بنام خدا

ترجمه پنجمین قسمت مستند مستاقان اهل عشق

ویژه حاج علمدار ماهر

راوی :

دنیا همچون کاروانسرایی است که کاروان ها به آن می آیند و پس از مدتی آنجا را ترک می کنند ، ثروت اصلی این کاروانها نه لعل و جواهر ، بلکه ما انسانها هستیم . انسانها هر چقدر هم شبیه هم باشند تقاوت های زیادی هم دارند و در واقع به اندازه ما انسانها ، شخصیت های متعدد در جهان وجود دارد ، انسانهای بزرگ تنها با داشتن شخصیت های والای اخلاقی و علمی از دیگران متمایز می شوند . دیار جمهوری آذربایجان نیز در خود تعداد زیادی از این انسانها را در خود پرورش داده است ، یک از آنها شاعر شناخته شده و دلباخته اهل بیت (ع) حاج علمدار ماهر است .

شعر

گلسه ده دنیایه یوز دولتلی انسان جمع کیمی

اگر صدها انسان ثروتمند در این عالم یکجا جمع شوند

جمله وارین ورسَده بیر کس اگر حاتم کیمی

اگرکسی مانند حاتم طایی ثروت اش را یکجا بخشش کند

توتسادا میدانی جنگی سروران رستم کیمی

و اگر میدان نبرد پر از پهلوانانی نظیر رستم شود

قویسادا بیر آد عالمده چوخ چوخ تیغ دار

اگر چرخ فلک به کرات یک اسم در جهان را قرار دهد

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

یا علی ای جمله خاقانلار سَنه کمتر غلام

ای علی که مقام شاهان نزدت کمتر از غلامان هستند

راه عشقیندَ خوشا اُل عاشیقه توتموش مقام

خوشا به حال مشتاقانات که با عشق تو مقام یافته اند

ماهیرم خاکِ دَریندَ بیر گداتک صبح شام

من ماهر(تخلص شاعر) هستم که صبح تا شب بر درت همچون گدایم

طوطی دیل دَم-بدَم تکرار ادَر بی اختیار

طوطی زبانم هر دم و بی اختیار تکرار می کند :

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

راوی :

حاج علمدار ماهر این مشتاق دلباخته اهل بیت ع پرورش یافته مکتب ادبی باکو و آبشوران است. وی در شهرک ناردران در حومه باکو متولد شده است منطقه مذهبی که به عنوان محل خادمان دین و مرکز شعر و هنر شناخته می شود.

قرائت شعر توسط راوی :

  1. توت سوزی دایم اوزنن یوکسک ای شاعیر کونول
  2. چون کی الله گوندریب احمد مختاره سوز
  3. هر سوزه میل اتمه ماهر سالما قیمتن سوزی
  4. چیخدی بیرگون بلکه قیمت الماقا بازاره سوز

ترجمه

  1. ای شاعر همواره کلام ات را برتر از خودت قرار ده
  2. چرا که الله کلام را به پیغمبرش مصطفی فرستاد
  3. ای ماهر به هر حرفی رغبت نشان نداده و کلام را از ارزش نینداز
  4. شاید لازم باشد روزی آن کلام در بازار سخن ارزش گذاری شود

ادامه صحبت راوی :

حاج علمدار شاعر بزرگی است که فنون شعر و عروض و موقام و همچنین اصول اسلامی را از استادان بزرگ یاد گرفته است و سالها در مکتب درس اساتید شاگردی کرده است، در موفقیت این شاعر بزرگ در ایجاد آفرینش های ادبی استعداد فطری وی و هوش سرشارش نقش مهمی داشته اند. وی هم در عرصه شناخت ادبیات کلاسیک جمهوری آذربایجان و هم در سرودن اشعار مذهبی جایگاه بزرگی دارد، این شاعر دلباخته نیز بمانند دیگر شاعران اهل بیت ع، از محبان سرگشته امام علی ع است و اشعارمتعددی در مدح امام علی ع سروده است :

