش ارتباط و بهم پیوستگی متقابل بین شکست و ناکارآمدی سیاستهای اجتماعی دولتهای مذکور، ارتشا، تضییقات و محدودیتهای دینی و افکار و ایده های جذاب حزب التحریر ذکر می نماید. کشورهای آسیای مرکزی بدین خاطر برای مقابله با فعالیتهای حزب التحریر شیوه واحدی را بکار گرفته اند و آن همانا ممنوع ساختن فعالیتهای سازمان و سرکوب شدید اعضای آن می باشد. برخی از ناظران و صاحبنظران نیز بر این عقیده اند که دولتهای آسیای مرکزی از حزب التحریر بعنوان ابزار مناسبی برای پیشبرد سیاست سرکوب مخالفان استفاده می نمایند. آنها از طریق اعمال چنین سیاستی از ظهور و شکل گیری اسلام سیاسی درکشورهای خود جلوگیری بعمل می آورند. گسترش فعالیتهای حزب التحریر از ازبکستان به کشورهای همسایه در پایان سالهای ۹۰ نتیجه مستقیم اعمال سیاستهای سخت و تند توسط مقامات ازبکستان درقبال گروه اسلامی مذکورمی باشد. دراین سالها، ایده ها و افکار حزب التحریر توسط فعالان آن در خارج از ازبکستان که بخاطر محدودیتها و تضییقات شدید دولت ازبکستان مجبور به ترک کشور و جستجوی مامن و پناهی برای خود در بین جوامع ازبک کشورهای همسایه بوند تبلیغ و منتشر گردید. ولی گویا سیاستهای سختگیرانه برای مقابله با فعالیتهای حزب التحریرواستفاده از روشهای تعقیب و بازداشت نیز موثر واقع نشده است. هزاران تن از اعضای حزب التحریرحتی در زندانهای ازبکستان نیز تلاش می نمایند همبستگی و اتحاد خود را حفظ نمایند و این امر به آنها کمک می نماید تا شرایط بد و سخت زندان را تحمل نمایند. دکتر استفن بلک از محققان منطقه آسیا مرکزی می گوید: «همه کسانی که در خصوص آسیای مرکزی مطلب می نویسند این موضوع را فرض قرار داده اند که ترکیبی از بی کفایتی حکومت های موجود، فساد، فقر و ظلم، خطر جذب گروه های مخالف در احزاب اسلامی را سبب شده است. فقدان یک گزینه، ظاهراً به سبب این حقیقت است که رژیم های این منطقه همه جنبش های مخالف دیگر را سرکوب کرده اند. راه دیگر اینکه این ظلم و بی کفایتی حکومت ها، سبب جذب مردم به سوی احزاب اسلامی شده است. زیرا فقط آنها دارای منطقی ترین و عقلانی ترین پیام هستند که مردم می توانند آن را درک کنند. »
اسماعیلیه:
فرقه ای از شیعه امامیه که معتقدان آن، محمدبن اسماعیل برادرزاده امام موسی کاظم(ع) را آخرین امام می دانند. ظهور این فرقه اصلاً نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل بن جعفر صادق با برادرش موسی بن جعفر بوده است. اسماعیلیان معتقدند که پس از رحلت امام جعفر صادق(در قرن هشتم میلادی) امامت به پسر بزگتر وی می رسید؛ اما چون پسرش اسماعیل پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد که سابع تام است و دور هفت با او تمام می شود و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند. آنها در میان اهل سنت به «باطنیان»مشهورند و شیعه هفت امامی نیز نامیده می‌شوند. .
در واقع اسماعیلیه که از اختلاف بر سر جانشینی امام جعفر صادق (ع) در (۱۴۸ هجری.ق/۷۶۵م) از شیعه اثنی عشری در کوفه از هم جدا شدند در مدتی کوتاه سازماندهی فرقه اسماعیلیه شکل بهتری گرفت و با توجه به این که امویان همچنان خاندان علی ابن ابیطالب (ع) را از رهبری جامعه مسلمانان محروم نگهداشته بودند و شیعیان و امامان آنها را مورد ظلم و ستم قرار می‏دادند بر علیه حکومت عباسیان غاصب قیام نمودند. دعوت اسماعیلیه در آغاز گسترش عدل را تحت حکومت قریب الوقوع اعقاب اسماعیل، فرزند ارشد امام صادق(ع) نوید می‏داد و مسلمانان را بر حمایت از امام فرا می‏خواند، به سرعت پیروان اسماعیلیه درخراسان ، ایران، عراق، شام، یمن و عربستان شرقی(بحرین) و شمال آفریقا متشکل شدند و بالاخره این فرقه موفق شد در (۲۹۷هـ .ق/۹۰۹م) خلافت فاطمیان را به رهبری امام اسماعیلیه (مهدی محمد) در افریقا پایه گذاری نماید. دوره فاطمیان در واقع (عصر طلایی) تفکر و ادبیات اسماعیلیه بود که طی آن داعیان و متکلمان اسماعیلیه کتب و رسائل زیادی در علوم مختلف اسلامی تألیف کردند، جنبه‏های بارز تفکر باطنی اسماعیلیه در مباحث گوناگون از جمله جهان شناسی و تعبیر ادواری تاریخ و تأویل، در این آثار به تفصیل تجلی یافته است. از یادگارهای آن دوران مسجد جامع الازهر مصر که هم اکنون به دانشگاه الازهر تبدیل شده است و صدها آثار ارزنده که از دانشمندانی اسماعیلیه مذهب بجا مانده که می‏توان ایدئولوژی و جهان بینی فرقه شیعه اسماعیلیه را در کتب و متون هر کدام جستجو نمود دوره خلافت فاطمیان مصر که از امام مهدی محمد شروع شد تا زمان نزار به طول انجامید که دوره خلافت و امامت فاطمیان مصر دوصد و هفتاد و چهار سال می‏باشد.(۲۹۷هـ .ق/۹۰۹م)
«اسماعیلیان پس از شیعیان دوازده امامی، دومین جماعت بزرگ مسلمانان شیعی مذهب را تشکیل می‌دهند، و امروز به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند». افغانستان یکی از این کشورهاست.
