گزارش کامل[۱]
نشست علمی_کارشناسی «سه دهه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی» در روز سهشنبه ۲۳ آذر۱۴۰۰ از سوی مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران با همکاری انحمن علمی مطالعات منطقهای (کارگروه اوراسیای مرکزی) بهصورت وبینار برگزارشد. دراین نشست دکتر احمد کاظمی دکتری حقوق بینالملل و کارشناس مسائل قفقاز و دکتر حامد کاظمزاده پژوهشگر بنیاد علمی مطالعات صلح و مناقشه دانشگاه اتاوا به طرح دیدگاههای خود پرداختند. مدیر این نشست دکتر الهه کولایی بودند. درابتدای این نشست که صدوپنجمین نشست علمی_کارشناسی مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی بود دکتر کولایی از آقای دکتر کاظمی دعوت کردند که به طرح دیدگاههای خود بپردازند.
دکتر کاظمی در آغاز گفتند: من صحبتم درباره موضوع سیاست خارجی ایران در قفقاز را در دو بخش تنظیم کردهام. ابتدا در ده عنوان نگاهی به محورهای اصلی سیاست خارجی ایران در قفقاز دارم. سپس در پانزده محور سیاست خارجی ایران در حوزه قفقاز را آسیب شناسی میکنم.
یکی از موضوعهای مطرح، رویکرد کشورمان نسبت به شناسایی استقلال کشورهای قفقاز بعد از فروپاشی شوروی است. ایران جزء سه کشور اول بود که استقلال این کشوها را به رسمیت شناخت و برای عضو شدن این کشورها در مجامع بینالمللی و منطقهای -مانند اکو- تلاش کرد. باوجود این مساله که در اوایل فروپاشی شوروی، در سیاست خارجی ما سیاست محتاطانهای -با نگاه به روسیه- حاکم بود، ایران از کشورهای پیشرو در شناسایی کشورهای قفقاز جنوبی بود. دیگر موضوع مهم، نگاه ایران به مناقشههای قفقاز است. قفقاز منطقهای است که به طور کلی استقلال کشورهایش همراه با ادامه یا زایش بحرانهایی بوده که ماهیت سرزمینی، قومی و ارضی داشتهاند. نگاه ایران نسبت به این مناقشهها از چند منظر قابل بررسی است. یکی از این نگاهها، نگاه انسانی است. مهمترین مناقشه یعنی مناقشه قرهباغ در مرزهای ایران صورت میگرفت که خود شامل مسالههای پرشمار از جمله مباحث حقوق بشری بود. ایران با برپا کردن اردوگاههایی برای پانصد هزار آواره قرهباغ تلاش داشت حضور فوری در این مناقشه داشته باشد. امروزه حتی افکارعمومی ارمنستان هم نسبت به فعالیتهای انسانی ایران نگاه مثبتی دارند. در مستند «ثریا» که در ارمنستان تهیه شده به این موضوع پرداخته شده است.
نگاه بعدی نگاه حقوقی است. نگاه ایران نسبت به مناقشه قرهباغ بهطور کامل منطبق بر منشور سازمان ملل است که شامل احترام به تمامیت ارضی کشورها، احترام به مرزهای بینالمللی، دوری از کاربرد نامشروع زور و مداخله نکردن است. البته این رویکرد، به نگرانیهای ایران در مورد نقض قواعد حاکم بر جنگ -که در جنگ اول و دوم قرهباغ شاهد نقض برخی از این اصول بشردوستانه بودهایم- برمیگردد. موضوع دیگر بحث میانجیگری بوده است. ایران در جنگ اول نقش فعالی را داشته و میزبان چند دور مذاکره در تهران بوده است. هیأت میانجیگری ایران تا سال ۱۹۹۴ فعالیت داشتند اما بنا بر دلایلی از جمله تاسیس گروه مینسک، میانجیگری ایران از دستورکار خارج شد. به طور کلی طرح و نگاه ایران نسبت به مناقشههای قفقاز ایجاد صلح پایداربوده است. ایران به دلیل مرزهای طولانی با قفقاز بر این باور است هر طرح صلحی درخصوص مناقشههای قفقاز باید دربردارنده صلحی پایدار مبتنی بر قواعد حقوق بینالملل باشد. ایران تا زمان معاهدههای ترکمانچای و گلستان نقش صاحبخانه را داشته و از این منظر به این منطقه به عنوان حوزه تمدنی خود نگاه میکند.
