نگاهی به مناسبات سیاسی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ج. ا. ایران با جمهوری آذربایجان :
دوره های روابط :
ــ دوره اول : سالهای حکومت ایازمطلب اف از ۱۹۹۰ تا مارس ۱۹۹۲
شاخص دوره :


ایاز مطلب اف اولین رئیس جمهور آذربایجان پس از فروپاشی شورو ی یود.وی سخنران دبیر اول حزب کمونیست جمهوری آذربایجان پس از فروپاشی شوروری قدرت را در دست گرفت.ایاز مطلب اف بخاطر مطرح بودن بعنوان یکی از رهبران حزب کمونیست جمهوری آذربایجان ، متهم شدن به خیانت در قره باغ ، تحت فشار تبلیغاتی جبهه خلق جمهوری آذربایجان ۱۵ می ۱۹۹۲ مجبور به کناره گیری از قدرت شد ، وی پس از مدتی تحت فشار مخالفان خود به مسکو پایتخت فدارسیون روسیه رفت وتاکنون درآنجا زندگی می کند . مطلب اف در حال حاضر رهبر معنوی حزب اتحاد ملی است که در مجموع مواضع روسیه گرا دارد۰ وضعیت سیاسی ، اقتصادی ، امنیتی و اجتماعی جمهوری آذربایجان در این مقطع و نیز در زمان پس از او که برای مدت کوتاهی یعقوب محمداف رئیس وقت پارلمان آذربایجان بعنوان کفیل ریاست جمهوری زمام امور را بدست گرفت متفاوت از سال های دیگر است . از اینرو دوران ریاست جمهوری مطلب اف و محمداف را میتوان بعنوان یک دوره انتقالی محسوب کرد.
شدت و ضعف دوره : ( فراز و نشیب ها )
میتوان این دوره را دوران شکل گیری روابط ایران و جمهوری آذربایجان نام گذاری کرد.در ایندوره از لحاظ اقتصادی اقدام قابل توجهی در روابط دو کشور صورت نگرفت اما از لحاظ سیاسی و امنیتی تحرکات ایران در جمهوری آذربایجان بویژه در خصوص مناقشه قره باغ قابل توجه بود۰ در همین راستا به ابتکار ایران اولین دور مذاکرات رودروی نمایندگان ویژه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مورد مناقشه قره باغ در ۲۴ اسفند ۱۳۷۰ در تهران برگزار شد و قرار داد آتش بس موقت با آغاز سال جدید ۱۳۷۱ پیشنهاد شد.اما نهایتا“ بخاطر تحرکات عناصر وابسته به جبهه خلق وروسیه این آتش بس اجراء نشد. در این مقطع این انتقاد به ایران وارد بود که نتوانست از احساسات ایران دوستی آذریها در این مقطع بخوبی استفاده کند و در عمل زمینه را برای فعالیت گروههای پان ترکیست و ترکیه فراهم تر ساخت .
مشخصات دوره :
مهمترین مشخصه این دوره شناسایی اعلام استقلال جمهوری آذربایجان از سوی بسیاری از کشورها بود.ایران اسلامی نیز از جمله کشورهای بود که از همان ابتدا استقلال جمهوری آذربایجان را برسمیت شناخت.ایران دقیقا“ در دیماه ۱۳۷۰ استقلا ل جمهوری آذربایجان را رسمیت شناخت و روابط سیاسی خود را از سطح سرکنسولگری که قبل از فروپاشی شوروی به سطح سفارت ارتقاء داد . بدین ترتیب سفارت ایران در باکو اولین سفارت یک کشور خارجی بود که دایر شد .کنسولگری ایران نیز در اسفند ۱۳۷۱ در نخجوان دایر شد . اما همواره در این مقطع انتقاد مهمی که به ایران وارد بوده است ، این است که ایران در این مقطع بنوعی به روابط اش با جمهوری آذربایجان از دریچه روسیه نگاه کرده و بنوعی باتردید تحولات این مقطع را دنبال می کرد. برهمین اساس نیز برغم اینکه سفارت ایران اولین سفارت یک کشور خارجی در جمهوری آذربایجان بود ولی ایران اولین کشوری نبود که استقلال جمهوری آذربایجان را برسمیت شناخت . دکتر ولایتی وزیر امورخارجه وقت ایران کمی پیش از فروپاشی شوروی رسما“ اعلام کرد که ما به منطقه آسیای مرکزی و قفقاز از دریچه روسیه نگاه می کنیم . در عین حال از دیگر ویژگیهای این مقطع پذیرفته شدن عضویت ج . آذربایجان در بسیاری سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل و برخی نهادهای آن ، سازمان امنیت و همکاری اروپا ، سازمان همکاری اقتصادی دریای سیاه است.

ــ دوره دوم : ظهور جبهه خلق در ژوئن ۱۹۹۲ و سقوط در ژوئیه ۱۹۹۳

الف : پیشینه جبهه خلق:


ظهور و عملکرد جبهه خلق تحول قابل توجهی در تاریخ دهساله جمهوری آذربایجان بویژه در نوع مناسبات با ایران به شمار می رود که هنوز نیز برخی از تاثیرات آن بجای مانده است.بقدرت رسیدن و خلع این جبهه از قدرت را میتوان بعنوان یک شاخص در تقسیم بندی دوره های مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان به حساب آورد . همزمان با طرح فضای باز سیاسی به وسیله گورباچف بعد از سال ۱۹۸۵م، گروههای مختلفی در سراسر جماهیر شوروی از جمله در جمهوری آذربایجان به وجود آمدند که در روزهای اولیه تاسیس خود بیشتر به مباحث ادبی و تاریخی بومی منطقه مربوط می پرداختند. انجمن” چنلی بل “یکی از گروههای بود که برای این منظور در جمهوری آذربایجان ایجاد شدند رهبری آن را ابوالفضل ایلچی بیگ (ابوالفضل علی اف ) برعهده داشت که بیشتر به مباحث ادبی و تاریخی آذربایجان می پرداخت. با شروع تحولات قره باغ در سال ۱۹۸۸و درگیری میان ارامنه و آذربایجان این گروههای عمدتا “ اجتماعی جنبه ای سیاسی یافتند و با سازمان دهی جدید به یک حزب تبدیل شدند.از جمله این گروهها گروه ادبی ”چنلی بل “بود که بشدت تحرکات سیاسی افزایش و موضوع قره باغ را در صدر فعالیت های خود قرار داد. از اواسط ۱۹۸۸م رشته تظاهرات منظم و مستمری از سوی دانشجویان آغاز شدکه به تدریج ابعاد گسترده ای یافت. انجمن ”چنلی بل “ از این فرصت استفاده کرده و در اواخر زمستان ۱۹۸۹خواهان تشکیل جبهه ای سیاسی از ترکیب افراد و گروههای مختلف شد. که هدف خود را ضرورت دفاع از تمامیت ارضی آذربایجان قرار دادند. بدین ترتیب با مشارکت احزابی که امروزه با عناوین حزب ینی، مساوات، آنا وطن، خلق آزادلیقی، اتحاد توران، استقلال ملی، مساوات و سوسیال دمکرات در جمهوری آذربایجان شناخته می شود، جبهه خلق در اواسط ژوئیه ۱۹۸۹م بصورت علنی فعالیت خود را آغاز کرد. با توجه به شرایط بحرانی قره باغ و تحریک احساسات وطن پرستانه آذری ها، جبهه خلق توانست یک اپوزسیون سازمان یافته ای نسبت به حزب کمونیست وقت جمهوری آذربایجان تشکیل داد و در اولین اقدام ابتکار حزب کمونیست آذربایجان به رهبری عبدالرحمن وزیر اف در تشکیل( مدیریت ویژه ) در قره باغ را دخالت مسکو جهت حل مناقشه قره باغ و نوعی خوشخدمتی به کرملین دانسته وآن را نقض تمامیت آذربایجان عنوان کرد.به دنبال اعتصابات وتظاهرات در اوت ۱۹۸۹م جبهه خلق یک اعتصاب ملی را در اوایل ماه سپتامبر ۱۹۸۹سازمان داد وخواستار حاکمیت مستقیم آذربایجان بر قره باغ، لغو مدیریت ویژه مسکو بر قره باغ، آزادی زندانیان سیاسی و شناسایی اسمی جبهه خلق شد. بعد از یک هفته اعتصاب عمومی، شورای عالی آذربایجان اعطای امتیازاتی به این جبهه از جمله شناسایی اسمی آن را پذیرفت. چرا که جبهه خلق با انجام تحریم اقتصادی ارمنستان و قره باغ و به علت نفوذ زیاد در میان کارگران راه آهن و انجام اعتصابات از اوت ۱۹۸۹م، فشار زیادی بر دولت وارد آورد. این جبهه چنانچه گفته شد به علت تجاوز ارامنه به قره باغ و تمرکز فعالیت هایش برای حفظ قره باغ در چار چوب تمامیت ارضی آذربایجان، قدرت زیادی را در میان مردم به دست آورد و حتی در دوران زمامداری ایاز مطلب اف (اولین رئیس جمهور آذربایجان ) مهمترین قدرت در صحنه تحولات آذربایجان محسوب می شد، با وجود این اقدامات افراطی جبهه خلق بویژه در تحریک ارامنه که به وسیله تصرف و تخریب ایستگاه تقویتی تلویزیون که در باکو به زبان ارمنی برنامه پخش می کرد ونیز به وسیله انفجار تنها فرودگاه قره باغ انجام شد باعث تحریک گروههای افراطی ارمنی شد، و موجب کشته شدن تعداد زیادی از آذریها در ارمنستان و تعداد زیادی از ارمنی ها درآذربایجان شد.

ب : به قدرت رسیدن جبهه خلق

جبهه خلق در سالهای اولیه استقلال آذربایجان با توجه به قدرت زیاد خود کارشکنی های فراوانی در مقابل فعالیت های ایاز مطلب اف اولین رئیس جمهورآذربایجان انجام داد و نهایتا در سال ۱۹۹۲(ژوئن ) در اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از اتمام پایان سلطه کونیست ها ابولفضل ایل چی بیگ رهبر جبهه خلق با کسب ۱/۵۵ آراء به قدرت رسید . شکست سیاست های جبهه خلق در قره باغ بهمراه سیاستهای شوونیستی آن باعث آغاز جدایی گروهها و احزاب مختلف از جبهه خلق از سال ۱۹۹۲ شدت یافت و تنها در این سال احزاب ینی مساوات، آنا وطن، خلق دیر چالیش، خلق آزادلیقی، اتحاد توران، استقلال ملی، سوسیال دمکرات و مساوات از آن منشعب شدند. بعد از سال ۱۹۹۲ جبهه خلق در سراشیبی افول قدرت قرار گرفت و همچنان با اتخاذ برخی موضع گیریهای نسنجیده که نشان از ناپختگی سیاسی رهبری این جبهه داشت و عدم عبرت گرفتن رهبران آن از تجارب گذشته سرانجام در سال ۱۹۹۳با شبه کودتای سرهنگ صورت حسین اف که از گنجه به سمت باکو حرکت کرد ، قدرت را از دست داد . با در گذشت ابوالفضل ایلچی بیگ در ( ۲۲اوت ۲۰۰۰) جبهه خلق دچار انشعاب سختی شده است.بدین ترتیب میرمحمود فتاح اف رهبر جناح موسن به کلاسیک ها و علی کریم اف رهبر اصلاح طلبان موسوم به یورد چولار را بعهده گرفتند.
هرچه از سال ۱۹۹۳ دورتر می شویم ، بهمان انـدازه از نفوذ جبهه خلق درجمهوی آذربایجان کاسته می شود.این در شرایطی است که ناکارآمدی دولت باکو در حل و فصل مشکلات سیاسی و اقتصادی جمهوری آذربایجان شرایط مساعدی را برای احزاب مخالف برای جذب آراء را فراهم ساخته است.در واقع سیاست های تندرو یانه جبهه خلق در ســال ۹۲-۱۹۹۳ و تداوم آن مردم جمهوری آذربایجان را منزجر ساخته است.بویژه بنظر می رسد پس از مرگ ابوالفضل ایلچی بیگ در اوت ۲۰۰۰ و وقوع شکاف عمیق در این جبهه بعید بنظر می رسد این جبهه بتواند جایگاه قابل توجهی در این کشور بدست بیاورد.

ج : ( فراز و نشیب ها) جبهه خلق

جبهه خلق اصول خود را پان ترکیسم، لائیسم، اقتصاد بازار آزاد، پان تورانیسم ومخالفت با اصول اسلامی قرار داد که نتیجه آن سلطه روزافزون ترکیه در جمهوری آذربایجان، پایمال شدن حقوق اقلیت های آذربایجان از جمله لزگی ها و تالشی ها بود که منجر به شورش آنها برای تشکیل جمهوری خودخوانده لزگستان مستقل در چارچوب جنبش زیر زمینی سادوال و تلاش برای تاسیس جمهوری خودخوانده تالش – مغان برهبری علی اکرام همت اف در سال ۱۹۹۳ شد.
در عین حال سیاست خارجی قوم گرایانه و شوونیستی جبهه خلق موجب تعلیق روابط جمهوری آذربایجئن با ایران و تخریب روابط باکو و مسکو شده و این جبهه را هر چه بیشتر در مقابل مردم آذربایجان قرار داد . بدین ترتیب در دوران حاکمیت یک ساله جبهه خلق روابط ایران با جمهوری آذربایجان بسیار تنزل پیدا کرد.نهایتا“ با شورش سرهنگ صورت حسین اف در گنجه، ابوالفضل ایلچی بیگ که به علت تندرویهای خود فاقد هر گونه پایگاه مردمی شده بود، به نخجوان گریخت. جالب اینکه بیش از ۹۰ درصد مردم جمهوری آذربایجان در رفراندوم اوت ۱۹۹۳ به خلع جبهه خلق از قدرت رای مثبت دادند.جبهه خلق هم اکنون نیزموضع گیریهای شوونیستی سال ۱۹۹۲علیه ایران را ادامه می دهد و بارها دولت ایران را با متهم کردن به نقض حقوق اولیه آذریها، از جمله حقوق چهرگانی کرده است. ابوالفضل ایلچی بیگ در زمان حیات رهبر اتحادیه باصطلاح آذربایجان واحد و رهبر کمیته دفاع از چهرگانی در آذربایجان است که از او بعنوان باصطلاح رهبر جنبش مقاومت ملی آذربایجان یاد می شود.

د : مهم ترین مشخصه دوره حاکمیت جبهه خلق :

مهمترین مشخصه این دوره را میتوان تکوین فعالیت گروههای شوونیست و ضد ایرانی در جمهوری آذربایجان نظیر اتحاد آذربایجان واحد و طرح وحدت باصطلاح آذربایجان شمالی و جنوبی بمنظور پیشبرد سیاست ایران ستیزی عنوان کرد . در عین حال اقدامات جبهه خلق در این مقطع زمینه مناسبی را برای نفوذ عمقی ترکیه و متعاقب آن غرب در جمهوری آذربایجان فراهم ساخت ۰در این مقطع بدون ملحوظ داشتن منافع ایران تلاش شد منابع نفتی این کشور به شرکتهای غربی و ترکیه واگذار شود .عدم قبول عضویت باکو در جامعه کشورهای مشترک المنافع از دیگر ویژگیهای این دوره محسوب مکی شود .
در این مقطع شوونیست های سیکولار جبهه خلق تلاش می کردند همسو با ترکیه ایران را مانند روسیه به عنوان یک نیروی بیگانه و کشوری که جاه طلبی های آن در منطقه با توسعه حاکمیت قوی جمهوری آذربایجان مغایرت دارد ، نشان بدهند . در این دوره ایران صرفا“ به محکوم کردن تجاوز به جمهوری آذربایجان می پرداخت .
مهمترین نکته ای که اکنون در خصوص جبهه خلق برای ایران اهمیت دارد، چگونگی خنثی کردن تبلیغات این جبهه و تلاش برای تضعیف هر چه بیشتر آن است . بویژه اینکه در حال حاضر هر دو جناح جبهه خلق برای گسترش روابط با امریکا تلاش می کند . در واقع امریکا نیز روابط گسترده ای با برخی از احزاب مخالف دولت باکو از جمله جبهه خلق دارد .حال آنکه ریشه بسیاری از مشکلات جمهوری آذربایجان ناشی ازسیاستهای غیر دوستانه واشنگتن در منطقه است.در این راستا چنانچه دربیست و هفتم دیماه ۱۳۸۰ روس ویلسون سفیر آمریکا در جمهوری آذربایجان با علی کریم اف رهبر حزب جبهه خلق آذربایجان ( شاخه اصلاح گرایان ) در سفارت آمریکا در باکو ملاقات کرد . در این دیدار روابط آمریکا و آذربایجان وضعیت سیاسی ـ اقتصادی آذربایجان بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر آمریکا به بحث گذاشته شد . در عین حال «علی کریملی» رهبر حزب جبهه خلق (شاخه اصلاح طلب) در روز ۲۶ ژانویه ۲۰۰۲ دیدارهای رسمی در کاخ سفید آمریکا و همچنین، در کنگره و «پنتاگون» (وزارت دفاع) با مقامات ارشد آمریکایی داشت . وی در تاریخ ۳۱ ژانویه ۲۰۰۲ همچنین، با «لین پاسکو» رهبر اداره جنوب شرق اروپای وزارت امور خارجه آمریکا و «کلادیکس» هماهنگ کننده ارشد برنامه های دمکراسی و حقوق بشر آن وزارت خانه دیدار کرده است. در همان روز وی تحت موضوع «آذربایجان در ده سال پس از استقلال» در مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک آمریکا سخنرانی کرد. در دیدار و مذاکرات انجام شده، وی در ارتباط با نتایج مذاکرات قره باغ، اوضاع سیاسی و اجتماعی، روند اصلاحات اقتصادی و دمکراتیک و وضع حقوق بشر در کشور به آمریکایی ها گزارش داده

ــ دوره سوم : از روی کار آمدن علی اف اکتبر ۱۹۹۳ تا کنون
شاخص دوره :


روی کار آمدن حیدرعلی اف یک نقطه تحول در جمهوری آذربایجان محسوب می شود . در این دوره جمهوری آذربایجان از لحاظ سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و امنیتی فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است . از اینرو آغاز قدرت علی اف بر جمهوری آذربایجان تاکنون را میتوان یک شاخص برای تقسیم بندی به حساب آورد .
شدت و ضعف دوره :
دراین دوره روابط جمهوری آذربایجان با ایران دارای فراز و نشیب های فراوانی بوده است . برغم بروز برخی از حوداث نظیر بحران جولای ۲۰۰۱ خزر مقامات دو کشور همواره بر رعایت اصول حسن همجواری تاکید می کنند.در این دوره برخی از اقدامات جمهوری آذربایجان نظیر لغو پنج درصد سهم ایران در قرارداد قرن ، ادعای صدور انقلاب ، ادعای فعالیت های جاسوسی بویژه در خصوص غنیمت زاهداف ، ادعای حمایت ایران از ارمنستان ، بکاربردن اصطلاحات موهومی نظیر باصطلاح آذربایجان جنوبی برای انسان های آذربایجان ایران از سوی دولتمردان باکو ،سکوت در قبال تبلیغات پان ترکیستی و گهگاه دامن زدن به آن بهمراه یکجانبه گرایی جمهوری آذربایجان در خزر و تشدید ناتوگرایی و بیگانه پرستی بویژه درخواست سال ۱۹۹۹ برای استقرار پایگاه ناتو در شبه جزیره استراتژیک آبشوران موجب رنجش دولتمردان ایران شده است .در این دوره نیز جریان قوی سکولار و ملی گرا در این کشور وجود دارد که دارای ایده ترک گرایی بوده و می خواهد ایران را چون روسیه بعنوان نیروی بیگانه معرفی نماید. مساله جانشینی الهام علی اف به جای پدرش بویژه فوریه ۱۹۹۹ با تشدید بیماری علی اف بهمراه کشف حوزه عظیم گازی شاه دنیز از جمله مسایل مهم این دوره است .