اسماعیلیان در دعوت خود مراحلی خاص را رعایت می کردند و دعات آنان بر حسب درجات معین می شدند. آخرین مرتبه معتقدان به این مذهب مرتبه (حجت) بود که از بین دعات، عده ای معدود توانستند حائز آن رتبه گردند. از میان دعات ایرانی ناصر خسرو و حسن صباح این رتبه را داشتند. به اعتقاد اسماعیلیان مطالب ظاهری دین دارای بواطنی است که فقط امام و تعلیم‌یافتگان او بر آنها واقفند و باید از او یا از کسانی که از وی تعلیم گرفته اند، آموخت.
ادب فارسی در نزد اسماعیلیان اهمیت بسیاری داشت و به خاطر اینکه بیشتر پیروان آنان از مردمان عام بودند بیشتر کتاب‌های خود را به فارسی می‌نوشتند. ازآنها نوشته‌ها و شعرهایی به زبان فارسی بر جای مانده است. بزرگترین شاعر ونویسندهٔ اسماعیلی ناصر‌خسرو است که در قرن پنجم هجری می‌زیست. ناصرخسروی بلخی (۴۸۱–۳۹۴ هجری) یکی از نابغه های فکری و شاعر مشهور ادب پارسی دری در قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) محسوب میگردد. ابو معین ناصر پسر خسرو پسر حارث قبادیانی، شاعر، حکیم، نویسنده و سیاح مشهور و داعی بزرگ ا سماعیلیه ( در اسماعیلیه معروف به حجت خراسان) در سال ۳۹۴ ه. در قبادیان بلخ (در شمال افغانستان امروزی) بدنیا آمد.جامع الحکمتین – رساله ایست که وی به نثر دری در بیان عقاید اسماعیلیان نوشته است .
اسماعیلیه شاخه بزرگی از تشیع به شمار می‌رود که در آسیای مرکزی حضوری دیرینه دارد. شمار پیروان آن اگر چه به نسبت اندک است، اما به علت انسجام درونی جماعت و ارتباط با امامی که در اروپا به سر می‌برد و محور اصلی مذهب را تشکیل می‌دهد، اهمیت بسیار دارد. به ویژه که رهبر آنان، پرنس کریم آقاخان چهارم است. سال ۲۰۰۳ مردم شهر خاروغ و نواحی استان بدخشان تاجیکستان از آقاخان استقبال فوق العاده گرم و صمیمی به عمل آوردند. از فرودگاه شهر خاروغ، تا موضع دشت، محل ساختمان دانشگاه آسیای مرکزی واقع در حومه این شهر، که حدود ۵ کیلومتر است، هزاران نفر از ساکنان این منطقه کوهستانی با گل و دست افشانی و صدای دف و دایره تشریف رهبر مذهبی خود به این ولایت را خیر مقدم گفتند.یک ساکن مرکز استان بدخشان گفت که محبوبیت رهبر اسماعیلیان جهان در بدخشان بویژه در دوران جنگ داخلی در تاجیکستان در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷ میلادی بغایت افزوده است. زیرا به گفته این ساکن شهر خاروغ، “در آن سالها مردم این منطقه از کمبود مواد غذایی و گرسنگی رنج می بردند و کمکهای غذایی صندوق آقا خان صدها نفر از مردم این منطقه کوهستانی را از مرگ حتمی نجات داده است.”
اسماعیلیه فراتر از تعریف های محدود برای آسیای مرکزی بوده وفقط منطقه بدخشان را شامل نمی شود ، از جمله افغانستان، قسمت شمال غربی چین، شمال هند و شمال پاکستان. این مناطق هم در همین مکانها دارای اسماعیلیانی هستند که به لحاظ نژادی،زبانی، مذهبی و حتی شاید پیشینه تاریخی یک وجه و پیوند مشترک دارنـد». این نوع اسلام که اسماعیلیه را در منطقه گسترده است با اسلامی که گروه های دیگر مسلمان در این منطقه به فعالیت درآورده اند ، بسیار متفاوت است. اول اینکه این مذهب سخت گیری نمی کند و دوم اینکه با فرهنگ غرب بیگانه نیست هر چند تعارضاتی دارند اما تضادی وجود ندارد». «دو تن از رهبران اخیر این مکتب، آقا چهارم و پنجم ـ پرورش یافتگان غرب ـ هستند. به ویژه آقاخان چهارم که در این خصوص بسیار پیشتاز بود. این مکتب به دنبال توسعه و تحول به سبک غرب در حرکت است.
سیاست دعوت اسماعیلیه بدین صورت بوده است که تا جای ممکن به مراکز قدرت نزدیک شوند یعنی این سیاست که یا اسماعیلیها به مقام حکومت برسند یا اینکه حکومت داران، اسماعیلی باشند. ولی به هر حال بعد از سامانیان، حضور خاندانهای ترک مثل قراخانها،غزنویان،سلجوقیان و بعدها شاهیان باعث می شود که اسماعیلیه نتواند رشد کند. ترکها در منطقه به دلایل گوناگون به سمت و سوی مذهب حنفی گرایش پیدا می کردند. و اسماعیلیه ناگزیر شد در آسیای مرکزی منزوی شده و در ناحیه کوهستانی و دور از دسترس چون هندوکش، پامیر و هراز باقی بماند».
