مقدمه :

سرزمین کوزوو واقع در جنوب صربستان براساس آمار غیررسمى حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر جمعیت دارد و مساحت آن ۱۰ هزار و ۸۸۷ کیلومتر مربع است. کوزوو در طول تاریخ از لحاظ استراتژیکى و به دلیل داشتن موقعیت خاص جغرافیایى و داشتن معدن هاى متعدد، همیشه محل نزاع قدرت هاى بزرگ بوده است. برخى از تاریخ دانان به دلیل عبور حجم عظیم از واردات و صادرات امپراتورى عثمانى از این منطقه از کوزوو به عنوان «هنگ کنگ» بالکان یاد کرده اند. کوزوو با داشتن کلیساهاى قدیمى و آثار کهن تاریخى، از اهمیت فراوانى براى صرب ها برخوردار است و آنان کوزوو را مهد تمدن و فرهنگ کهن خود مى دانند.
اکثریت ساکنان کوزوو آلبانیایى تبارهایى هستند که سالیان دراز براى رسیدن به استقلال و جدا شدن از صربستان، مبارزات گسترده اى داشته اند.آلبانیایى تبارها اکنون علاوه بر کوزوو در مناطق دیگر از کشورهاى حوزه بالکان مانند مقدونیه و مونته نگرو نیز زندگى مى کنند.
تاریخ تمدن کوزوو به دوران باستان و هزاره دوم پیش از میلاد مسیح باز مى گردد. نژاد نخستین ساکنان کوزوو از اقوام «آیلیوین» است که قدیمى ترین قوم در این منطقه مى باشد و از هزاران سال قبل در بالکان به سربرده اند. در قرن ششم تا هفتم میلادى، اقوام اسلاو وارد این سرزمین شدند. موضوع تقدم و تاخر در ورود آلبانى تبارها و اسلوها به این منطقه در قرون گذشته یک مساله مهم در مناقشات میان جوامع یادشده بوده است. آلبانیایى تبارهاى کوزوو معتقدند نخستین قومى بوده اند که در این منطقه اسکان گزیده اند و صرب هاى کوزوو نیز که از نژاد اسلاو مى باشند براین باورند که کوزوو همیشه یک سرزمین صرب نشین بوده است. در قرن ۱۴ میلادى، کوزوو مرکز امپراتورى صرب ها محسوب مى شد تا این که در سال ۱۳۸۹ میلادى با تسلط نیروهاى امپراتورى عثمانى براین منطقه، امپراتورى مقتدر صرب، قدرت خود را بر سرزمین کوزوو از دست داد.در همین سال بود که شاهزاده صرب به نام «شاه لازار» براى بیرون کردن امپراتورى عثمانى در راس نیرویى متشکل از صرب ها و کروات ها در برابر ارتش قدرتمند امپراتورى عثمانى به جنگ بزرگ و خونینى پرداخت که در تاریخ به نام «نبرد کوزوو» به ثبت رسیده است. این جنگ گرچه با شکست نیروهاى شاه لازار همراه بود، اما از وى در تاریخ صربستان و بالکان به عنوان یک قهرمان ملى یاد مى شود که توانست خسارات زیادى براى امپراتورى عثمانى به بار آورد.
صحبت از ایجاد کشورى به نام آلبانى، در سال ۱۸۷۸ میلادى در کنگره برلین مطرح شد و در کنفرانس لندن در سال ۱۹۱۲ رسماً به عنوان یک کشور مستقل در جهان مورد تایید قرار گرفت. این موضوع را شاید بتوان نقطه شروع بحران هاى کنونى در کوزوو و درگیرى میان صرب ها و آلبانیایى تبارها در این منطقه از بالکان تلقى کرد. اجلاس لندن که درپى دومین جنگ بالکان در قرن بیستم تشکیل شد، به نوعى پایان بخش حضور نیروهاى امپراتورى عثمانى در بالکان بود. در این اجلاس سرزمین هاى آلبانیایى نشین به گونه اى میان آلبانى و صربستان تقسیم شد. از گذشته هاى دور، دولت صربستان و بلگراد همواره کوزوو را بخشى از این کشور مى دانسته اند و در مقابل، آلبانیایى تبارهاى کوزوو این استان را بخش جدا شده اى از ملیت آلبانى تلقى مى کرده اند. کوزوو به دلیل ساختار جغرافیایى، قومى، ملى و ژئوپلتیکى، ویژگى خاصى به موقعیت استراتژیک بالکان داده است. الحاق کوزوو به صربستان در سال ۱۹۱۳ و تشکیل نظام سلطنتى مشترک صرب ها، کروات ها و اسلاوها سبب خشم آلبانیایى تبارها شد. تنها پنج سال پس از تاسیس نظام سلطنتى یعنى در سال ،۱۹۱۸ درگیرى هاى قومى صرب ها و آلبانیایى تبارهاى کوزوو آغاز شد. با نادیده گرفتن حقوق آلبانیایى تبارها کوزوو ازسوى حکومت مرکزى صربستان و انتظارات آلبانیایى تبارها براى حاکمیت بر این استان، درگیرى ها و اختلافات میان صرب ها و آلبانیایى تبارهاى کوزوو عمیق تر شد. حکومت سلطنتى صرب ها، کروات ها و اسلاوها که داراى خصوصیات مشترک فرهنگى و اجتماعى مى باشند، حق آموزش و داشتن مطبوعات به زبان آلبانیایى را از ساکنان آلبانیایى تبار کوزوو گرفتند. ادامه سیاست هاى خصمانه حکومت سلطنتى صرب ها علیه آلبانیایى تبارهاى کوزوو منجر به بروز احساسات شدید میان قوم آلبانیایى تبار علیه صرب ها شد.
پس از حمله آلمان نازى و ایتالیا به صربستان در سال ۱۹۴۱ و سقوط رژیم سلطنتى صربستان در همین سال، آلبانیایى تبارهاى کوزوو به کشور آلبانى پیوستند که در آن زمان در اشغال نیروهاى ایتالیایى قرار داشت. یوگسلاوى در سال ۱۹۴۵ به وسیله پارتیزان هاى مارشال تیتو رهبر حزب کمونیست یوگسلاوى آزاد شد. تیتو که تلاش مى کرد منازعات منطقه بالکان را به گونه اى تفاهم آمیز حل و فصل کند، در سال ۱۹۴۶ به صورت رسمى «جمهورى فدراتیو سوسیالیستى یوگسلاوى» متشکل از ۶ جمهورى و ۲ استان خود مختار را تاسیس کرد و خود در راس آن قرار گرفت. ۶ جمهورى شامل صربستان، اسلوونى، بوسنى و هرزگوین، مقدونیه، کرواسى و مونته نگرو و دو استان خودمختار نیز شامل «ووى وودینا» در شمال و «کوزوو» در جنوب بود. تمامى جمهورى هاى یوگسلاوى سابق در دوران جنگ هاى بالکان در دهه ۱۹۹۰ و پس از آن به استقلال رسیدند که آخرین آن ها مونته نگرو بود.