مشخصات دوره :
مهمترین مشخصه این دوره بهبود روابط ایران و جمهوری آذربایجان نسبت به دوره حاکمیت ایلچی بیگ و ایاز مطلب اف است.سقوط جبهه خلق و روی کارآمدن حیدر علی اف در ابتدا بهبود قابل توجهی در روابط ایران و جمهوری آذبایجان ایجاد کرد . شاید به این خاطر که در ابتدا علی اف نسبت به ایلچی بیگ کمتر غربگرا و شوونیست بود . بهمین جهت در ابتدای این دوره که بمنزله آغاز دوره نوینی در روابط ایران و جمهوری آذربایجان بود ، برخی از کارشناسان روی کارآمدن علی اف را بنوعی پیروزی ایران و روسیه در جمهوری آذربایجان و شکست ترکیه در این کشور عنوان می کردند . در ابتدای این دوره ایران ضمن محکومیت شدید تجاوز به جمهوری آذربایجان ، خواهان اقدام سریع مجامع بین المللی و کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی جهت رفع تجاوز از کشور مسلمان جمهوری آذربایجان شد . بدین ترتیب در اوایل روی کار آمدن علی اف از میزان تنش و تعارض در روابط دو کشور بمقدار قابل ملاحظه ای کاسته شد . اما ازسال ۱۹۹۵ اولین بحران در روابط دوکشور در این مقطع بوجود آمد . این بحران ناشی از ورود و سپس محرومیت ناگهانی ایران از قرارداد نفتی موسوم به قرارداد قرن بود . پس از آن نیز برغم ابراز تمایل دو کشور به بهبود روابط بدلیل تاثیر پذیری دولت باکو از بیگانگان بویژه امریکا ، نوع روابط باکو – تل آویو ، مطرح بودن اتحاد سه جانبه باکو – تل آویو – آنکارا سطح روابط دوکشور با قابلیت های موجود در دو طرف همسان نبوده است . بعنوان مثال طی یک دهه گذشته بیشترین حجم تبادلات بازرگانی سالانه دو کشور به بیش از ۲۰۰ میلیون دلار نرسیده است . البته میزان مبادلات تجاری دو کشور در سال ۱۳۷۱ حدود ۲۵۰ میلیون دلاربود که سالهای بعد بمواات افزایش حضور اقتصادی غرب و ترکیه در جمهوری آذربایجان کاهش یافته است . بویژه برغم اینکه طرحهای کلانی در قفقاز بویژه در زمینه انتقال انرژی مطرح است ، اما دخالت بیگانگان و سیاست های انفعالی جمهوری آذربایجان مانع مشارکت ایران در این طرحها شده است . تنها مساله همکاری ایران و جمهوری آذربایجان در خصوص دالان شمال – جنوب مطرح است . در عین حال استقبال باکو از تشکیل پیمانهای نظامی در منطقه نظیر پیمان گوام مرکب از جمهوری آذربایجان ، گرجستان ، اوکراین ، مولداوی ، ازبکستان ، استقبال از استقرار پایگاههای ناتو در این کشور موجب تاثیر منفی بر روابط باکو و تهران شده است . این موضوعات بهمراه یکجانبه گرایی و غوغا سالاری جمهوری آذربایجان در خزر از مشخصات بارز این مقطع بشمار می رود . در اوایل این دوره سفر آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور سابق ایران به جمهوری آذربایجان ( از ۴ تا ۶ آبان ۱۳۷۲ ) و امضای ۱۳ سند و سفر حیدر علی اف رئیس جمهور آذربایجان به ایران ( از ۸تا ۱۱ تیرماه ۱۳۷۳ ) و زمینه مساعدی برای گسترش روابط سیاسی بوجود آورد.اما در ماههای گذشته تبدیل شدن موضوع سفر علی اف به ایران به یک بازی سیاسی بنوعی تاثیر منفی برروابط دوکشور گذاشته است .

نگاهی کلی به وضعیت سیاسی ، امنیتی و نظامی ، اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان :

از لحاظ سیاسی و امنیتی:


جمهوری آذربایجان از لحاظ وضعیت سیاسی – امنیتی در داخل، اکنون در شرایط دشواری قرار دارد. به خاطر ناکامی دولت باکو(دولت آقای علی اف) در ۹ سال گذشته که آقای علی اف در عرصه قدرت جضور داشته است در حل معضلات امنیتی این کشور نظیر مناقشه قره باغ و بحران اقتصادی، انتقادات مردمی از عملکرد دولت سیر سعودی دارد. این موضوع به همراه تشدید فشار علیه مخالفان سیاسی از جمله زندانی کردن آنها، ‌فشار بر مطبوعات و تعطیلی آنها و نیز وجود گرایش های قوی در بدنه حاکمیت برای نوعی موروثی کردن مدرن حکومت در این کشور به منظور انتقال قدرت به الهام علی اف فرزند رئیس جمهور آذربایجان موجب تشدید اعتراضات احزاب مخالف شده است. افزایش تعداد تجمعات اعتراض آمیز که عمدتا در میدان غلبه شهر باکو برگزار می شود، نشان دهنده این موضوع است. آنچه در آن شکی نیست اینکه با گذشته زمان بی اعتمادی به دولتمردان جمهوری آذربایجان افزایش می یابد. البته بی اعتمادی شامل اغلب احزاب مخالف دولت نظیر حزب مساوات، استقلال ملی، جبهه خلق و دموکرات نیز می شود، چرا که آنها نیز شدیدا آمریکاگرا و تا حدودی روسیه گرا بوده و اغلب از مسائل کلان ملی به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف حزبی خود استفاده می کنند. در عین حال دولت باکو به شدت نسبت به هرگونه وقوع کودتا در این کشور نگران است. اخباری که مبنی بر دستگیری تعدادی متهم به تلاش به کودتا در این کشور منتشر می شود، نشان دهنده این موضوع است. در مجموع باید گفت با توجه به قابلیت بحران خیزی در جمهوری آذربایجان از مساله نارضایتی اقلیتهای قومی گرفته تا سرخوردگیهای دولت باکو در حل معضلات امنیتی و اقتصادی، این کشور از لحاظ سیاسی به عنوان یک جزیره با ثبات شناخته نمی شود و احتمال دارد با تداوم روند کنونی و خفت بار، طی ماههای آینده این کشور شاهد تلاطمات سیاسی بشود.

از لحاظ اقتصادی:

از لحاظ داشتن منابع خدادادی اقتصادی جمهوری آذربایجان کشوری غنی است. اما این کشور در شرایط کنونی شاهد بحران اقتصادی است. بطوری که از جمعیت ۸ میلیون نفری جمهوری آذربایجان حدود ۲ میلیون نفر بیکار هستند که بیش از یک میلیون آنها به کشورهای دیگر بویژه روسیه مهاجرت کرده اند. جدا از آمارهای صوری مقامات دولتی جمهوری آذربایجان برخی آمارهای غیر رسمی میزان بدهیهای خارجی این کشور را ۸۰۰ میلیون دلار تا بیش از یک میلیارد دلار عنوان می کنند. در عین حال تورم در جمهوری آذربایجان بسیار زیاد بوده و ارزش پول این کشور(مانات) در قبال ارزهای خارجی سیر نزولی دارد.
عوامل چندی باعث بحران اقتصادی در جمهوری آذربایجان شده است. مناقشه قره باغ در راس این عوامل قرار دارد. این مناقشه علاوه بر هزینه کردن قسمت زیادی از درآمدهای ملی جمهوری آذربایجان، باعث اشغال بیست درصد از اراضی حاصلخیز جمهوری آذربایجان و آوارگی حدود یک میلیون نفر آذری شده است و بدین ترتیب تعداد قابل توجهی از نیروهای در سن فعالیت جامعه با از دست دادن خانه و کاشانه و شغل خود، تبدیل به نیروهای سربار جامعه شده اند. در عین حال سیاست زدگی تصمیمات اقتصادی دولتمردان جمهوری آذربایجان باعث شده است که آنها اکنون برغم گذشته یک دهه از استقلال، نتوانند با انتقال انرژی به بازارهای جهانی، درآمدهای ارزی را که جمهوری آذربایجان سخت به آن نیازمند است، ‌به ارمغان آورند. جمهوری آذربایجان هم اکنون تنها بخشی اندک از تولیدات خودرا ازطریق روسیه وبندر سوبسای گرجستان می تواند صادر کند انتقال انرژی جمهوری آذربایجان از دو خط لوله باکو – نووروسیسک روسیه و باکو – سوپسای گرجستان صورت می گیرد که آنها نیز ظرفیت انتقال قابل توجهی ندارند.بویژه خط لوله باکو – نووروسیسک به خاطر بحران در چچن و نیز ناتوانی باکو در استخراج نفت کافی، از ۱۲ ماه سال تنها عملا سه ماه استفاده می شود. خطوط لوله باکو – جیحان و خط لوله باکو – تفلیس – ارزروم که پس از شکست طرح ترانس خزر مطرح شده است نیزتاکنون به خاطر مشکلات اقتصادی، مالی، فنی، امنیتی و زیست محیطی عملی نشده اند. این موضوعات به همراه عدم شایسته سالاری و گسترش شدید رشوه خواری، عملا موجب بحران اقتصادی در جمهوری آذربایجان شده است. این بحران اسفناک غیر از بخشهایی از باکو، در سراسر جمهوری آذربایجان کاملا مشهود است.

از لحاظ اجتماعی – فرهنگی:

از لحاظ اجتماعی و فرهنگی جمهوری آذربایجان پس از استقلال با چالشهای جدی روبرو شده است که در راس آنها بحران هویت قرار دارد. تاکید دولتمردان باکو بر لائیک بودن این جمهوری به همراه هجوم شرکتهای غربی به این کشور باعث شده است که بخشهای مبتذل فرهنگ غربی در جمهوری آذربایجان به شدت گسترش یابد. بطوری که اکنون در جمهوری آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان انتشار ، توزیع نشریات مستهجن بسیار گسترش یافته است. این موضوع باعث شده است که نسل جوان جمهوری آذربایجان از ارزشها و اصول فرهنگی خود به دور افتد. البته اقدامات دولت باکو در تشدید فشار بر محافل و گروهها و احزاب اسلامگرا در این موضوع بی تاثیر نبوده است. جالب اینکه طی سالهای گذشته گروههای مسیونری و نیز گروههای ضاله مذهبی نظیر وهابیون و آوانیتسها و کریشنایی ها در جمهوری آذربایجان با استفاده از بحران اقتصادی جمهوری آذربایجان به جذب جوانان می پردازند. نکته جالب اینکه دولت باکو نیز در روند غربگرایی و عضویت خود در برخی از سازمانهای اروپایی نظیر شورای اروپا به جای عمل به توصیه های مثبت آنها نظیر آزادی بیان، به انجام برخی تعهدات ذلت بار اقدام کرده است. چنانچه بیستم سپتامبر ۲۰۰۰ پارلمان جمهوری آذربایجان به منظور عضویت باکو در شورای اروپا، قانون آزادی همجنس بازی در این کشور را تصویب کرد که خلاف اصول اسلامی و حتی مغایر با عرف جوامع انسانی است. مجموع این عوامل باعث شده است که جمهوری آذربایجان از لحاظ اجتماعی و فرهنگی شرایطی به شدت متزلزل داشته باشد. نکته مهم اینکه جمهوری آذربایجان کشوری کثیرالمله و دارای فرهنگهای مختلف است. ولی تداوم گرایشهای پان آذریستی و پان ترکیستی در این کشور برغم سقوط جبهه خلق در سال ۱۹۹۳ باعث شده است که نارضایتی اجتماعی و فرهنگی اقوام نیز بیشتر شود، که شورشهای اواخر سال ۲۰۰۱ در منطقه زاگاتالای جمهوری آذربایجان نشان دهنده این واقعیت است.
در عین حال بحران اقتصادی و وجود حدود یک میلیون آواره آذری باعث افزایش ناهنجاریهای اجتماعی بویژه خودفروشی و فحشا و به تبع آن افزایش سیر سعودی و خطرناک بیماری ایدز در جمهوری آذربایجان شده است. علاوه بر این افزایش سرقت و اقدامات جنایتکارانه حتی مقامات امنیتی آذربایجان را نگران ساخته است . از طرف دیگر رشوه خواری نیز در جمهوری آذربایجان بصورت یک فاجعه ملی درآمده است. آمارهایی که در مورد رتبه جمهوری آذربایجان در رشوه خواری در جهان منتشر شده است، اگر چه تا حدودی متفاوتند ولی بسیار تکان دهنده هستند. بطوری که در خوشبینانه ترین حالت جمهوری آذربایجان رتبه پنجم را از لحاظ میزان فساد مالی در میان کشورهای جهان دارد که این موضوع به عنوان یک تهدید و آفت اقتصادی شناخته می شود.
اقدامات غربگرایانه جمهوری آذربایجان نظیر اجباری کردن کاربرد الفبای لاتین از اول اوت ۲۰۰۱ در جمهوری آذربایجان باعث شده است که شکاف میان نسل جدید جمهوری آذربایجان با اصول و ارزشهای فرهنگی گذشته زیاد شده که این موضوع نیز بر تزلزل جمهوری آذربایجان از لحاظ اجتماعی و فرهنگی افزوده است. ادامه این روند می تواند دولت باکو را با بحرانها و حتی انفجارهای اجتماعی مواجه سازد.
گفتنی است تاکنون بیش از ده سند همکاری فرهنگی در زمینه چاپ کتاب ، تبادل دانشجو ، همکاریهای سینمایی بین ایران و جمهوری آذربایجان به امضاء رسیده است .ایران تاکنون کتابخانه ها ، چاپخانه و چندین کنگره فرهنگی برگزار کرده است . همچنین در خرداد ۱۳۷۲ مرکز فرهنگی ایرانی به نام طوسی در وزارت دادگستری جمهوری آذربایجان به ثبت رسید که هدف آن آشنا کردن مردم جمهوری آذربایجان با تاریخ ایران است .

۲- تحلیل نظام رفتاری ج . ا. ایران با کشور آذربایجان و بالعکس طی یک دهه گذشته :

تحلیل نظام رفتاری ایران:


ج .ا ایران در راستای سیاست تنش زدایی خود تلاش دارد بر اساس اصل عزت ، مصلحت منافع دو جانبه و منطقه ای روابط حسنه ای با تمامی کشورها ی همسایه برقرار کند.در این میان جمهوری آذربایجان بخاطر اشتراکات فراوان اش با ایران هرچه بیشتر مورد توجه تهران است.در این راستا برغم سیاستهای تنش زایانه جمهوری آذربایجان بویژه در باز کردن پای امریکا ، ناتو و رژیم صهیونیستی در منطقه قفقاز ایران در مجامع بین المللی از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان حمایت کرده است.باید گفت با تلاشهای ایران در اجلاسهای عالیرتبه سازمان کنفرانس اسلامی قطعنامه هایی در محکومیت تجاوز شبه نظامیان ارمنی به خاک جمهوری آذربایجان تصویب شده است.در عین حال فعالیت گسترده هلال احمر و کمیته امداد خمینی (ره ) ایران در جمهوری آذربایجان بهمراه کمک های فراوان و متناوب به آوارگان جنگ قره باغ از جمله برپایی اردوگاه در صابر آباد و ایمیشلی و و آزاد گذاشتن جاده کنار مرزی ارس میان نخجوان و جمهوری آذربایجان همه و همه نشاندهنده صداقت عملی تهران در برخورد با جمهوری آذربایجان طی یک دهه گذشته می باشد . با وجود این قاطعیت برخورد ایران در جولای ۲۰۰۱ با دو کشتی تحقیقاتی که مشغول مطالعات غیر قانونی برای جمهوری آذربایجان در حوزه البرز ایران در خزر بودند نشان داد که اگر چه سیاست کلان ایران تعمیق روابط حسنه با جمهوری آذربایجان است ولی بدان معنا نیست که ایران در قبال هر گونه تعرض به منافع ملی اش سکوت کند.

در عین حال ایران بموازات تقویت روابط با جمهوری آذربایجان با توجه به تحرکات سه جانبه جمهوری آذربایجان ، ترکیه و رژیم صهیونیستی که با حمایت امریکا و در چارچوب طرح باصطلاح خاورمیانه بزرگ صورت می گیرد ، می کوشد روابط خود را با یونان ، ارمنستان و روسیه افزایش دهد ۰بویژ اینکه گفته می شود در اوایل سال ۲۰۰۲با حمایت رژیم صهیونیستی و امریکا موافقتنامه سه جانبه میان گرجستان ، جمهوری آذربایجان و ترکیه امضاء شد۰ بر همین اساس باید گفت در این مقطع افزایش روابط ایران و گرجستان می تواند تا حدودی مانع از اجرای طرحهای امنیتی بیگانگان در قفقاز شود.چرا که گرجستان معمولا یکی از حلقه های زنجیره امنیتی امریکا و رژیم صهیونسیتی را تشکیل می دهد و با تو.جه به روابط حسنه ایران و گرجستان بویژه با توجه به تشدید اختلافات روسیه و گرجستان بر سر موضوعاتی نظیر معضل پایگاهها ی روسی ، مساله آبخازیا ، بحران چچن ، رژیم ویزا ، مساله بدهی ها و انتقال انرژی تهران می تواند گرجستان را بسوی همکاریهای امنیتی بیشتر در منطقه سوق دهد
باید گفت طی یک دهه گذشته جمهوری آذربایجان به دلایل مختلفی در دیدگاههای سیاسی ایران از جایگاه قابل توجهی برخوردار بوده است . پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دگرگونیهای عمیق جغرافیای سیاسی در منطقه قفقاز به وجود آمد. کشورهای این منطقه در مرزهای شمالی ایران قرار گرفته اند و درگیر در جریاناتی شده اند که به طور جدی امنیت ملی و منافع ایران را تحت تاثیر قرار داده است. بعنوان نمونه جنگ در قره باغ و درگیری میان ارامنه و آذریها از جمله مهمترین تحولات در قفقاز پس از استقلال کشورهای این منطقه بوده است که این موضوع مستقیماً با امنیت ملی و منافع ایران مرتبط می باشد. رویدادهای مهم قفقاز نظیر مناقشه قره باغ ، ایران را از دسترسی به راههای حمل و نقل و راه آهن قفقاز، دریای سیاه و روسیه محروم ساحته است.

در دنیایی که از آن به عنوان عصر ارتباطات و وابستگی متقابل نام می برند، ایران نمی تواند به مسائل امنیتی قفقاز بی توجه باشد. چرا که مستقیما بر امنیت ملی ایران تاثیر می گذارند. تاریخ نشان داده است قفقاز یک منطقه برخورد به معنای واقعی کلمه است. این منطقه بسیار حساس،‌ شکننده و بحرانی است و ایران نمی تواند به مسائل امنیتی آن توجهی نداشته باشد. سفر اواسط ماه جولای ۲۰۰۱، دکتر روحانی دبیر شورای امنیت ملی ایران به جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان نشان دهنده توجه ویژه ایران به مسائل امنیتی قفقاز جنوبی است. محور پیام سفر آقای روحانی به قفقاز جنوبی به مقامات این کشورها این بود که قفقاز در حوزه منافع حیاتی ایران قرار دارد و امنیت این منطقه تنها با مشارکت کشورهای منطقه از جمله ایران برقرار خواهد شد.با این وجود سطح کنونی روابط ایران و جمهوری آذربایجان از یک سو و عمق نفوذ غرب و رژیم صهیونیستی در جمهوری آذربایجان از سوی دیگر نشان می دهد ایران سیاست چندان موفقی در خصوص جمهوری آذربایجان نداشته است .