با توجه به ملاحظههایی که اروپا درزمینه دریافت انرژی از روسیه دارد و مباحثی که در مورد ناامنی انتقال انرژی از کردستان عراق و مساله تحریمهای نفتی ایران، سیاست خارجی ایران ازمنظر انرژی و انتقال انرژی در قفقاز نیز مهم است. ایران از ابتدا بر این باور بوده که سیاستهای انرژی باید عاملی برای همکاری باشد نه رقابت. اما سیاستزدگی رویکردهای انرژی کشورهای منطقه باعث شده ایران از طرحهای بینالمللی خط لوله باکو_تفلیس_جیحان کنار گذاشته شود. ایران سهم اولیه خود را در میدان شاه دنیز از دست داد، اگرچه بعدها ۱۰ درصد از میدان شاه دنیز جمهوری آذربایجان به ایران تعلق گرفت. ایران باوجود رویکرد سلبی کشوهای غربی نسبت به مشارکت ایران در معادلات انرژی قفقاز داشتهاند تلاش کرده ازمزیتهای جغرافیایی و ژئوپولیتیکی خود استفاده کند. این مزیتها خود را در طرحهای انتقال گاز ایران به ارمنستان، سوآپ گاز ترکمنستان به ترکیه و سوآپ گاز جمهوری آذربایجان از آستارا به نخجوان نشان داده است. جنگ اوستیای جنوبی ۲۰۰۸ نشان داد ایران در تامین گاز گرجستان هم میتواند نقش راهبردی داشته باشد. این جنگ همچنین آسیبپذیری کشوهای منطقه در تامین انرژی را آشکار کرد. تلاش کشورهای فرامنطقهای بر دور کردن ایران از معادلههای انرژی این منطقه بوده است. اما تامین گاز اروپا بدون گاز ایران سخت است. جمهوری آذربایجان گاز کافی برای اقتصادی کردن خطوط لوله موجود (خط لوله قفقاز جنوبی- تاناپ و تاپ به اتحادیه اروپا) را ندارد. انتقال گاز ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان از بستر دریای خزر نیز به دلیل تصویب نشدن کنوانسیون حقوقی دریای خزر در مجلس شورای اسلامی قابلیت اجرایی ندارد. بنابراین ایران میتواند از طریق خط لوله موجود یا خط مستقلی نقش آفرینی کند.
در مورد سیستم امنیتی قفقاز، نگاه ایران امنیت جمعی بوده است. پس از جنگ ۴۴ روزه در قرهباغ بحث همکاریهای ۳+۳ از سوی رییس جمهوری آذربایجان و ترکیه مطرح شده اما واقعیت این است که این طرح یک طرح ایرانی است و ۲۵ سال پیش از طرف ایران مطرح شد. باوجود رخوتی که در جریان جنگ دوم قرهباغ بر دیپلماسی ایران ایران حاکم بود، تحولات بعدی قرائنی را برای بازیگران منطقهای داشت که ایران هر موقع بخواهد قدرت و قوت این را دارد بازی را در قفقاز به هم بزند.
یکی از مهمترین مباحث قفقاز در سه دهه گذشته قومگرایی بوده است. قفقاز از دوره باستان منطقهای پر قوم بوده است. حتی در اوج حضور حکومت شووینیستی ابوالفضل ایلچی بیگ در جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۲ که شعار عبور راه قرهباغ از تبریز را مطرح میکرد، ایران روابطش را با جمهوری آذربایجان قطع نکرد. ایران بر این باور بود باید همکاریهایی شکل بگیرد که مانع قوم گرایی شود. جمهوری اسلامی ایران قوم گرایی را یکی از عوامل بی ثباتی منطقه دانسته است. روند قوم گرایی در منطقه اگرچه منفی اما پویا بوده است. امروز شاهد این هستیم که جمهوری آذربایجان از پانآذریسم به نفع پانتورانسیم اردوغان عدول میکند. رویکرد رسمی ایران این است که اگر کشورهای قفقاز به دنبال قومگرایی باشند نه تنها مشکلات موجود حل نمیشوند بلکه مناقشههای جدیدتری هم به وجود میآید. حضور تاریخی ایران در قفقاز نشان میدهد که در آن دوره تاریخی هیج اختلافی بین اقوام این منطقه نبوده است. از نگاه ایران نه تنها رویکردهای سیاسی و انسانی بلکه حقوق بینالملل چهارچوب مشخصی را برای جلوگیری از افتادن این کشورها به بحث قوم گرایی مشخص کرده است. در راس آنها اعلامیه ۱۹۹۲ مربوط به اقلیتهای قومی، زبانی و مذهبی است که در سال ۱۹۹۲ در سازمان ملل تصویب شده و یک چهارچوب واقعبینانه در زمینه حقوق اقلیتها فراهم کرده است. از نگاه ایران توجه کشورهای قفقاز به این اسناد می تواند مانع قوم گرایی شود. تجربههای ایران به عنوان کشوری که توانسته همزیستی مسالمتآمیز بین اقوام و مذاهب مختلف را برای هزاران سال فراهم کند اهمیت دارد. این بحث از این جهت اهمیت دارد که در حال حاظر درکنار مناقشههای سرزمینی، طرحها و توطئههای قوم محور در قفقاز طرح شده است که به شدت برای ثبات قفقاز خطرناک است.