براساس طرح هاى گذشته قرار بود آلبانى به همراه کوزوو به یکى از بخش هاى جمهورى فدراتیو سوسیالیستى یوگسلاوى بدل شود، اما این امر عملى نشد. دولت مرکزى یوگسلاوى نیز در آن زمان نگران وضعیت استان کوزوو در جمهورى صربستان بود و از حرکت هاى جدایى طلبانه در این استان که در حال گسترش بود ابراز نگرانى مى کرد. این نگرانى به ویژه پس از تیرگى روابط تیتو و استالین رهبران یوگسلاوى و شوروى سابق در سال ۱۹۴۸ به اوج خود رسید. «انور خوجه» رهبر آن زمان آلبانى با استفاده از تیرگى روابط بلگراد و مسکو توانست خود را از قید یوگسلاوى رها کند و به این ترتیب طرح تشکیل فدراسیون بزرگ بالکان براى همیشه به فراموشى سپرده شد.آلبانى تبارهاى کوزوو از سال ۱۹۶۸ به بعد، به گونه اى خواستار اختیارات بیشترى براى اداره این منطقه از صربستان و تمرکززدایى بیشتر شدند. آن ها در آن زمان اصرار داشتند که کوزوو باید به صورت جمهورى مستقل در نظام فدراسیون یوگسلاوى سابق همانند ۶ جمهورى دیگر به رسمیت شناخته شود. تداوم مبارزات آلبانى تباراى کوزوو براى دستیابى به جمهورى مستقل موجب شد که پارلمان محلى این استان در سال ۱۹۸۹ با تصویب بیانیه اى جمهورى مستقل کوزوو را اعلام کند. در واکنش به این اقدام، پارلمان صربستان سه روز بعد بیانیه پارلمان کوزوو مبنى بر استقلال این استان را باطل و غیرقانونى اعلام کرد. پس از این رخداد سیاسى، نمایندگان پارلمان کوزوو قانون اساسى جدیدى را براى نظام سیاسى خود یعنى جمهورى کوزوو به تصویب رساندند. پارلمان صربستان نیز سه هفته پس از این ماجرا، قانون جدید صربستان را به تصویب رساند که براساس آن خود مختارى کوزوو باطل اعلام شد و یک خودمختارى محدود در چارچوب قانون اساسى جدید صربستان براى کوزوو در نظر گرفته شد که با مخالفت رهبران سیاسى کوزوو مواجهه گشت. این اقدام، آغازى دیگر براى بحرانى تر شدن وضعیت سیاسى در کوزوو و حکومت مرکزى در صربستان بود. آلبانى تبارهاى کوزوو در آن زمان تصمیم گرفتند که تمامى انتخابات محلى، پارلمانى و ریاست جمهورى در سطح جمهورى صربستان و دولت فدرال یوگسلاوى سابق را تحریم کنند. احزاب آلبانى تبار کوزوو در ژوئن ۱۹۹۲ به رغم مخالفت بلگراد، انتخابات ریاست جمهورى و پارلمانى را در استان خود مختار جنوب صربستان برگزار کردند. اگرچه این اقدام در تضاد با دیدگاه بلگراد محسوب مى شد اما کمیسیون انتخابات محلى در کوزوو براساس نتیجه انتخابات ریاست جمهورى، «ابراهیم روگووا» رهبر بزرگترین حزب سیاسى در کوزوو را با کسب ۹۰ درصد آراى راى دهندگان به عنوان رییس جمهورى منتخب استان کوزوو معرفى کرد. به رغم مخالفت صربستان با روگووا و عدم شناسایى رسمى او به عنوان رییس جمهورى کوزوو از سوى دولت بلگراد، بلگراد در بمباران صربستان توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ که ۷۸ روز طول کشید، با وى به عنوان تنها نماینده قانونى کوزوو براى دست یافتن به تفاهمى میان صرب ها و آلبانى تبارها مذاکره کرد.روگووا در نخستین مراحل مذاکرات کوزوو و صربستان که با میانجى گرى جامعه بین الملل همراه بود، به علت بیمارى درگذشت و در انتخابات «فاتمیرسیدیو» به ریاست جمهورى کوزوو برگزیده شد. سیدیو در نوامبر سال ۲۰۰۷ میلادى براى دومین بار به عنوان رییس جمهورى کوزوو برگزیده شد. (۱)
کوزوو پس از بمباران ۷۸ روزه نیروهاى ناتو در سال ۱۹۹۹ تحت قیمومیت سازمان ملل قرار گرفت.این بمباران بدنبال کشتار آلبانی تبارها توسط صرب ها صورت گرفت. هیات غیر نظامی سازمان ملل موسوم به‌ای یولکس از اواسط ژوئن ۱۹۹۹‬ میلادی یعنی بعد از تصویب قطعنامه ‪ ۱۲۴۴‬شورای امنیت سازمان ملل در سراسر کوزوو مستقر شده اند. بعد از گذشت ۸ سال از ورود هیات سازمان ملل به کوزوو، طرح ورود یک هیات غیرنظامى دو هزار نفرى اتحادیه اروپا براى استقرار در این منطقه به جاى نیروهاى سازمان ملل مطرح شد. حکومت صربستان جایگزینی هیات سازمان ملل در کوزوو را در صورتی قبول می کند که این امر در شورای امنیت سازمان ملل مطرح و تصویب شود.
نهایتاً پارلمان کوزوو به اتفاق آرا در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ (۲۸ بهمن ۱۳۸۶)استقلال کوزوو از صربستان را تایید کرد. هاشم تاچی، نخست وزیر کوزوو، در پارلمان حاضر شد و بیانیه استقلال کوزوو را قرائت کرد. وی تاکید کرد که کوزوو کشوری دموکراتیک خواهد بود و به حقوق اقلیت های قومی احترام خواهد گذاشت.در زمان تصویب بیانیه استقلال کوزوو، ۱۰ نماینده صرب کوزوو به نشانه اعتراض به مستقل شدن آن از حضور در پارلمان خودداری کردند. اعلام استقلال یکجانبه کوزوو بر پایه طرح مارتی آهتیساری نماینده اسبق دبیر کل سازمان ملل استوار است. آهتیساری در اوایل سال ۲۰۰۷ ‬میلادی طرحی را مبتنی براستقلال با نظارت جامعه بین‌المللی برای خاتمه دادن به مساله کوزوو پیشنهاد کرد که از یک سو با حمایت آمریکا و برخی از کشورهای اتحادیه اروپا روبرو شد و از سوی دیگر صربستان و روسیه با آن مخالفت کردند.
ایالات متحده امریکا اولین کشوری بود که در راستای اهداف خود برای تضعیف روسیه در بالکان ، اعلام استقلال یکجانبه کوزوو را برسمیت شناخت. امریکا همچنین مانع اقدام جدی روسیه در شورای امنیت برای جلوگیری از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو شد . گفتنی است آمریکا حامی اصلی استقلال کوزوو یک پایگاه مهم نظامی به نام “باند استیل” در شمال این منطقه دارد که بلافاصله پس از پایان بمباران‌های ۷۸ روزه ناتو در سال ۱۹۹۹ در کوزوو ایجاد شده‌است. در مقابل روسیه بشدت به اعلام استقلال یکجانبه کوزوو و پیامدهای آن بر نظم بین المللی هشدار داد.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه جمعه ۳ اسفند ۱۳۸۶ اعلام استقلال کوزوو را حادثه‌ای وحشتناک نامید که پیامدهایی را نیز برای غرب درپی خواهد داشت. پوتین در مصاحبه ای تلویزیونی افزود: “استقلال کوزوو حادثه ای وحشتناک است که به صورت بالقوه کل نظام روابط بین الملل را که نه ظرف چند دهه بلکه قرنها توسعه یافته است از بین خواهد برد. وی تصریح کرد آنها به نتیجه آنچه که انجام می‌دهند، فکر نکرده اند.” اتحادیه اروپا نیز نتوانست موضع واحدی در قبال اعلام استقلال یکجانبه کوزوو اتخاذ کند. برخی از اعضای اتحادیه اروپا نظیر اسپانیا، یونان، رومانی، قبرس، مالت و اسلواکی که برخی از آنها با مشکل جدایی طلبی مواجه هستند با این موضوع مخالفت کردند، اما برخی دیگر از اعضاء از آن حمایت کردند. نهایت اینکه نتایج یک بررسی نشان داد که پس از یکصد روز از اعلام استقلال کوزوو،‪ تنها ۴۱‬ کشور استقلال استان جنوبی صربستان را به رسمیت شناخته اند. بدین ترتیب اگرچه آلبانیایی تباران کوزوو با برخورداری از حمایت آمریکا و برخی از کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا توانستند که به خواسته دیرینه خود یعنی استقلال استان جنوبی صربستان دست یابند ولی در مقابل صربستان نیز با برخورداری از حمایت روسیه و برخی از دیگر کشورهای اروپایی برای حفظ کوزوو در درون مرزهای خود نا امید نشده و تلاش دارد که در چارچوب اصول حقوقی ، منشور سازمان ملل و قطعنامه ‪ ۱۲۴۴‬شورای امنیت، سند استقلال کوزوو را از طریق سازمان ملل باطل کند. مجلس نمایندگان صربستان در سی ام بهمن ماه سال ‪ ۸۶‬ با تصویب قطعنامه‌ای سند استقلال کوزوو را باطل اعلام کرد.
تردیدى نیست که مساله کوزوو موجب افزایش تنش موجود در روابط روسیه و غرب خواهد شد.در این میان این سوال مهم مطرح است که اعلام استقلال یکجانبه کوزوو چه تبعاتی بر عرصه بین المللی خواهد گذاشت ؟ همچنین این سوال مهم مطرح است که اعلام استقلال یکجانبه کوزوو چه تاثیری بر وضعیت مناطق جدایی طلب در قفقاز بویژه آبخازیا خواهد گذاشت ؟ اهمیت این موضوع از آن جهت است که روسیه پیش از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو بارها هشدار داد بود که با استقلال کوزوو ممکن است آبخازیا و اوستیاى جنوبى- دو منطقه جدایی طلب گرجستان – نیز از کوزوو تبعیت کنند.