شعر

  1. اول علمی و فضیلت ده فرزانه لرین شاهی
  2. شمع و رخ جاناندا پروانه لرین شاهی
  3. او هر ایکی دونیادا رندانه لرین شاهی
  4. مستانه لرین پیر می خانه لرین شاهی
  5. او شیر خدا و حیدر، مردانه لرین شاهی
  6. دقت له نظر سالسان شک سیز گورگسن کی
  7. میدان شجاعتدا بیر شیر دلاوردی
  8. سامما اون بیر کیمسه دونیادا برابردی

ترجمه :

  1. او در علم و فضیلت شاه فرزانگان است
  2. در حلقه پروانگان عاشق او شاه پروانگان است
  3. او شاه رندان در هر دو عالم است
  4. او شاه سرگشتگان و پیران میخانه است
  5. او حیدر و شیر خدا، شاهان مردان است
  6. اگر با دقت نظرکنی بی شک خواهی دید
  7. در میدان شجاعت وی یگانه شیر دلاور است
  8. تصور نکن که در دنیا کسی با او برابری می کند

راوی :

حاج علمدار ماهر دراشعار خود همواره از سبک های شعری محمد فضولی شاعر بزرگ اهل بیت ع بهره جسته و خود یکی از فضولی شناسان برجسته جمهوری آذربایجان می باشد. در کنار مجسمه این شاعر بزرگ هم صحبت می شویم :

علمدار ماهر :

اگر محمد فضولی نبود ادبیات آذربایجانی به این میزان توسعه پیدا نمی کرد حقیقتا این شاعر بزرگ و مرثیه سرای اهل بیت ع در غنای ادبیات وشعر آذربایجان نقش مهمی داشته است آثار آذربایجانی فضولی در تقویت ادبیات آذربایجان تاثیر مستقیمی داشته است، بزرگی اشعار فضولی نیز همانطوریکه خودش می گوید به خاطر ارادت اش به اهل بیت ع است. آنجا که فضولی می گوید :

  1. ای فضولی مسکنیم چون کربلاده
  2. شعریم حورمتی هر یردا واردی
  3. خلق اونون مشتاقدی
  4. نه قیزلده نه گوموش نه لعل نه مروادی
  5. ساده توپراق اولسادی لاکن کربلا توپراقیدی

ترجمه

  1. ای فضولی چون ماوا و مسکنم کربلاست
  2. اشعارم در همه جا دارای احترام است
  3. و مردم مشتاق آن اشعار هستند
  4. آنجا نه طلا نه نقره نه لعل و نه مروارید است
  5. تنها خاک است اما خاک کربلاست

فضولی شاعر اهل بیت ع می باشد و آثارش ویژه اهل بیت عصمت و طهارت می باشد . در اشعار فضولی بارها کلماتی نظیر یار، جانان ، معشوق ، سئوگولی ، ای شوخ ، ای یار تکرار می شوند اما هیچ کدام از آنها معنای مجازی ندارند بلکه عرفانی اند ، در واقع در اشعار فضولی مجاز و مادیات جایگاهی ندارند ، فضولی هم شخصیت اش بزرگ است و هم اشعارش ، وقتی فضولی از یار در اشعارش صحبت می کند بر حسب مراتب منظورش از خدواند تا اهل بیت ع را شامل می شود. موضوع انتظار نیز در اشعار فضولی جایگاه دارد آنجا که می گوید:

شعر

  1. آشیان مرغ دل زلف پریشانینده دی
  2. قان دا اولسا می پریم گویلوم سنین یانیندادی

ترجمه

  1. آشیانه مرغ دلم در زلف تو قراردارد
  2. در هر شرایطی باشم، قلبم پیش توست

شعر

  1. بلبل دل گلشن رخسارین ایلی یر آرزو
  2. طوطی جان لعل شکر بارین ایلی یر آرزوم
  3. نامه و قاصید پیامیله خوش اولماز خاطیریم
  4. اوز لبنین لهجه گفتارین ایلی یر آرزو

ترجمه

  1. بلبل دلم رخسار همچون گلستانت را آرزو می کند
  2. طولی جانم زبان شیرین سخن ات را آرزو می کند
  3. دلم با نامه و پیام قاصد آرام نمی گیرد
  4. آرزویم شنیدن سخنان از زبان خودت است

اینگونه اشعاری که فضولی سروده است همگی مربوط به موضوع انتظار و همگی مختص امام زمان عج است .