دکتر معزی یکی از محققان ایرانی که در سالهای ۱۳۷۷و۱۳۷۹ در منطقه بدخشان تاجیکستان حضور یافته در ویژگیهای مذهب اسماعیلیه در این منطقه می نویسد: « از ویژگیهای بارز این مذهب در این منطقه می توان به حضور قوی و پررنگ فرقه مخمصه و خطابیه اشاره کرد. این فرقه اعتقاد داشتند که خدا در پنج جسد تجلی پیدا می کند، محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین. این باور دقیقا در نوشته ها و کتابهای مقدس آنها آورده شده است. تمام اسماعیلی های دنیا بر این باورند که امامان نور واحدند و هرگز نمی میرند، تنها جامه عوض می کنند در واقع آنها به نوعی تناسخ اعتقاد دارند. ». در منطقه کوهستانی بدخشان تاجیکستان حدود ۲۰۰ هزار نفر از پیروان مذهب اسماعیلیه به سر می برند
«پس از فروپاشی شوروی آقاخان در این منطقه حضور یافته و تعالیم مذهبی خود را گسترده کرده و مشغول اصلاح باورهای مذهبی است. اسماعیلیه در آسیای مرکزی یک دستگاه دعوت ۴ مرحله ای است. در راس امام قرار گرفته و در مرتبه بعدی پیر و مرتبه بعد خلیفه که با جماعت مومنین در ارتباط است».
سازمان آقا خان و شبکه های مختلف این سازمان در تاجیکستان از اوائل دهه ۱۹۹۰ میلادی شروع به فعالیت کردند.آقا خان چهارم، رهبر اسماعیلیان جهاندو سال پیش که برای برای شرکت در همایش بین المللی آب شیرین به تاجیکستان آمده است، در جریان این دیدار خود سنگ نخست بنای مرکز اسماعیلیه در شهر دوشنبه را کار گذاشت.امامعلی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان فعالیت سازمان آقاخان در تاجیکستان را برای بهبود وضع اجتماعی و اقتصادی مردم این کشور سازنده خوانده است. تاسیس مرکز فرهنگ اسماعیلیان در شهر دوشنبه، دانشگاه آسیای مرکزی در خاروغ، فعالیت شرکت مخابراتی ایدیگو از جمله فعالیتهای این سازمان است. مرکز اسماعیلیه‌ی دوشنبه پس از اتمام از حیث مقیاس و جایگاه با سایر مراکز اسماعیلیه در لندن، ونکوور و لیسبون و مراکز در دست احداث در تورنتو و دوبی قابل مقایسه خواهد بود. سنگ‌ بنای مرکز اسماعیلیه‌ی دوشنبه توسط امامعلی رحمان در یک زمین بزرگ به مساحت ۲۵۵۰۰ متر مربع در مرکز شهر دوشنبه نهاده شد. رحمان از این فرصت استفاده کرد و تعهد دولت تاجیکستان را برای ارایه‌ی شرایط بهتر برای توسعه‌ی نهادهایی اسماعیلیه متذکر شد که به گسترش «آزادی وجدان، کثرت‌گرایی و دین و تبادل آراء و وفاق ملی در جامعه می‌پردازند».
یکی از اهداف شبکه آقاخان، شناسایی و جذب استعدادهای درخشان کشورهای مسلمان و ارائه بورس به نخبگان آنان است تا به گفته مقامات این فرقه، در آینده بتوانند فرهنگ کشورهای مسلمان را منطبق با تمدن غرب و گفتمان مدرن شکل دهند. بخش فرهنگی شبکه آقاخان نیز اخیرا مسئولیت بازسازی آثار تاریخی افغانستان و تاجیکستان را تدارک دیده است. این فرقه همچنین همکاری و سرمایه گذاری گسترده ای با «بنیاد راکفلر»، «بنیاد فورد»، «دانشگاه هاروارد» و شرکت «مایکروسافت» آمریکا، «وزارت تعاون و توسعه اقتصادی» آلمان، «آلکاتل» و «بوئینگ»، «بنیاد شل» انگلیس، «صندوق توسعه اجتماعی» جاپان، «بانک اسکوشیای» کانادا، «سازمان تعاون کلیساهای» هلند، «کانتون» سوئیس، همکاری و روابط نزدیک با دولت‌های ایالتی «گجرات و راجستان و ماهاراشترا، دهلی» هند، «جمعیت تنظیم خانواده» پاکستان، «سازمان باستان شناسی» سوریه و قزا قستان، «حکومت ولایت خودمختار کوهستان بدخشان تاجیکستان» و همکاری مستقیم با دولت «افغانستان وتانزانیا و سوریه و فیلیپین» را عملی نموده است.
وهابیت:
مسلک جعلی وهابیت، بیش از دو قرن است که همچون موریانه ای، به دنبال تخریب دین و تهی نمودن آن است. مسلکی که به هیچ وجه سازگاری عقلایی ندارد و با روشهای ملایم با فطرت عقلا کاملاً بیگانه است.وهابیت از فرق نسبتاً نو پای اسلامی است، که در زادگاه اسلام، یعنی در عربستان رشد یافته است. و به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی، در حال گسترش به دیگر نقاط اسلامی است. پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام می شمارند.
در آغاز قرن هشتم هجری، فردی موسوم به احمد بن تیمه، بر برخی سنن و عقاید رایج مسلمانان انگشت اعتراض نهاد و گرایش به آنها را مایه شرک و دوری از توحید پنداشت.