تبعات حقوقی و سیاسی اعلام استقلال یکجانبه کوزوو

واقعیت این است که به رسمیت شناخته شدن استقلال کوزوو از سوى امریکا و برخی از کشورهاى مهم اروپایى، در حقیقت تهدیدى براى این اصل قبول شده بین المللى در دوره پس از جنگ جهانى دوم است که مرزهاى یک کشور مستقل را تنها با موافقت اکثریت شهروندان آن کشور مى توان تغییر داد. البته دیپلمات هاى غربى، تاکید مى کنند که کوزوو یک مورد منحصر به فرد است و مسبوق به هیچ سابقه اى نیست.اما روسیه و بسیاری از کشورها و حقوقدانان این استدلال را نمی پذیرند. روشن است که مساله کوزوو پیامدهایى خواهد داشت که از منطقه بالکان فراتر خواهد رفت
جدای از پیامدهای حقوقی استقلال کوزوو، نکته مهم اینکه آمریکا توانست با حمایت کامل و قاطع از استقلال کوزوو، ضمن تثبیت موقعیت خود در قلب استراتژیک بالکان و اروپای شرقی، پس از جلب نظر کشورهایی چون چک و لهستان در مساله مربوط به استقرار سپر ضدموشکی، ضربه دیگری را بر رقیب اصلی خود یعنی روسیه در این میدان وارد آورد. از سوی دیگر روسیه که اقتدار خود در بالکان و اروپای شرقی را پس از دریافت دو ضربه سنگین از آمریکا به میزان قابل توجهی از دست رفته می‌بیند، با اعلام مواضع تهدید آمیز در صدد بازگرداندن آب رفته از جوی برآمده که البته تلاش مسکو در برگزاری نشست شورای امنیت جهت ابطال اعلام استقلال یکجانبه کوزوو با توجه به ایستادگی قاطع واشنگتن و برخی از اعضای دائم شورای امنیت نتیجه نداد .(۲)
آنچه مسلم است اینکه تبعات حقوقی استقلال کوزوو در آینده گریبان قوانین بین الملل و نظام حقوقی نهادهای ذی صلاح چون سازمان ملل متحد را خواهد گرفت. براساس رویه های جاری در حقوق بین الملل و حتی ساختار اجرایی سازمان ملل متحد هرگونه اقدامی در خصوص پرونده های مطرح شده در این نهاد، خود می تواند به نوعی یک نرم و اساس حقوقی تلقی شود. اینکه در دهه گذشته با توجه به درگیری های داخلی در حوزه یوگسلاوی سابق بر اساس معاهده دیتون کشورهای کرواسی و بوسنی هرز گوین از این کشور منفک شدند با این توجیه که قبل از تشکیل فدراسیون یوگسلاوی این مناطق خود کشورهای مستقلی در نظام بین المللی بوده اند شاید قابل قبول به حساب آید. اما کوزوو همیشه جزئی از کشور صربستان بوده است و همچون بسیاری از کشورهای کنونی جهان که دارای اقلیت های قومی و مذهبی متفاوت هستند، در آنجا نیز این واقعیت مصداق عینی داشته است. پس به همین لحاظ این بار تغییر مرزهای بین المللی در خصوص استقلال کوزوو نمی تواند توجیه حقوقی و مبنای منطقی داشته باشد. حتی اینکه بنا به دلیل درگیری های داخلی دهه ۹۰ میلادی و در شرایط ادعای سرکوب آلبانیایی تباران کوزوو توسط صرب ها، بتوان برای استقلال این منطقه توجیه مستندی یافت با هیچ واقعیت حقوقی همخوانی ندارد. هم اکنون در بسیاری از ساختارهای ملی همچون کرواسی، گرجستان، جمهوری آذربایجان، اسپانیا ، سریلانکا، و ده ها کشور دیگر از این نوع اخلال ها و نقض حقوق بشر در خصوص اقلیت های قومی – مذهبی وجود دارد که بر مبنای رویه کوزوو می تواند مورد مناقشه قرار گیرد. سازمان ملل متحد، امریکا و اتحادیه اروپایی با موضع خود در قبال استقلال کوزوو در راهی قدم می گذارند که می تواند نظم بین المللی و ساختار حقوقی جهان معاصر را مخدوش کند. فردا که آبخازیا و اوستیای جنوبی درخواست استقلال از گرجستان را ارائه دادند، صرب های منطقه صربسکایا در بوسنی و صرب های منطقه کراینیا در کرواسی علم استقلال طلبی برافراشتند، ارامنه قره باغ در جمهوری آذربایجان ، کردهای ترکیه، چچن های روسیه، تامیل های سریلانکا، کشمیری های هند، باسک های اسپانیا و….خواهان شناسایی اعلام استقلال یکجانبه شان شدند، باید برای این دوگانگی در سیاست حقوق بین الملل پاسخ مشروعی یافت.
اشتباه غرب در حمایت از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو در اینجاست که فکر می کند همه مسائل حول این موضوع به روسیه خلاصه می شود. در صورتی که منافع بسیاری دیگر را نیز در آینده به خطر خواهد انداخت. این یک بازی دومینو است که در آن حالت خنثی برای بازیگران قابل تصور نیست چراکه گروهی بازنده مطلق این بازی خواهند بود و به همین دلیل آنان نیز برای برد و یا کاهش هزینه و یا تلافی تمام توان خود را به کار خواهند انداخت و حمایت ضمنی روسیه از استقلال آبخازیا از این دریچه قابل ارزیابی است.
استقلال کوزوو بدون شک تنها گریبان صربستان یا مسکو را نخواهد گرفت و در آینده حتی کشورهای اروپایی نیز از این رویه آسیب خواهند دید. آنان نباید فراموش کنند که در گرماگرم بحث جنگ عراق «دونالد رامسفلد» وزیر دفاع امریکا و یکی از اصلی ترین استراتژیست های رویکرد فعلی واشنگتن به صراحت از اروپای جدید در مقابل اروپای قدیم سخن گفت. اینکه امروز در آلمان و فرانسه نیروهای راست و هوادار نزدیکی به ایالات متحده به قدرت رسیده اند هیچ گاه دلیل این نمی شود که طرح های فراآتلانتیکی در قبال اروپا منافع متقابل اتحادیه را نیز برآورده سازد. وجود مناقشه و چالش های عینی و نهفته در ساختارهای اروپایی با توجه به عدم توانایی این اتحادیه در حل آنها همچون پروسه یی که در جریان بحران بالکان اتفاق افتاد، می تواند برای همیشه نقش امریکا برای تعیین تکلیف در خصوص بحران های پیش رو در اروپا را تثبیت کند. از طرف دیگر واشنگتن به عنوان ذی نفع ترین بازیگر در جریان بحران های کنونی جهان هم اینکه بزرگ ترین بهره برنده در آینده اروپا خواهد شد و هم اینکه مشکلات جانبی و دیگر خود را به واسطه این درهم تنیدگی به درون اتحادیه اروپایی صادر خواهد کرد. آن کسی که از چالش فزاینده با روسیه بیشترین هزینه را خواهد پرداخت بیش از آنچه امریکا باشد همین اتحادیه اروپایی است، چنانچه اولین تهدید روسیه نسبت به خروج روسیه از پیمان تسلیحات متعارف با اروپا و سپس معلق کردن اجرای آن بود و همچنین استفاده مسکو از موقعیت بلامنازع انرژی بیشتر از همه اروپا را تهدید می کند. (۳)
در واقع نگرانی مهمی که وجود دارد این است که اعلام استقلال یکجانبه کوزوو به رویه و عرف در عرصه بین المللی تبدیل شود و تحقق چنین موضوعی با توجه با تعدد بحران های جدایی طلبی در اقصی نقاط جهان، نظم شکننده بین المللی را هرچه بیشتر تضعیف کرده و جایگاه سازمان ملل را تضعیف کند. در این میان با توجه به اینکه بیشتر مشکلات جدایی طلبی در گستره جغرافیایی کشورهای اسلامی و در کل عمدتاً خارج از اروپا ، امریکا و اقیانوسیه است، بیشتر ضرر در این روند را نیز این کشورها خواهند دید. گفته می شود قفقاز یکی از مناقطی در جهان است که بخاطر ویژگی های کم و بیش مشابه با بالکان نظیر کثیرالمله بودن ، داشتن مناطق گریز از مرکز بیشترین تاثیر منفی را از استقلال کوزوو خواهد دید.

نگاهی به مناقشه آبخازیا
جمهوری خودمختار آبخازیا بعنوان یکی از مناطق گرجستان ۸۶۰۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و بعلت اینکه بیش از ۲۵۰ هزار نفر از گرجی ها در طول جنگ آبخازیا (۹۳-۱۹۹۱) آواره شده اند، اکنون اکثریت جمعیت آن را آبخازها تشکیل می دهند. این جمهوری خودمختار در شمال غربی ترکیه و دریای سیاه قرار گرفته است. مرکزیت این جمهوری خودمختار بندر مهم سوخومی است. آبخازها در گذشته دور خرجگزاران حکومت یونان و سپس روم بودند. آبخازیها در قرن ششم به دین مسیحیت گرویدند. پس از اسلام نخست با خزرها و سپس با گرجی ها متحد شده و تحت تاثیر فرهنگ ایشان قرار گرفتند. در اواسط قرن پانزدهم منطقه آنها توسط عثمانیان فتح شد و تحت تاثیر آنها، اغلب آنها اسلام آوردند. از اوایل قرن نوزدهم سلطه روس ها بر آبخازیا گسترده شد و مدتها بین آنها و روسها درگیری وجود داشت. در سال ۱۹۲۱ آبخازیا از سوی پارلمان اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک منطقه خودمختار در چارچوب جمهوری سوسیالیستی شوروی معرفی شد. این موضوع در سال ۱۹۳۰ مورد تائید گرجستان قرار گرفت. ولی گرجی ها در طول زمان تلاش زیادی برای تغییر بافت جمعیتی آبخازیا نمودند به طوری که امروزه از کل جمعیت آن تنها ۲۵% آنها آبخاز هستند. این اختلاف تاکنون برجا مانده و آبخازها به عنوان اقلیت، با احساس اینکه حق شان پایمال شده هیچ گاه به گرجی ها روی خوش نشان ندادند.