راوی :

با مرور خاطرات خوش با علمدار ماهر ، قدم زنان وارد منطقه تاریخی ایچری شهر در باکو می شویم . منطقه ای که در واقع ، باکوی قدیم محسوب می شود ، و در کنار سفره چایی ، صحبت های خود را ادامه می دهیم .

علمدار ماهر

به خاطر می آورم که دوازده سیزده ساله بودم که اشعار یک بیتی یا دو بیتی را می سرودم، در کلاس ششم درس می خواندم ، روزی پدرم مرا پیش ادیبی به نام استاد مختار فایق برد و گفت این بچه ، شعر می سراید ، پیش این ادیب چند بیت از اشعارم را خواندم و بارها برای راهنمایی پیش اش رفتم تا اینکه در سال ۱۹۶۵ اولین غزلم را سرودم، سه سال بعد از سرودن اولین شعر یک بیتی ام بود که این غزل را سرودم . مطلع این شعر با این بیت آغاز می شد:

شعر

  1. ناز ایله هَردَن که جانان کئونلومی ویران ادَر
  2. ایله مز ظالم او ظلمی که اون جانان ادَر

ترجمه

  1. ای معشوق عنایتی کن که وجودم ویران می شود
  2. جفایی که معشوق در حق عاشق کند هیچ ظالمی نمی کند

در آن غزل ، بیت مقطع یعنی بیتی که تخلص شاعر در آن می آید نیز به این شکل سرودم :

شعر

  1. هر طبیبدَن ماهرا دَردینه درمان ایستَمه
  2. دَردی کیم ورمیشسَه آخر دَردینه درمان ادَر

ترجمه

  1. ای ماهر ، از هر طبیبی درمان طلب نکن
  2. هر کسی که درد داده ،نهایت آن را درمان کند

واقعا خودم نیز نفهمیدم که این تخلص “ماهر” چگونه در این بیت قرار گرفت ، همراه شعر الهام شد ، استاد ادیب وقتی که غزل را شنید گفت دوباره بخوان ، چهار بار خواندم ، بعد گفت تا امروز هر چه از شعرهایت تعریف کردم ، تعارف بوده است، از امروز و با این غزل شاعر شدی و باید با جدیت بیشتر دنبال شعر باشی.

به هر حال این نعمت و استعداد خدادادی می باشد، من از سال ۱۹۶۵ سرودن شعر با تخلص ماهر را آغاز کردم .

راوی :

حاج سلطان علیزاده محقق و مولف بیش از سی کتاب ، در کتاب خود راجع به امام علی ع پیرامون شاعران اهل بیت ع در جمهوری آذربایجان نکته ای نوشته است . وی می گوید مرحوم حاج مایل ناردارانی از دلباختگان و سخنوران اهل بیت ع در جمهوری آذربایجان برای ثنا، مدح و رثای امام علی ع محفلی از شعرا را تشکیل داده بود و حاج علمدار ماهر شاعر و فضولی شناس بزرگ یکی از اعضای فعال همین محفل بود .

شعر:

بیر گلون عشقی دلیزاریمده توتموشدور قرار

عشق گلی در این دل سرگشته ام قرار گرفته است

کئونلومو ذوق صفایا عشقی اتمیش لاله زار

از عشق این گل سراسر وجودم پر از ذوق و صفا شده است

گلدیم گئوندان جهانه خیلی مدتدی که وار

از زمانی که به این دنیا آمده ام مدت مدیدی است

لوح دیلده خامه ی ایمان یازیبدیر بیر شعار

که قلم ایمان در لوحه دلم این شعار را نوشته است

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

باش ایَر گورجک وقارین ایزّ ایله هر داغ اونا

هر کوهی وقتی عظمت وقار او را ببیند خم می شود

پایی بوس اتسین دیه حسرت چکر تورپاق اونا

و هر خاکی در حسرت بوسه زدن بر پای اوست

جمله عاشیق لر محبتله اولوب موشتاق اونا

همه عاشقاق با محبت مشتاق او هستند

هر قدر کی انس و جین خلق ادیب پروردگار

و همه انس و جنی که خدا خلق کرده است

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

سَن سَن علمو حلمیده فرزانه لر فرزانه سی

در علم حلم و بردباری، تو شاه فرزانگان هستی

تاج تخت عشقیده دوردانه لر دوردانه سی

در بارگاه عشق تو دردانه همه دردانگان هستی

گلسه ده دنیایه یوز دولتلی انسان جمع کیمی

اگر صدها انسان ثروتمند در این عالم یکجا جمع شوند

جمله وارین ورسَده بیر کس اگر حاتم کیمی

اگرکسی مانند حاتم طایی ثروت اش را یکجا بخشش کند

توتسادا میدانی جنگی سروران رستم کیمی

و اگر میدان نبرد پر از پهلوانانی نظیر رستم شود

قویسادا بیر آد عالمده چوخ چوخ تیغ دار

اگر چرخ فلک به کرات یک اسم در جهان را قرار دهد

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

یا علی ای جمله خاقانلار سَنه کمتر غلام

ای علی که مقام شاهان نزدت کمتر از غلامان هستند

راه عشقیندَ خوشا اُل عاشیقه توتموش مقام

خوشا به حال مشتاقانات که به عشق تو مقام یافته اند

ماهیرم خاکِ دَریندَ بیر گداتک صبح شام

من ماهر(تخلص شاعر) هستم که صبح تا شب بر درت همچون گدایم

طوطی دیل دَم-بدَم تکرار ادَر بی اختیار

طوطی زبانم هر دم و بی اختیار تکرار می کند :

لا فتـــــــى الا علــــــــی ، لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی ع و شمشیری نیست الا ذوالفقار

***

شعر

  1. السلام ای هر ایکی دنیا یه زینت فاطمه
  2. السلام ای گوهر دریای عصمت فاطمه
  3. السلام ای مصطفی نین جیسمینین بیر پارسی
  4. السلام ای حیدر کراره نیسبت فاطمه
  5. ورمَمیشدیر کیمسه اسراره وجودوندان خبر
  6. ای وجودی پاک باشدان باشا حیکمت فاطمه
  7. سَن لیاقت،سَن نزاکت،سَن صداقت رمزی سَن
  8. ای نهالی بوستانی عز و غیرت فاطمه

ترجمه :

  1. سلام بر تو ای فاطمه ای که زینت دو دنیا هستی
  2. سلام بر تو ای فاطمه که گوهر دریای عصمت هستی
  3. سلام بر تو که جگرپاره حضرت مصطفی هستی
  4. سلام بر تو ای فاطمه که همسر حیدر کرار هستی
  5. از اسرار وجودت به کسی خبری داده نشده است
  6. سلام بر تو که سراسر وجود پاک ات حکمت است
  7. تو سمبول شایستگی ، ادب و صداقت هستی
  8. تو نهال بوستان عزت و غیرت هستی

راوی :

حضرت محمد ص فرمودند در زیر آسمان گنجینه هایی هستند که کلید آنها زبان شاعران می باشد. حاج علمدار ماهر که همواره در اشعارش مدح پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار را گفته است، با ابراز عشق و محبت ویژه اش به امام حسین ع می گوید :

علمدار ماهر :

همه شاعران اهل بیت ع ، در اشعارشان جایگاه ویژه ای برای امام حسین ع قایل شده اند ، چنانچه شاعر بزرگ سید عظیم شیروانی می گوید :

  1. هرکس که حسین تک اولمازعاشیق ذوق علم و صفانی بیلمز
  2. نوش ایله مَیَن می بلانی کیفیت کربلانی بیلمز

ترجمه

  1. هر کسی که مانند حسین عاشق نشده باشد معنای ذوق و صفا را نمی فهمد
  2. کسی که جام بلا را ننوشیده باشد نمی تواند باطن کربلا را بفهمد

واقعه کربلا یک مکتب قهرمانی و ایثار است و ازاینرو همه شاعران اهل بیت ع به آن توجه دارند ، من نیز درباره امام حسین ع اشعار متعددی را سروده ام :