قفقاز و آسیای مرکزی به عنوان بخشی از هارتلند از اهمیت استراتژیکی در پیوند دادن نقاط استراتژیک جغرافیایی بین خلیج فارس، دریای خزر، دریای سیاه، اروپا و جنوب شرق آسیا برخوردار است. در زمینه ترانزیتی، سیاستزدگی از ابتدای استقلال کشورهای قفقاز مطرح بوده است. سال ۲۰۰۰ که طرح دالان شمال_جنوب مطرح شد، ایران کشورهای قفقاز جنوبی را به این طرح دعوت کرد. البته در اجرا مشکلاتی ایجاد شد. امروز در قفقاز ما شاهد طرحهایی مانند دالان شرق به غرب، دالان شمال_جنوب، راهرو چین و طرح جدید راهرو ترانزیتی خلیج فارس_دریای سیاه هستیم. ما در سیاست قفقازی خود با یک سلسله پیچیدگیها و معماهایی روبرو هستیم که به نظر میرسد در قالب الگوهای متعارف قابل تحلیل نیستند و از منظر آسیبشناسانه نیاز به بررسی دارند.
رویکرد ایران به مسائل مذهبی در منطقه نیز محور دیگری است. این مساله بسیار مهم است چون تلاش بسیار زیادی شده تا رویکرد ایران به قفقاز را به رویکرد شیعی محدود کنند و مناقشههای قرهباغ را به نوعی رویارویی مسلمان_مسیحی تبدیل کنند. به نوعی تلاش شد تا صف آرایی مذهبی در منطقه ایجاد کنند. با این وجود، ظرفیت تمدنی ایران در قفقاز فضای خوبی برای کشورهای منطقه ایجاد کرده است. ایران در عمل و سیاستهای اعلامی، موضعگیری مذهبی نداشته است و باورمند به گفتگوی ادیان و همزیستی مسالمتآمیز مذاهب در قفقاز است. اما با وجود سیاست چندفرهنگگرایی که کشورهای منطقه اعلام کردهاند، اقلیتهای مذهبی با محدودیتهایی در کشورهای منطقه روبهرو شدهاند. از نگاه ایران، این سوءاستفاده از گفتگوی ادیان است. ایران از این منظر ظرفیتهای خوبی دارد اگرچه به نظر میرسد درسیاست خارجی ما از این موضوع به خوبی استفاده نشد.
محور مورد بررسی دیگر، حضور ناتو در قفقاز است. در حالی که نگاه ایران همیشه اینطور بوده که ناتو از مرزهای ترکیه فراتر نرود، تحرکات ناتو در قفقاز جنوبی حتی از اتحادیه اروپا و شورای امنیت و همکاری اروپا بیشتر بوده است. در این زمینه میتوان به طرحهایی مانند مشارکت برای صلح، همکاریهای انفرادی کشورها با ناتو، آسمان باز ناتو که مکمل طرحهای سیاسی اتحادیه اروپا هستند اشاره کرد. باوجود این فعالیت ها، ناتو نقش موثری در حل مناقشههای قفقاز نداشته است. در جریان انقلاب رنگی گرجستان گفته میشد ناتو میتواند در مقابل روسیه نقشآفرینی کند. در عمل دیدند که باوجود حمله گسترده روسیه به مراکز راهبردی گرجستان ناتو کاری انجام نداد.