همزمان با ا‌‌‌‌‌‌یجاد فضای باز سیاسی در شوروی در اواخر دهه نود تحرکاتی از سوی آبخازیها برای جدایی از گرجستان که دارای فرهنگ، زبان و قومیت متفاوت از گرجیها هستند،‌ انجام شد. در رفراندوم اکتبر ۱۹۹۰ و ده ماه قبل از فروپاشی شوروی،‌ گرجی ها به استقلال خود رای دادند. در می ۱۹۹۱ زویادگامساخوردیا استاد شرق شناس و مبارز سابق ضد کمونیست به ریاست جمهوری گرجستان برگزیده شد.با روی کار آمدن گامسا خوردیا، وی تلاش اوست ها و آبخازها را توطئه مسکو تلقی کرده و خودمختاری این مناطق را لغو کرد. جنگ در آبخازیا و اوستیای جنوبی از ژوئن ۱۹۹۲ شدت گرفت و پس از چند ماه نبرد سرانجام ۲۷ سپتامبر ۱۹۹۳ سوخومی مرکز آبخازیا سقوط کرد. (۴)
از همین زمان با تلاشهای سازمان ملل آتش بس شکننده ای در این منطقه برقرار است..پس از برقراری آتش بس، با تلاشهای سازمان ملل در چارچوب شورای هماهنگی سازمان ملل و نیز گروه موسوم به دوستان دبیر کل سازمان ملل مذاکرات گرجستان و آبخازیا با فراز و نشیب هایی تاکنون ادامه داشته است. ولی این مذاکرات که بارها در تفلیس،‌ سوخومی،‌ استانبول، یالتا و ژنو برگزار شده است، نتیجه ای نداشته است. بطوریکه مناقشه آبخازیا نیز در شرایط کنونی وضعیتی مشابه وضعیت قره باغ دارد. یعنی اینکه در این مناقشه نیز تاکنون گام های برداشته شده به حل و فصل مناقشه منجر نشده است. در واقع وضعیت نه صلح و نه جنگ برای مناقشه آبخازیا نیز صادق است.
در حالی که تفلیس و سوخومی سالها است نمی توانند در مورد حل مناقشه آنجازیا به توافق برسند، روحیه جنگجویی در هر دو طرف بالا می گیرد. دولت گرجستان، آبخازیا را بخش جدایی ناپذیر خویش می داند و با هر نوع استقلال این منطقه از قلمرو خویش مخالفت می کند. اما مقامات جمهوری خود خوانده آبخازیا تنها استقلال کامل از گرجستان را راه حل این نزاع می دانند و با هرگونه طرح خودمختاری مخالفت می ورزند. طی سالهای گذشته جمهوری خودخوانده آبخازیا اقدام به برگزاری رفراندوم نمایشی استقلال، انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات محلی کرده است و نشان داده است که حاضر به احترام به تمامیت ارضی گرجستان نیست. در هیچ یک از این انتخابات گرجی تباران رانده شده از آبخازیا شرکت نداشتند. شورای امنیت سازمان ملل تاکنون چندین قطعنامه در خصوص مناقشه آبخازیا صادر کرده است ، اما هیچ کدام از آنها بدرستی اجرا نشده است. در واقع نقش سازمان ملل در خصوص مناقشه آبخازیا از انتشار قطعنامه ها و بیانیه ای توصیه ای فراتر نرفته است. از جمله اقدامات سازمان ملل و شورای امنیت در آبخازیا، مستقر کردن نیروهای حافظ صلح موسوم به «یونومیگ»(Unomig) در منطقه حایل گرجستان ـ آبخازیا بویژه منطقه گالی است.نیروی یونومیگ از ۱۰۲ ناظر تشکیل شده است. این نیروها از سال ۱۹۹۳ در گرجستان مستقر شده اند، تا با کمک دو هزار نفر از نیروهای کشورهای مستقل مشترک المنافع به فرماندهی روسیه بر آتش بس در جنگ جدایی طلبان آبخازیا و دولت گرجستان نظارت کنند. با این وجود نیروهای یونومیگ حتی نتوانستند در جهت حفظ امنیت خود و جان کارکنان سازمان ملل نیز نقش مؤثری را ایفاء کنند، چه به اینکه به استقرار صلح پایدار در منطقه کمک کنند. افزایش میزان گروگانگیری ها از کارکنان سازمان ملل در گرجستان نشان دهنده این موضوع است.
در طول ده سال زمامداری ادوارد شواردنادزه بر گرجستان (۲۰۰۳-۱۹۹۳)، نه تنها مناقشه آبخازیا حل و فصل نشد ، بلکه جدایی طلبان مواضع خود را تقویت کردند . از نظر محافل گرجی مهمترین عامل این موضوع حمایت های روسیه از آبخازیا می باشد . روسیه به بیش از ۷۰ رصد اتباغ آبخازیا ، تابعیت روسی داده و با گشایش خط آهن سوچی ـ آبخازیا و حمایت از ناوگان دریایی آبخازیا در دریای سیاه در قبال گرجستان ، سوخومی را عملاً از انزواء بیرون کشیده است . گفته می شود روسیه همچنین مقادیر زیادی سلاح در اختیار جدایی طلبان آبخازیا قرار داده است . مسکو همچنین آبخازیا را به ائتلاف با اوسیتیای جنوبی ، قره باغ و پریدنیسترویه دعوت کرده است.
پس از حادثه یازدهم سپتامبر و حضور مستشاران نظامی امریکا در گرجستان به بهانه مبارزه با تروریسم و استقبال تفلیس از این موضوع مناقشه آبخازیا بسیار پیچیده شده است. چراکه این اقدام موجب خشم روسیه که از نفوذ غیر قابل انکاری در آبخازیا برخوردار است ، شده است. بطوریکه دومای روسیه اواخر فوریه ۲۰۰۲ مساله شناسایی اعلام استقلال آبخازیا را مطرح ساخت. در چنین شرایطی ادوارد شوارد نادزه رئیس جمهوری وقت گرجستان تاکید کرد روسیه در عمل آبخازیا و اوسیتیای جنوبی را اشغال کرده است . با وقوع انقلاب مخملی در گرجستان د ر۲۲ نوامبر ۲۰۰۳ و روی کار آمدن میخائیل ساآکاشویلی رئیس جمهوری جدید گرجستان، توجه تفلیس به مناطق تجزیه طلب بیشتر شد. ساآکاشویلی وعده داده است که آبخازیا را به جمع گرجستان برگرداند. وی حتی در اوایل بقدرت رسیدن خود تا تهدید نظامی نیز به پیش رفت . موفقیت رئیس جمهوری گرجستان در منطقه خودمختار آجاریا که منجر به فرار اصلان آباشیدزه رهبر روسیه گرای این منطقه شد ، باعث شد که کادر رهبری جدید گرجستان به حل مناقشه آبخازیا نیز امیدوار باشد و این تصور پیش آید که احتمالاً نسیم انقلاب مخملی در سوخومی و تسخینوالی نیز بوقوع خواهد پیوست . اما شرایط آبخازیا بسیار متفاوت از آجاریاست و آبخازیا بر خلاف آجاریا با روسیه پیوستگی مرزی دارد و دارای ارتش قدرتمندی است که یکبار به سختی گرجستان را شکست داده است .