***

شعر :

شرفدو شاعره طبُعن حسینه باز ایله سهَ

برای شاعر شرف است که ذوق اش را برای مدح حسین ع بکار گیرد

شرفدو شاعره طبُعن حسینه باز ایله سهَ

برای شاعر شرف است که ذوق اش را برای مدح حسین ع بکار گیرد

سئوزون شکارونی وُرماقا شاه باز ایله سهَ

و برای شکار کردن شاه سخن ، شاهکار بیافریند

هوایی نفس ایله مین هرزه سئویلاین شاعر

شاعری که بر اساس هوای نفس هزارن بیت بی ارزش می سراید

جهالت اهلیدور وصف حسینی آز ایله سهَ

از اهل جهالت است شاعری که در وصف حسین ع کم گذارد

مقامی حضرت حسینی یقین کی درک ایلَر

یقین که مقام حضرت حسین ع را درک می کند

تاپیب حقیقتی هر کیم که کشف راز ایلَسهَ

هرکسی که دنبال کشف راز باشد حقیقت را می یابد

شراب عشقی حسین ایله مست اولان عاشیق

کسی با می عشق حسین ع عاشق شده است

وار عذری بادیه کوثردَن حتراز ایلَسهَ

حق دارد که در بیابان نیز از نوشیدن آب کوثر خودداری کند

غول اولماقا اوشاهه کیمده کی لیاقت وار

هر کسی که شایستگی نوکری حسین ع را کسب کند

بوتون ملَک لره وار اختیاری ناز ایله سِن

اگر بخواهد، بر کل ملایک اختیار می یابد

حسین تربَتینه اَل وُروب تیمم ادَن

کسی که بر خاک تربت حسین تیمم کرده است

روآ دیل سو تاپیب سونرا دستماز الاسهَ

روا نیست که آب بجوید و وضوبگیرد

گوناه یوکو بِلینی ایندیدان بوکوب ماهیر

ای ماهر بارگناهان از اکنون کمرت را خم کرده است

سَنی بو شعرین ادَه بلکه سرفراز ایلَسهَ

شاید هم با همین شعر تو سرفرازبشوی

علمدار ماهر :

شاید این شعر تو را سربلند کند چرا که تو نوکری امام حسین ع را پذیرفتی ، می خواهم بگویم که اغلب اشعار من درباره امام حسین ع می باشد. من چند بار در مصاحبه ها هم گفتم و اکنون نیز تاکید می کنم کسی که دیوان اشعار و غزل های مرا می خواند تصور نکند که من از عشق مجازی سخن گفتم ، خطاب هایی که من در اشعار مربوط به موضوع انتظار کردم به هیچ انسان دنیایی تعلق ندارد بلکه مختص امام زمان عج است ، من انتظار هیچ کسی غیر از آقا امام زمان عج را ندارم .