در نتیجه عالمان و فقیهان مذاهب مختلف بر او سخت گرفتند و وی را طرد و حبس کردند تا اینکه در زندان در گذشت.احمد بن تیمه بخدی (پایه گذار وهابیت)، در سال ۶۶۱ هجری قمری پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان که از توابع شام است، به دنیا آمد. تحصیلات نخستین را تا ۱۷ سالگی در آن سرزمین به پایان برد. در آن روزگار که حمله مغولان به اطراف شام، ترس عجیبی در دلها افکنده بود، خانواده ابن تیمه، حرّان را به سوی دمشق ترک کردند و در آنجا اقامت گزیدند. تا سال ۶۹۸ ه ق چیزی از احمد شنیده نشد؛ ولی از آغاز قرن هشتم هجری. ق افکار مخرب وی ظهور و بروز یافت؛ به خصوص زمانی که ساکنین حماه از وی خواستند، آیه «الرحمن علی العرش استوی» را تفسیر کند. وی در تفسیر این آیه، برای خداوند جایگاهی در فراز آسمانها که بر عرش و سریری متکی است، تعیین کرد. انتشار پاسخ ابن تیمه در دمشق و اطراف آن غوغایی به راه انداخت؛ به طوری که علمایی چون جلال الدین حنفی، قاضی وقت، محاکمه وی را خواستار شد. ابن تیمه، پیوسته افکار عمومی را به نظرات خلاف مشهور و رایج خود متشنج و پریشان میکرد، تا اینکه بالاخره در سال ۷۰۵ ه. ق در دادگاه محکوم و به مصر تبعید شد. وی در سال ۷۰۷ از زندان آزاد شد و سال ۷۱۲ به شام بازگشت و در آنجا به نشر افکار و نظریات خود پرداخت تا اینکه مجدداً در سال ۷۲۱ به زندان محکوم شد و در سال ۷۲۸ در زندان مرد.
اندیشه های باطل ابن تیمه، پس از مرگ وی نابود نشد و برخی شاگردان او مسیر استادشان را طی و مذهب وی را ترویج کردند. البته بحثها و آموزههای آنان به شکست انجامید و چندان اثری در میان مسلمانان نداشت تا اینکه حدود پانصد سال بعد، آرای وی توسط فردی معروف به عبدالوهاب، از انزوا و گمنامی به در آمد و با ترویج آن به وسیله قدرت شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار میان مسلمانان به راه انداخت. متأسفانه طرح مجدد افکار ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (۱۲۰۶ ۱۱۱۵ ه. ق) در شرایط و اوضاع تاریخی بسیار نامناسبی صورت گرفت؛ چنان که گویی اساساً وضع این افکار، برای ایجاد شکاف و اختلاف میان مسلمین، آن هم در بدترین اوضاع و شرایط تاریخی بود. ترویج آرای ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (که عنوان مکتب وهابیت را به خود گرفت) و سپس حمله وهابیان با پشتیبانی سیاسی نظامی شیوخ برخی قبایل بخد، به مناطق مسلمان نشین حجاز، عراق، شام و یمن، در دهههای نخست قرن ۱۳ هجری صورت پذیرفت. این در حالی بود که امت اسلامی از چهار سو، مورد هجمه و حمله شدید استعمار گران مسیحی قرار داشت. انگلیسیها، فرانسویها، روسها و آمریکاییها، هر یک گرگ صفتانه، امت مظلوم و پریشان اسلامی را مورد حمله قرار داده بودند. در چنین دوران سختی که مسلمانان به همدلی و همکاری بر ضد دشمن مشترک نیاز حیاتی داشتند، محمد بن عبدالوهاب، مسلمانان را به جرم شفاعت خواهی از پاکان و زیارت قبور اولیای خدا، مشرک، بت پرست و واجب القتل خواند عربهای بادیه نشین را برانگیخت که مناطق شیعه نشین و سنی نشین حجاز، عراق، شام و یمن را به خاک و خون بکشد و اموال مسلمانان را به عنوان غنیمت جهاد با کفار به غارت برند.
نکته بسیار عجیب و غیر قابل هضم در این کار، جریان فتوای محمد بن عبدالوهاب به تکفیر مسلمانان جهان و تشویق پیروان خویش، به قتل و غارت آنان، به اتهام شرک و بت پرستی است که صحنههای جانگدازی در طول دو قرن اخیر پیش آورده است. چنین فتوایی در میان پیروان ادیان الهی کمتر سابقه دارد.
خشونت و وحشیگری که در ذات این مکتب نهفته و مظاهر آن در حمله و کشتار بی سابقه مردم مظلوم کربلای معلا، در سال ۱۳۴۳ ه ق که حدود ۷۰۰۰ نفر از علما، سادات و مردم را قلع و قمع کردند، نمودار گشته است. از همان ابتدا، حکومت سعودی با وهابیت پیوندی عمیق خورده، هر یک از این دو برای تقویت خود، به دفاع و طرفداری از دیگری میپردازند.
برای روشنتر شدن کیفیت همکاری علمای وهابی با دولت حاکم، سخن الیاسینی را عینا نقل میکنیم: «تعالیم وهابی، حکومت سعودی را در جزیره العرب محکم و استوار کرد. محمد بن عبدالوهاب تاکید بسیار داشت که اطاعت حکام واجب است؛ حتی اگر ظالم باشند. اوامر حکام، تا زمانی که با قواعد دین تضاد و مخالفتی نداشته باشد، باید اطلاعت شود و علما قیم و مسئول شرح و تفسیر آن قواعد هستند. عبدالوهاب، صبر در برابر ظلم حکام را توصیه میکرد و از قیام مسلحانه علیه حکومت نهی میکرد…».
توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است؛ به گونهای که محمد بن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله میشمرد.تقسیمی که محمد بن عبدالوهاب از توحید ارائه داده، در آثار خود او متفاوت است. وی در برخی رسالاتش، توحید را به دو بخش روبوبی و الوهی تقسیم میکند و در برخی نوشتههایش، آن را شامل سه بخش ربوبی، الوهی و اسماء و صفات میداند. همین بیثباتی و تذبذب، دال بر جهل او نسبت به اصول دین است .زیرا اجتهاد در فروع است؛ نه در اصول . عبدالوهاب در نامهای به عبدالله بن سحیم مینویسد: «توحید ربوبی آن است که خدای سبحان، در خلق و تدبیر ملائکه، انبیا و موجودات دیگر متفرد است و این حقی انکارناپذیر است. عبدالوهاب توحید الوهی را آن میداند که جز خدا پرستیده نشود؛ نه هیچ ملک مقربی و نه هیج نبی مرسلی. توحید الوهی آن است که تمامی صور عبادت انسان باید مختص خدا باشد. محمد (ص) شایسته عبادت نیست، بلکه رسولی است که باید تبعیت شود. توحید اسما و صفات: این قسم از توحید، با خصوصیات و صفات خدا سر و کار دارد و در بر دارنده اعتقاد به صفات خدا که در قرآن آمده است؛ مانند: الرحمن الرحیم.
علمای وهابی می گویند: «توسل به غیر خدا، زیارت قبور و نماز خواندن در مکانی که قبر پیش روی انسان باشد، مخالف توحید است، لازمه توحید آن است که به غیر خدا متوسل نشود و از غیر او استمداد نگردد؛ اگر چه پیامبر اسلام باشد. چه توسل، شفاعت و زیارت قبور از سنت پیامبر و سلف صالح نرسیده و قرآن نیز این عقیده را شرک میداند».
این قیاسها به چند دلیل باطل است:
۱. در این قیاسها، پیامبر یا اولیای خدا، به جای بتها گذاشته شده اند.
۲. مؤمنان و متوسلان به نبی (ص)، همانند بت پرستان و بی اعتقادان به خدا فرض شدهاند.
۳. توسل، استغاثه و شفاعت، با واژه «عبادت» هم معنی گرفته شدهاند؛ در حالی که هر یک معنای خاص خود را دارند.
وهابیون که همیشه دیگر مسلمانان را به خوارج تشبیه می کنند، خود وضعیتی مشابه آنان دارند، زیرا روش، فتاوا و سیاستی که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند، در امتداد روش خوارج است، زیرا همانند خوارج، برداشتی غلط و بسته از اسلام، قرآن و خلافت الهی دارند و از روی جهل و بی خردی، به تکفیر مسلمانان پرداخته، ریختن خون و غارت اموال آنان را مباح میدانند.
تبلیغ وهابیت در کشورهای اسلامی، مسئله جدی است. انحرافات اساسی این فرقه علاوه بر اینکه از آرا و پندارهای پیشوایان سلفیگری (ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب) نشأت گرفته است، به عنوان ابزاری در دست استعمار گران و سیاستهای شیطانی امریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان محسوب میشود. تفرقه و تشتت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سر کردگی آمریکاست. و با تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیشترین بهره را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی بردهاند.
اصطلاح وهابیسم، از آغاز جنگ داخلی در تاجیکستان، در مطبوعات روسیه رواج یافت. در آن زمان روزنامه «مسکو سکید نمیستی» نوشت: یک گروه از مسلمانان که خبرنگاران آنها را وهابی مینامند، به تخریب مسجدی در دامنه رشته کوههای پامیر، زدند. مروج افکار وهابیت در منطقه آسیای مرکزی ، واعظانی هستند که از بعضی کشورهای عربی و اسلامی به منطقه آمده اند. نخستین پیروان آنها یا جوانانی هستند که بعد از شروع پروستریکا از امکان تحصیل در مراکز الهیات خارج کشور برخوردار شده اند یا جوانانی هستند که به دلایل شخصی یا اجتماعی، با سیستم تقسیم قدرت، نفوذ، حیثیت و ثروت در جامعه مخالف اند.
بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در کشورهای مستقل مشترک المنافع تحقیق میکنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجه جنبش وهابیت اشاره میکنند. در ابتدای تشکیل این کشورها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکدههای مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی، آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین شده است، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش وهابیت تنها با کمکهای عربستان شکل گرفته است.
رهبران منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، بارها نگرانی خود را نسبت به تلاش وهابیت جهت تحکیم مواضع خود در منطقه اعلام کردهاند و رسانههای گروهی، هر روز در مورد فعالیت آنها در جمهوری تاجیکستان و ازبکستان مطالب زیادی مینویسند. در حقیقت میتوان اینگونه نتیجهگیری کرد که رشد وهابیت متاثر از اوضاع آشفته اقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه نیز است.
در هر حال در کشورهای منطقه وهابیت بشدت در حال گسترش است و سفر سران کشورهای عربی به کشورهای آسیای مرکزی در دو سال اخیر بشدت افزایش یافته است .
تقابل ملی گرایی و اسلامگرایی در آسیای مرکزی :
اگرچه در آسیای مرکزی دین با قومیت در بسیار موارد عجین شده است، اما سیاست دولت های این منطقه همواره بر تقویت ملی گرایی و تضعیف اسلامگرایی استوار بوده است. این کشورها همواره بعد از فروپاشی شوروی کوشیده اند نمادهای ملی گرایی را احیاء و تقویت کنند .