رویکرد ایران به تحرکهای بازیگران منطقهای و بینالمللی در قفقاز بحث دیگر مورد بررسی است. روسیه، ترکیه، اروپا، امریکا، چین، عربستان و رژیم صهیونیستی بازیگران منطقهای و بینالمللی قفقاز هستند. به نظر میرسد که ایران درزمینه ائتلافسازی و ایجاد موازنه منافع با کشورهای منطقه در نقش یک ناظر، گاه بیطرف و گاه فعال بوده است. سازمانهای این منطقه یا روسگرا بودهاند یا غربگرا و یا منطقهای مانند سازمان همکاریهای شانگهای. اما ایران در مشارکت فعال در سازمانهای منطقهای تعلل داشته است. رویکرد ایران در این زمینه سلبی بوده است. با وجود مشکلهای و موانعی که وجود داشته یکی از انتظارات این است که ایران در این خصوص میتوانسته نقش فعالی داشته باشد. در سازمان همکاریهای دریای سیاه نیز هر سه کشور قفقاز جنوبی عضو ناظر هستند. باوجود اینکه ایران راهرو خلیج فارس به دریای سیاه را مطرح کرده و این زمینه برای ایران وجود دارد که عضو ناظر باشد اما نگاه منسجمی نسبت به سازمانهای منطقه حاکم نبوده است.
***
در ادامه نشست دکتر حامد کاظمزاده به سخنرانی پرداختند. ایشان در آغاز صحبتهای خود گفتند: سی سال ازفروپاشی شوروی میگذرد و ما باید نگاه آسیبشناسانه نسبت به عملکرد کشور در این سه دهه داشته باشیم. از ۱۸۲۸ تا کنون ۱۹۴ سال گذشته است. ما حاکمیت سرزمینیمان را نسبت به این منطقه از دست داده ایم. سیاست خارجی ما در این منطقه از این تاریخ آغاز میشود. قبل از آن این منطقه حوزه حاکمیتی بوده، سیاست داخلی و سیاست امنیتی دربار محسوب میشود.
دوره ۱۸۲۸-۱۹۱۸ دوره تزار است. بازگشایی دفاتر نمایندگی و فرستادن گزارشگرهایی به منطقه نشان میدهد که این دوره آغازی بر دیپلماسی ما در این منطقه است.
۱۹۱۸-۱۹۲۰ دوره اول استقلال بوده
۱۹۲۱-۱۹۹۱ دوره اتحاد شوروی
۱۹۹۱-۲۰۲۱ دوره استقلال دوم که سه دهه اخیر است.
در طول سالیان گذشته ما روابط خوب و مطلوبی با کشورهای این منطقه داشتهایم. اما در یک قالب ساختاری آن را تعریف نکرده ایم.
گام اول در حوزه فهم سیاست خارجی ما نسبت به این منطقه در این دوره سی ساله این است که شناختی را داشته باشیم که نگرش کلانی را در سیاست خارجی به وجود بیاوریم. نگرشی که نه تنها تعامل سازنده با همسایگان داشته باشیم بلکه راهبرد مشخص کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت داشته باشیم. فهم ما از این سیاست خارجی بر مبنای چند ابزار است. سند اول، چشم انداز بیست ساله نظام است. ابزار دوم و مهمتر، صحبتهای مقام معظم رهبری است که میتواند به عنوان یک راهبرد در سیاست خارجی نسبت به این منطقه باشد. ابزار سوم، رفتارسیاسی دستگاه دیپلماسی کشوراست. ابزارچهارم، رفتارسیاسی دستگاههای امنیتی کشور است. سیاست خارجی ما در این منطقه در تقابل دو رویکرد بوده است. یک رویکرد که قالب ایدئولوژیک داشته و تلاش میکرده با مایه انقلاب اسلامی پیش رود. رویکرد دوم نگاه فرهنگی و تاکید بر اشتراکهای تاریخی و فرهنگی بوده است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این سه دهه تعادلی بین این دو رویکرد بوده است. ایشان در ادامه، اهداف سیاست خارجی کشور را چنین برشمردند: احترام به تمامیت ارضی و حقوق انسانی، بالا بردن روابط اقتصادی، ساختن کریدورهای حملونقل، تجارت انرژی و سهم کشورهای در مسیر، حفظ ثبات امنیتی در مرزها و نبود مداخله نظامی، نبود حضور نیروهای منطقهای و فرامنطقهای و همچنین همکاریهای منطقهای و جمعی. ما هیچ سند مدونی در این زمینه نداریم بلکه باید به فهم و درک خود برای رسیدن به این نکات رجوع کنیم.