شعر

قالیب دور عطرینی دویماق گلوم صبا گئلانه

ای گلم برای بویدن عطر تو منتظر باد صبا هستیم

قالیب دور عطرینی دویماق گلوم صبا گئلانه

ای گلم برای بویدن عطر تو منتظر باد صبا هستیم

فرح زمانی قالیب بوی آشنا گئلانه

زمان شادی به آمدن بویی از آشنا موکول شده است

او نیت ایله کی سَندَن خبر وِرَن تاپیلار

با این امید که کسی از تو خبری دهد

دوروب یول اوسته تیکیب گئوز بو بینوا گئلانه

این بینوا بر سر راه ایستاده و به آن چشم دوخته

محبت عالمینین ذوقی چوخدور جوریندان

ذوق عالم محبت بیشتراز جفایش است

جفا و جورودَن آرتیق وِرَر صفا گئلانه

بیش از سختی و جفا، صفا عطا می کند

دوروب قاپیندا گدا تک اجازه ورسَن اگر

همچون گدا بر آستان درت می ایستم و اگر اجازه دهی

بو غملی جانی اینان ایلَرم فدا گئلانه

این جان غمگین را فدای کسی که می آید می کنم

بلا گلیر دِدیلرقتلیمه نگاریمدان

گفتند قبل از آمدن نگار ، بلا در پیش است

بو بختی منده کی وار قالمارام بلا گئلانه

با این اقبالی که من دارم تا آمدن بلا نمی مانم

فنا جهاندا کئونول یوخ نشان عدالتدَن

ای دل در جهان فانی نشانی از عدالت نیست

اُمیدی باقلامیشیق بیر مَلک لقاء گئلانه

به آمدن یک منجی امید بسته ایم

فراغ دردینه بیر چاره تاپمادین ماهیر

ای ماهر برای درد جدایی چاره ای نیافتی

دوای درد دلیم قالدی دل ربا گئلانه

درمان دردم به آمدن دلربا ماند

راوی :

دیدن زیارتگاتها و اماکن متبرکه درخواب و رویا ، از خوشبختی است ، زیارت یا دیدن پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع در عالم رویا نشانه ای از حب اهل بیت ع است.

علمدار ماهر :

من یگانه بردار، شش خواهر هستم ، فرزند پسردر بطن مادرم نمی ماند ، اگر می ماندند شاید الان پنج برادر بودیم ، زمانی که من در بطن مادرم بودم، مادرم خیلی راز و نیاز و نذر کرده است که پروردگارا یک فرزند پسر نیز بمن عطاء کن . مادرم می گوید شب در خواب دیدم که در حرم مطهر حضرت رحیمه خاتون از خواهران امام رضا ع که در منطقه نارداران در حومه باکو مدفون می باشد ، هستم و راز و نیاز می کنم ، به ناگاه پنجره مرقد مطهر باز شد و بانوی نورانی بمن گفت خدواند حاجت ات را داده است اسم اش را علمدار بگذار ، مادرم با شور و شوق از خواب بیدار می شود اما این رویا را فقط برای پدرم تعریف می کند ، زمان تولدمن، مادرم وقتی به حقیقت رسیدن رویایش را می بیند ، در مقابل شش خواهر و همچنین شش خاله ام که همگی اسمی برایم پیشنهاد می کردند ، می گوید اسم فرزندم در رویا به من گفته شده و آن اسم ، علمدار است . همانگونه در دنیای نباتات و گیاهان بین درختان ، گرده افشانی نشود ، میوه به بار نمی آید اگر در طول تاریخ، عالم انسانیت نیزبا حضور حجت های الهی عطرآگین نمی شد ، معنویات از بین می رفتند ، امروز این حجت ، امام زمان عج می باشد که همراه با ما زندگی می کند و ناظر اعمال مان است ، به برکت امام زمان عج است که معنویات به حیات اش ادامه می دهد .

از نظر عرفا باد صبا ، نسیمی است که از محلی که وجود مبارک امام زمان ع قراردارد ، شروع به وزیدن می کند ، کسانیکه برای نماز صبح بیدار می شوند ، گاه شاهد آن بودند ، من شنیدم و شاهد بودم که بزرگان مان گاه بهم می گفتند امروز موقع نماز صبح دیدی چه عطری هوا را پر کرده بود عطر بهشتی بود ، عرفا می گویند آن عطر امامت امام زمان عج است که باد صبا منتشر می کند ، صبا ، نسیمی بسیار ضعیفی است در بهار چند بار بیشتر نمی وزد ، از نظر عرفا از جایی می وزد که محل امام زمان عج است.

شعر :