آبخازیا در سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ شاهد یک بحران داخلی شد ، اما گرجستان در این مقطع نیز نتوانست از این فرصت استفاده کند . این بحران در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خودخوانده در سوم اکتبر ۲۰۰۴ ایجاد شد. در این انتخابات رائول خاجیمبا نخست وزیر آبخازیا و شخص مورد تایید روسیه و همچنین موردتائید ولادیسلاو آردزینبا رئیس جمهوری خودخوانده آبخازیا به همراه سرگئی باغاپش مدیر کل شرکت انرژی دریای سیاه شرکت کرده بودند . کرملین بشدت علاقه داشت که خاجیمبا انتخاب شده و راه دهساله آردزینبا را ادامه دهد . در پی موضع گیری های متناقض دادگاه عالی جمهوری خودخوانده آبخازیا در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری سوم اکتیر ، ولادیسلاو آردزینبا خواهان برگزاری دوباره انتخابات در این منطقه شد . پس از برگزاری انتخابات سوم اکتبر ، ابتدا کمیسیون مرکزی انتخابات این منطقه اعلام کرد که نتایج اولیه حاکی از پیروزی رائول خاجیما نامزد مورد حمایت رئیس جمهوری خودخوانده این منطقه و روسیه است . اما پس از شمارش کل آراء پیروزی سرگئی باغاش که دارای همسر گرجی است ، اعلام شد . در پی اعتراض طرفداران خاجیمبا از جمله رئیس جمهوری این منطقه ، تایید نتایج انتخابات به دادگاه عالی این منطقه ارجاع شد . دادگاه عالی آبخازیا تا ۲۲ اکتبر مهلت داشت در این خصوص تصمیم بگیرد . اما آللا آویدزبا رئیس دادگاه عالی آبخازیا هیجده اکتبر ۲۰۰۴ از سمت خود استعفاء داده و علت آن را فشارهای مختلف به دادگاه عنوان کرد . نهایتاً دادگاه عالی آبخازیا روز ۲۸ اکتبر۲۰۰۴ نتایح انتخابات سوم اکتبر را که گفته می شود در آن سرگئی باغاش مدیر کل سابق شرکت انرژی دریای سیاه ۵۱ درصد آراء را بدست آورده است ، تایید کرد . اما هنوز ساعاتی پس از این تصمیم ، جرجی اکابا قاضی دادگاه عالی آبخازیا تصمیم خود را پس گرفت و از تایید نتایج انتخابات خودداری کرد . وی در توجیه این موضوع تاکید کرد که هواداران رائول خاجیمبا نامزد شکست خورده انتخابات وی را تهدید کرده اند. این موضع گیریهای متناقض دادگاه عالی آبخازیا این بهانه را بدست رئیس جمهوری خودخوانده آبخازیا دادتا با مشورت با کرملین برگزاری مجدد انتخابات را اعلام کند. مقامات خودخوانده آبخازیا نگران آن بودند که با روی کار آمدن باغاپش که به داشتن مواضع معتدل معروف است ، زمینه برای وقوع انقلاب مخملی در این منطقه فراهم شود و طولی نکشد که ساآکاشویلی رئیس جمهوری گرجستان با یک گل رز وارد این منطقه بشود . این موضوع محافل روسیه گرای این منطقه را نیز نگران و آنها را بسوی حمایت از خاجیمبا تنها نامزد انتخابات که با رئیس جمهوری روسیه دیدار کرد ، سوق داده بود . با وجود این تظاهرات دهها هزاری نفری طرفدارن باغاپش روسیه را مجبور ساخت که با باغاپش معامله کند.در نتیجه انتخابات دور دوم (مجدد) در ژانویه ۲۰۰۵ بدون حضور رائول خاجیمبا که به اصرار روسیه کنار کشیده بود، برگزار شد و سرگئی باغاپش بدون رقیب جدی به قدرت رسید و خاجیمبا را بعنوان معاون رئیس جمهوری انتخاب کرد. باغاپش نیز پس از روی کار آمدن بر لزوم استقلال آبخازیا تاکید کرده و برخلاف برخی از تحلیل ها رویکرد همکاری گسترده با مسکو را در پیش گرفت .
میخائیل ساکاشویلی در انتخابات ریاست جمهوری پنجم ژانویه ۲۰۰۸ در شرایطی بار دیگر به عنوان رئیس جمهوری گرجستان انتخاب شد که نتوانسته است به وعده خود برای حل مناقشه آبخازیا عمل کند و این موضوع یکی از دلایل کاهش چهل درصدی آرای وی در مقایسه با انتخابات سال ۲۰۰۳ بود. با اعلام استقلال یکجانبه کوزوو شرایط برای ساکاشویلی جهت حل جدایی طلبی در آبخازیا بسیار دشوار شده است. بطوریکه سوخومی حتی پیشنهاد مهم ساکاشویلی برای داشتن حداکثر اختیارات خودمختاری و در اختیار گرفتن پست معاون رئیس جمهوری گرجستان را رد کرد .

علل جدایی طلبی آبخازیا و مقایسه آن با وضعیت کوزوو :

باید گفت حرکتهای جدایی طلبان آبخازیا و اوستیای جنوبی از عوامل زیادی نظیر عدم رسیدگی دولت مرکزی به وضعیت اقتصادی این مناطق، ذهنیت منفی تاریخی، تحرکات عوامل خارجی نظیر روسیه و وجود مرز تحمیلی که از دوران شوروی و تزارها به ارث رسیده بود، تاثیر پذیرفته اند.
گفته می شود سیاستهای ملی گرایانه زویادگامساخوردیا اولین رئیس جمهوری گرجستان و لغو خودمختاری آبخازیا و اوسیتیای جنوبی توسط وی در تقویت جدایی طلبی آبخازها نقش داشته است . با وجود این چنین سیاستی اکنون اعمال نمی شود. اگر چه ساآکاشویلی بارها از گامساخوردیا به نیکی یاد کرده و حتی جسد وی را از چچن به تفلیس منتقل کرده است، اما وی در عین حال تاکید کرده که به آبخازها بعنوان شهروند درجه دوم نگاه نمی کند. از نظر آبخازها ،گرجی ها در طول زمان تلاش زیادی برای تغییر بافت جمعیتی آبخازیا نمودند .
در تداوم مناقشه آبخازیا بی تردید سیاستهای روسیه نقش دارد و بسیاری معتقدند حل مناقشه آبخازیا به کم و کیف مناسبات گرجستان و روسیه بستگی دارد . گرایشات شدید جمهوری خود خوانده آبخازیا به روسیه نظیر تاکید بر افزایش صلحبانان روسیه در مناطق حایل گرجستان و آبخازیا ، درخواست قیمومیت روسیه بر آبخازیا ، مخالفت های شدید در سال ۲۰۰۱ با تخلیه پایگاه روسی گودائوتا در آبخازیا و سفرهای مکرر مقامات سوخومی به مسکو نشاندهند نفوذ گسترده مسکو در این منطقه است. روسیه بارها با استقبال از برگزاری نشست نمایندگان جمهوریهای خودخوانده منطقه اور آسیا در مسکو و اعزام ناظران به انتخابات نمایشی در آبخازیا و اوسیتیای جنوبی نشان داده است که بصورت آشکار و پنهان با حمایت از این جمهوریهای خودخوانده از آنها بعنوان ابزاری برای فشار به گرجستان استفاده می کند. بنظر می رسد با توجه به تشدید سیاست گرجستان برای عضویت در ناتو و باز کردن پای ناتو به قفقاز ، این موضع کرملین نیز تداوم خواهد یافت.
باید گفت همانطوریکه در بالکان، آلبانی ها از جمله آلبانی های کوزوو دیدگاه منفی به صرب ها دارند در قفقاز نیز آبخازها دیدگاه منفی به گرجی ها دارند و این موضوع متاثر از شرایط تاریخی است. همانطوریکه آلبانی ها معتقدند که قبل از صربها در بالکان بوده اند چنین ادعایی از سوی آبخازها نیز علیه گرجی ها مطرح می شود و آنها تاکید دارند که قبل از گرجی ها در قفقاز ساکن بوده اند. آبخازها نیز بمانند تلاش آلبانی ها در طول تاریخ برای جدایی از صربها، برای جدایی از گرجی ها کوشیده اند. ضمن اینکه همانطوریکه فرهنگ ، دین و نژاد آلبانی ها از صربها متفاوت است، فرهنگ، دین و نژاد آبخازها نیز متفاوت از گرجی هاست. در این میان کثیرالمله بودن و داشتن نقاط فراوان گریز از مرکز از جمله ویژگیهای مشترک بالکان و قفقاز است. هم امریکا و هم روسیه در تعریف خود از مناطق استراتژیک جهان، به بالکان و قفقاز به عنوان مناطق بسیار با اهمیت نگاه می کنند.
در بالکان روس ها به حمایت از اقدامات صربها در قبال آلبانی ها پرداختند، اما در قفقاز ، روس ها از آبخازها در قبال گرجستان حمایت می کنند و این موضوع بخوبی نشان می دهد که اقدامات روسیه بر اساس نوع تعریف از منافع این کشور در قفقاز و بالکان صورت می گیرد. در یک طرف حمایت از تمامیت ارضی کشوری نظیر صربستان و در طرف مقابل حمایت از مخالفان تمامیت ارضی گرجستان به عنوان منافع روسیه تعریف شده است. دقیقاً همین دو گانگی در مورد رفتارهای امریکا در قفقاز و بالکان نیز قابل مشاهده است. امریکا در قفقاز از تمامیت ارضی گرجستان حمایت کرده و حمایت روسیه از آبخازیا را تقبیح کرده و آن را اقدامی علیه تمامیت ارضی گرجستان عنوان می کند، اما در بالکان امریکا بیشترین نقش را برای جدایی کوزوو از صربستان و در نتیجه خدشه دار کردن تمامیت ارضی صربستان ایفاء کرده است .

پیامدهای مناقشه آبخازیا :

مناقشه آبخازیا عملاً باعث خارج شدن بندر مهم سوخومی از دست دولت مرکزی گرجستان شده است، که تاثیر اقتصادی منفی بر ساختار اقتصادی گرجستان دارد. مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی باعث فراهم شدن زنجیره ای از ناامنی ها در منطقه و کاهش علاقمندی شرکتهای خارجی به سرمایه گذاری در گرجستان، که این کشور سخت به آن نیازمند است، شده است. در مساله انتقال انرژی حوزه خزر از گرجستان نیز همواره یک انتقاد مهمی که وارد است، مساله ناامنی گرجستان تحت تاثیر مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی است. از سوی دیگر مناقشه آبخازیا موجب افزایش شدید گروگانگیری، اقدامات جنایتکارانه و قاچاق مواد مخدر و سلاح در منطقه شده است. ضمن اینکه این مناقشه می تواند موجب تحریک استان خودمختار آجاریا و منطقه ارمنی نشین جاواختی در گرجستان برای جدایی طلبی بشود. منطقه توریستی آجاریا در سواحل دریای سیاه در جنوب غربی گرجستان در نزدیکی مرزهای ترکیه واقع شده و از اقتصاد شکوفایی برخوردار است. در آجاریا، قوم مسقطی ترک زبان بوده و با گرجیها تفاوت فرهنگی، زبانی و مذهبی دارند. در عین حال مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی موجب افزایش انتقادات احزاب مخالف از عملکرد دولت تفلیس موثر بوده است. بویژه اینکه وعده حاکمان درمورد حل مناقشه آبخازیا محقق نشده است . ضمن اینکه برخی از راههای مواصلاتی منطقه بخاطر این مناقشات مسدود شده اند .