باید گفت ایران پس از فروپاشی شوروی به عنوان همسایه یک قدرت متلاشی شده، با بیشترین تحولات ژئوپلتیکی روبرو شده است. اگر چه به لحاظ فیزیکی، موقعیت جغرافیایی و مرزها تغییر نیافته است، اما جغرافیای سیاسی آن از حیث محتوایی دستخوش دگرگونیهای زیادی شده است. بدین معنا که ایران از همسایگی یک ابرقدرت خارج شده است. پس از فروپاشی شوروی خلا امنیتی قابل توجهی در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی پدید آمد. کشورهای غربی بویژه آمریکا می کوشند از نفوذ ایران و روسیه در منطقه جلوگیری کنند. کشورهای غربی از بسط نفوذ اسلام شیعی و اصول گرایی اسلامی در منطقه(به تعبیر غربیها بنیادگرایی اسلامی) نگران هستند و کوشیدند در هر زمینه بویژه در ترتیبات امنیتی منطقه قفقاز و مسائل کلان اقتصادی این منطقه از جمله انتقال انرژی، ایران را دور نگه دارند. بنابراین ایران با تخاذ راهکارهای حساب شده ثابت کند که عدم مشارکت کشورهای منطقه در مسائل و ترتیبات امنیتی منطقه، لزوماً صلح پایدار به دنبال نخواهد داشت.

منطقه قفقاز به دو دلیل در حوزه منافع ملی ایران از اهمیت خاصی برخوردار است. اولا “ این جمهوریها در همسایگی ایران قرار دارند و این مساله به نوبه خود ملاحظات متعددی را برای ایران در پی دارد. از جمله اینکه بروز هرگونه ناامنی در منطقه می تواند بر امنیت ملی ایران تاثیر گذارد. دوم اینکه پیوندهای تاریخی، قومی، فرهنگی و مذهبی ایران با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز وجود دارد که مجموعه این ویژگیها باعث می شود ایران نسبت به این منطقه توجه ویژه ای داشته باشد . از اینرو قفقاز جنوبی در حوزه منافع حیاتی ایران قرار دارد و چنانچه حادثه جولای ۲۰۰۱ خزر ، نشان داد ، ایران در پاسداری از منافع حیاتی خود عزم راسخ دارد.اینک که امریکا و ناتو پس از حادثه یازدهم سپتامبر سیاست هجوم آزاد به قفقاز برای فتح سیاسی این منطقه را آغاز کرده اند ، در این شرایط لزوم افزایش تحرکات ایران در منطقه بمنظور تعمیق روابط با تمامی کشورهای قفقاز بویژه ، روسیه مضاعف می شود.

در یک ارزیابی فشرده محورهای ذیل جزء اصول اعلام شده نظام رفتاری ایران با جمهوری آذربایجان می باشد :

ـ کمک به استقلال و تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان .
ـ کمک به برقراری صلح و ثبات سیاسی در جمهوری آذربایجان نظیر تاجیکستان .
ـ تلاش برای جلوگیری از گسترش شوونیسم، قوم گرایی، خرده ملی گرایی و تشکیل خرده دولت نظیر جمهوری تالش – مغان در جمهوری آذربایجان .
ـ تلاش برای تقویت عوامل همگرایی و تضعیف عوامل واگرایی با جمهوری آذربایجان .
بر این مجموعه باید نگرانیهای ایران از وضعیت اسفناک زیست محیطی ، تلاش برای حل و فصل مناقشات امنیتی منطقه ، تدوین یک رژیم حقوقی جامع در خزر ، تلاش برای اجرای یک سیستم امنیت جمعی منطقه گرا در قفقاز و جلو گیری از وابستگی هرچه بیشتر جمهوریهای قفقاز به قدرتهای بیگانه را افزود.

تحلیل نظام رفتاری جمهوری آذربایجان :

برای درک این موضوع ابتدا لازم است که نیازمندیها و اهداف جمهوری آذربایجان بخصوص در مورد ایران مورد تحلیل قرار گیرد .

۱)یافتن راهکارهایی برای حل و فصل مناقشه قره باغ
در حال حاضر بزرگترین و مهمترین نیازمندی و محور بسیاری از تحرکات جمهوری آذربایجان، یافتن راهکاری برای حل و فصل مناقشه قره باغ است. مناقشه قره باغ سر منشاء بسیاری از مشکلات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان محسوب می شود.دولت باکو می کوشد به این معضل چهارده ساله پایان دهد، اگر چه تاکنون موفق نبوده است. شکی نیست که با توجه به جایگاه ایران در قفقاز جمهوری آذربایجان نیازمند کمکهای همه جانبه ایران برای حل و فصل مناقشه قره باغ است. ازاینرو همواره یکی از نقاط اساسی نظام رفتاری جمهوری آذربایجان این بوده است که بنوعی از امکانات و حمایت ایران برای حل و فصل مناقشه قره باغ استفاده نماید .

۲)جذب سرمایه گذاریهای خارجی
یکی از مهمترین نیازمندیها و به تبع آن هدف جمهوری آذربایجان، جذب سرمایه گذاریهای خارجی و دریافت کمکهای مالی از کشورها و سازمانهای مالی بین المللی نظیر بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است. با توجه به بحران اقتصادی جمهوری آذربایجان، این کشور سخت نیازمند جذب سرمایه گذاریهای خارجی است. محور بسیاری از سفرهای مقامات عالیرتبه جمهوری آذربایجان به کشورهای دیگر از جمله ایران همین موضوع بوده است.

۳) ناتوگرایی و اروپاگرایی :
یکی از موارد کلی نظام رفتاری جمهوری آذربایجان جمهوری آذربایجان برای رسیدن به اهداف خود ، از جمله حل و فصل مناقشه قره باغ ، افزایش جایگاه مطقه ای خود ، نوعی مقابله با روسیه و ارمنستان و حتی تحت فشار قرار دادن” ایران “ بوده است جمهوری آذربایجان بزعم خود برای گرفتن امتیاز بیشتر سیاست غربگرایی ، اروپا گرایی ودر راس آنها امریکا گرایی و ناتو گرایی را در پیش گرفته است.گسترش روابط با رژیم صهیونیستی و ترکیه از یک سو نیز تلاش برای نظامی کردن بیشتر پیمان گوام با معیارهای ناتو زیر شاخه های این استراتژی محسو ب می شوند.در واقع جمهوری آذربایجان از طرق مختلف می کوشد خود را بعنوان شریک مورد اعتماد غرب تبلیغ کند و از این اهرم در روابط اش با ایران استفاده کند .

۴) تلاش برای ایجاد لابی آذریها :
یکی از موارد تقریبا” جدید نظام رفتاری جمهوری آذربایجان که بنوعی کاملا” مرتبط با ایران است ، تلاش برای ایجاد لابی آذریها است .جمهوری آذربایجان یکی از علل موفقیت ارمنستان در برخی از کشورها نظیر امریکا و فرانسه و حتی ایران را را وجود لابی قدرتمند ارامنه در این کشورها می داند۰ در این راستا جمهوری آذربایجان بویژه از سال ۲۰۰۱ با حمایتهای ترکیه که پشت آن اهداف خاص امنیتی وجود دارد ، در پی ایجاد لابی آذریهای جهان است.در این راستا در نخستین کنگره آذریهای جهان که اواخر سال ۲۰۰۱ در باکو بر گزار شد ، رسما” بر لزوم تاسیس لابی آذریها تاکید شد.تقویت این لابی در بسیاری از کشورها از جمله ایران ، روسیه و امریکا ، گرجستان و کشورهای اروپایی در اولویت طرحهای امنیتی جمهوری آذربایجان و ترکیه قرار دارد۰ تا از این لابی برای رسیدن به اهداف خود در آینده و در عین حال استفاده کردن بعنوان یک اهرم در روابط با ایران که بیشترین تعداد آذریهای جهان را دارد ، استفاده کنند.
یکی از موارد ویژه نظام رفتاری جمهوری آذربایجان بویژه در خصوص ایران اتخاذ نوعی دیپلماسی است که می توان آن را ” دیپلماسی شعار“ نامید . مقامات جمهوری آذربایجان بارها اعلام کرده اند که در صدد برقراری روابط دوستانه و حسنه با ایران هستند و منافع ایران را مد نظر قرار می دهند ۰اما در عمل این مسایل مود توجه قرار نگرفته و تنها برای گرفتن امتیاز بوده است.بعنوان نمونه جمهوری آذربایجان در گذشته هر گاه در مساله انتقال انرژی با مشکل حاد بی توجهی غرب مواحه می شد بر انتقال انرژی از مسیر ایران در چارچوب دیپلماسی شعار تاکید می کرد .

جدا از کم و کیف نظام رفتاری جمهوری آذربایجان ، این کشور به عنوان کشوری کوچک که تنها یک دهه از استقلال آن می گذرد، جایگاه قابل توجهی در نظام جهانی ندارد. کشور نوپای جمهوری آذربایجان دارای فهرست طویلی از مشکلات داخلی و خارجی است که در راس آنها مناقشه قره باغ قرار دارد. از لحاظ اقتصادی جمهوری آذربایجان در مرحله گذار اقتصادی قرار دارد که انجام برخی از اقدامات در این مرحله نظیر خصوصی سازی باعث فشار بر اقشار آسیب پذیر جامعه شده است. برغم عضویت جمهوری آذربایجان در کمیته های اقتصادی سازمان ملل، اکو، کمیته کمسک سازمان کنفرانس اسلامی و سازمان همکاریهای اقتصادی دریای سیاه و پیمان پنج گانه گوام که نوعی پیمان اقتصادی نظامی محسوب می شود و نیز برغم عضویت جمهوری آذربایجان در جامعه کشورهای مشترک المنافع، این کشور از لحاظ اقتصادی در عرصه بین المللی کشوری ضعیف و بی تاثیر شناخته می شود. البته قابلیتهای اقتصادی جمهوری آذربایجان بویژه در زمینه انرژیهای فسیلی قابل توجه است. ولی تاکنون از آنها به صورت صحیح بهره برداری نشده است. از لحاظ سیاسی جمهوری آذربایجان به عنوان کشوری که مرحله حساس دولت – ملت سازی را تجربه میکند، کشوری قدر در عرصه بین المللی نیست. البته عضویت جمهوری آذربایجان در برخی از سازمانهای مهم سیاسی نظیر سازمان ملل، شورای اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا، پیمان همکاری برای صلح ناتو، قرارداد همکاری اتحادیه اروپا با قفقاز جنوبی، جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع، نشان می دهد که برغم ضعف این کشور به خاطر اهمیت استراتژیک و ژئواکونومیک، جمهوری آذربایجان مورد توجه قدرتهای بزرگ است. در این راستا گرایشهای غربگرایانه و ناتوگرایانه جمهوری آذربایجان عملا “ باعث شده است که باکو در نظام نوین جهانی به آلت دست آمریکا و ناتو تبدیل شود. بویژه این روند پس از حادثه یازدهم سپتامبر آمریکا و تشدید تحرکات امنیتی و نظامی آمریکا در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی شدت یافته است.

درنهایت باید گفت طی یک دهه گذشته نظام رفتاری جمهوری آذربایجان در خصوص ایران طوری بوده است که باکو بنوعی با مطرح ساختن خود بعنوان یک کشور اسلامی و طرح اشتراکات فراون تاریخی و مذهبی می کوشد از کمک های سیاسی و اقتصادی ایران بویژه در خصوص مناقشه قره باغ بهره مند شود . در عین حال باکو از اهرم روابط با امریکا ، ناتو و رژیم صهیونیستی بنوعی کوشیده است جهت تحت فشار گذاشتن ایران استفاده کند .

۳- تشریح گره ها و نقاط اساسی مناسبات دوجانبه و بررسی علل و عوامل داخلی و خارجی آنها :

خزر:


مساله خزر بویژه رژیم حقوقی و چگونگی بهره برداری از مواد هیدروکربنیک آن یکی از بحث
بر انگیزترین مسایل در روابط ایران و جمهوری آذربایجان بوده است . دریاچه خزر در ردیف یکی از انواع چهارگانه دریاهای جهان (باز ، آزاد، بسته ، نیمه بسته ) به نام دریاهای بسته و بزرگترین نمونه آن به شمار می رود دریاچه خزر با مساحت حدود ۴۳۶۰۰۰کیلومتر مربع و ۱۲۰۰ کیلومتر طول و مابین ۲۲۰ تا ۵۵۰ کیلومتر عرض و حجم آب ۷۷میلیون متر مربع و عمق آن در قسمت شمالی ۱۰ تا ۱۲ متر و در بخش میانی ۷۷۰ متر ود عمیق ترین نقطه که در بخش جنوبی آن است بیش از ۱۰۰۰ متر می رسد و سطح آن ۲۵ تا ۲۹ متر از سطح دریای آزاد پایین ترقرار دارد۰ وسعت دریاچه خزر با توجه به تغییرات سطح آب آن از ۳۷۸۴۰۰ تا ۴۲۹۱۴۰ کیلومتر مربع در تغییر بوده است . دور خط ساحلی خزر ۶۵۰۰ کیلومتر می باشد که از این مقدار۶۵۷کیلومتر ساحل ایران ، ۸۲۰ کیلومتر ساحل جمهوری آذربایجان و ۱۹۰۰ کیلومتر ساحل قزاقستان و بقیه ساحل روسیه و ترکمنستان است.
دریاچه خزر هم از لحاظ ژئوپلتیک و هم از لحاظ منابع موجود در آن اهمیت زیادی دارد. منابع دریاچه خزر را می توان به دو دسته منابع آبزی و منابع طبیعی تقسیم کرد. آبزیان دریای خزر به لحاظ تنوع گونه های موجود و ارزشهای اقتصادی برخی از آنها از اهمیت والایی برخوردار هستند. ماهیان دریای خزر از ۲۱ خانواده و ۶۴ جنس تشکیل شده اند که در قالب سه گروه قابل تفکیک اند: ماهیان خاویاری، ماهیان کیلکا و ماهیان استخوانی ساحلی. در این میان ماهی خاویار دریای خزر از شهرت جهانی برخوردار بوده و منبع پراهمیتی در دریاچه خزر برای کشورهای ساحلی می باشد که جزء درآمدهای ارزی این کشورها هم می باشدو بعنوان طلای سفید در مقابل طلای سیاه دریاچه خزر( نفت ) مطرح است ۰ از لحاظ منابع طبیعی بویژه ذخایر نفتی، بعد از مناطق نفت خیز خلیج فارس و سیبری، حوزه خزر بزرگترین منبع نفت و گاز شناخته شده دنیا می باشد و کشورهای منطقه در آینده از منابع مهم تامین انرژی جهان خواهند بود و تاثیر قابل توجهی در توازن انرژی جهانی و بازارهای بین المللی نفت خواهند داشت. مهمترین مساله ای که در حال حاضر مهم جلوه می کند، مساله بهره برداری از این ذخایر است. دریای خزر از نظر حمل و نقل نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است، که این موضوع یکی از لحاظ ارتباط دادن بین ۵ کشور ساحلی مورد توجه است و دیگری در ارتباط دادن حوزه قفقاز به آسیای مرکزی و مساله ترانزیت کالا از این مسیر می باشد که بسیار قابل توجه می باشد.

بعد از فروپاشی شوروی به جای دو کشور ساحلی دریاچه خزر، ۵ کشور در سواحل این دریا شکل گرفتند. ایران از همان ابتدا برای ایجاد هماهنگی و همگرایی بین کشورهای ساحلی در دریاچه خزر ابتکار ایجاد سازمان همکاریهای منطقه ای کشورهای ساحلی را مطرح کرد که این پیشنهاد در فوریه ۱۹۹۲ در تهران در ملاقات نمایندگان ۵ کشور پذیرفته شد. با وجود این به خاطر یکجانبه گرایی برخی از کشورهای ساحلی، تاکنون رژیم حقوقی دریاچه خزر نامشخص مانده است.
بدین ترتیب در سال ۱۹۹۲ جمهوری آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان نیت خود را مبنی بر تفکیک مناطق ساحلی دریاچه خزر به ترتیب زیر اعلام کردند: جمهوری آذربایجان با عرض ۴۰-۳۰ مایل ، قزاقستان ۲۵ مایل، ترکمنستان ۲۵-۲۰ مایل.جمهوری آربایجان بنوعی پایه گذار یک جانبه گرایی در خزر است . جمهوری آذربایجان بخش وسیعی از کف دریاچه خزر با عنوان بخش آذری دریاچه خزر را ادعا دارد. تحت همین یکجانبه گرایی آذربایجان در سپتامبر ۱۹۹۴ قراردادی ( موسوم به قرارداد قرن ) در مورد ایجاد یک کنسرسیوم بهره برداری از منابع نفتی خزر را با شرکتهای غربی به امضاء رسانید. این بدعتی شد که بعد از مدت کوتاهی قزاقستان نیز اکتشاف و بهره برداری از منابع معدنی دریاچه خزر در منطقه تنگیز ـــ کاشاغان را با وساطت شرکتهای غربی آغاز کرد.
یکجانبه گرایی کشورهای ساحلی که هر کدام به تعبیر خاص خود و تنها با توجه به منافع مقطعی خود رژیم حقوقی دریاچه خزر را تفسیر کرده و به بهره برداری یکجانبه از منابع زیر بستر آن می پرداختند، می تواند در درازمدت بر آشفتگی روابط کشورهای ساحلی دریاچه خزر افزوده و نیز می تواند تاثیر نامطلوبی بر محیط زیست این دریاچه بگذارد. چرا که عدم تعیین رژیم حقوقی دریاچه خزر مورد قبول همه کشورها مانع ایجاد و تعبیه مکانیسم هایی برای فرمولیته و قانونی و مشخص کردن راههای جلوگیری از آلودگی دریاچه خزر و نیز چگونگی بهره برداری از منابع آبزی و منابع بستر آن می گذارد. در این میان جمهوری آذربایجان بیشتر از سایر کشورهای ساحلی متهم است.