در اسلایدی که آماده شده است، ساختار سیاست خارجی را در یک مثلث دیدهام که شامل سه راس قدرت، هویت و امنیت بوده است. رفتارهای سیاست خارجی ما مبتنی براین سه محور است. هر سه ضلع نقش تعاملی و همبستهای را در تمامی تصمیمگیریها داشتهاند. اگر ضلع قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه تضعیف شده، اضلاع هویت و امنیت تلاش کردهاند آن را تقویت کنند. اگر امنیت یا هویت تضعیف شده ضلع قدرت تلاش کرده آن را تقویت کند. این سه ضلع تابعی را ایجاد کردهاند از سیاست بیطرفی فعال به بیطرفی غیرفعال. ایران در سالهای اخیر تلاش کرده بیطرفی فعال داشته باشد. اوایل فروپاشی شوروی هم سیاست ایران نوعی بیطرفی فعال بود اما بعد از ۱۹۹۴ و بیانیه تهران به سمت بیطرفی غیرفعال رفت.
ایشان آسیبهای سیاست خارجی ایران در سه دهه اخیر را چنین برشمردند: نبود نظام تصمیمگیری یکپارچه و واحد: پانزده ارگان در تصمیمگیریهای مربوط به این منطقه فعال هستند. هیچ تصمیم گیری واحد و یکپارچه و نقشهراهی وجود ندارد. توجه به مصلحت قدرتهای منطقهای مثل ترکیه و روسیه و نگاه قومی در سیاست خارجی بهویژه در ده سال اخیر بیشتر شده است. ترکیب کادر دیپلماتیک، نداشتن سیاست مدون، نداشتن ابتکار عملی در موازنهسازی نظامی_امنیتی بازیگران منطقهای آسیبهای متوجه سیاست خارجی ایران است. جنگ قرهباغ نشان داد ما ابتکارعملی برای موازنهسازی نداشتیم. نشناختن ابزار بازیگران: ما نمیدانستیم بازیگران منطقهای از چه ابزاری استفاده میکنند. شناخت نداشتن از مبانی قدرت درجوامع هدف نیز از چالشهای این حوزه است.
در دستگاه دیپلماسی وسیاست خارجی ایران توازن وجود ندارد. دیپلماتهای ما بعد از برگشت از این کشوها به صورت یک طرفه سمت یکی از این کشوها را میگیرند. دهه ۷۰ دولت آقای هاشمی رفسنجانی تلاش میکرد روابط حداکثری با سران این کشورها داشته باشد. تنها رییس جمهوری که به هر سه کشور این منطقه سفر کرد ایشان بود. ایشان طرح ۱+۳ را مطرح کردند که شکست خورد. دوره دوم دولت آقای خاتمی است که نگاه به غرب در سیاست خارجی حاکم شد. در دولت ایشان ارتباط حداکثری با جوامع و نه سران این دولتها در دستور کار قرار گرفت. طرح ۲+۳ مطرح شد. دوره آقای احمدینژاد نگاه به شرق در تضاد با غرب شکل گرفت. طرح ۳+۳ بعد از جنگ ۲۰۰۸ مطرح شد. در دوره آقای روحانی دوباره طرح ۳+۳ مبنای سیاست خارجی ایران قرار گرفت. در حوزه اقتصادی سطح تبادلهای کشور ترکیه در مقابل ایران را با کشورهای منطقه مقایسه میکنیم. ایران در دوره ده سال اولیه به طور میانگین کشور اول تا سوم و از شرکای اصلی کشور جمهوری آذربایجان بود اما اکنون جزو کشورهای پنجم به بعد است. تبادلهای ما با جمهوری آذربایجان تقریبا ۳ درصد حجم تبادلهای اقتصادی جمهوی آذربایجان با ترکیه است
مشکلهای سیاست خارجی ما در این منطقه در این مسائل نهفته است: نگاه ایدئولوژیک و قومی که خودمان در سیاست خارجی ایجاد کردهایم، انعطافناپذیری تاکتیکی و تکنیکی، ترجیح منافع ذهنی بر اهداف عینی و درازمدت، نگاه امنیتی به موضوعهای اقتصادی، ترسیم نکردن چارچوبی درست از منافع ملی برای کادرهای دیپلماتیک، محدودیتهای سیستمی که فضای جهانی برای ما در منطقه ایجاد کرده است و نفوذ سنگین روسیه و ترکیه در منطقه همه باعث شدهاند نتوانیم سیاست خارجی دقیق و راهبردی را تدوین کنیم.