در قلب دوشنبه پایتخت تاجیکستان تندیسی عظیم از پادشاه پارسی زبان سده دهم اسماعیل سامانی بنیانگذار امپراتوری سامانی در آسیای میانه برپاست. این تندیس تاجی زرین بر سر دارد و در برابر یک طاق نصرت بر پا شده است. اگر به آن سوی طاق برویم به یک باغ زیبای گل سرخ می رسیم و به نقشه ای از امپراتوری سامانی تراشیده در سنگ مرمر که از کرانه های دریای خزر تا مرز چین گسترده شده است. اما پایتخت این امپراتوری دوشنبه نیست بلکه بخاراست، شهری که امروزه در ازبکستان واقع شده و موقعیت آن مشکلات مربوط به هویت ملی و مرزهای میان کشورها در آُسیای میانه را به طور خلاصه نشان می دهد. این بنای یادبود در سال ١٩٩٩ افتتاح شد و ٢٠ میلیون دلار هزینه برداشت،در حالی که بودجه آن سال دولت از ٢۵٠ میلیون دلار بیشتر نبود. در آسیای میانه نمادها ارزش فراوان دارند و گرامی داشت سلسله ای دیرین از سوی مقامات رسمی در تاجیکستان و در تمام منطقه امری بسیار جدی است. واقعیت این است که چنانچه سعادت اولیموا، جامعه شناس، نیز می گوید: « در اینجا برای رها شدن از حس سرخوردگی و ننگ برخاسته از جنگ نیاز به ایجاد یک هویت تاجیکی ناب هست.”
در ازبکستان، تندیس تیمور لنگ جای مجسمه های لنین و مارکس را گرفته است. می توان این جهانگشای سده شانزدهم را در مرکز تاشکند سوار بر اسبی عظیم و شمشیر در دست دید. مقامات ازبک می خواهند نمادی از قدرت به نمایش بگذارند،حال آن که کشورهای همسایه جهانگشایی های تیمور را به گونه دیگری به یاد می آورند:از قرقیزستان تا گرجستان نام او یادآور شهرهای ویران و مناره های افراشته از سرهای بریده است. یک مشکل کوچک دیگر هم هست: تیمور ازبک نبود، چرا که ایلهای ازبک موسوم به شایبندی به هنگام فتح آسیای میانه بازماندگان خان نشینهای تیموری و بابر نواده تیمور را از آنجا راندند. بابر در هند پناه یافت .
تلاش برای تقویت ملی گرایی منجر به جعل تاریخ و مصادره به مطلوب کردن چهره های تمدن ایرای توسط این کشورها شده است .
مسئله حجاب در آسیای مرکزی
در کشورهای آسیای مرکزی دین از سیاست جداست. حجاب در مدارس و دانشگاهها بر اساس قوانین این کشورها ممنوع است. اما مسئله ممنوعیت حجاب اکنون یکی از مشکلات این کشورها به حساب می آید. در سال های اخیر، زنان با افزایش گرایش های دینی در این کشورها بیشتر به حجاب روی آورده‌اند. رعایت حجاب بویژه در میان زنان مسن بیشتر از زنان میانسال مشاهده می شود. استفاده از آن در مراکز رسمی و ادارات دولتی از جمله مدارس و دانشگاههای کشور ممنوع اعلام شده است ولی در دانشگاههای بزرگ این منطقه هستند دانشجویانی که درخواست می کنند با حجاب در کلاس های درس حضور یابند. مقامات دولتی تهدید کرده‌اند که آنها را اخراج کنند.
حبیبه اسکندروا دانشجوی دانشگاه ملی تاجیکستان که با حجاب می سر کلاس های درس می رود، ادعا می کند، برخی از استادان با حجاب مخالفت می کنند و می گویند که اینجا عربستان و یا ایران نیست. وی اضافه می کند که تاجیکستان آمریکا هم نیست ، که دختران خود را به شیوه غربی آرایش کنند، انگار که به دیسکو می آیند.
زرینه خوشوقت خبرنگار مقیم شهر دوشنبه که در مورد زنان تاجیک مطالعه و تحقیق کرده است مسئله حجاب را با زمان شوروی سابق مقایسه می کند و متذکر می‌شود:« عده کثیری از این زنان داوطلبانه حجاب را پذیرفته‌اند: «حجابی شدن زنان بالاجبار نبوده است. هستند زنانی که گرایش های اسلامی پیدا کرده‌اند و تصمیم گرفته‌اند تا آخر عمرشان حجابی شوند: قبل از سقوط شوروی اینجا کسی را با حجاب نمی دیدیم. شاید تعداد اندکی بود و آنهم در میان زنان مسن.” وی می گوید : من با آنها صحبت کردم و بسیاری از آنها می گفتند که با خواهش خودشان بوده ، یعنی می خواستند دین اسلام را عمیقتر آموزند و حجابی شوند و برای تمام عمر حجابی شوند. وقتی من پرسیدم اگر دخترت نخواهد، چکار می کنید؟ گفت که مادامیکه من حجابی هستم باید دختر من هم حجابی باشد.»
حجاب در تاجیکستان و ازبکستان نسبت به کشورهای دیگر آسیای مرکزی بیتشر گسترش پیدا کرده است. روسای دانشگاههای تاجیکستان بنا به بخشنامه وزارت آموزش و پرورش این کشور از شرکت دانشجویان با حجاب ممانعت به عمل آورده‌اند و آنها را تهدید به اخراج کرده‌اند. حتی برخی از گزارشها حاکی از آن است که در برخی از دانشگاههای تاجیکستان دانشجویانی که با حجاب سر کلاس های درس حضور یافته‌اند، اخراج شده‌اند. مقامات دانشگاهها گفته‌اند که آنها قوانین جاری کشور را اجرا کرده‌اند.
محی الدین کبیری رئیس حزب نهضت اسلامی تاجیکستان که یک حزب قانونی و رسمی در کشور است از دولت تاجیکستان به خاطر مقابله با حجاب انتقاد کرده است .