جمهوری آذربایجان روی قسمتهای وسیعی از کف دریاچه به عنوان « بخش آذربایجانی دریاچه خزر» ادعا داشته و بر همین اساس قصد دارد طبق قرارداد با یک کنسرسیوم بین المللی، اقدام به اکتشاف در منطقه مذکور کند۰ اگر چه چنین اقدامات یکجانبه، راههای قانونی تغییر رژیم حقوقی دریای خزر به شمار نمی روند و این تغییرها تنها در صورت عقد یک قرارداد و با امضاء کلیه کشورهای ساحلی امکان پذیر است، با وجود این، همین اقدامها به عنوان مانعی در جهت تسریع تعیین یک رژیم حقوقی مورد قبول همه کشورها عمل می کند. عملکرد جمهوری آذربایجان در به انحصار درآوردن حوزه چراغ در سال ۱۹۹۷ بدون توجه به منافع ایران و انعقاد قرارداد سپتامبر ۱۹۹۴ با کنسرسیوم بین المللی براساس این سناریو است که بهره برداری از منابع جدید نفتی دریای خزر بصورت مستقل و خارج از چارچوب یک توافق جمعی امکان پذیر می باشد، که ترویج چنین بدعتی در دریای خزر یعنی سیاست «هجوم آزاد برای استخراج نفت» بهره برداری از دریاچه خزر را دچار هرج و مرج می کند که این با بدیهی ترین قواعد حقوق بین المللی مغایرت دارد. ادامه این رویه و خطرناک بودن آن زمانی مشخص می شود که بدانیم بهره برداری یکجانبه از منابع دریای خزر حتی در قسمتهای ساحلی بدون یک توافق جمعی تاثیرات نامطلوبی بر اکولوژیک و محیط زیست دریای خزر می گذارد هشدار نظامی ایران در جولای ۲۰۰۱ به جمهوری آذربایجان در خصوص بهره برداری یکجانبه از خوزه های نفتی خزر از این بعد قابل بررسی است.البته باکو ادعا می کند برداشت اش از رژیم حقوقی دریاچه خزر براساس خط مرز دریایی ایران و شوروی یعنی آستارا ـ حسینقلی می باشد. البته با توجه به اینکه این خط در سال ۱۹۴۳ به ایران تحمیل شده است و در توافقات دوجانبه ایران و شوروی از جمله قرارداد مودت ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ به آن اشاره شده است، این خط مرزی کاملا امروزه فلسفه وجودی خود را از دست داده است از سوی دیگر به هیچ وجه دیگر کشورهای ساحلی دریاچه خزر این نظر آذربایجان را تائید نمی کنند. به همین جهت بهره برداری یکجانبه آذربایجان از منابع نفتی دریاچه خزر در حالی که کنوانسیون بین المللی مناطقی مانند دریاچه خزر را بمثابه آبهای داخلی کشورهای ساحلی می داند(چون دریای بسته است) که رژیم حقوقی آنها باید با معاهدات تمام کشورهای ساحلی مشخص شود، فاقد بنیه حقوقی و قانونی است. همچنین جمهوری آذربایجان معتقد است که قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ با فروپاشی شوروی ماهیت وجود خود را از دست داده است.

این موضوع با محتوای بیانیه ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱ مغایرت دارد که جمهوری آذربایجان آن را امضاء کرده است. نتیجه اینکه در حال حاضر موضع جمهوری آذربایجان در خزر با موضع ایران بشدت متفاوت است . باکو از اواخر سال ۲۰۰۱ کوشیده است باتوجه به مشابهت مواضع اش با روسیه و قزاقستان کوشیده است با همراه کردن ترکمنستان بنوعی فرمول ۱+۴ را به پیش ببرد . در حال حاضر جمهوری آذربایجان بر تقسیم همزمان بستر و سطح آب دریاچه خزر براساس طول ساحل هر کشور تاکید می کند که در این صورت ایران ۲/۱۱ دریاچه خزر یعنی همان آبهای ماقبل خط آستارا و حسینقلی را خواهد داشت. حال آنکه ایران معتقد است که در تعیین رژیم حقوقی دریاچه خزر باید به چند موضوع توجه کرد. اول اینکه دریاچه خزر از نظر تقسیم بندی دریاها یک دریای بسته بوده و لزوما شامل کنوانسیون حقوق دریاها(۱۹۸۲) نمی شود. به همین جهت مسائل آن باید از طریق معاهدات که به اتفاق آراء پنج کشور ساحلی تهیه شده اند، تعیین گردد. دیگر اینکه ایران معتقد است که در تعیین رژیم حقوقی دریاچه خزر باید به حاکمیت ملی و نیز ملاحظات امنیتی کشورهای ساحلی توجه شود. به همین جهت ایران تاکید بر غیر نظامی کردن دریاچه خزر دارد و خواهان توجه به این اصل در اصول مربوط به تعیین رژیم حقوقی دریاچه خزر است. بر این اساس ایران معتقد است براساس تعهدات کشورهای ساحلی دریاچه خزر در بیانیه ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱ آلماآتی، قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ مشخص کننده رژیم حقوقی دریاچه خزر(مشاعی) می باشد. البته ایران برای تسریع در تعیین رژیم حقوقی دریاچه خزر از خود انعطاف نشان داده و معتقد است که با تقسیم دریاچه خزر نیز موافق است، منتها با شرایطی، از جمله اینک تقسیم بستر و سطح دریا باید یکسان باشد ..

ایران همچنین خواهان تقسیم مساوی دریاچه خزر است. به این معنا که هر کشور ۲۰% از سهم دریاچه خزر را داشته باشد. از نظر تهران چنین طرحی عادلانه برای استفاده یکسان همه کشورهای ساحلی از دریاچه خزر است. بنظر می رسد ایران برای موفقیت سیاست خود در خزر بویژه در مقابل ادعاهایی که از سوی جمهوری آذربایجان مطرح می شود. ضمن تبیین معایب نظام تقسیم به بخشهای ملی از جمله لاینحل ماندن اختلافات ترکمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر مالکیت چند حوزه نفتی باید مساله تفسیر حقوقی از دریای مشترک ایران و شوروی را مطرح سازد . چرا که اولین برداشت حقوقی از دریای مشترک پنجاه پنجاه بودن است . حال اگر اصل جانشینی دولتها رادر نظر بگیریم میتوان گفت که براساس این اصل جمهوریهای آذربایجان ، قزاقستان و روسیه و ترکمنستان وارث پنجاه درصد خزر هستند . حداقل در این صورت زمینه برای پذیرش پیشنهاد ایران مبنی اختصاص ۲۰ درصد دریاچه برای هریک از پنج کشور ساحلی فراهم تر خواهد شد . البته دراین خصوص باید مساله ذهنیت افکار عمومی را مد نظر داشت . ضمن اینکه می توان برروی موافقت نامه های دوجانبه که شروع آن می تواند از ترکمنستان باشد توجه کرد .

قره باغ :

منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی در جنوب شرقی کوههای قفقاز صغیر واقع شده است. این منطقه با مساحتی حدود ۴۴۰۰ کیلومتر، ۱/۵% از کل مساحت آذربایجان را به خود اختصاص داده است. مرکز این ایالت شهر استپانکرت(خانکندی) است که در جنوب غربی آن قرار دارد. ایالت ناگورنو قره باغ به ۵ ناحیه عمده مارتاکرت، عسگران، مارتونی، شوشا و هرودت تقسیم بندی شده است . این منطقه از هیچ مرز مشترک آبی و خاکی با ارمنستان برخوردار نیست. نزدیکترین خاک این منطقه به سرحدات ارمنستان هفت کیلومتر است. بعد از جنگ جهانی اول، طی یک دوره کوتاه استقلال آذربایجان و ارمنستان، این دو کشور نسبت به سه نخجوان، زنگزور و قره باغ ادعاهایی مطرح کردند.
یکی از دلایل موثر بر تطویل و لاینحل ماندن مناقشه قره باغ موقعیت ژئوپلتیک این منطقه است. منطقه قره باغ از نظر ارامنه منتهی الیه شرقی فلات ارمنستان را تشکیل می دهد. این منطقه کوهستانی از معادن غنی و جنگل و مراتع پهناوری برخوردار است و مرز طبیعی ارمنستان محسوب می شود. از نظر آذریها قره باغ مرز طبیعی مسلطی است که اگر در اختیار قدرت دیگری قرار گیرد، آذربایجان را در موقعیت آسیب پذیری قرار می دهد. قره باغ برای آذریها به خاطر جریان رودخانه باکو که سرچشمه اش از کوههای قره باغ است، اهمیت فراوان دارد. از نظر آذریها تسلط بر منطقه قره باغ توسط هر قدرتی می تواند همچون اهرم فشاری علیه باکو به کار رود. منطقه قره باغ از لحاظ ژئوپلتیک و اقتصادی اهمیت فراوانی دارد. سرچشمه رودخانه مهم کورا(Kura) از کوهستانهای قره باغ سرچشمه گرفته و به سوی اراضی آذربایجان سرازیر می شود. تسلط یک قدرت بیگانه غیر از آذربایجان بر این منطقه می تواند با کنترل آب این رودخانه، صدمات فراوانی بر اقتصاد آذربایجان وارد سازد. بویژه اینکه باکو تاکنون با زدن سدهای مختلفی بر روی این رودخانه قسمت زیادی از انرژی الکتریسیته مورد نیاز خود را تامین می کند. مراتع وسیع قره باغ همراه با زمینهای حاصلخیز برای کشاورزی با شرایط آب و هوایی مساعد، محیط مساعدی برای تولید انواع محصولات فراهم کرده است. وجود معادن سنگهای گرانقیمت بر اهمیت اقتصادی قره باغ می افزاید. اهمیت دیگر منطقه قره باغ برای جمهوری آذربایجان از لحاظ ژئوپلتیک محدب بودن مرزهای جمهوری آذربایجان به طرف ارمنستان است. این شکل مرز، جمهوری آذربایجان را در مقابل ارمنستان آسیب پذیر می کند. در واقع مرزهای دو کشور در این منطقه از بدترین نوع مرزهای سیاسی کشورها به حساب می آید. با توجه به اهمیتی که این توده کوهستانی از نظر استراتژیک دارد، نه تنها مورد توجه کشورهای درگیر بلکه هم از نظر غرب و هم از نظر روسیه دارای اهمیت بسیار است. مضافا اینکه این توده کوهستانی علاوه بر این که محل تلاقی دو جهان دینی اسلام و مسیحیت است، محل تلاقی دو جهان دیگر قومی – زبانی نیز می باشد(جهان ترک و جهان غیر ترک). در این منطقه دو جهان ایدوئولوژیکی به هم می رسند. در صورت عدم وجود ارمنستان و قره باغ، که به عنوان مناطق حائل در این میان به ایفاء نقش می پردازند، جهان ترک از غرب چین تا شمال غرب ترکیه و بلغارستان ادامه می یابد.
به جرات میتوان گفت که مناقشه قره باغ مهمترین عامل ناامنی در قفقاز است که این موضوع بر منافع و امنیت ملی ایران نیز تاثیر می گذارد . چه اینکه لاینحل ماندن مناقشه قره باغ از ابعاد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر امنیت قفقاز جنوبی تاثیر منفی می گذارد. از لحاظ سیاسی لاینحل ماندن این مناقشه بر بی ثباتی داخلی حکومتها در جمهوری آذربایجان و ارمنستان و حتی تغییر حکومت، انجام تلاش برای کودتا، تاثیر گذار بوده است که این بی ثباتی سیاسی، خود امنیت را به مخاطره می اندازد. به عنوان مثال، مناقشه قره باغ اصلی ترین عامل استعفای ایاز مطلب اف در ج. آذربایجان در سال ۱۹۹۱ و لئون ترپتروسیان در ارمنستان در مارس ۱۹۹۷ بود. این مناقشه همچنین مهمترین علت سقوط دولت ایلچی بیگ در سال ۱۹۹۳ و کودتای سرهنگ صورت حسین اف در گنجه در سال ۱۹۹۵ و نیز اقدام تروریسستی ۲۷ اکتبر ۱۹۹۹ پارلمان ارمنستان بود که به کشته شدن وازگن سرکیسیان نخست وزیر و کارن دمیرچیان رئیس پارلمان(و قویترین رقیب کوچاریان در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۹۸) منجر شد. در ضمن، این مناقشه در به راه انداختن تظاهرات ضد دولتی در ج. آذربایجان و ارمنستان موثر بوده است. از اینرو باید گفت یکی از عوامل مهم ناامنی سیاسی در قفقاز جنوبی مناقشه قره باغ است. بویژه اینکه لاینحل ماندن این مناقشه از عوامل زمینه ساز دخالت بیگانگان در منطقه قفقاز است و نباید فراموش کرد که حضور بیگانگان در این منطقه از جمله عوامل ناامنی سیاسی در آن محسوب می شود.
از لحاظ اقتصادی نیز مناقشه قره باغ بر امنیت اقتصادی منطقه قفقاز جنوبی تاثیر بسیار منفی می گذارد. چرا که امنیت پیش شرط هرگونه سرمایه گذاری در منطقه است. حال آنکه مناقشه قره باغ عملا این موضوع را سلب کرده است. به طوری که برغم شرایط فوق العاده قفقاز برای سرمایه گذاری، میزان سرمایه گذاری در این منطقه بسیار پائین است. نباید فراموش کرد که یکی از علل متوقف ماندن طرحهای کلان قفقاز نظیر انتقال انرژی به بازارهای جهانی و ایجاد دالان شرق ـ غرب و شمال ـ جنوب، وجود این مناقشه و مشکلاتی است که این مناقشه ایجاد کرده است.
البته مناقشه قره باغ برناامنی اقتصادی ارمنستان و ج. آذربایجان نیز تاثیر شگرفی گذارده است. ارمنستان تحت تاثیر این مناقشه به نوعی تحت محاصره اقتصادی آذربایجان و ترکیه قرار گرفته است و از مشارکت در طرحهای انتقال انرژی به کنار مانده است و راههای ارتباطی که از طریق آنها می توانست درآمد سرشاری از ترانزیت کالا داشته باشد، از دست داده است و مجبور است هر سال صدها هزار دلار صرف هزینه های دفاعی کند که می تواند در رشد و توسعه اقتصادی بکار گرفته شود. ج. آذربایجان تحت تاثیر مناقشه قره باغ، معادن غنی و مراتع حاصلخیر قره باغ را از دست داده است و ارتباط اش با نخجوان قطع شده است، که هزینه های فراوانی بر دوش اقتصاد ج. آذربایجان می گذارد. وجود یک میلیون آواره جنگ بر دشورای وضعیت اقتصادی این کشور افزوده است. آوارگی نه تنها امکان کار و تولید را از این افراد گرفته است، بلکه آنها را به مصرف کننده و طبقه بیکار آذربایجان تبدیل کرده است.
مناقشه قره باغ از لحاظ اجتماعی نیز بر امنیت اجتماعی منطقه قفقاز جنوبی تاثیر می گذارد. از جمله اینکه هر جنگی، آثار مخرب اجتماعی بویژه برای زنان و کودکان دارد و مناقشه قره باغ نیز از این قاعده مستثنی نیست. وجود حدود یک میلیون آواره آذری و به سر بردن آنان در شرایط اسفناک زمینه را برای رشد انواع ناامنی های اجتماعی نظیر گسترش اقدامات غیر اخلاقی و گسترش قاچاق و مصرف مواد مخدر و شیوع بیماریهای مهلک فراهم ساخته است. در عین حال این وضعیت موقعیت مناسبی برای تبلیغ برخی از فرقه های تحریف شده فراهم ساخته است که تحت پوشش بنیادهای خیریه به ترویج عقاید ضاله خود در این مناطق دست می زنند. در این خصوص می توان به گسترش فرقه های ضاله مسیحیت نظیر آوانیتست ها و نیز فرقه ضاله وهابیت و نیز آیین کریشنایی بویژه در میان آوارگان ج. آذربایجان اشاره کرد.
از اینرو باید گفت با درنظر گرفتن همه ابعاد ناامنی، مناقشه قره باغ کوهستانی مهمترین عامل ناامنی در قفقاز است. بنابراین باید تلاش کرد که این مناقشه با توجه به واقعیات منطقه، بدون دخالت بیگانگان و نیز از طریق عادلانه حل و فصل شود. تداوم آن مناقشه بهانه مناسبی را برای نفوذ بیگانگان در منطقه فراهم ساخته است . بی نتیجه ماندن مذاکرات صلح قره باغ در تهران در سال ۱۹۹۲ در تهران با دخالت بیگانگان از این بعد قابل بررسی است . این موضوع علیه منافع و امنیت ملی ایران است . بویژه اینکه رویدادهای مهم قفقاز، تا حدودی ایران را از دسترسی به راههای حمل و نقل و راه آهن قفقاز، دریای سیاه و روسیه محروم ساحته است. تحت تاثیر بحرانها قفقاز جنوبی مرزهای ایران با ارمنستان و جمهوری آذربایجان دستخوش تغییرات خطرناکی شد که ناشی از جنگ قره باغ بود. در دنیایی که از آن به عنوان عصر ارتباطات و وابستگی متقابل نام می برند، ایران نمی تواند به این کانونهای ناامنی بی توجه باشد. تاریخ نشان داده است قفقاز یک منطقه برخورد به معنای واقعی کلمه است. این منطقه بسیار حساس، شکننده و بحرانی است و ایران نمی تواند به مسائل امنیتی آن توجهی نداشته باشد. با عنایت به اینکه امنیت ملی و تمایمت ارضی ایران تحت الشعاع بحران قره باغ قرار دارد و از سوی دیگر پیدایش خلاء قدرت و پیشینه تاریخی حضور طولانی ایران در منطقه و قرابت فرهنگی و دینی با کشورهای منطقه، فاکتورهای مهییج ایران به حضور در منطقه قفقاز و توجه ویژه به بحران قره باغ به شمار می آیند.
در هر حال اکنون با توجه به متوقف ماندن مذاکرات صلح قره باغ ، ناکامی گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا و وجود موارد متعدد مواضع غیر دوستانه کشورهای غربی نسبت به مناقشه قره باغ از جمله بارها رای ممتنع دادن به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان زمینه مناسبی برای میانجیگری و نقش آفرینی ایران در حل و فصل مناقشه قره باغ فراهم ساخته است . در این خصوص چنانچه مساله بحران داخلی تاجیکستان نشان داد همکاری روسیه و ایران می تواند مثمر ثمر باشد .