در جنگ دوم قرهباغ برخلاف ادعای خودمان مبنی بر بیطرفی فعال، نتوانستیم آن سیاست را اجرا کنیم و این بیطرفی فعال مقداری طرفدارانه شد. نگاه ایدئولوژیک ایران در دو سال گذشته افزایش یافته است. برای مثال بیانیههای مجمع نمایندگان شمال غرب درمجلس شورای اسلامی و بیانیه مشترک نمایندگان ولی فقیه در شمال غرب کشور نقش مهمی در جنگ ۴۴ روزه داشتند.
امروز این پرسشها مطرح است که وضعیت رژیم صهیونیستی سی سال پیش در منطقه قفقاز چگونه بوده است و اکنون چگونه است؟ وضعیت قومگرایی در این منطقه چگونه بوده است و اکنون چگونه است؟ افزایش یافته یا کاهش؟ وضعیت دولت و ملتسازی در کشورهای قفقاز -که در تضاد با هویت ایرانی ساخته میشود- چگونه بوده و چگونه شده است؟ نفوذ ایالات متحد چه روندی را پیموده است؟ سی سال پیش ابزار دیپلماتیک بهتری داشتتیم یا اکنون؟ مساله قرهباغ یکی از مهمترین نکاتی بوده که ما نتوانستهایم در مورد آن اقدام خاصی را انجام دهیم. میتوان گفت فقط دو حوزه انرژی و حمل و نقل در سی سال گذشته تغییرات مثبتی داشتهاند. مهمترین عملیاتهای امنیتی در خاک جمهوری اسلامی ایران از مسیر یکی از کشورهای همسایه انجام شده است. یکی از سیاستهای اصلی ما که حضور نیافتن نیروهای بیگانه و فرامنطقهای بوده شکست خورده است. همچنین نتوانستهایم در مناقشههای منطقه میانجیگری مثبتی داشته باشیم.
***
در ادامه دکتر کاظمی آسیبهای سیاست خارجی در حوزه قفقاز را مورد بررسی قرار دادند: یکی از مهمترین آسیبهای ما در این حوزه، غفلت از حقوق تاریخی ایران است. با توجه به اینکه ایران برای هزاران سال در قفقاز حضور داشته و بهطور طبیعی یک میراث ملموس از تمدن ایرانی در قفقاز وجود دارد، این حضور پایدار تاریخی، حقوق تاریخی برای ایران ایجاد میکند. این حقوق از منظر فرهنگی، ادبی، اسامی تاریخی و حقوق اقلیتها قابل بررسی است. برخی از کشورهای منطقه از منظر حقوق تاریخی به شکل تهاجمی به منطقه نگاه میکنند. اردوغان خیلی آشکار میگوید که ما یک حقوق تاریخی در منطقه داریم و معاهده ۱۹۲۳ لوزان آن را نقض کرده و باید بازنگری شود. در حوزه قفقاز، سیاست منظم و عامدانه برای از بین بردن میراث تمدنی ایران در منطقه وجود دارد و این در حوزه سیاست خارجی ما مغفول مانده است. در جریان جنگ ۴۴ روزه برخی آثار تاریخی مورد حمله قرار گرفتند و برخی اسامی تاریخی و آثار ادبی تحریف شد. این اقدامها تعرض به حقوق فرهنگی ما است و ما در مقابل این اقدامات سکوت میکنیم.