امسال در تاجیکستان با آغاز سال تحصیلی جدید، بسیاری از دختران تاجیک که مایل به حفظ حجاب خود در محل تحصیل می‌باشند به جای مدارس تاجیکی تحصیل در مدارس ایرانی وابسته به سفارت ایران را ترجیج داده‌اند.وزارت آموزش تاجیکستان سال گذشته استفاده از پوشش اسلامی را در مدارس و دانشگاههای این کشور ممنوع کرد و دانش آموزان این کشور را نیز ملزم به استفاده از لباسهای متحدالشکل نمود. همچنین مقامات تاجیکستان برای افزایش کنترل خود بر مساجد و تشدید فشار بر آنها سال گذشته، دو مسجد را در این کشور به بهانه اینکه به طور رسمی ثبت نشده اند تخریب کردند و تعدادی از مساجد شهر را نیز تعطیل و یا تبدیل به ایسگاههای پلیس، سالن های آرایش و یا حتی حمام های عمومی نمودند. همچنین از طرف دولت به بیش از صد مسجد نیز در این کشور اخطار شده که چنانچه به طور رسمی ثبت نشوند، سرنوشت مشابهی در انتظار آنها خواهد بود. در همین حال پلیس مراکز و فروشگاه‌هایی که در آنها انواع سی دی، نوار و سایر لوازم و محصولات فرهنگی اسلامی توزیع می شد را مورد بازرسی‌های شدید قرار داده است. بر اساس اعلام مقامات رسمی؛ بیش از ۱۳ هزار کالا در این بازرسی‌ها ضبط و توقیف شده است. اقدامات پلیس در این راستا با این توجیه صورت گرفته که این محصولات، بنیادگرایی و تروریسم را گسترش می دهند.اما بررسی ها نشان می دهد که فشارهای دولت برای کاهش نفوذ اسلام در کشور به نتیجه ملموسی در بر نداشته است، زیرا بسیاری از خانواده‌ها فرزندان خود را برای یادگیری اصول اولیه اسلام نزد روحانیون می‌فرستند و تمایل دختران برای استفاده از حجاب اسلامی نیز رو به افزایش است. همچنین آمارها نشان می‌دهد که نسبت به گذشته شمار بیشتری از جوانان برای اقامه نماز به مساجد می روند و یا در ماه رمضان روزه می‌گیرند.
چند نکته :
• در ارزیابی قدرت و گسترش جنبش های اسلامی در آسیای مرکزی پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی، در نظر گرفتن وسعت رقابت ودامنه نفوذ آنها مسئله مهمی است. در اواخر دهه ۱۹۸۰ میلادی، اغلب مردم آسیای مرکزی، هنوز غیر مذهبی به نظر می رسیدند که این امر، میراث ۷۰ سال حاکمیت کمونیستی بوده است. با این همه، در همه سطوح، انگیزه هایی برای ازدیاد نقش اسلام در جامعه وجود داشت. دردهه ۱۹۹۰ پس از فرو پاشی شوروی، این فشارها، متأثر از تحولات داخلی و خارجی افزایش یافت. بسیج تشکل هایی با برنامه های سیاسی متفاوت و بینش های مختلف از اسلام، مجموعه پویایی از کنش ها وواکنش ها را به حرکت در آورد.
• مقایسه بسیار تأثیر گذار روندهای جهان اسلام نشان آن است که موقعیت آسیای مرکزی، اگر چه از ویژگی های خاصی برخوردار بوده ; ولی در نوع خود منحصر بفرد نیست. چالش اساسی برای مسلمانان این منطقه، همانند دیگر نقاط، در نحوه تطبیق اسلام با تجدد است. تجددی که در فلسفه غیر اسلامی ریشه داشته و تحت الشعاع دستاوردها، نیازها و آرمان های قدرتهای غربی می باشد. البته این پدیده جدیدی نبوده و بیش از یک قرن، اندیشمندان اسلامی در پی حل این معضل بوده اند. عده ای سعی بر آن داشتند تا بر ضعف مشهود و عقب ماندگی جوامع اسلامی، با طرفداری از ترکیب محدودی از هنجارهای اسلامی و غربی در زمینه هایی چون تعلیم و تربیت و حقوق غلبه کنند ودیگران در پی آن بودند که با ایجاد دگرگونی های وسیع در سنتهای روشنفکرانه، یکی معادل اسلامی از تجارب تاریخی اروپای غربی درزمینه تحول و روشنگری به وجود آورند. چنین رویکرد انعطاف پذیری باوجود موفقیت، بهبود چشمگیری در شرایط گروه زیادی از مردم نداشت.
• مشارکت آینده اسلامگرایان معتدل در ائتلافات حاکم برخی کشورهای آسیای مرکزی سناریویی است که کشورهای غربی را نگران می کند; ولی این مانعی غیر قابل عبور در روابط میان آسیای مرکزی وجهان غرب به نظر نمی رسد، زیرا اسلام دین خوبیها و ارزش هاست وآنچه هست جاری می سازد.
• مسلمانان آسیای مرکزی حدود دو قرن، چه در زمان حکومت روسیه تزاری و چه در زمان حکومت شوروی کمونیستی برای حفظ اعتقادات و باورهای دینی خود دشواریهای زیادی را تحمل نموده اند. پس از فروپاشی شوروی و تشکیل جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز، مردم ستمدیده این مناطق احساس کردند که آزادیهای مذهبی بدست آورده اند. اما دیری نپایید به این واقعیت پی بردند که آزادیهای داده شده ظاهری، سطحی و زودگذر است. زیرا اگرچه حکومت کمونیستی فروپاشیده است ولی در بافت آن هیچ تغییری داده نشده و همان کمونیستهای سابق به عنوان رهبران کشورهای نوپای منطقه زمام امور را در دست گرفته اند.
• اسلام گرایی و احیاء اسلام در منطقه که موجب نگرانی رهبران منطقه و نیز غربی ها شده بود و نیز فروپاشی نظام اقتصادی متکی بر روسیه بهمراه بیکاری، فقر و فساد اداری شدید، زمینه را برای حضور گسترده مبلغین مسیحی تحت حمایت دول غربی و به ویژه آمریکا در منطقه فراهم آورد. وسعت تبلیغ گروههای مسیحی غیرسنتی مانند شاهدان یهوه، پروتستانها و… به حدی بود که ارتدوکس های روسی را نیز نگران کرده بود.