موضع ایران در مناقشه آبخازیا:
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دگرگونیهای عمیق جغرافیای سیاسی در منطقه قفقاز به وجود آمد. کشورهای این منطقه در مرزهای شمالی ج.ا. ایران قرار گرفته اند و درگیر در مناقشاتی شده اند که به طور جدی امنیت ملی و منافع ایران را تحت تاثیر قرار داده است. جنگ در قره باغ و جنگ در آبخازیا از جمله مهمترین مناقشات در قفقاز پس از استقلال کشورهای این منطقه بوده است که این موضوع مستقیماً با امنیت ملی و منافع ایران مرتبط می باشد. مناقشات قفقاز،‌ ایران را از دسترسی آسان به راههای حمل و نقل و راه آهن قفقاز، دریای سیاه و روسیه محروم ساخته است. ایران با هدف صلح و ثبات منطقه ای و تقویت روابط با کشورهای همجوار، ‌سعی مستمری در رفع بحرانهای منطقه ای در پیرامون خود دارد و بی شک ویژگیهای جغرافیای سیاسی و توانایی اقتصادی و سیاسی ایران، قدرت ایران برای ایجاد ثبات و امنیت در منطقه قفقاز را بیشتر کرده است. ایران در چارچوب دیدگاه امنیتی خود معتقد است که هرگونه تلاش برای نظامی کردن منطقه قفقاز،‌ ایجاد بلوک بندیهای نظامی، ‌زمینه سازی برای دخالت بیگانگان در منطقه قفقاز، ‌نمی تواند امنیت پایدار در این منطقه ایجاد کند. بلکه امنیت منطقه باید توسط کشورهای منطقه برقرار شود و بین المللی شدن بحرانهای قفقاز کمکی به حل آنها نخواهد کرد . از نظر ایران یکی دلایل اصلی لاینحل ماندن مناقشه آبخازیا دخالت قدرتهای بیگانه در این مناقشه است . ایران بر حل مناقشات قفقاز با رعایت اصول بین المللی بویژه اصل تمامیت ارضی کشورها تاکید دارد . در واقع ایران، سیاست منطقه ای خود را در قفقازرا ، بر ایجاد صلح و ثبات و توسعه اقتصادی و «حفظ استقلال و آزادی» این جمهوریها و حمایت از تمایمت ارضی این کشور ها استوار ساخته است. در این راستا نیز در مناقشه آبخازیا ایران از پیشنهاد گرجستان برای اعطای خودمختای به این منطقه در چارچوب گرجستان حمایت می کند . این سیاست ایران در شرایطی است که گرجستان با اتخاذ سیاست تنش زایانه ناتوگرایی عملاً موجب لاینحل ماندن مناقشات آبخازیا و اوسیتیای جنوبی شده است .
در هر حال در خصوص موضع ایران در مناقشات قفقاز از جمله مناقشه آبخازیا باید گفت ایران، به منظور جلوگیری از فرصت طلبی های قدرتهای برون منطقه ای از این مناقشات ،‌ اعتقاد راسخ دارد که تنها راه تضمین صلح و ثبات و امنیت منطقه، ‌همکارهای منطقه ای است.در حال حاضر قفقاز از جمله مناطقی است که فاقد ترتیبات امینتی است . در این راستا از نظر ایران همکاری کشورهای قفقازی و همسایه قفقاز در چارچوب فرمول ۳+۳ شامل جمهوری آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان بعلاوه ایران ، روسیه و ترکیه می تواند به حل مناقشه آبخازیا و سایر مناقشات قفقاز کمک کند . نگاهی به تاریخ قفقاز حداقل در ۵ قرن گذشته نشان می دهد که همواره تحولات این منطقه استراتژیک از سوی ایران، ‌روسیه و ترکیه تحت تاثیر بوده است. اکنون نیز بسیاری معتقدند برقراری امنیت واقعی در منطقه قفقاز بستگی به همسویی مواضع سه کشور قدرتمند در منطقه قفقاز دارد.نکته مثبت این مدل امنیتی رد حضور بیگانگان و نیز مشارکت دادن هر سه قدرت پیرامون منطقه قفقاز در ترتیبات امنیتی می باشد. ایران معتقداست که این مدل با توجه به عدم ایجاد صف بندی میان قدرت منطقه ای پیرامون قفقاز می تواند نقش مؤثری در ایجاد امنیت منطقه قفقاز و حل مناقشات این منطقه از جمله مناقشه آبخازیا داشته باشد.

تاثیرات استقلال کوزوو بر وضعیت حقوقی آبخازیا :

اقدام کوزوو – البته با پشت گرمی و حمایت قاطع آمریکا و برخی کشورهای بزرگ اروپایی – مبنی بر اعلام استقلال خود در تاریخ ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ ( ۲۸ بهمن ماه ۱۳۸۶ ) رخداد مهم و قابل تاملی بود که از جوانب و زوایای مختلفی نیازمند تحلیل و بررسی است و پیامد های آن می تواند فراتر از محیط پیرامونی خود ( بالکان و شرق اروپا ) را نیز در بر گیرد. بدون شک یکی از حوزه های جغرافیایی تاثیر گذاری این رویداد، گذشته از خود اروپا ، مناطقی از جهان است که با بحرانها و مناقشات جدایی طلبانه دست به گریبان هستند.در این میان، منطقه قفقاز نمونه و مثال روشنی از چنین مناطقی است که سالهاست با تنش ها و کشمکش های دامنه داری روبرو است و برخی از قومیت های این منطقه در پی استقلال و یا جدایی طلبی هستند. آنچه در کوزوو اتفاق افتاد فارغ از اینکه تا چه اندازه قابل شبیه سازی در قفقاز است و آیا عینا می تواند در این منطقه تکرار شود یا نه؟ قطعا در این منطقه نیز می تواند تاثیراتی بر جای گذارد. چه اینکه قفقاز جنوبی در حال حاضر با جدایی طلبی در قره باغ جمهوری آذربایجان و آبخازیا و اوسیتای جنوبی گرجستان مواجه است. ضمن اینکه مسایل قومیتی حل نشده و منجمد دیگری نیز در این منطقه وجود دارد که از جمله آن نارضایتی ارامنه در جاواختی گرجستان و تالشان در جمهوری آذربایجان می باشد.
آندسته از قومیت هایی که بدنبال جدایی و یا استقلال در منطقه قفقاز هستند، نظیر ارامنه قره باغ، آبخازهای گرجستان، مردم اوستیای جنوبی و ….، بطور طبیعی از اعلام استقلال مردم کوزوو خرسند شده و این رویداد سیاسی را به عنوان نمونه ای که موید خواست و اراده سیاسی آنهاست تلقی کردند. آنها حتی پیش از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو خود را برای بهره برداری از این موضوع آماده ساخته بودند. جای تردیدی نیست که اعلام استقلال کوزوو انگیزه و تلاش قومیت های جدایی طلب قفقاز را تقویت کرده و بهانه آنان را در پیگیری مطالبات سیاسی خود تشدید نموده است. روی دیگر این سکه، بالا رفتن انتظار این قومیت ها ها از سازمانها و مجامع بین المللی و همچنین قدرت های جهانی در جهت کمک به آنان برای رسیدن به خواسته های خود است. به عنوان مثال می توان به تحرک و تقاضای آبخازها اشاره کرد که بدنبال اعلام استقلال کوزوو از مجامع جهانی و قدرت های بزرگ درخواست کرده اند تا همانند کوزوو به تحقق استقلال آنها نیز کمک و مساعدت نمایند.
در این راستا “ادوارد کوکویته” و “سرگی باگاپش” روسای جمهوری های خودخوانده اوستیای جنوبی و آبخازیا طی کنفرانسی مطبوعاتی در مسکو اعلام کردند که اوستیای جنوبی و آبخازیا در آینده نزدیک از مقامات روسیه، کشورهای مشترک المنافع و سازمان ملل متحد درخواست خواهند کرد که استقلال آنها را برسمیت بشناسند.به گفته سرگی باگاپش رییس جمهوری خودخوانده آبخازیا برنامه مسالمت آمیزی جهت پیشرفت در راه کسب استقلال وجود دارد. وی گفت: ما در آینده نزدیک از مقامات روسیه، کشورهای مشترک المنافع، سازمان ملل متحد و دیگر سازمان های بین المللی درخواست خواهیم نمود که استقلال ما را برسمیت بشناسند. باگاپش افزود که هر دو (باصطلاح) کشور انتظار دارند که موانع بیشمار در این راه رفع شوند. وی گفت: جالب توجه است که گرجستان قاطعانه مخالف استقلال کوزوو است. هرچند آمریکایی ها به زودی به گرجستان ( برای برسمیت شناختن کوزوو) فشار خواهد آورد.