مژده ای دیل تزَدَن باغ امامتده بو گئون

ای دل مژده ده که امروز در باغ امامت

مژده ای دیل تزَدَن باغ امامتده بو گئون

ای دل مژده ده که امروز در باغ امامت

آچیلیب بیر گلی – بی مثلی لطافتدَ بو گئون

گلی شکوفه زده که از نظر لطافت بی همتاست

بو گئونون ذوقی صفاسی برُیوب آفاقی

ذوق و صفای این روز همه آسمانها را پر کرده است

گئونلر ایچره اولوب آنجاق بو شرافتدَ بوگئون

در میان ایام تنها این روز چنین شرافتی دارد

بو قدر عاشیق ایچینده بله بیر خوش گئونده

درچنین روز خوشی و در جمع عشاق

بختورسَن اوتوروبسان بو ضیافتدَ بو گئون

خوشبخت هستی که بر سر این ضیافت نشستی امروز

هر کیم ایستر که یته وصلینه بو مولانین

هر کسی خواهان رسیدن به مولاست

ال آچیب ذیکر ایلهَ سین وقتی عبادتدَ بوگئون

امروز وقت عبادت دست به آسمان ذکرکند

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

بو شاهین عدلینه حیران اولاجاق عادیل لر

حتی عادلان نیز از عدالت وی حیران خواهند شد

بو شاهین مرحمتین درک ایلَمز جاهیل لر

لطف و مرحمت این سلطان را جاهلان درک نمی کند

وصلینه یتمَیه جهد ایلَمَسین ناقص اولان

افراد ناقص ایمان توفیق وصل وی را پیدا نمی کنند

کامل اول کی اونا آنجاق یتیشر کامیل لر

ایمانت را کامل کن چون مومنان واقعی به وصل وی می رسند

اولسادا حقینی انکار ایلَیَن عیب اتمز

اگر کسانی حقیقت اش را منکر می شوند اهمیت ندارد

گوهرین قدرینی هاردان بیلَجک غافیل لر

چرا که غافلان قدر گوهر را نمی شناسند

بیر کسین حسنونی وصف اتمَیه دیل آچدیم که

از برای وصف کسی زبان گشودم

آدی گَلدیکدَ دیرلر بو سئوزو عاقیل لر

که به محض اینکه اسم اش می آید عاقلان گویند

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

راوی :

یکی از بزرگان گفته است اگر انسانهای عالم و و مومن نبودند جهان به تخته پاره پوسیده ای تبدیل می شد، بزرگان با آثارشان هرگز نمی میرند ، چنانچه صمد وروغون شاعر شهیر جمهوری آذربایجان در زمان حیات اش گفته بود ، پس از مرگم نگویید ورغون مرد، چرا که هنرهنرمند هرگز نمی میرد، خوش بحالمان که در دوران ما نیز چنین انسانهایی هستند و زمین از انسانهای نیک خالی نیست، یکی از آنها حاج علمدار ماهر شاعر اهل بیت ع است که در این برنامه معرفی اش کردیم، تا درسی از وی بیاموزیم، چنین انسانهایی شبیه چشمه هستند، و هر کسی به سهمی از آن چشمه ها می نوشد و بهره مند می شود.

شعر :