ناتو گرایی ( پایگاه ناتو ):

اتخاذ سیاست لجام گسیخته ناتوگرایی از سوی باکو مشکلاتی در روابط این کشور با برخی از کشورها از جمله جمهوری آذربایجان و روسیه ایجاد کرده است . غالب کارشناسان سیاسی بر این عقیده هستند که باکو بویژه پس از روی کار آمدن حیدر علی اف در سال ۱۹۹۳ استراتژی غرب گرایی و در چارچوب آن ناتوگرایی را به عنوان یگانه راه حل برای حل معضلات امنیتی در پیش گرفته است. جمهوری آذربایجان معتقد است امنیت این کشور زمانی تامین خواهد شد که با امنیت اروپا و غرب ادغام شود. تلاشهای جمهوری آذربایجان برای پیوستن به شورای اروپا و ناتو در این راستا صورت می گیرد. جمهوری آذربایجان از سال ۱۹۹۴ به عضویت پیمان برای مشارکت برای صلح ناتو پذیرفته شده است. از آن سال باکو کوشیده است به هر نحو ممکن روابط اش با این پیمان را گسترش دهد. مقامات جمهوری آذربایجان بویژه رئیس جمهور این کشور بارها تاکید کرده اند که همکاری با ناتو و آمریکا به منزله تضمین حاکمیت و استقلال جمهوری آذربایجان است. از سال ۱۹۹۹ جمهوری آذربایجان در چارچوب شورای همکاری اروپا آتلانتیک نیز با ناتو همکاری دارد. در سال ۱۹۹۹ با خروج جمهوری آذربایجان از پیمان امنیت دسته جمعی جامعه کشورهای مشترک المنافع و تقویت بعد نظامی پیمان گوام و عملیات ناتو به سرکردگی امریکا در یوگسلاوی سیاست ناتوگرایی باکو تشدید شد . در سال ۱۹۹۹ ج. آذربایجان سه نوع درخواست برای حضور نیروهای خارجی یا پایگاه خارجی در این کشور مطرح کرد. در این سال مقامات جمهوری آذربایجان بویژه صفر ابی اف وزیر دفاع این کشور و وفاقلی زاده مشاور سیاسی علی اف، خواهان استقرار نیروها و پایگاه نظامی آمریکا یا ناتو در پایگاه پدافند هوایی ناسنوسی در ۴۵ کیلومتری شمال باکو شدند. برخی مقامات ج. آذربایجان خواهان انتقال پایگاه آمریکایی اینجرلیک از ترکیه به شبه جزیره آبشوران شدند. برخی دیگر از مقامات ج. آذربایجان خواهان تاسیس پایگاه نظامی ترکیه در این کشور شدند.
بدین ترتیب در سال ۱۹۹۹ مشخص شد که دیدگاههای امنیتی ج. آذربایجان نه تنها متفاوت از دیدگاههای امنیتی بسیاری از کشورهای منطقه است، بلکه با دیدگاههای امنیتی کشورهایی نظیر ارمنستان و روسیه تضاد کامل دارد.در واقع چندین ماه حملات کوبنده ناتو به یوگسلاوی که ظاهرا” جهت احقاق حقوق آلبانی تبارهای کوزوو صورت می گرفت، این فکر را در اذهان برخی از کشورهای دارای مشکلات تجزیه طلبی قومی ایجاد کرد که شاید بتوانند با بهره گیری از قدرت ناتو، معضلات امنیتی خود را حل و فصل کرد. ناتو در یوگسلاوی برای اولین بار بدون اجازه سازمان ملل به انجام اقدام نظامی دست زد. برخی از رهبران جمهوری آذربایجان به این فکر افتادند که ناتو چنین سناریویی را در مورد قره باغ نیز اجراء کند. تنها خوشبینی باکو در این زمینه این بود که ناتو پس از فروپاشی شوروی اقدام به تعریف مجدد از حوزه امنیتی خود کرده است و در تعریف جدید، قفقاز نیز در این حوزه قرار گرفته است. با این وجود چنانچه تحولات بعدی نشان داد، این رویکرد امنیتی جمهوری آذربایجان تنها نتیجه اش تنش زایی در میان کشورهای منطقه بود. ناتو بسیار سرد با این درخواست جمهوری آذربایجان برخورد کرد. حتی از بررسی درخواست باکو نیز خودداری کرد. چرا که شرایط قفقاز بسیار متفاوت از شرایط بالکان است و قره باغ، کوزوو نیست. ناتو با توجه به منافع درازمدت اش با روسیه هیچ گاه به اقدامی که ممکن است تمامی امکانات امنیتی و نظامی روسیه را بسیج سازد، دست نمی زند. از سوی دیگر روابط اکثر ۱۹ کشور عضو ناتو با ج. ارمنستان بسیار نزدیکتر از روابط شان با جمهوری آذربایجان است. بر این مجموعه، محدودیت تجهیزات نظامی ناتو، سند ۱۹۹۵ پاریس میان روسیه و ناتو، مشکلات مالی و دوری قفقاز از قلب اروپا و اختلافات امریکا و اروپا در ناتو را اضافه کرد.
با وجود این سیاست ناتو گرایی باکو پس از حادثه یازدهم سپتامبر امریکا نیز تشدید یافته است.بطوریکه نوامبر ۲۰۰۱ بزرگترین تمرین نظامی ناتو در چارچوب برنامه مشارکت برای صلح به مدت دو هفته در جمهوری آذربایجان برگزار شد و همزمان با آن با مطرح شدن تاسیس اتحاد امنیتی سه جانبه ترکیه ، گرجستان و جمهوری آذربایجان و در اختیار قرار گرفته شدن پایگاه مارنئولی گرجستان توسط ترکیه ، مساله استقرار پایگاه ترکیه یا ناتو در جمهوری آذربایجان بشدت مجددا “ مطرح شد.بی شک این سیاست جمهوری آذربایجان باتوجه به تلاش غرب جهت دورکردن ایران ازقفقاز مغایر مخالف منافع امنیتی ایران است . از اینرو ایران باید ضمن تبیین ناکامی سیاست ناتوگرایی جمهوری آذربایجان باید بدنبال برقراری یک سیستم امنیت جمعی منطقه گرا در چارچوب مدلهایی نظیر مدل ۳+۳ باشد . چراکه درخواست جمهوری آذربایجان برای تاسیس پایگاههای خارجی در خاک این کشور زمینه لازم را برای مداخلات بیشتر خارجی در منطقه قفقاز فراهم می ساخت. این امر در عین حال، مغایر قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ ایران و شوروی برای غیرنظامی کردن منطقه است.

روابط جمهوری آذربایجان با اسرائیل :

طی یک دهه گذشته رژیم نژادپرست اسرائیل از جمله بازیگرانی بوده است که کوشیده است تا به هر نحو ممکن نفوذ خود را در منطقه قفقاز گسترش دهد. این موضوع دارای دلایل متفاوتی است.
اقدام به توصیه بن گوورین مبنی بر لزوم توسعه روابط اسرائیل با کشورهای غیرعربی نزدیک به خاورمیانه ، وجود ذخایر عظیم انرژی در قفقاز ، انتقال یهودیان منطقه به سرزمینهای اشغالی ،از جمله دلایل تلاش اسرائیل برای گسترش نفوذ در قفقاز جنوبی است.اما یکی از مهمترین دلایل تلاش اسرائیل برای نفوذ در قفقاز وجود مرز طولانی ایران با قفقاز بعنوان کشوری که تل آویو بارها آن را بعنوان مهمترین دشمن اسرائیل عنوان کرده است، می باشد .اسرائیل بشدت از نفوذ اسلام سیاسی در قفقاز نگران است.در این میان جمهوری آذربایجان به خاطر داشتن مشترکات فراوان با ایران و علاقه و ارادت مردمان این سرزمین به ایران بشدت اسراییل را نگران ساخته است.در چنین شرایطی اسرائیل طی سالهای گذشته کوشیده است که بیشترین نفوذ را در جمهوری آذربایجان بکند تا ضمن جلو گیری از گسترش اسلام سیاسی در این کشور از امکانات این کشور برای اقدام علیه منافع ملی ایران استفاده کند.ج.ا.ایران به دلیل پیوندها و امتیازهای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی که با منطقه آسیای مرکزی و قفقاز دارد، برای حضور در منطقه از موقعیت مناسبی برخوردار است. دولتمردان ایران پس از فروپاشی شوروی، بارها تمایل خود را برای گسترش روابط با این جمهوریها ابراز داشته اند. طبیعی است نفوذ و حضور همه جانبه ایران در منطقه به عنوان اصلی ترین کشور مخالف رژیم صهیونیستی وزنه را به سود جبهه ضد اسرائیلی در جهان تغییر خواهد داد. در نتیجه مقابله با حضور ایران در منطقه یکی از اهداف امنیتی تنش زای اسرائیل در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی می باشد.

از دیگر اهداف امنیتی تنش زای اسرائیل در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی ترویج تفکرات صهیونیستی است۰ از مهمترین اهداف امنیتی تنش زای اسرائیل در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی تلاش برای مقابله با گسترش اسلام گرایی است. منطقه قفقاز بویژه ج. آذربایجان به دلیل شرایط فرهنگی و تاریخی که از آن برخوردار است بستر مناسبی برای رشد گرایشهای اسلامگرایانه دارد. از همان اوایل به استقلال رسیدن جمهوریهای قفقاز، نگرانی قدرتهای جهانی و منطقه ای مخالف گرایشات اسلامی، منجر به تلاش برای ریشه کن کردن این نوع گرایشات در منطقه شد. اعدام چهار نفر از سران رهبران حزب اسلامی جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۵ به اتهام جاسوسی برای ایران نشاندهند ه این موضوع است.در این میان اسرائیل که رشد جریانات اسلامی در هر نقطه از جهان را مخالف موجودیت و حیات خویش می داند، تلاش برای مقابله با اسلامگرایی در قفقاز را از اهداف اساسی خود برای نفوذ در این منطقه قرار داده است.
به باور کارشناسان سیاسی نیاز جمهوریهای منطقه قفقاز به سرمایه و تکنولوژی، وجود رهبران لائیک در منطقه و وجود جمعیت یهودیان در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی که ۲۰۰ هزار نفر زده می شوند، از عوامل تسهیل کننده حضور اسرائیل در این منطقه است. یکی از مهمترین ابعاد حضور اسرائیل در منطقه قفقاز و آسیای مرکزی که می تواند به عنوان یک منبع مهم تنش زایی و ناامنی مطرح باشد، مربوط به همکاری مشترک اسرائیل با ترکیه و ج. آذربایجان بویژه با ترکیه است. این همکاری از اوایل سال ۲۰۰۲ با مطرح شدن تاسیس اتحاد نظامی – امنیتی ترکیه ، جمهوری آذربایجان و گرجستان شدت یافته است.این همکاری به شدت مورد حمایت آمریکا بوده و هدف غایی آن گسترش دادن اتحاد نظامی ۱۹۹۶ ترکیه و اسرائیل به ج. آذربایجان و منطقه قفقاز در راستای طرح به اصطلاح «خاورمیانه بزرگ» است که هدف خارج کردن اسرائیل از انزوای منطقه ای را دارد. بویژه با آغاز دور جدید انتفاضه در سرزمین های اشغالی و تشدید مواضع ضد اسرائیلی کشورهای عربی این سیاست هر چه بیشتر از سوی تل آویو دنبال می شود.
به طوری که در دو ماه اول سال ۲۰۰۱، « ماسالخ» معاون وزیر امور خارجه اسرائیل دو بار از ج. آذربایجان دیدار کرد. از جمله ۱۵ ژانویه ۲۰۰۱ ماسالخ با حیدر علی اف رئیس جمهور آذربایجان در باکو دیدار کرده و بر لزوم گسترش روابط باکو ـ تل آویو تاکید کرد. نتیجه اینکه سال ۸۰ شمسی همزمان با برگزاری کنفرانس حمایت از انتفاضه در تهران ، باکو اقدام به برگزاری همایش بین المللی یهودیان قفقاز کرد . در آوریل ۲۰۰۲ نیز برغم اینکه رژیم صهیونیستی دریای خون در غزه ونابلس براه انداخته بود ، مرتوض علی عسگراف رئیس پارلمان جمهوری آذربایجان تاکید کرد پارلمان ایـــــــن کشور نمی تواند رژیم صهیونیستی را محکوم سازد چرا که باکو – تل آویو روابط ( باصطلاح ) حسنه ای دارند .
باید گفت در حا ل حاضر اسرائیل و جمهوری آذربایجان در چارچوب گروه پارلمانی موسوم گروه همکاری مجالس اسرائیل، آمریکا و جمهوری آذربایجان اشاره کرد که اواخر سال ۱۹۹۹ تشکیل شد و نیز گروه باصطلاح دوستی دو طرف همکاری های گسترده ای دارند .

به عقیده کارشناسان سیاسی نطفه روابط بین آذربایجان و اسرائیل با سفر معاون نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به باکو در سال ۱۳۷۲ شمسی بسته شد و طی آن مقاوله نامه افتتاح سفارت اسرائیل در باکو منعقد شد. روابط رسمی ج. آذربایجان و رژیم اشغالگر قدس در سال ۱۳۷۲ با معرفی «الیزیوتواب» به عنوان کاردار موقت رژیم صهیونیستی برقرار شد. وی یک سال بعد به عنوان سفیر اسرائیل در ج. آذربایجان ارتقا مقام یافت. همکاریهای امنیتی اسرائیل و ج. آذربایجان بویژه آگوست ۱۹۹۵ با سفر یک هیات از کارشناسان امنیتی اسرائیل به جمهوری آذربایجان جهت آموزش نیروهای امنیتی این کشور افزایش یافت. با سفر ۲۹ اوت ۱۹۹۷ نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی به ج. آذربایجان این روابط گسترش یافت.به طوری که اکنون بویژه از دو سه سال گذشته اظهارات مقامات ج. آذربایجان در مورد رژیم صهیونیستی به حدی از واقعیات دور شده است، که موجب توجه محافل شده است.
به عنوان نمونه حیدر علی اف رئیس جمهور آذربایجان ۱۵ ژانویه ۲۰۰۱ در دیدار با ماسالخ معاون وزیر امور خارجه اسرائیل، در باکو تاکید کرد، در مشکل خاورمیانه موضع آذربایجان این است که اسرائیل دوست ماست و فلسطین هم خاک وطن اسرائیلی هاست. وی همچنین دسامبر ۱۹۹۹ در دیدار با معاون وزیر دفاع رژیم صهیونیستی وضعیت ارضی جمهوری آذربایجان را با وضعیت ارضی رژیم صهیونیستی یکسان دانسته و بدین ترتیب اسرائیل را، از طرفی متجاوز، به طرفی مورد تجاوز قرار گرفته تبدیل کرد. علی اف ۲۱ آوریل ۲۰۰۰ نیز در جشن سالروز تاسیس رژیم صهیونیستی، تاسیس این رژیم در سال ۱۹۴۸ را یک حادثه بزرگ تاریخی عنوان کرد. به خاطر همین موضع انفعالی باکو و نفوذ ایادی رژیم صهیونیستی در رده های عالیرتبه تصمیم گیری جمهوری آذربایجان با آغاز انتفاضه جدید در سرزمینهای اشغالی که با جنایات ددمنشانه نظامیان رژیم صهیونیستی علیه مردم بی دفاع فلسطین همراه است، باکو موضع سکوت را در پیش گرفت. باکو حتی اقدامات شهادت طلبانه فلسطینی ها را به عنوان یک اقدام تروریستی قلمداد کرده و محکوم می کند.

در هر حال باید گفت اسرائیل با مساعدت ترکیه و آمریکا اهداف توسعه طلبانه ای در منطقه قفقاز دنبال می کند که بخشی عمده از آنها برای منزوی کردن ایران و کنترل نزدیک در مرزهای شمالی ایران است.. در واقع اسرائیل بنا به ماهیت جنگ طلبانه خود، وضعیت نه جنگ نه صلح برای قره باغ را زمینه مناسبی برای حضور در این منطقه می داند و در این راستا نیز تلاش می کند. حتی تلاشهای اقتصادی و علمی ـ فنی اسرائیل در منطقه قفقاز نیز ماهیتی سیاسی و امنیتی دارند. نکته مهم اینکه طی سالهای گذشته اسرائیل با اجاره زمینهای کشاورزی جمهوری آذربایجان به بهانه کشاورزی از موقعیت جمهوری آذربایجان برای اقدامات ضد امنیتی علیه ایران استفاده می کند . همین موضوع نوعی تهدید از سوی اسراییل و جمهوری آذربایجان علیه ایران محسوب می شود.بویژه اینکه روابط باکو ـ تل آویو رفته رفته گسترش می یابد.بطوریکه اواخر سال ۲۰۰۱ همزمان با سفر ” پلک “ مدیر کل جامعه کشورهای مشترک المنافع وزارت امورخارجه رژیم صهیونیستی به باکو ، ولایت قلی اف وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان از احتمال گشایش سفارت جمهوری آذربایجان در تل آویو در سال ۲۰۰۲ خبر داد.جالب اینکه رژیم نژادپرست اسراییل نیز ۲۱ دسامبر ۲۰۰۱ در رای گیری مجمع عمومی سازمان ملل در مورد قطعنامه پیشنهادی درباره به رسمیت شناختن تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بر خلاف سالهای گذ شته که رای ممتنع می داد ، به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان رای مثبت داد.این موضوع نشان می دهد که دو طرف برنامه های اساسی برای گسترش روابط دارند.بویژه اینکه در کنار وجود گروه دوستی جمهوری آذربایجان و اسراییل و نیز فعالیت گروه مشترک پارلمانی اسراییل ، امریکا و جمهوری آذربایجان و نیز وجود اتحاد عملی میان جمهوری آذربایجان ، ترکیه و رژیم صهیونیستی ، مساله توافق برای تاسیس اتحاد امنیتی میان جمهوری آذربایجان ، گرجستان و ترکیه مطرح شد و در اوایل ژانویه ۲۰۰۲ میان مقامات امنیتی سه کشور در آنکارا امضاء شد که اسراییل نیز یکی از محورهای آن است.از اینرو با ید گفت اکنون دولتمردان جمهوری آذربایجان عملا مجری منویات رژیم صهیونیستی شده اند که این موضوع تهدید جدی علیه ایران از سوی جمهوری آذربایجان ، ترکیه و رژیم صهیونیستی است.برای مقابله با تحرکات امنیتی اسرائیل در قفقاز جنوبی جمهوری اسلامی ایران از لحاظ سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و تبلیغاتی و نظامی از امکانات قابل توجهی برخوردار است.

یکی از راهکارهای موجود برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی ، افشای ماهیت توسعه طلبانه اسرائیل برای مردمان قفقاز جنوبی است.طی یک دهه گذشته رهبران لاییک جمهوریهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی که عمدتا“ همان دبیران اول حزب کمونیست جمهوری های سابق اتحاد جماهیر شوروی هستند ، با تداوم شیوه های تبلیغاتی دوران خفقان شوروی ، مانع از آگاهی کامل مردمان مسلمان منطقه از جنایات د دمنشانه و ماهیت توسعه طلبانه اسرائیل شده اند.این موضوع همسو با منافع غرب و ناشی از بینش غربگرایانه رهبران لاییک جمهوریهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی است.به خاطر بایکوت خبری و تبلیغاتی حاکم بر منطقه در مورد اسرائیل و ماهیت دو گانه آن است که می بینیم وقوع تظاهرات ضد صهیونیستی در میان مسلمانان قفقاز و آسیای مرکزی در مقایسه با سایر مسلمان سایر نقاط جهان کمتر است.اگرچه این موصوع تا حدودی از مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و امنیتی نیز تا حدودی ناشی است.در چنین شرایطی ایران می تواند از لحاظ تبلیغاتی راهکارهایی اتخاذ کند که که ماهیت توسعه طلبانه رژیم غاصب قدس شریف را برای مردمان قفقاز جنوبی آشکار سازد.تقویت این محور در شبکه های برونمرزی صداوسیما و سایر شبکه های برونمرزی و نیز تقویت برخی از مطبوعات قفقاز نظیر نشریه نبض جمهوری آذربایجان و تضعیف برخی دیگر نظیر روزنامه ۵۲۵ باکو از این راهکارها می تواند باشد.
افشای ماهیت دوگانه و غیردوستانه سیاست های اسرائیل از دیگر راهکارهای ایران برای جلوگیری از تحرکات امنیتی تل آویل در قفقاز جنوبی می تواند باشد.هدف غایی این راهکار زیر سوال بردن سیاست برخی از جمهوریها ی قفقاز جنوبی نظیر جمهوری آذربایجان و گرجستان در تاکید بر مناسبات دوستانه با اسرائیل در نزد افکار عمومی منطقه است . برای زیر سوال بردن سیاست دولت آقای علی اف رئیس جمهور آذربایجان در تاکید بر گسترش مناسبات با رژیم نژادپرست اسرائیل میتوان به سیاست دوگانه اسرائیل اشاره کرد گفتنی است براساس مصوبه ۹۰۷ کنگره امریکا که در سال ۱۹۹۲ تصویب شد جمهوری آذربایجان به اتهام محاصره اقتصادی ارمنستان از دریافت کمک های مالی بلاعوض امریکا محروم شده است ، این مصوبه از دسامبر ۲۰۰۱ با مطرح شدن مبارزه جمهوری آذربایجان در باصطلاح مبارزه با تروریسم به سرکردگی امریکا برای مدت یک سال توسط مجلس سنای امریکا و باقراردادن شروطی تحقیر آمیز به حالت تعلیق درآمده است.در عین حال میتوان به مواردی نظیر اظهارات توهین آمیز سفیر سابق اسرائیل در باکو که در سال ۲۰۰۰ در مجادله با رییس یک شبکه تلویویزیونی جمهوری آذربایجان عنوان کرد ، اشاره کرد .