رهبران این دو منطقه همچنین اعلام کردند: اقدام آنان برای پیگیری مساله استقلال در پی اعلام استقلال کوزوو شتاب بیشتری گرفته است.
پارلمان جمهوری خود خوانده آبخازیا نیز ۷ ماه مارس ۲۰۰۸ در نشست فوق العاده خود با صدور تقاضایی که به امضای نمایندگان رسیده بود از سازمان ملل، روسیه و سایر مجامع بین المللی درخواست کرد تا اعلام استقلال این منطقه را به رسمیت بشناسند.(۵)
این تحولات بخوبی تاثیر گذاری آشکار اعلام استقلال یکجانبه کوزوو بر مناقشه آبخازیا را نشان می دهد و انتظارات افکار عمومی را در این روند ساماندهی می کند. رهبران مناطق جدایی طلب با سوء استفاده از اصل ” حق تعیین سرنوشت ملتهاست ” و با اشاره به مدل کوزوو خواهان شناسایی اعلام استقلال شان هستند. این در شرایطی است که این اصل حقوق بین الملل شامل مستعمرات می شود .
ارزیابی برخورد امریکا و روسیه با مساله استقلال کوزوو و درخواست آبخازیا برای استقلال نشان می دهد که قدرت هایی نظیر آمریکا و روسیه در جایی که تامین منافع سیاسی شان در گرو حمایت از اعلام استقلال ملتی باشد، بدان اهتمام می ورزند ولی اگر در گوشه ای دیگر از جهان، استقلال خواهی ملتی بر ضد منافع منطقه ای یا بین المللی آنان باشد برعکس عمل کرده و به مقابله با آن بر می خیزند. حمایت قاطع آمریکا از استقلال کوزوو در بالکان جای خود را به مخالفت با جدایی طلبی قومیتی بنام آبخازها در قفقاز می دهد و این کشور بر عکس آن رفتاری که در بالکان از خود نشان می دهد، در قفقاز عمل می کند. در جبهه مقابل نیز این رفتار متناقض سیاسی به شکل دیگری خود را بروز می دهد. روسها علی رغم مخالفت شدید با استقلال کوزوو، به شیوه های مختلفی ولو در پرده و غیر آشکار از جدایی طلبی آبخازها و یا اوست ها در قفقاز حمایت می کنند. روسیه سالهاست که به عوان منجی اقتصادی آبخازیا عمل می کند و حمایت روسیه از آبخازیا پس از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو خود را هر چه بیشتر نشان داد. (۶)
بطوریکه وزارت امور خارجه روسیه طی بیانیه ای اعلام کرد که ارائه کمکهای بیشتر و عملی به مردم جمهوری های به رسمیت شناخته نشده اوستیای جنوبی و آبخازیا را آغاز می کند، در بیانیه وزارت امورخارجه روسیه آمده است :”ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه به دولت دستور داده است روابط روسیه را با آبخازی و اوستیای جنوبی ساماندهی کند. این دستور در راستای اجرای سیاست اعلام شده مقامهای روسیه برای حمایت از مردم دو (باصطلاح)جمهوری بر اساس قوانین بین المللی است”. در بخشی دیگر از این بیانیه آمده است که رئیس جمهوری دولت را موظف کرده که با این هدف با ارگانها و سازمانهای جمهوری های آبخازی و اوستیای جنوبی، از جمله در زمینه همکاری های تجاری- اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و نیز اطلاع رسانی، فرهنگ و تحصیلات همکاری نماید.(۷)
“دیوید باکرادزه” وزیر امور خارجه گرجستان نیز اقدامات روسیه برای ارائه کمک به این دو منطقه را تقبیح کرد و آن را تلاشی در راستای مشروعیت بخشیدن به ضمیمه کردن آن به خاک روسیه قلمداد کرد و گفت کشورش از تمام ابزارهای دیپلماتیک برای ممانعت از این کار استفاده خواهد کرد.در واکنش به این تصمیم روسیه،”یاپ دی هوپ شفر” دبیرکل ناتو از روسیه خواسته است دست از این اقدامات و کمک به اوستیای حنوبی و آبخازیا بردارد. اتحادیه اروپا نیز از تصمیم روسیه برای تقویت روابطش با دو منطقه جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی ابراز نگرانی کرد و از طرف های مربوط به این موضوع خواست که از تشدید تنش ها در روابط میان مسکو – تفلیس خودداری کنند. اسلوونی که ریاست فعلی اتحادیه اروپا را بر عهده دارد، در بیانیه ای اعلام کرد: این اتحادیه به شدت از تحولات اخیر در دو منطقه جدایی طلب گرجستان (آبخازیا و اوسییای جنوبی) به ویژه تصمیم مسکو برای تقویت روابط با این دو منطقه ابراز نگرانی می کند. در این بیانیه آمده است: اتحادیه اروپا بار دیگر بر تعهد قاطعش به حفظ تمامیت ارضی و همگرایی منطقه ای گرجستان تأکید می کند. در این بیانیه همچنین آمده است: اتحادیه اروپا از روسیه می خواهد که تصمیمش را برای تقویت روابط با این دو منطقه جدایی طلب اجرا نکند.
اما این واکنش ها هیچ خللی در تصمیم روسیه برای افزایش مناسبات با آبخازیا و اوسیتیای جنوبی ایجاد نکرد. بطوریکه “سرگی باگاپش” رئیس جمهوری خودخوانده آبخازیا طی سفری رسمی به روسیه با مقامات این کشور از جمله سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه روسیه دیدار کرد . بدنبال این دیدار وزارت خارجه روسیه خاطر نشان داشت که باگاپش از مقامات روسیه برای حمایت از مردم آبخازیا، اعمال کمک های اقتصادی و نوعدوستانه مسکو وبه سوخومی تشکر نمود. برخی از رسانه های روسیه اعلام کردند رئیس جمهوری خودخوانده آبخازیا جهت بررسی دورنمای تحقق دستورات “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور سابق روسیه برای اعمال کمک به مردم آبخازیا به سفر کرده است. (۸)
در واقع نگاهی به تاریخچه مناقشه آبخازیا و روند مذاکرات گرجستان و سوخومی نشان می دهد که تا قبل از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو ، مقامات آبخازیا هیچ الگویی برای درخواست استقلال نداشتند و از اینرو نیز به خاطر ضعف در مذاکرات ، به سختی در پای میز مذاکرات حاضر می شدند . اما با استقلال کوزوو اکنون همه توجه مقامات آّبخازیا به تبعیت از این الگو برای رسیدن به استقلال متمرکز شده است. بویژه اینکه روسیه نیز گسترش مناسبات خود با آبخازیا را علنی کرده است . البته بعید بنظر می رسد که به خاطر مساله چچن و تعدد قومیت هایی که در فدراسیون روسیه وجود دارد، مسکو از اعلام استقلال آبخازیا حمایت کند. مگر اینکه تنش در روابط روسیه و غرب بسیار شدت یابد. با وجود این آبخازیا امیدوار است که حداقل شناسایی دوفاکتو برخی از کشورها را با استفاده مدل کوزوو بدست آورد. در اولین قدم نیز جمهوری خودخوانده آبخازیا در تسخینوالی مرکز اوسیتیای جنوبی و جمهوری خودخوانده اوسیتیای جنوبی نیز در سوخومی مرکز آبخازیا سفارت تاسیس کرده اند .
بهمان اندازه که مساله آبخازیا از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو تاثیر پذیرفته است ، مساله قره باغ جمهوری آذربایجان نیز از این موضوع تاثیر پذیرفته است . اگر چه مساله کوزوو از جهات زیادی بامساله قره باغ تفاوت دارد , اما مقامات ارمنستان و جمهوری خودخوانده قره باغ بشدت خواهات تعمیم مدل کوزوو به قره باغ هستند . مهمترین تفاوت مساله کوزوو با قره باغ آن است که مسلمانان در کوزوو مورد ظلم تاریخی صربها قرار گرفتند , اما در مساله قره باغ نه تنها ارامنه قره باغ چنین ظلمی را ندیدند بلکه آغاز گر جنگ علیه جمهوری آذربایجان نیز بودند. با وجود این عملکرد غرب نشان داده است که آنها در عمل از استقلال قره باغ نیز بمانند مورد کوزوو حمایت می کنند و اساسا تلاش غرب برای عادی سازی مناسبات ارمنستان و ج آذربایجان بدون حل مناقشه قره باغ و ارایه مدلهایی نظیر مدل آند برای قره باغ ، اختصاص کمک مالی از سوی امریکا به قره باغ نشاندهنده این موضوع است. بر این اساس نیز باکو ساهاکیان، رئیس سابق دستگاه امنیتی قره باغ که در انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری خودخوانده قره باغ گفته می شود با کسب ۸۵ درصد آرا به پیروزی رسیده است دراولین سخنرانی خودبعد از این سمت , این منطقه را با کوزوو که مبارزات جدایی طلبانه اش از سوی کشورهای غربی حمایت می شود، مقایسه کرد . قبل از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو نیز برخی از مقامات و دولتمردان ارمنستان، جسته و گریخته از امکان الگو برداری از نمونه کوزوو برای حل مناقشه قره باغ صحبت به میان آوردند. پیداست آنچه در کوزوو اتفاق افتاده و می افتد، جدای از ملت های دارای سرنوشت مشابه ، برای برخی از دولت هایی نیز که مشکلات و مناقشات ارضی با همسایگان خود دارند نیز قابل بهره برداری است. بر این اساس نیز جمهوری آذربایجان که خود درگیر با مناقشه پرهزینه جدایی طلبی قره باغ و از دست دادن حدود ۱۷ درصد از خاک خود روبروست، قطعا نگران تبعات و پیامدهای احتمالی اعلام استقلال کوزوو در منطقه قفقاز است.