بو پریوش منی چوخدان ایلَیب دیوانه

مدتها است که این پری رخسار مرا مجنون ساخته است

مهری چیخسا بو گئونول مُلکی قالار ویرانه

اگر مهر وی نباشد سراسر وجودم ویرانه ای می گردد

هر سئوزو حُسنینه حصراتمَیه عهد ایلَمیشم

عهد کردم که هر شعر و سخنم مختص وی باشد

اتمیشم آدینی ازبر گَلَنی دورانه

برای هرکه این دوران آمد ، نامش را آشکار ساخته ام

گل اوزون حسرتینی خیلی زماندیر چَکیرَم

مدتهاست که در حسرت دیدن رخسارگل ماندش هستم

چوخ گَلیب بلبل طبع یم گچه لر افغانه

بلبل سخن وجودم شب ها در فغان اش بارها به ندا درآمده است

قورخورام عمر وفا اتمَیه مقصودا یتم

نگرانم عمرم برای رسیدن به مقصودم کفاف ندهد

قالمامیش داها طاقت علمی هیجرانه

دیگر برای تحمل فراق طاقتی نمانده است

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

هر زمان حسرتینی چکدیمیز دلدارین

برای دلداری که همیشه حسرت اش را می خوریم

نولا یارب بیزَده قیسمت ایله دیدارین

یارب چه می شود که دیدارش را نصیب مان کنی

او گئون اولسون که اوزونن گَتره مژده صبا

روزی شود که باد صبا مژده رخسارت را آورد

او گئون اولسون کی زیارت ایلَیک دیدارین

روزی شود که وجودت را زیارت کنیم

او گئون اولسون کی قویاصحن گلستانه قدم

روزی شود که وی به گلستان قدم گذارد

سِوینیب غملی اولانلارتاپا اوز غم خوارین

منتظران غمگین ات غمخوارشان را یافته و خوشحال شوند

او گئلان یوللارا باش قویدوقوموز سلطانین

برای سلطانی که جهت آمدنش سربر راه گذاشتیم

او عدالت لی او شوکت لی بویوک سردارین

آن سردار بزرگ ، عادل و باشکوه

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

هامی اوز سهوینی درک ایلیب اقرار ایله سهَ

اگر همه متوجه اشتباه شان بشوند و اقرار کنند

هامی اوز بد عملیندَن اوتانیب عار ایله سهَ

اگر همه از اعمال بدشان خجل شده و شرمنده شوند

هامی اوز نفسینی رام ایله سهَ بیر انسان تک

اگر همه هوای نفس شان را همچون یک انسان رام کنند

عقلینی دوغرو یولو تاپماقا اصرار ایله سهَ

اگر عقل شان را برای یافتن راه صحیح بکار گیرند

هامی اینصافینی ، ویجدانینی منصیف سچسهَ

اگر انصاف را برگزینند و وجدانشان را منصف قرار دهند

دوزو تصدیق ایلَیب ایرینی انکار ایله سهَ

اگر درست را تصدیق و نادرست را منکر شوند

لطف ادَر تانری یتر دادَگوزللر شاهی

به لطف خدواند، شاه عادلان به دادمان می رسد

بیر آغیزدان هامی بو جمله نی تکرار ایله سهَ

اگر همگی یکصد این جمله را تکرار کنیم :

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

ای اوزو حق، ولی گئوزدَن چکیلیب غایب اولان

ای کسی که حق هستی ولی از چشم ها پنهانی

ای اوزو حق، ولی گئوزدَن چکیلیب غایب اولان

ای کسی که حق هستی ولی از چشم ها پنهانی

سنی حجت یارادیب دهریده دورانی گوران

تورا خداوند آفریدگار دهر حجت قرارداده است

بو گونشلی ، بو سمالی، بو بویوک دنیادا

در این دنیای بزرگ وپرآسمان و خورشید

جانشین حکم وریبدی سَنی خلاق جهان

به تو حکم نائبی داده است خالق جهان

السلام، ای بوتون عالم لره فرمانی یتَن

سلام بر تو که فرمان ات به همه عالم خواهد رسید

السلام، ای بو گون عالمده شریکَ القرآن

سلام بر تو که امروز در عالم شریک القرآن هستی

السلام، ای غم هیجرانی کئونول لر داقیدان

سلام برتو که غم فراق ات وجودها ویران ساخته است

السلام ای آدی مهدی اوزو سلطانی زمان

سلام بر تو که نامت مهدی ع و سلطان زمان هستی

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

ای سَنی دَرک ایلین بی کَسین هر یرده کسی

ای که در هرجا کس بی کسان عاشق ات هستی

ای فقیرین یتیمین داد ادَنین دادرسی

ای که دادرس فقیران و یتیمان هستی

گئل یتیش دادَ کی آزادَلیک ایستر گئونلوم

بیا و بفریادمان برس که وجودم آزادی می خواهد

اوزونون طاقتی یوخ سیندیرا بیلسین قفسی

ولی خود قدرت شکست قفس را ندارد

سَن قدم گویدوقون هر یانه سَپیب گئوز یاشین

به هر طرفی که قدم نهی اشک چشم هایم را می ریزیم

یول لاریندان یقارام کیپریک ایله خارو خسی

از جلو راهت با پلک هایم هر خار و خسی را بر می دارم

حُسنونو گئورمَیه بیر حال ایله مشتاق اولموش

برای دیدار رخسارت آنقدر مشتاق شده است

دیجک ماهیر اُئلونجه نقدر وار نفسی

که ماهر تا نفس دارد خواهد گفت

عجل الله تعالى فرجه

عجل الله تعالى فرجه

راوی :

برای حاج علمدار ماهر که در بهار ۶۴ امین سال حیات اش هست، از درگاه خداوند متعال سلامتی و توفیق سرودن اشعار جدید را مسئلت می نماییم.

پایان