ضعف دوم به انفعال در برابر نقض نظاممند حقوق فرهنگی برمیگردد. نفرت پراکنی جمهوری آذربایجان علیه ایران را در کتب آموزشی و منابع رسمی آموزشی و رسانهای کشورهای منطقه به ویژه جمهوری آذربایجان شاهد هستیم. سوال این است که چرا ما نتوانستهایم در مقابل این نفرت پراکنی نظاممند کنشگر باشیم؟ کنوانسیون بینالمللی تبعیض نژادی مصوب سال ۱۹۶۵ زمینه را برای توقف نفرتپراکنی فراهم کرده است. ما میتوانیم براساس مفاد این کنوانسیون علیه جمهوری آذربایجان به دلیل نفرت پراکنی در دادگاه بینالمللی دادگستری طرح شکایت کنیم. چون هر دو کشور عضو این کنوانسیون هستند مبنا و صلاحیت طرح شکایت در دیوان مذکور وجود دارد و میتوانیم از این ابزار حقوقی استفاده کنیم.
یکی دیگر از آسیب ها، نبود طرح کنشگرانه در مناقشههای قفقاز است. ما به حاشیه رفتهایم و تبدیل به یک ناظر شدهایم. با توجه به رسالت تاریخی و مرزهای طولانی، ما باید طرحهایی را برای حضور فعال در این منطقه داشته باشیم. نکته دیگر انفعال سیاست خارجی در مقابل ترویج قومگرایی جمهوری آذربایجان است. با توجه به حزبهایی که در این کشور ایجاد شدهاند که حتی نام برخی از آنها نقض منشور سازمان ملل بوده و حاوی یک نکته تجزیهطلبانه یا پیام تهدید علیه کشور همسایه است. سوالی که مطرح میشود این است که چرا سیاست خارجی ما در این زمینه نتوانسته کنشگر باشد؟ در روز پیروزی در جنگ قرهباغ، پرچم موهومی به نام آذربایجان جنوبی در باکو به اهتزار درمیآید و شبکه دولتی آذربایجان (آذ تی وی) هم آن را نمایش میدهد. ایران نیز به صورت قاطع واکنش نشان نمیدهد و این روند تشدید میشود. نقش سیاست خارجی ما در این موضوع بهطور عمده تقلیل حوادث و مقطعی کردن آنها است.
ایران سیاست حمایت راهبردی از شیعیان جمهوری آذربایجان ندارد. به دلیل نبود راهبرد مدون، موضع سیاست خارجی ما سکوت است. محدودیتهایی که برای شیعیان آذربایجان ایجاد شده از محدودیتهایی که آل خلیفه برای شیعیان بحرین ایجاد کرده بیشتر است و دولت جمهوری آذربایجان درصدد تضعیف روحیه باورمندان به تشیع است. بخش عظیمی از آشفتگی سیاست خارجی ما در جنگ دوم قرهباغ ناشی از شکل نگرفتن اجماع مبتنی بر تهدیدها و فرصتهای این مناقشه بود. یک سال طول کشید تا دیدگاهها به سمت اجماع حرکت کرد. هنوز نتوانستهایم در مورد دالان جعلی زنگزور و پیامدهای فوقالعاده آن از منظر ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئوکالچرال به اجماعی درسیاستگذاری برسیم. از ۱۵ سال پیش خطرهای حضور رژیم صهیونیستی در این منطقه مطرح میشد اما دیدگاههای کارشناسی در نظر گرفته نشدند. امروزه کشور ما در وضعیتی قرار گرفته که رژیم صهیونیستی به شکلهای مختلف در قفقاز به ویژه در جمهوری آذربایجان مستقر شده و نوک پیکان تهدیدش علیه جمهوری اسلامی ایران است. یکی از مهم ترین موضوعهایی که باید پژوهشگران این حوزه مورد بررسی قراردهند بحث شبکه نفوذ و لابی جمهوری آذربایجان در ایران است. یکی از رویکردهای تبلیغی این شبکه برجسته سازی رسانهای عنوان لابی ارمنی در ایران است. هر فعالیت روشنگرانهای که درباره مسائل قفقاز انجام میشود به لابی ارمنی نسبت داده میشود. اما سوال مهمی که وجود دارد این است که اگر چنین لابی ارمنی قوی وجود داشت چرا این لابی نقش خود را در جنگ قرهباغ نشان نداد؟ اگر در ایران لابی به این قدرت وجود داشت چرا اینقدر آشفتگی در سیاستهای ایران نسبت به قرهباغ وجود داشت؟ دیپلماسی عمومی و ناتوانی ما در بازنمایی واقعیتهای قفقاز برای افکار عمومی، یکی دیگر از آسیبهای این حوزه است. در ادامه حاضران به طرح دیدگاهها یا پرسشهای خود پرداختند.