گفتنی است اوایل ژوئن ۲۰۰۰ آرکادی میلمان سفیر سابق رژیم صهیونیستی در باکو در مجادله لفظی با ” واحد مصطفی اف “ رئیس شرکت رادیو وتلویزیون خصوصی ” آ. ان . اس “ جمهوری آذربایجان بطور گستاخانه ای مردم جمهوری آذربایجان را برده عنوان کرد ۰
تلاش برای کنترل و تخریب روابط ارمنستان و ترکیه از جمله راهکارهای دیگر ایران برای جلوگیری ازتعمیق نفوذ اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی است.چراکه ترکیه همچون زنجیره اتصال و حضور اسرائیل در منطقه قفقاز جنوبی است.بنابراین هرچه نفوذ ترکیه در قفقاز جنوبی کمتر باشد ، به همان اندازه از نفوذ رژیم صهیونیستی نیز در منطقه کاسته خواهد شد۰ در این میان پیوند ترکیه با قفقاز جنوبی توسط ارمنستان قطع شده است. امتیاز مهم برای ایران آن است که دو کشور ترکیه و ارمنستان بخاطر اختلافاتی نظیر مساله کشتار ۱۹۱۵ ارامنه و ادعای ارضی برخی محافل ارمنی علیه ترکیه با یکدیگر روابط سیاسی ندارند.اما از مارس سال ۲۰۰۰ ترکیه با وقوف به موقعیت ژئوپلتیکی ارمنستان در قفقاز و نیز بخاطر منافع اقتصادی ، خواست غرب و برای جلوگیری از مطرح شدن جهانی مساله کشتار ۱۹۱۵ ارامنه با استقبال از فعالیت کمیسیون آشتی ترکیه ارمنستان ، بازگشایی بخشی از مرزهایش با ارمنستان ، ارتقاء جایگاه خلیفه گری ارامنه در ترکیه و انجام اقداماتی بیسابقه نظیر شرکت در کنفرانس دو روزه ناتو در ارمنستان در فوریه ۲۰۰۲ و یا اعزام خبرنگاران و روزنامه نگاران به ارمنستان و به قره باغ بدون دریافت ویزای جمهوری آذربایجان کوشیده است روابط خود را با ارمنستان عادی بسازد ۰ازاواخر سال ۲۰۰۱ ترکیه تصمیم به برقراری و اجرای روادید میان دو کشور ارمنستان و ترکیه بیان نمودند.

لازم به ذکر است که تاکنون چنین نبوده است و ارامنه جهت رفتن به ترکیه روادید این کشور را باید از سایر کشورها دریافت میکردند .در صورت تحقق این موضوع با توجه به روابط قابل توجه ترکیه با گرجستــان و جمهوری آذربایجان باید گفت ترکیه بعنوان متحد منطقه ای امریکا و رژیم صهیونیستــــی ا زموقعیت ویژه ای برای پیشبرد اهداف اش در قفقاز برخوردارخواهد شد.از اینرو ایران حداقل می تواند با تشریح پیامدها ی عادی سازی روابط ترکیه و ارمنستان بر موقعیعت باکو در مناقشه قره باغ بویژه با توجه به اینکه جمهوری آذربایجان ترکیه را بعنوان متحد استراتژیک خود در مقابل ارمنستان و روسیه مطرح می کند ، روابط ترکیه و جمهوری آذربایجان را تحت تاثیر قرار دهد و از این طر یق ترکیه را تحت فشار قرار دهد.در این خصوص میتوان برخی اقدامات ترکیه در عادی سازی روابط اش با ارمنستان اشاره کرد و مواردی نظیر عدم نقش آفرینی ترکیه در گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا برای حل وفصل مناقشه قره باغ برغم عضویت در آن ، سکوت ترکیه در مقابل دو بیانیه برخی از نمایندگان کنگره امریکا در اواخر سال ۲۰۰۱ برای عبور خط لوله باکو – جیحان از مسیر ارمنستان را برجسته ساخت.

اتهام حمایت ایران از گروههای داخلی جمهوری آذربایجان :


یکی از مهمترین مسایلی که طی سالهای گذشته بنوعب بروابط ایران و جمهوری آذربایجان تاثیر گذاشته است ، مساله حمایت ایران از حزب اسلامی ودر حال حاضر ( آوریل ۲۰۰۲ ) حمایت ایران از اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا است .
حزب اسلامی از جمله احزاب فعال جمهوری آذربایجان بود که در سال ۱۹۹۷م منحل شد واکنون بصورت ثبت نشده به فعالیت خود ادامه می دهد. اعضای حزب اسلامی در سال ۱۹۹۲م از جبهه خلق به خاطر داشتن گرایشات ناسیونالیستی و لائیک این جبهه از آن جدا شدند ودر همین سال فعالیت رسمی خود را آغاز کردند. هدف حزب احیای اسلام و فرهنگ اسلامی و ملی، وحدت مسلمین، کوشش در حفظ استقلال و وحدت جمهوری آذربایجان وگسترش مساجد و مراکز فرهنگی اسلامی می باشد. نشریات این حزب (اسلام دنیاسی ) و(اسلام سسی) بودند. رهبر حزب اسلام حاج علی اکرام علی اف می باشد. از دیگر رهبران حزب اسلام می توان به حاج واقف قاسم اف، حاج علی اصغر نوری اف اشاره کرد. رهبران برجسته حزب اسلام در آوریل ۱۹۹۷م به خاطر اتهام مقامات آذری مبنی بر جاسوسی برای ایران به زندان محکوم شده و فعالیت حزب اسلامی ممنوع شد.با وجود این رهبران حزب اسلامی به هیچ وجه اتهام جاسوسی برای ایران را نپذیرفته و اعلام کردند که تنها در پی نشر افکار و عقاید اسلامی بوده اند. جرم آنها نیز تاکنون اثبات نشده است.
برغم این، فشارها علیه حزب اسلامی تمام نشده است.بویژه در آستانه انتخابات مهم این فشارها افزایش می یابد.چنانچه شوایعالی حزب اسلامی جمهوری آذربایجان بیست و ششم مهر ماه ۱۳۷۹ با صدور بیانیه ای ا ز افزایش فشار علیه فعالیت های اجتماعی و سیاسی این تشکل خبرداد.
در این بیانیه آمده است اعتراض حزب اسلامی جمهوری آذربایجان نسبت به سیاستهای یک جانبه و هواداری دولت باکو از امریکا و غرب ، عامل اصلی این اعمال فشارهاست.همچنین در این بیانیه آمده بود انتقاد این تشکل از تصمیمات مغایر با منافع ملی دولت و همچنین اعتراض آن به اشغال سرزمینهای اسلامی توسط رژیم غاصب صهیونیستی ، موجب ناراحتی و نگرانی شدید کسانی شده است که از دولتهای غربی و اسرائیل کمک های مادی و معنوی دریافت می کنند.
در تشریح مواضع قاطعانه حزب اسلامی جمهوری آذربایجان همین را باید گفت که حزب اسلامی جمهوری آذربایجان تنها حزبی بود که در سال ۲۰۰۱ و اوایل سال ۲۰۰۲ با انتشار بیانیه های شدیداللحن و اعتراض آمیز نسبت به جنایات ددمنشانه ژیم صهیونیستی در سرزمینهای اسلامی واکنش نشان داد.
برای مردم مسلمان جمهوری آذربایجان در شرایطی که روز بروز بر دامنه ابتذال و انحرافات اخلاقی و اجتماعی در جمهوری آذربایجان افزوده می شود و به یمن سیاستهای دولت لائیک باکو روزانه بر فعالیت وهابیون و گروههای مسیونری افزوده می شود ، فعالیت حزب اسلامی از اهمیت خاصی برخوردار است ۰در هر حال باید گفت برغم عدم ثبت حزب اسلامی جمهوری آذربایجان این حزب از احزاب تاثیر گذار در جمهوری آذربایجان بر افکار عمومی شناخته می شود.رهبری این حزب بر اتحادیه احزاب آذربایجانگرا که از پنج حزب مخالف دولت تشکیل یافته است ، نشاندهنده این موضوع است.
این اتحادیه در سال ۱۹۹۹ توسط سه حزب وحدت ، سوسیال دموکرات و حزب ناموس تاسیس یافت.در ۲۱ ستامبر ۲۰۰۰ حزب اسلامی جمهوری آذربایجان نیز به آن پیوست.اتحادیه نیروهای آذربایجان گرا که تاکنون بعنوا ن یک نهاد منسجم فعالیت کرده است ، ازاوایل سال ۲۰۰۲ جلسات منظمی برای بررسی مسایل جمهوری آذربایجان برگزار می کند.
مهمترین محور تبلیغاتی علیه اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا متهم کردن آنها به تبعیت از ایران است.این محور تبلیغاتی چه از سوی دولت باکو و چه از سوی برخی از احزاب مخالف دنبال می شود.
در این راستا علیار صفرلی رهبر حزب آذربایجان واحد و سفیر سابق جمهوری آذربایجان در ایران، چنین گفته است : «من فعالیت نیروهای آذربایجان گرا را قبول ندارم. آنها آذربایجانگرا نبوده، بلکه ضد آذربایجان و نیروهای ایران گرا هستند، زیرا که آنها از ایران حمایت میکنند. امروزه آنها سخنانی را که ارامنه و فارس ها علیه ما ایراد نکرده اند را به ما می گویند. آنها سخنانی را میگویند که ما فقط آنها را از زبان ارامنه و فارس ها میشنویم.»
همچنین فضایل آقامالی نماینده مجلس و رهبر حزب مام وطن جمهوری آذربایجان بارها احزاب تشکیل دهنده اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا را به دریافت کمک مالی از سازمانهای اطلاعاتی ایران، متهم کرده است .
در واقع بنظر می رسد مواضع صریح و افشاء گریهای اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا باعث طرح انواع اتها ها علیه نیروهای آذربایجانگرا شده است.
در راستای همین موضع صریح اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا در جلسه اول اسفند ۱۳۸۰ طی پیامی خطاب به مردم تاکید کرد دولتی که در مدت ۹ سال هیچ یک از مشکلات مردم را حل کند باید استعفا دهد. در این بیانیه دولت متهم به عدم حفظ حق حاکمیت آذربایجان و ناتوانی در برقراری تمامیت ارضی آن شده است. همچنین اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا ضمن محکوم کردن جلوگیری از انتشار اخبار مربوط به وضع مزاجی حیدر علیف، ارایه اطلاعات در رابطه با وضع جسمانی رییس دولت یکی از وظایف اصلی ارگان های دولت عنوان کرده است.
در حال حاضر مهمترین چالش پیش روی احزاب بویژه ائتلاف هایی نظیر ائتلاف نیروهای آذربایجانگرا و اتحادیه نیروهای مرکزی و سایر احزاب مخالف انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۳ در جمهوری آذربایجان می باشد.در این راستا از مهمترین راهکارهای موجود برای ایران در خصوص مساله احزاب سیاسی جمهوری آذربایجان آشکار ساختن ماهیت غیرمردمی و وابسته آندسته از احزابی است که موافق دیدگاههای ایران در جمهوری آذربایجان نبوده و دیدگاه مغرضانه ای نسبت به ایران دارند.در عین حال ایران باید تلاش کند که گروههای اسلامگرا نظیر حزب اسلامی راتقویت کند.در این راستا تقویت اتحادیه نیروهای آذربایجانگرا با محوریت انزوای اتحاد آذربایجان واحد از این اتحادیه ضروری بنظر می رسد.

شوونیسم آذری (پان ترکیسم) :


پس از فروپاشی جماهیر شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان این کشور تبدیل به یکی از لانه های تبلیغات پان ترکیستی شده است.تقویت این جریان با حمایت کامل ترکیه همراه بوده است.بطوریکه در سال ۱۹۹۲ با حمایت ترکیه جبهه شوونیستی خلق به سر کار آمد و برغم سقوط مفتضحانه این جبهه هنوز تبلیغات شوونیستی با حمایت آشکار و پنهان از سوی گروههایی نظیر جبهه خلق ، اتحادیه آذربایجان واحد و کنگره حمایت از آذربایجان جنوبی ادامه دارد.دولت باکو نیز با دادن شعارهای تحریک آمیز در روز ۳۱ دسامبر روز همبستگی آذریهای جهان ، مشارکت فعال در کنگره سالانه کشورهای تر ک زبان و برگزاری کنگره آذریهای جهان عملا “ از این سیاست حمایت می کند.بطوریکه تحت تاثیر اینگونه تبلیغات گرجستان اواخر سال ۲۰۰۱ مدارس آذری زبان این کشور در استانهای آذری نشین بورچالی و روستاوی که همرز با جمهوری آذربایجان هستند ، تعطیل کرد.در هر حال باید گفت جمهوری آذربایجان فی النفسه و به تنهایی توانایی سیاسی و مالی پیشبرد این سیاست تنش زایانه را ندارد.اما حمایت ترکیه باعث شده است که تبلیغات پان ترکیستی بعنوان یک تهدید علیه امنیت ملی ایران مطرح باشند.برای مقابله با این موضوع ضمن تبیین پیامدهای منفی این سیاست در روابط جمهوری آذربایجان با کشورهایی نظیر گرجستان ، روسیه و چین که در سال ۱۹۹۹ تعدادی موشک تایفون به ارمنستان فروخت ، باید مساله کثیر المله بودن جمهوری آذربایجان و شکنندگی این کشور از نظر مسایل قومی را با توجه به حوادث ۱۹۹۳ لزگی ها و تالشی ها و نیز حوادث سال ۲۰۰۱ در زاگاتالا محل اقامت آوارهای جمهوری آذربایجان را مورد توجه قرار داد .

مساله انتقال انرژی :


جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور نفت خیز در منطقه قفقاز و حوزه خزر شناخته می شود. گفته میشود ذخایر نفتی حوزه های چراغ و حوزه زیر آبی گونشلی احتمالا تا ظرفیت ۴ میلیون بشکه در روز قابل بهره برداری است. ذخایر این منطقه از برنت دریای شمال و استاتیفجورد آمریکا نیز بزرگتر است. در حوزه نفتی آذری که در سال ۱۹۸۷ کشف شد، حدود ۷/۱ میلیارد بشکه نفت وجود دارد. بطور خلاصه میزان ذخایر نفتی در دو حوزه اصلی شناخته شده جمهوری آذربایجان دارای چهار و نیم میلیارد بشکه نفت برآورده می شود. شکی نیست که استفاده مطلوب از این سرمایه خدادادی می تواند به رشد و توسعه جمهوری آذربایجان انجامیده و آن را به « کویت قفقاز» تبدیل کند. بویژه اینکه طی سالهای گذشته جمهوری آذربایجان از مناقشه قره باغ صدمات فراوانی دیده است و شدیدا نیازمند درآمدهای ارزی است. اما اکنون که ده سال از استقلال جمهوری آذربایجان می گذرد، جمهوری آذربایجان نتوانسته است با انتقال ذخایر انرژی خود به بازارهای جهانی به درآمدهای سرشار ارزی دست یابد و سالهاست که مردم این کشور در انتظار باقی مانده اند. مهمترین عامل ناکامی جمهوری آذربایجان در کسب درآمدهای ارزی از طریق انتقال انرژی، سیاست زدگی مسائل انرژی در جمهوری آذربایجان است. این موضوع ناشی از سیاست انفعالی باکو در پیروی از منویات کشورهای بیگانه در منطقه است. پس از استقلال جمهوری آذربایجان مسیرهای گوناگونی برای انتقال انرژی این کشور به بازارهای جهانی مطرح شد. از مهمترین مسیرها مسیر جمهوری آذربایجان – ایران – ترکیه یا مسیر جمهوری آذربایجان – ایران – خلیج فارس بود. به گفته کارشناسان غربی مسیر ایران کوتاه ترین، ارزان ترین و امن ترین مسیر برای انتقال انرژی جمهوری آذربایجان است. به اعتقاد کارشناسان در صورتی که جمهوری آذربایجان سیاست مستقلی اتخاذ می کرد، حالا چندین سال بود که این کشور می توانست از طریق روش سوآپ(Suap) انرژی خود را از ایران به بازارهای جهانی انتقال دهد. در این روش احتیاج چندانی به احداث خطوط لوله نیست. چرا که بر اساس این روش، نفت جمهوری آذربایجان در مناطق پرتراکم شمالی ایران استفاده می شد و معادل آن پس از کسر حق ترانزیت از خلیج فارس به بازارهای جهانی منتقل می شد. تلاش برای احداث خط لوله نکا – تهران، اقدام قابل توجهی از سوی ایران برای پیاده کردن این روش است. اما این روش کاملا مغایر با سیاستهای توسعه طلبانه آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه است. چرا که آمریکا تلاش دارد با اجرای سیاست همه چیز بدون ایران، ایران را از مشارکت در طرحهای کلان منطقه کنار گذارد. بر همین اساس نیز با فشار آمریکا، جمهوری آذربایجان به همراه ترکیه و گرجستان در نوامبر ۱۹۹۹ در حاشیه اجلاس استانبول سازمان امنیت و همکاری اروپا قرارداد احداث خط لوله باکو – جیحان را امضاء کردند. در این نشست همچنین با مشارکت این کشورها و ترکمنستان قرارداد احداث خط لوله ترانس خزر امضاء شد که گاز ترکمنستان را پس از عبور از بستر دریای خزر، از مسیر هماهنگ با مسیر خط لوله باکو – جیحان یعنی آذربایجان، گرجستان و ترکیه به بازارهای اروپای مرکزی می رساند. اما این طرحها چون براساس اغراض سیاسی و نه واقعیات اقتصادی تنظیم شده اند، دارای مشکلات فراوانی هستند. از جمله می توان به مشکلات مالی، طولانی بودن طرح به خاطر دور زدن مرزهای شمالی ارمنستان، مشکلات زیست محیطی و فنی بویژه به خاطر عبور از بستر دریای خزر و مناطق واقع بر روی خط زلزله، مشکلات امنیتی به خاطر عبور از مناطق کردهای ناراضی دولت ترکیه و عبور از مناطق جدایی طلبان آبخازیای گرجستان، اشاره کرد. نتیجه اینکه سال گذشته عملا با تعطیلی نمایندگی مجری طرح ترانس خزر، یعنی PSG در عشق آباد این طرح عملا شکست خورد.. با این وجود به نظر می رسد جمهوری آذربایجان از تجربیات تلخ گذشته درس عبرت نگرفته است. تاکید باکو از اواسط سال ۲۰۰۱ بر اجرای خط لوله انتقال گاز باکو – تفلیس – ارزروم نشان دهنده این موضوع است. براساس این طرح قرار است گاز حوزه شاه دنیز جمهوری آذربایجان از مسیر گرجستان به ترکیه منتقل شود. طول این خط لوله ۹۰۰ کیلومتر است، که ۲۴۲ کیلومتر آن از خاک گرجستان عبور خواهد کرد. این خط لوله نیز مشکلات مشابه خطوط لوله ترانس خزر و باکو – جیحان را دارد. چرا که دقیقا از همان مسیرهای پیش بینی شده برای این خطوط عبور می کند. اما مسیر آن از باکو جیهان کوتاهتر است .