• محدودیتها علیه گروههای اسلامی در آسیای مرکزی در چند سال اخیر وبخصوص پس از ۱۱ سپتامبرافزایش یافته است. با شروع جنگ آمریکا علیه طالبان، رهبران منطقه برای سرکوب مخالفان خود وعمدتا گروههای مذهبی، اقدامات گسترده ای را انجام داده اند. درواقع آنها از این موقعیت بیشترین بهره برداری را برای تحکیم پایه های شکننده حکومت خود کردند. این مسأله از یک طرف به خط مشی دولتهای سکولار دراین منطقه بازمی گردد و از طرف دیگر به اختلافات فرهنگی و قومی مربوط می شود. با وجود این حزب التحریر یکی از سازمانهای مذهبی است که در سالهای اخیر و به ویژه در دوره حکومت طالبان و پس از سقوط این حکومت در منطقه از رشد خوبی برخوردار بوده است.
• لوران ویناتیه پژوهشگر موسسه شوازول در امور سیاست بین الملل و جغرافیای اقتصادی و سیاسی است. وی در کتابش با نام «اسلام گرایی در آسیای مرکزی»که حاصل تحقیقاتی است که برای دفتر مشاور ویژه در امور اروپای مرکزی و شرقی دبیرکل ناتو انجام داده است، می نویسد : ” جنبش های اسلامگرای آسیای مرکزی در اکثر مواقع در افغانستان و اردوگاه های شمال آن کشور سکونت داشتند. بدین ترتیب از حمایت مالی یا دست کم تسلیحاتی گروه بن لادن سود می بردند. در آن هنگام می توان گفت که ارتباطی با افغانستان البته ارتباطی عملی با آن کشور برقرار بود. اما هیچ ارتباط ایدئولوژیکی وجود نداشت. یعنی این تبادلات تنها در زمینه های عملیاتی بود. بر همین اساس عقیده من بر این است که بن لادن قصد گرفتن قدرت در هیچ یک از کشورهای منطقه را نداشت.” وی می نویسد : جنبش های اسلامگرای آسیای مرکزی یک نکته مشترک دارند و آن هم براندازی حکومت هایشان است. ویژگی اسلام آسیای مرکزی این است که گرچه اندیشه ها و راهکارها وارداتی هستند اما دلمشغولی های اسلام گرایان آسیای مرکزی پیش از هر چیز محلی است. دقیقا. به همین خاطر است که اگر طالبان کانون خود را به آسیای مرکزی منتقل کنند، هیچ بختی برای موفقیت نخواهند داشت.”
فهرست منابع :
۱. سیاسی گرایی اسلام در آسیای مرکزی، شیرین آکینز، به نقل از سایت. www. DiD. ir
۲. امنیت در آسیای مرکزی: چارچوب نوین بین المللی، روی آلیسون و لناجاسنون، ترجمه محمد رضا دبیری، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۸۲) صص ۹۲ ـ ۹۱.
۳. روی آلیسون و لناجاسنون، امنیت در آسیای مرکزی: چارچوب نوین بین المللی، صص ۸۶ – ۸۵.
۴. آریل کوهن، ” اسلام رادیکال و منافع آمریکا در آسیای مرکزی”، ۲۹ اکتبر ۲۰۰۳.
۵. گروه بحران بین المللی، ” آی. ام. یو و حزب التحریر: استلزامات جنگ افغانستان”، ۳۰ ژانویه ۲۰۰۲.
۶. آریل کوهن، ” حزب التحریر: یک تهدید فوری برای منافع آمریکا در آسیای مرکزی”. http: //www. heritage. org/Research/RussianandEurasia/BG
۷. دکتر استفن بلنک، این مطلب قبل از استماع در کمیته آسیای مرکزی در مجلس نمایندگان آمریکا در ۲۰۰۳ در واشنگتن دی. سی منتشر شده است.
۸. مارتا بریل اولکوت و فیونا هیل. این مطلب نیز قبل از استماع در کمیته آسیای مرکزی مجلس نمایندگان آمریکا در سال ۲۰۰۳ منتشر شده است.
۹. حزب التحریر، اوت و تی نا وپروسی
۱۰. Lire Christian de Brie, « Au temps de Gengis Khan et de Tamerlan », Manière de voir n° ۷۶, « Les génocides dans l’histoire », août-septembre 2004.
۱۱. Lire Alain Gresh, « Les Républiques d’Asie centrale s’engagent sur des chemins différents », Le Monde diplomatique, décembre 1992.
۱۲. Jean-François Mayer, Hizb ut-Tahrir – The Next Al-Qaeda, Really? PSIO Occasional Paper, Genève, 2004.
۱۳. Artie McConnell,“Tashkentbombings signal rise in Islamic activities”, Jane’s Intelligence Review, Londres, mai 2004.
۱۴. Gulnoza Saidazimova, « HIV Infections Mount In Uzbekistan As Prostitution Rises », Radio Free Europe/Radio Liberty, Prague, mise en ligne à www.rferl.org le 30 novembre, 2004.
۱۵. Cracks in the Marble: Turkmenistan’s Failing Dictatorship », International Crisis Group, Asia Report n° ۴۴, Osh/Brussels, 17 janvier 2003, page 26.
۱۶. Andrew Jack, “Kazakstan Turns into Magnet of Central Asie”, Financial Times, Londres, 24 mai 2004.
۱۷. Cf. « Relève de générations dans le sud du Caucase », Le Monde diplomatique, janvier 2004
پایان