****
دکتر بهشتیپور: یکی از دلایل مهم تغییر سیاست ایران در قبال جمهوری آذربایجان، تغییر در سیاست جمهوری آذربایجان بوده است. در سالهای اخیر، جمهوری آذربایجان سیاستهای تندتری درقبال ایران در پیش گرفته است که بر تغییر رفتار ایران تاثیر گذاشت. ۱۵ نهادی -که دکتر کاظمی اشاره کردند در منطقه فعال بوده اند- خودشان یکی از مشکلات ما بودند. این نهادها به جای همافزایی و دنبال کردن سیاست یکپارچه، تلاشهای یکدیگر را خنثی میکردند. البته در سالهای اخیر مدیریت بهتری بر این نهادها اعمال و تعداد این نهادها نیز کمتر شده است.
سوال: با توجه به حضور پر رنگ ترکیه و اسرائیل و سیاستهای انفعالی ایران، آیا پیشبرد طرح ترکیه بزرگ اتفاق خواهد افتاد؟ و موضع ایران در برابر این مساله چیست؟
دکترکاظمی: یکی از اهداف اصلی جنگ دوم قرهباغ، ایجاد دالان موهوم تورانی بود. اهمیت این موضوع برای ترکیه بیشتر از مناقشه قرهباغ بود. ارتش جمهوری آذربایجان در دروازه قرهباغ داوطلبانه متوقف شد و اکنون جمهوری آذربایجان قرهباغ را کاملا حل شده میداند در حالی که این موضوع آینده مبهمی دارد. اما روی دالان موهوم و جعلی زنگزور تاکید میکند به خاطر اینکه این مناقشه تبدیل به ابزاری برای ترکیه شده است و خود ترکیه هم اهداف متعددی از پیشبرد این موضوعها دارد. به خاطر کارکردهای منفی این دالان جعلی در سطح منطقهای و بینالمللی برای ایران، چنین دالان موهومی خط قرمز ایران است. این موضوع از سوی مقام معظم رهبری در چهارچوب ضرورت تغییر نیافتن مرزهای بینالمللی مطرح شده و رزمایش فاتحان خیبر پیام روشنی را داد. به نظر نمیرسد موضع ایران تغییری داشته باشد.
دکتر کاظمزاده: ترکیه مشکلهای زیادی ازجمله مشکلهای اقتصادی، مهاجرت و امنیتی دارد و توانمندی طرحهای موسوم به نوعثمانیگری را ندارد. اما ممکن است نفوذ اسراییل در جمهوری آذربایجان بیش از چیزی باشد که میبینیم. تمام توان سیاست خارجی اسرائیل در منطقه اوراسیای مرکزی متمرکز بر جمهوری آذربایجان شده است. اسرائیل در آینده نیز بیش از پیش در جمهوری آذربایجان نفوذ خواهد کرد.
در پایان دکتر کاظمی مباحث خود را جمعبندی کردند: نگاه نکردن به قفقاز به عنوان پیکرهای واحد یکی از اشکالهای ما در سیاست خارجی است. نزدیک سی سال طول کشید که در وزات خارجه به این نتیجه برسند که وزیر امور خارجه میتواند همزمان به هر سه کشور این منطقه سفر کند.
باوجود دیپلماتهای ارزشمند و کاردان، متاسفانه در این حوزه نیز دچار آسیب هستیم. تجربه ثابت کرده است که جمهوری آذربایجان میتواند روی اذهان برخی دیپلماتهای ما تاثیر بگذارد تا بعد از بازگشت از این کشورها نقش هوادار کشورهای محل ماموریت خود را ایفا میکنند. یکی دیگرازضعفها نگاه به تحولات منطقه از عینک روسیه است که نمود آن امضای کنوانسیون حقوقی دریای خزر است. غفلت راهبردی نسبت به حضور بازیگرانی مانند رژیم صهیونیستی بسیار مهم است. تقویت دیپلماسی عمومی ضروری است. ایران باید نسبت به رویکردهای قفقاز نگاهی نو و درسطح هر موضوع، بازتعریف داشته باشد.
در پایان دکتر کولایی از حضور و سخنرانی دکتر احمد کاظمی و دکتر حامد کاظمزاده تشکر کردند.
پایان
[۱] این گزارش از نوار صوتی سخنرانهای محترم در نشست «سه دهه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز جنوبی» استخراج شده است.
دیدگاه خود را بنویسید