طرح ادعاهای تنش زایانه :


طی سالهای گذشته جمهوری آذربایجان ادعاهای زیادی علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح ساخته است.ادعای تلاش ایران برای صدور انقلاب اسلامی به جمهوری آذربایجان ، ادعای فعالیت جاسوسی ایران در جمهوری آذربایجان ، ادعای حمایت از محافل مخالف علی اف نظیر ماهر جواداف ، ادعای حمایت ایران از گروههای اسلامی در جمهوری آذربایجان و حتی تلاش برای انجام کودتا در جمهوری آذربایجان از جمله این ادعاهای تنش زایانه است.جالب اینکه برخی محافل سیاسی جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۱ مدعی شدند که ایران با تغییر دادن مسیر رودخانه ارس چندین کیلومتر از خاک جمهوری آذربایجان را تصرف کرده است.طرح این ادعاهای بی پایه نشان می دهد که برخی محافل سیاسی در جمهوری آذربایجان اهداف خاصی در مورد ایران دنبال می کنند و می کوشند از هر فرصتی برای ضربه زدن استفاده کنند که این موضوع بعنوان یک تهدید علیه ایران مطرح است ۰در واقع در جمهوری آذربایجان نزدیک به دو قرن است که سیاست ایران ستیزی اجرا می شود.پس از عقد قراردادهای گلستان و ترکمنچای ( ۱۸۱۳-۱۸۲۸ ) تزارهای روس برای از بین بردن فرهنگ ایرانی و اسلامی منطقه قفقاز ، پایه گذار تبلیغات ضد ایرانی شدند.این تهدید تبلیغاتی پس از فرو پاشی شوروری و تحت تاثیر نفوذ محافل صهیونیستی و غرب هنوز نیز ادامه دارد.بطوریکه نگاهی به مطبوعات جمهوری آذربایجان نشان می دهد که آنها گاه با نشر اکاذیب بصورت محض و با تحریف اخبار و تحریف واقعیات تاریخی و وارونه نشان دادن واقعیت ایران می کوشند همواره و مستمر جو ضد ایرانی در جمهوری آذربایجان را تداوم بخشند.در این میان تحریف واقعیات مناطق آذری نشین ایران در سر لوحه این تبلیغات واهی قرار دارد۰ در این راستا بردن شکایات و ریختن اشک تمساح برای وضعیت مناطق آذری نشین ایران توسط برخی محافل جمهوری آذربایجان در مراجع و سازمانهای بین المللی از شگردهای معمول است.در همین راستا دولت باکو اگر چه در کنگره آذریهای جهان در باکو در اواخر سال ۲۰۰۱ از ایران دعوت نکرده بود.ولی بطور موذیانه هیاتهایی که از سایر کشورها بویژه کشورهای اروپایی آمده بودند ، شهروندان ایرانی تشکیل می دادند.بی شک سکوت در مقابل این موضوعات می تواند منجر به تخریب ایران ولو بصورت مقطعی شود.

۴- نقد کلی رفتار راهبردی دوکشور تا مقطع کنونی :


در نقد کلی رفتار راهبردی ایران و جمهوری آذربایجان تاکنون باید گفت بنظر می رسد ایران طی یک دهه گذشته بیش از حد معمول با جمهوری آذربایجان مماشات به خرج داده است . برغم صریح و تیز بودن سیاست باکو در مورد مسایلی نظیر خزر ، اسرائیل ، مساله انتقال انرژی و ناتوگرای ایران نتوانسته از اهرم های سیاسی ، جغرافیایی و اقتصادی خود بخوبی استفاده کند . حتی کمک های اقتصادی ایران و حمایت های سیاسی بنوعی موجب جری تر شدن مقامات آذربایجان شده است . بطوریکه امروزه نفوذ ترکیه ، اسرائیل و امریکا در جمهوری آذربایجان کاملا محسوس است و دستهای پنهانی توانسته اند بخوبی جو ضد ایران را در جمهوری آذربایجان بجا بیندازند . جالب اینکه در ارمنستان نیز که اساسا“ روابطی با ترکیه ندارد ، در برخی مواقع تعداد کالاهای ترکیه ای بسیار بیشتر از کالاهای ایرانی است .گفته می شود اکنون بیش از ۱۰۰۰ شرکت ترکیه ای در جمهوریهای تازه استقلال یافته فعال هستند . سیتی بانک ترکیه تمام معاملات خود را با جمهوریهای قفقاز و آسیای مرکزی از طریق شعبه خود در استانبول انجام میدهد . اما بهر دلیل که با شد ایران از این روند فوق العاده عقب افتاده است . واقعیت این است که ایران می توانست طی یک دهه گذشته با اتخاذ یک دیپلماسی فعال موقعیت خود را تثبیت کند . اما در مورد راهبرد کلی رفتار جمهوری آذربایجان باید گفت که رفتار راهبردی این کشور طی یک دهه گذشته علیه ایران بیشتر صبغه تنش زایی داشته است تا حسن همجواری. یکجانبه گرایی باکو در خزر ، کشاندن پای بیگانگان به منطقه و تلاش برای استقرار پایگاه خارجی ، تلاش برای نظامی کردن خزر و منطقه از طریق تقویت پیمانهایی نظیر گوام نشاندهنده این موضوع است . البته آنچه که مسلم است این است که این رفتار راهبردی هیچ دستاورد قابل توجهی برای جمهوری آذربایجان نداشته است . بن بست کنونی در مناقشه قره باغ و برتری کنونی تقریبا“ بیسابقه ارمنستان در این مناقشه و عدم تحقق طرحهای انتقال انرژی به بازارهای جهانی نشاندهنده این موضوع است .
در خصوص نتایج رفتار راهبردی جمهوری آذربایجان با ایران باید گفت جمهوری آذربایجان به عنوان کشوری نوپا از لحاظ اقتصادی و سیاسی، امکانات و توانایی قابل توجه و چندان تاثیرگذار بر ایران اسلامی ندارد. در سال ۲۰۰۱ حجم مبادلات تجاری ایران و جمهوری آذربایجان حدود ۲۰۰ میلیون دلار بود که موازنه آن به نفع ایران بود. با این وجود جمهوری آذربایجان از لحاظ اقتصادی و سیاسی فرصتهای قابل توجهی در ایران دارد که استفاده مناسب از آن با تکیه بر اصل منافع متقابل و دوجانبه می تواند ضمن گسترش روابط تهران – باکو، به تثبیت صلح و ثبات در منطقه قفقاز نیز کمک شایان توجهی بکند.اما حضور بیگانگان در این کشور می تواند پیامدهای عیرقابل پیش بینی ولی کاملا“ محتمل برای منافع ملی ایران داشته باشد.
باید گفت از لحاظ سیاسی جمهوری آذربایجان پس از ایران بزرگترین کشوراز لحاظ نسبت جمعیت شیعه مذهب است. این موضوع به همراه اشتراکات فرهنگی، تاریخی، قومی، این فرصت را به جمهوری آذربایجان می دهد که با اتخاذ سیاستهای واقع گرایانه و تنش زدایانه، از جایگاه ایران در منطقه و عرصه جهانی برای تقویت موضع خود بویژه در مناقشه قره باغ استفاده کند. بویژه اینکه با توجه به روابط مطلوب ایران با ارمنستان و روسیه ، تهران می تواند گامهای مثبتی در حل و فصل مناقشه قره باغ بردارد. با این وجود رفتار راهبردی جمهوری آذربایجان تاکنون به خاطر مشکلات اساسی نتوانسته این انتظار را برآورده سازد .
جمهوری آذربایجان بزرگترین، پرجمعیت ترین و از لحاظ اقتصادی پرنعمت ترین جمهوری در میان سه جمهوری قفقاز جنوبی است. وجود انرژی فسیلی در این کشور و نیز موقعیت حساس جغرافیایی این کشور به همراه گرجستان در حد فاصل دریای خزر و دریای سیاه باعث شده است که جمهوری آذربایجان از لحاظ منطقه ای به عنوان یک کشور مهم مورد توجه قرار گیرد. بطوری که جمهوری آذربایجان در چهار سازمان منطقه ای یعنی جامعه کشورهای مشترک المنافع، گوام(شامل جمهوری آذربایجان، ازبکستان، گرجستان، اوکراین و مولداوی)، سازمان همکاریهای اقتصادی دریای سیاه و اکو عضویت دارد. با این وجود چندین عامل باعث شده است که باکو نتواند از لحاظ منطقه ای نقش قابل توجهی را ایفاء کند. گذشته از مشکلات و ضعفهای عدیده داخلی، جمهوری آذربایجان با برخی از همسایگان خود اختلافات جدی دارد. این کشور با ارمنستان بر سر منطقه ناگورنو قره باغ مناقشه دارد. با ترکمنستان بر سر چهار حوزه نفتی خزر که مهمترین آنها حوزه کپز و یا (سردار) است، اختلاف دارد و بر این اساس اواسط سال ۲۰۰۱ ترکمنستان سفارت خود در باکو را تعطیل کرد. جمهوری آذربایجان با روسیه نیز به خاطر تعارض در دیدگاههای کلان نظیر مساله ناتوگرایی، مساله خزر، مساله همکاریهای امنیتی پیرامون مرزها در بحران چچن و داغستان اختلافاتی دارد. اگر چه این اختلافات پس از سفر ۱۷ ژانویه ۲۰۰۱ ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه به جمهوری آذربایجان کاهش یافته است، بطوری که اکنون میزان اختلافات باکو با مسکو قابل مقایسه با اختلافات روسیه و گرجستان، کشوری که مانند جمهوری آذربایجان ناتوگراست، نیست. روابط جمهوری آذربایجان با ایران نیز دارای فراز و نشیبهایی است. در میان کشورهای منطقه رفتار راهبردی جمهوری آذربایجان طوری بوده است که گویا باکو تنها ترکیه را به عنوان متحد استراتژیک منطقه ای بویژه در قبال ایران، روسیه و علی الخصوص ارمنستان مطرح می کند. اما ترکیه نیز گهگاه ولی به صورت مستمر با انجام اقداماتی نظیر بازگشایی بخشی از مرزش به سوی ارمنستان و تلاش برای عادی کردن روابط اش با ارمنستان بویژه در چارچوب فعالیت کمیسیون آشتی ترکیه – ارمنستان که ظاهرا از دسامبر ۲۰۰۱ فعالیت اش متوقف شده است، از پشت به جمهوری آذربایجان خنجر زده است.از اینرو بنظر می رسد تداوم رفتار رهبردی کنونی جمهوری آذبایجان مشکلات جدیدی برای این کشور ایجاد خواهد کرد .

۵- بررسی بی طرفانه منافع متقابل و نقد رفتارها:

در یک بررسی بیطرفانه باید گفت ایران و جمهوری آذربایجان در بسیاری از زمینه منافع متقابلی دارند که باید تلاش شود این زمینه های همگرای تقویت شد . از جمله در بعد اقتصادی با توجه به درگیری جمهوری اذر بایجان با ارمنستان و نیز سیاست باکو برای دوری از روسیه و وجود مرز مشترک طولانی ایران و جمهوری آذربایجان به همراه پشتوانه اشتراکات فرهنگی ،مذهبی و تاریخی زمینه های فوق العاده مساعدی برای پیوندهای اقتصادی دو کشور وجود دارد . از جمله انرژی ،حمل و نقل در خزر و قفقاز ،بازار چه های مرزی ،ایجاد مرکز تجاری در شهرهای جمهــــــوری آذربایجان از جمله زمینه های مساعدی برای همکاری تهران ـ باکو است ۰جمهوری آذربایجان در زمینه صنایع فلزی ،پتروشیمی ،غذایی مصالح ساختمانی ،نساجی ، انرژی الکتریسته شدیدا نیازمند است و در صورت تحرک دو کشور در این زمینه ها چنانچه اقای عباسعلی حسن اف سفیر جمهوری اذر بایجان در ایران نیز تاکید کرده اند ،روابط اقتصادی دو کشور در مرحله در مرحله اول تا پانصد میلیون دلار و در سالهای بعد به یک میلیارد دلار قابل افزایش است ۰از اینرو باید گفت به هر دلیل که باشد ایران و جمهوری آذربایجان دریک دهه گذشته نتوانستهاند از این فرصت بزرگ استفاده کند۰
در زمینه سیاسی بعلت اصالت فرهنگ ایرانی – اسلامی در قفقاز بویژه جمهوری آذربایجان ،علاقمندی به ایران اسلامی در میان مردم جمهوری اذر بایجان که اکثریت انها را شیعیان تشکیل می دهند زیاد است۰حرکت سیل عظیمی از مردم جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۸۹به سوی ایران و کنار زدن موانع مرزی نشاندهنده این موضوع است ۰برغم عمق و شدت یافتن تبلیغات ضد ایرانی در جمهوری اذر بایجان ،هنوز علاقه به ایران در جمهوری آذر بایجان وجود دارد وایران از این فرصت می تواند برای افزایش نفوذ و حضور سیاسی خود در قفقاز و علی الخصوص جمهوری اذربایجان برای کاهش نفوذ رژیم نژاد پرست اسرائیل و امریکا و نیز فشار بر دولت اقای علی اف استفاده کند و این کار مستلزم سر مایه گذاری است۰زمینه دیگر منافع متقابل در خصوص حل و فصل مناقشه قره باغ است . اواخر دسامبر ۲۰۰۱،ایران همزمان میزبان میهمانان عالیرتبه از جمهوری آذربایجان ،ارمنستان و ترکیه بود ۰در این مقطع رابرت کوچاریان رییس جمهوری ارمنستان ،فرهاد علی اف وزیر توسعه اقتصادی جمهوری آذربایجان و محمد کچه جیلر وزیر مشاور در امور گمرکات ترکیه میهمان ایران بودند ۰این موضوع نشاندهنده سطح حسنه ای از روابط ایران با همسایگان شمالی غربی اش است ۰همین قابلیت به همراه این واقعیت تلخ که در اثر یکه تازیهای قدرتهای بیگانه اکنون پس از چهارده سال مناقشه قره باغ به بن بست رسیده است و مذاکرات صلح متوقف شده و مواضع طرفین هرچه بیشتر غیر قابل انعطاف شده است ،یک فرصت بی نظیر در اختیارایران می گذارد که با اتخاذ یک دیپلماسی فعال نقش افرینی خود را در قفقاز افزایش دهد . نقش آفرینی مثبت تهران در معضلات امنیتی قفقاز می تواند بر میزان نفوذ ایران در قفقاز و تاثیر گذاری کافی ایران بر طرحهای کلان سیاسی و اقتصادی این منطقه بیفزاید.در عین حال حل و فصل مناقشه قره باغ بمعنای حل و فصل بسیاری از مشکلات اقتصای ، اجتماعی و سیاسی جمهوری آذربایجان است .

۶ – ارایه چارچوبی برای مناسبات برای ارایه الگویی مناسب در روابط جمهوری آذربایجان و ایران

باید ابتدا این مساله را مدنظر قرار داد که جمهوری آذبایجان با چه چالش هایی مواجه است :

مناقشه قره باغ:
در حال حاضر مهمترین چالش جمهوری آذربایجان چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ اقتصادی مناقشه چهارده ساله قره باغ می باشد. قره باغ کوهستانی منطقه ای حاصلخیز و مشرف به جمهوری آذربایجان است که تنها یک پنجم خاک جمهوری آذربایجان می باشد. امامناقشه قره باغ موجب از دست رفتن بیست درصد خاک جمهوری آذربایجان شده است. دولت باکو طی سالهای گذشته با اتخاذ سیاست آمریکاگرایی و ناتوگرایی امیدوار است که از طریق آنها مناقشه قره باغ را به صورت عادلانه حل و فصل نماید. اما ۹ سال تجربیات فعالیت گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا از جمله دادن طرحهای یک جانبه نظیر طرح دولت عمومی، یا رای ممتنع فرانسه، روسیه و آمریکا به عنوان روسای گروه مینسک به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان در سازمان ملل نشان داد که امید باکو برای نقش آفرینی مثبت بیگانگان برای حل مناقشه قره باغ واهی است. نتیجه اینکه برغم آغاز مذاکرات رهبران آذربایجان و ارمنستان از سال ۱۹۹۹ و انجام سه دور مذاکره مستقیم در سال ۲۰۰۱ در پاریس و کی وست آمریکا و دو دور مذاکره حاشیه ای در حاشیه اجلاس جامعه کشورهای مشترک المنافع در مسکو و مینسک، مذاکرات صلح قره باغ پس از آن همه جاروجنجال و تبلیغات کاذب به صورت افتضاح آمیزی متوقف شده است.با توجه به تاکید ارمنستان بر تغییرناپذیری موضع اش در قره باغ مبنی بر عدم تابعیت قره باغ از باکو، مناقشه قره باغ اکنون پس از چهارده سال هنوز در مسیر اول حل و فصل اش قرار دارد و ادامه این روند حتی ممکن است حرکت به نقطه ماقبل صفر را باعث شود.

بحران اقتصادی:
به خاطر مناقشه قره باغ، سیاست زدگی طرحهای اقتصادی، وجود یک میلیون آواره، مشکلات دوران گذار، ناکامی باکو در جذب سرمایه گذاریهای قابل توجه خارجی، ضعف قوانین، وجود فساد مالی در میان دولتمردان جمهوری آذربایجان، اکنون این کشور با چالش بحران اقتصادی مواجه است. بطوری که کسری بودجه این کشور در سال ۲۰۰۲ نسبت به گذشته برغم پیش بینی راهکارهای خوشبینانه، زیادتر شده است.
ضعف ژئوپلتیک:
جمهوری آذربایجان تنها جمهوری قفقاز و آسیای مرکزی است که دارای منطقه برون گان است. جمهوری خودمختار نخجوان به عنوان یک منطقه برون گان پیوند جغرافیایی با بدنه اصلی جمهوری آذربایجان ندارد و این پیوند توسط ارمنستان و قره باغ قطع شده است. جدا از اینکه منطقه برون گان همواره مشکلاتی برای کشور مادر فراهم می سازد، این مشکلات برای جمهوری آذربایجان به خاطر وجود مناقشه قره باغ بسیار مضاعف شده است. بطوریکه تنها راه ارتباطی جمهوری آذربایجان با نخجوان، امتیاز ایران در اختیار گذاشتن جاده مرزی کنار ارس است.

تهدیدات قومی:
در جمهوری آذربایجان اقوام مختلفی نظیر تالشی ها، لزگی ها، کردها، اودین ها، روسها، ارامنه، اوکراینی ها، یهودیها، چرکسکها، در کنار آذریها زندگی می کنند. از اینرو جمهوری آذربایجان یک کشور کثیرالمله است. اما پس از استقلال جمهوری آذربایجان و روی کار آمدن برخی حکومتهای شوونیست نظیر جبهه خلق در سال ۱۹۹۲ به رهبری ابوالفصل ایلچی بیگ، که با تضییع حقوق اقوام همراه بوده است، باعث ایجاد بحرانهای قومی شده است. نتیجه اینکه بحرانهای قومی نظیر تلاش برای تاسیس جمهوری تالش – مغان به رهبری علی اکرم همت اف، تلاش برای تاسیس لزگستان بزرگ متشکل از لزگیهای شمال جمهوری آذربایجان و جنوب داغستان روسیه در چارچوب جنبش زیر زمینی سادوال و نیز بحران گنجه به رهبری سرهنگ صورت حسین اف در جمهوری آذربایجان تاکنون روی داده اند که این حوادث به شدت موجب تضعیف جمهوری آذربایجان بویژه در مناقشه قره باغ شدند. مع الاسف اینگونه سیاستهای شوونیستی کماکان به انحاء مختلف در پس از سقوط دولت ابوالفضل ایلچی بیگ و روی کار آمدن حیدر علی اف نیز ادامه دارد. چنانچه در سال ۲۰۰۱ در نتایج سرشماری که در مورد جمعیت جمهوری آذربایجان توسط دولت باکو منتشر شد، تعداد تالشی ها که نزدیک به یک میلیون نفر مردم جمهوری آذربایجان را تشکیل می دهند، کمتر از ارامنه جمهوری آذربایجان ذکر شدند. در عین حال اقدام دولت باکو در اواخر سال ۲۰۰۱ در برگزاری نخستین کنگره آذریهای جهان در باکو نشان دهنده وجود تمایلات پان آذریستی در رده دولتی است. بویژه اینکه گروههای شوونیست نظیر جبهه خلق یا اتحادیه باصطلاح آذربایجان واحد عملا آزادانه در این کشور فعالیت می کنند. نتیجه این سیاست تبعیض اینکه، هنوز مساله تهدیدات قومی به صورت یک بحران جدی در جمهوری آذربایجان مطرح است. چنانچه اواسط سال ۲۰۰۱ با تخریب مجسمه امام شامل مبارز معروف در برابر توسعه طلبی روسها که از اقوام آوار جمهوری آذربایجان بود، بحران قومی قسمتهای وسیعی از شمال جمهوری آذربایجان بویژه منطقه زاگاتالا را فرا گرفت. چالش انتقال انرژی که در صفحات پیشین پرداخته شد.
بی اعتمادی عمومی و بحران مشروعیت:
ناکامی های سیاسی و اقتصادی دولت باکو به همراه افزایش نابهنجاریهای اجتماعی در جمهوری آذربایجان باعث افزایش بی اعتمادی عمومی به دولتمردان آذری شده است. در عین حال احزاب مخالف نیز انتخابات اکتبر ۱۹۹۸ ریاست جمهوری و نوامبر ۲۰۰۱ پارلمان را به عنوان انتخابات دموکراتیک قبول ندارند. موضوعی که مورد تائید سازمان ملل نیز قرار گرفته است. این موضوع دولت باکو را به نوعی با چالش بحران مشروعیت مواجه ساخته است.

انتقادات بین المللی:
جمهوری آذربایجان تنها جمهوری قفقاز است که مواجه با هجمه انتقادی سازمانهای منطقه ای و بین المللی است و این موضوع بر اعتبار این کشور خدشه وارد می سازد. گذشته از انتقادات به نحوه برگزاری انتخابات در جمهوری آذربایجان و فشار بر احزاب سیاسی، جمهوری آذربایجان همواره به نقض حقوق بشر، نقض آزادی بیان، بی توجهی به مساله زندانیان سیاسی و فشار بر مطبوعات متهم می شود. جالب اینکه اغلب این انتقاد، از سوی کشورهایی مانند آمریکا که جمهوری آذربایجان آن را به عنوان متحد استراتژیک خود مطرح می کند، صورت می گیرد. به عنوان نمونه در طول سال ۲۰۰۱ مساله زندانیان سیاسی در جمهوری آذربایجان تبدیل به یکی از مباحث جنجال برانگیز در روابط جمهوری آذربایجان با شورای اروپا شد. این موضوع دولت باکو را با چالش جدی حفظ اعتبار مواجه ساخته است.

افزایش گروههای ضاله مذهبی:
گفته می شود در شرایط حاضر در جمهوری آذربایجان نزدیک به یک هزار گروه ضاله مذهبی و مسیونری تحت پوشش موسسات خیریه و با استفاده از شرایط بحران اقتصادی جمهوری آذربایجان و بویژه در میان آوارگان به غارت معنوی مردم جمهوری آذربایجان مشغول هستند. دولت باکو به خاطر به اصطلاح دموکراتیک نشان دادن خود در مقابل شورای اروپا مانع فعالیت این گروههای ضاله نظیر آوانیست ها نمی شود، نتیجه اینکه فعالیت برخی از این گروهها که حتی فعالیت شان در کشورهای اروپایی نیز ممنوع می باشد، در جمهوری آذربایجان آزادانه فعالیت می کنند. نتیجه اینکه اکنون با گسترش این گروههای ضاله، وفاق ملی در جمهوری آذربایجان به خطر افتاده و این موضوع خود به عنوان یک چالش امنیتی مطرح است که می تواند بر تزلزل سیاسی در این کشور کمک کند.

ضعف نظامی :
برغم اینکه جمهوری آذربایجان بزرگترین و پرجمعیت ترین جمهوری قفقاز جنوبی است، ولی از لحاظ نظامی در مقایسه با گرجستان و ارمنستان آسیب پذیرتر است. ارتش جمهوری آذربایجان در حال حاضر شامل نیروی زمینی، دریایی، هوایی و نیروهای مرزبانی است. در حال حاضر نزدیک به دو میلیون نفر در سن ۱۵ تا ۴۹ سالگی می توانند در مواقع جنگ مورد استفاده قرار گیرند. با این وجود، وجود بی ثباتی داخلی و اتخاذ سیاستهای نادرست موجب عدم استحکام ارتش در جمهوری آذربایجان شده است. بطوری که اواخر سال میلادی گذشته(۲۰۰۱) صفر ابی اف وزیر دفاع جمهوری آذربایجان بر وجود فساد مالی در ارتش تاکید کرد. تحت تاثیر همین موضوعات همزمان با تشدید تهدیدهای نظامی جمهوری آذربایجان در مناقشه قره باغ، آرکادی گوکاسیان رهبر جمهوری خودخوانده قره باغ اعلام کرد که در صورت وقوع مجدد جنگ، اینبار ارتش ارامنه تا باکو پیشروی خواهد کرد.

جمع‌بندی:

اگر تعارفات دیپلماتیک را کنار بگذاریم باید صریحاً گفت وضعیت فعلی روابط ایران وجمهوری آذربایجان رو به افزایش تنش است . چرا که روز به روز بر اختلافات دو کشور در خزر افزوده می شود. پس از حادثه یازدهم سپتامبر سیاست گرایش به ناتو گرایی جمهوری آذربایجان تشدید یافته و در عمل نیروهای آمریکایی درجمهوری آذربایجان بی سروصدا مستقر شده اند. روابط اسرائیل وجمهوری آذربایجان بویژه پس از دسامبر ۲۰۰۱ که اسرائیل برای اولین بار به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان رای مثبت داد روبه افزایش است وگمان می رود با امضای قرارداد اتحاد نظامی سه جانبه ترکیه ، جمهوری آذربایجان و گرجستان ، روابط اسرائیل جمهوری آذربایجان وارد مرحله جدید شود . مساله تبلیغات پان ترکیستی و طرح ادعاهای تنش زا علیه ایران درمطبوعات جمهوری آذربایجان ادامه دارد . این موضوع بویژه پس از آنکه باکو اواخر سال گذشته اولین کنگره آذریهای جهان را در باکو برگزار کرد وارد مرحله جدیدی شد . بحث قره باغ ایران درحال حاضر در عمل از بازی کنار گذاشته شده است. روابط اقتصادی دو کشور برغم قابلیت های فراوان درحال حاضر سالانه به حدود ۲۰۰میلیون دلار می رسد. در حالیکه تخمین های اولیه حاکی از آن است که در صورت استفاده از قابلیت های موجود در زمینه انرژی به حمل ونقل وکشاورزی و…. این میزان تا ۵۰۰ میلیون دلار قابل افزایش است . در این راستا گفته می شود که میزان صادرات ایران به جمهوری آذربایجان بیست درصد افزایش یافته است که باید این روند تقویت شود .

بطور کلی جندین بار تعویق سفر علی اف به ایران نشان می دهد که باکو با ایران بازی خاصی را شروع کرده است. باید گفت اگر روند کنونی تداوم یابد وتثبیت شود ایران از طرحهای کلان انتقال انرژی قفقاز عقب می ماند . از بعد از ۲۰ شهریور ناتو و امریکا هرچه بیشتر درجمهوری آذربایجان حضور نظامی خواهند داشت. اسرائیل هر چه بیشتر بر ساختار تصمیم گیری جمهوری آذربایجان نفوذ کرده وبا استفاده از امتیازاتی نظیر اجاره زمینهای کشاورزی اقدامات ضد امنیتی خود را علیه ایران افزایش داده است . درصورت تداوم روند کنونی سیاست ایران ستیزی که بنوعی دو قرن است که پس از قراردادهای گلستان وترکمنچای پیگیری واجراء می شود ، تثبیت خواهد شد وبتدریج روحیه ایران ستیزی درذهن وجسم نسل آینده جمهوری آذربایجان تثبیت خواهد شد . بطور کلی نفوذ ایران بشدت درجمهوری آذربایجان کاهش خواهد یافت . درحالی که دغدغه باکو در خصوص ایران بیشتر مساله روابط ایران وارمنستان است ، ایران دهها دغدغه در خصوص جمهوری آذربایجان در خزر ، قره باغ ، پان آذریسم ، انتقال انرژی و… دارد .

آنچه مسلم است این است که برخلاف سیاست روسیه دوره بوریس یلتسین ، ایران باید تلاش کند که روابط خود را با تمام کشورهای قفقاز گسترش دهد. ایران با همه کشورهای قفقاز اشترکات فراوانی دارد و با ید سعی شود از این سرمایه معنوی در چارچوب دیپلماسی چند جانبه گرایانه استفاده کند .چراکه با وقوع چهار جنگ بزرگ در منطقه قفقاز ( قره باغ ، آبخازیا ، اوسیتیای جنوبی و چچن ) این منطقه در عمل به یکی از کانونهای ناامنی در جهان تبدیل شده است. که این موضوع مستقیماً با امنیت ملی و منافع ایران مرتبط می باشد.

با توجه به پیوندهای دیرینه تاریخی، قومی، فرهنگی و دینی کشورهای قفقاز جنوبی با ایران و نگرانی از بی ثباتی قفقاز جنوبی، لزوم ایجاد سیستم امنیتی در این منطقه با مشارکت کشورهای منطقه بویژه ایران، ضروری است. از همان ابتدا به واسطه ترکیب قومی منطقه و اختلافات مرزی به جای مانده از دوران شوروی، نگرانی های شدیدی نسبت به بروز بی ثباتی در سطح منطقه و خطر پرشدن خلا قدرت حاصل از فروپاشی شوروی توسط قدرتهای جهانی و بازگشت شکل دیگری از وابستگی و تبدیل این منطقه به یک منطقه مورد کشمکش میان قدرتهای فرامنطقه ای وجود داشت. این موضوع اکنون پس از یک دهه بخوبی خودش را نشان داده است.

این نکته را باید گفت اگرچه در حال حاضر مناطق قره باغ ، آبخازیا و اوسیتیای جنوبی بعنوان مهمتـــرین کانونهای ناامنی در قفقاز جنوبی مطرح هستند، اما کانونهای دیگر نیز در قفقاز جنوبی وجود دارند که قابلیت تنش زایی را دارند۰ منطقه تالشی نشین جمهوری آذربایجان که درسال ۱۹۹۳ شاهد تلاش هایی برای تاسیس جمهوری تالش ـ مغــان بودد.همچنین منطقه زاگاتالا – بالاکن در شما ل جموری آذربایجان که منطقه ای آوار نشین است در سال ۲۰۰۱ شاهد نارضایتی های قومی شد . دولت باکو مدعی است که این شورشها بوسیله حاجی محمداف برگزار شده و هدف آن تشکیل جمهوری خود خوانده آوار است . همچنین منطقه لزگی نشین جمهوری آذربایجان که بویژه درسال ۱۹۹۳ شاهد تلاشهایی در چارچوب جنبش زیرزمینی سادوال برای تاسیس جمهوری مستقل لزگستان بود ، منطقه آجاریای گرجستان به ریاست اصلا ن آباشیدزه و نیز منطقه ارمنی نشین جاواخک و آخالکالاکی گرجستان از جمله مناطق قفقاز جنوبی هستند که قابلیت تبدیل شدن به یک کانون ناامنی در آینده را دارند.

ایران تنها کشوری است که مرز طولانی و منحصر بفردی با قفقاز جنوبی دلرد.جمهوری اسلامی ایران تنها کشوری است که با یک مرز طولانی با چهار حوزه فرهنگی سیاسی نسبتا“ متفاوت قفقاز جنوبی شامل حوزه فرهنگی – سیاسی جمهوری آذربایجان ، قره باغ ، ارمنستان و جمهوری خود مختار نخجوان هم مرز است .با توجه به اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایران با منطقه قفقاز جنوبی و نوع جبر ژئوپلتیک منطقه ایران نمی تواند به تحرکات امنیتی بیگانگان در جمهوری آذربایجان بویژه اسرائیل بی توجه باشد.چرا که مهمترین هدف اقدامات امنیتی اسرائیل در قفقاز را ایران ستیزی و در مرحله بعد اجرای سناریوی” همه چیز بدون ایران “ در منطقه را تشکیل می دهد.

برای مقابله با اینگونه تحرکات در جمهوری آذربایجانتبیین پیامدهای منفی حضور بیگانگان بویژه اسرائیل از جمله راهکارهای است . واقعیت این است که اسرائیل بعلت ماهیت توسعه طلبانه خود بمانند امریکا هرجا پاگیر شده ، منشاء ناامنی در آن منطقه شده است.بنابراین برای دول و ملل قفقاز جنوبی این موضوع باید تبیین شود که اسرائیل نه تنها کمکی به حل و فصل معضلات امنیتی قفقاز نخواهد کرد ، بلکه باید گفت پیامدهای ناشی از حضور اسرائیل در قفقاز جنوبی نیز نظیر ایجاد شدن صف آرایی امنیتی در منطقه موجب پیچیده شدن معادلات امنیتی منطقه شکننده قفقاز جنوبی و حتی لاینحل شدن آنها می شود ۰بعنوان نمونه در نتیجه تحرکات امنیتی ترکیه و رژیم صهیونیستی روابط ارمنستان و گرجستان که طی سالهای گذشته حسنه بوده است، در حال تیرگی بویژه از اوایل سال ۲۰۰۲ است. پیش از این اتحاد امنیتی موسوم به اتحاد جمهوری آذربایجان ، ترکیه و رژیم صهیونیستی مطرح بوده است.از اوایل سال ۲۰۰۲ با مطرح شدن اتحاد امنیتی جمهوری آذربایجان ،گرجستان و ترکیه که بیشتر از سوی آنکارا پیگیری می شود ، در واقع سعی شده است که گرجستان نیز وارد اتحاد باصطلاح امنیتی جمهوری آذربایجان، ترکیه و رژیم صهیونیستی شود.این موضوع موجب نگرانی شدید مقامات ارمنستان شده است که یکی از اهداف این اتحاد را با توجه به نوع جهتگیریهای جمهوری آذربایجان و ترکیه ، ارمنستان می دانند.از اینرو دولتمردان ارمنستان بارها نسبت به گرجستان هشدار داده اند. تداوم این موضع ممکن است موجب اقدامات تلافی جویانه ارمنستان برای تحریک ارامنه استان آخالکالاکی و منطقه جاواخک گرجستان که هم مرز با ارمنستان هستند ، بشود که نتیجه ای جزء ایجاد واگرایی در منطقه و شدت بخشیدن به مشکلات قومی و تجزیه طلبانه در گرجستان نخواهد داشت که این موضوع خود یکی از پیامد های حضور اسرائیل در قفقاز جنوبی می باشد.

ایران میتواند ضمن گسترش روابط با تمامی جمهوریهای قفقاز جنوبی بویژه ارمنستان ، تلاش کند تا مانع از افتادن هرچه بیشتر گرجستان در دامان ترکیه، جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی شود.در این راستا گسترش مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با گرجستان و تاکید بر اشتراکات تاریخی و فرهنگی می تواند مثمر ثمر باشد. در عین حال ایران می تواند با تقویت عوامل همگرایی در منطقه با همه جمهوری های قفقاز جنوبی از جمله جمهوری آذربایجان روابط اش را گسترش دهد تا عرصه را برای بیگانگان خالی نگذارد .

در عین حال تقویت عوامل همگرایی، در اولویت قراردادن گفتمان برای حل برخی اختلافات البته با تجهیز تمامی امکانات موجود برای چانه زنی الگوی مناسبی برای گسترش روابط و کنترل تنش میان جمهوری آذربایجان و ایران است .

در نهایت باید گفت مهمترین الگوی همکاری ایران با جمهوری آذربایجان و قفقاز جنوبی تلاش برای اجرای مدل امنیتی ۳+۳ در منطقه قفقاز جنوبی بعنوان یک مدل امنیتی جمعی منطقه گرا در قفقاز جنوبی در مقابل مدلهایی نظیر۱+۳، ۲+۳، ۳+۴ ،۲+۳+۳ و ۳+۲+۳ است.بر اساس این مدل ، امنیت در قفقاز جنوبی باید توسط سه جمهوری قفقاز جنوبی بعلاوه سه قدرت هم مرز با قفقاز جنوبی یعنی ایران ، ترکیه و روسیه تثبیت شود.تحقق این مدل امنیتی همسو با اصل امنیت هرمنطقه باید توسط کشورهای آن منطقه تامین شود، می باشد. تحقق این مدل امنیتی موجب کاهش دخالت بیگانگان از جمله رژیم صهیونیستی در معادلات امنیتی منطقه ، غیر نظامی شدن منطقه چنانچه بنوعی در قرار داد ۱۹۲۱ مودت میان و شوروی نیز تاکید شده است ، خواهدشد و ضریب همگرایی منطقــــه ای را افزایش خواهد داد.
بویژه اینکه قفقاز یک پیکره واحدی است که امنیت همه اجزاء آن به امنیت دیگر اجزاء نیز بستگی دارد. با توجه به شرایط جغرافیای سیاسی قفقاز جنوبی و وابستگی های مواصلاتی کشورهای قفقاز به یکدیگر و نیز پراکندگی قومی که در عین حال به نوعی دارای ارتباطات زنجیروار هستند، امنیت در این منطقه همچون زنجیره ای است که خلل به یکی از حلقه های آن می تواند برای کل پیکره مشکل ساز باشد.

از سه جمهوری قفقاز جنوبی، گرجستان و آذربایجان بطور شدید دیدگاههای غربگرایانه و مشخصا علاقه به ادغام در ناتو دارند. بنابراین از حضور قدرتهای فرامنطقه ای در سیستم امنیت دسته جمعی منطقه قفقاز حمایت می کنند. ارمنستان نیز که بویژه پس از روی کار آمدن کوچاریان سیاست برقراری توازن در روابط با روسیه و آمریکا را در پیش گرفته است، عملا از حضور اتحادیه اروپا و آمریکا در سیستم امنیت دسته جمعی منطقه قفقاز حمایت می کند. به طوری که حتی خود آقای کوچاریان رئیس جمهور ارمنستان یکی از طراحان مدل امنیتی ۲+۳+۳ است که زمینه حضور بیگانگان در منطقه قفقاز است.بنابراین ایران بهمراه روسیه باید تلاش کنند که ازشدت دیدگاههای غربگریانه و ناتوگرایه جمهوری آذربایجان و گرجستان بکاهند.در هر شرایطی نقش روسیه و ایران به عنوان دو قدرت منطقه ای در امنیت قفقاز غیر قابل انکار است. در این راستا تشریح ناتوانی های غرب در حل معضلات امنیتی این جمهوریها بهمراه گامهای مثبت و حساب شده ایران در حل و فصل معضلات امنیتی قره باغ و آبخازیا می تواند بسیار مور باشد.
باید گفت مدل امنیتی ۳+۳ بعلت عدم دخالت دادن بیگانگان و نیز در نظر گفتن همه بازیگران قفقاز و هم مرز با قفقاز مدلی به دور از افراط و تفریط است. بنابراین تقویت این مدل موجب صف آرایی امنیتی در قفقاز نخواهد شد و این موضوع حاوی منافع ایران است. بویژه اینکه ایران با همه کشورهای قفقاز و نیز روسیه و ترکیه روابط قابل توجهی دارد و تقویت عوامل همگرایی میان این کشورها و تشریح پیامدهای حضور بیگانگان ، تضعیف پیمانهای نظیر پیمان گوام متشکل از گرجستان ، جمهوری آذربایجان ، ازبکستان ، مولداوی و اوکراین و مقابله با حرکت ناتو بسوی شرق می تواند زمینه را برای اجرای مدل ۳+۳ فراهم سازد.