در این راستا نیز سخنگوی وزارت امور خارجه آذربایجان اعلام کرده است که دولت متبوع وی اعلام استقلال یکجانبه کوزوو را اقدامی غیر قانونی می داند. خزر ابراهیم گفت : به اعتقاد وی این اقدام کوزوو برخلاف اصول حقوق بین الملل است. (۹) جالب اینکه در جریان نشست های مقدماتی کارشناسی سازمان کنفرانس اسلامی در داکار مرکز سنگال و هنگام بحث و رایزنی کشور های عضو برای تهیه بیانیه نهایی اجلاس سران که روز های پنجشنبه و جمعه- ۲۳ و ۲۴ اسفند ماه برگزار شد، باکو با پیشنهاد نماینده ترکیه جهت درج بندی در بیانیه نهایی اجلاس مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال کوزوو از طرف سازمان کنفرانس اسلامی مخالفت کرد و در تلاش بر آمد تا با جلب نظر مخالف سایر اعضاء از تحقق این امر جلوگیری نماید. (۱۰)
این موضوع از یک طرف نشان دهنده نگرانی باکو از تاثیر گذاری استقلال کوزوو بر مسئله قره باغ است و از سوی دیگر حکایت از شکل گیری اتفاق بی سابقه ایی در روابط ترکیه و جمهوری آذربایجان دارد. این دو کشور معمولا در خصوص تحولات و مناقشات منطقه ای و بین المللی همیشه اتفاق نظر داشته و همدیگر را بعنوان متحد استراتژیک مورد خطاب قرار می دهند . ولی شاید برای اولین بار مشاهده شد که نمایندگان این دو کشور در جریان یک اجلاس مهم آنهم مربوط به سازمان کنفرانس اسلامی رودر روی هم قرار گرفتند. چنانچه گرجستان بعد از انقلاب رنگین برغم تبعیت بی چون و چرای از امریکا، حاضر نیست به درخواست امریکا برای شناسایی اعلام استقلال یکجانبه کوزوو پاسخ مثبت دهد .
بدین ترتیب بنظر می رسد اعلام استقلال یکجانبه کوزوو تاثیر غیر قابل انکاری بر مناقشات و جدایی طلبی در قفقاز گذاشته است. در این روند علاوه بر تمایلات این مناطق ، تحریکات روسیه نیز نقش دارد. روسیه از سالها پیش با ایجاد همگرایی میان جمهوریهای خودخوانده منطقه اورآسیا هدف بهره برداری از این مناقشات را دارد.چنانچه تاسیس پیمان ناتو- ۲ با حمایت روسیه انجام شده است. عنوان تعجب برانگیز ناتو ـ ۲ عنوانی است که جدایی طلبان منطقه قفقاز و اور آسیا یعنی ناگورنوقره باغ ، آبخازیا ، ترانس دنیستر و اوسیتیای جنوبی بر اتحاد چهارجانبه شان گذاشته اند . ناتو ـ ۲ در واقع ترکیبی از حروف اول ناگورنوقره باغ ، آبخازیا ، ترانس دنیستر و اوسیتیای جنوبی است و در این راستا از سبک نامگذاری پیمان گوام استفاده شده است و ظاهراً برای اینکه با پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) اشتباه درنیاید ، عدد دو را نیز به آن اضافه کرده اند .
ایده اتحاد مناطق تجزیه طلب قفقاز و اورآسیا حدود ده سال پس از فروپاشی شوروی مطرح شد. در واقع شناسایی نشدن استقلال این مناطق و نیز تمایل آنها برای بسیج امکانات خود و تبادل تجربیات باعث شدکه این ایده از سال ۲۰۰۰ مورد توجه قرار گیرد . البته از آنجا که نشستهای این چهار منطقه چندین بار در مسکو برگزار شد ، این نظر تقویت شد که در پشت پیمان ناتو ـ ۲ مسکو قرار گرفته است . طی سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ نشست وزرای خارجه خودخوانده این مناطق چندین بار در سوخومی مرکز آبخازیا و تسخینوالی مرکز اوسیتیای جنوبی و مسکو برگزارشد و حتی مساله برگزاری رزمایش مشترک نظامی چهارجانبه نیز مورد توجه قرار گرفت و نهایتاً پس از برگزاری چندین دیدار در مسکو ،ادوارد کوکویتی رئیس جمهوری خودخوانده اوسیتیای جنوبی در مصاحبه مطبوعاتی در مسکو اعلام کردکه اوستیای جنوبی، آبخازیا، قره باغ کوهستانی و پریدنیستر پیرامون کمک به یکدیگر به توافق رسیده ا ند.(۱۱)
پیمان ناتو -۲ در واقع هدف تقویت موضع تجزیه طلبان در منطقه را دنبال می کند و جالب اینکه با اعلام استقلال یکجانبه کوزو ، الگوگیری از این موضوع مورد توجه اعضای این پیمان قرار گرفته است. بطوریکه مقامات هر چهار منطقه صریحاً بر تبعیت از مدل کوززو تاکید کرده اند . مجموع این تحولات دورنمای حل مناقشات قفقاز جنوبی از جمله آبخازیا را تاریک می سازد . این موضوع نشان می دهد که اعلام استقلال یکجانبه کوزوو تا چه میزان امیدهای موجود برای حل معضل جدایی طلبی در آبخازیا را از بین برده است. بویژه اینکه روسیه که تا دیروز برای فشار به جمهوری آذربایجان و گرجستان از مساله قره باغ و آبخازیا به طور پنهانی استفاده می کرد اکنون به تلافی اقدام غرب در حمایت از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو ، آشکارا با این مناطق مناسبات خود را افزایش داده است. نکته مهم اینکه اگر در بالکان امکان مانور برای روسیه کم بود اما در قفقاز روسها از قدرت زیادی برای جولاندهی برخوردار هستند .
ناظران سیاسی معتقدند اگر بخش ترک نشین قبرس را اولین ایستگاه تاثیر پذیر از اعلام استقلال یکجانبه کوزوو در نظر بگیریم. بی شک قفقاز دومین ایستگاه خواهد بود. اگر در آینده اعلام استقلال جمهوری خودخوانده قبرس شمالی که توسط ترکیه برسمیت شناخته شده است، با الگو گیری از مدل کوزوو از سوی برخی از کشورها مورد شناسایی قرار گیرد ، دیر یا زود این روند به قفقاز و بسیاری از مناطق درگیر با جدایی طلبی تسری خواهد یافت و این موضوع خود سرآغاز تنش های جدید در عرصه بین المللی خواهد بود .

استقلال کوزوو و الزام های ایران :

به نظر می‌رسد با فشار امریکا در عمل بالکان ناگزیر به پذیرش عضوی جدید شده است؛ عضوی که تولد خود را با قدم نهادن بر مختصر ویرانه‌های باقیمانده از حیثیت ملی صربستان رقم زده و کشوری وابسته به آمریکا با اکثریت مسلمان در قلب بالکان را ایجاد کرده است؛ کشوری که ملت آن در نخستین ساعات شادی پس از استقلال، پرچم آمریکا را به عنوان اصلی‌ترین حامی و متحد استراتژیک خود با افتخار به دوربین‌های رسانه‌ها نمایش ‌دادند.
در خصوص استقلال کوزوو و موضع کشورهای دیگر از جمله جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با آن توجه به این نکته ضروری است که نباید از یاد برد هر چند تولد کشوری با اکثریت مسلمان در یکی از نقاط استراتژیک جهان، می‌تواند منافعی را برای تهران در طولانی مدت در بر داشته باشد اما در حال حاضرآتش رویکردهای نژادی دراستقلال‌طلبان کوزوو به مراتب تندتر از تمایلات دینی است و آلبانیایی تبارهای کوزوو به رهبری هاشم تاچی در طولانی مدت ایده اتصال به آلبانی و ایجاد آلبانی بزرگ را در سر می‌پرورانند
جرج بوش فوریه ۲۰۰۸ در سفری که به آلبانی داشت به نکته ظریفی اشاره کرد و گفت :” برخلاف تبلیغات مخالفین واشنگتن، ما با حمایت از استقلال کوزوو از مسلمانان در مقابل مسیحیان ارتدوکس دفاع کرده ایم. ” این مساله هرگز نباید جوامع اسلامی را گمراه کند چرا که تجربه استقلال بوسنی هنوز از یادها نرفته است که هم اکنون به جای همکاری با جوامع مسلمان به حیاط خلوت واشنگتن تبدیل شده است. از سال ۱۹۹۹ که کوزوو تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار گرفته است و در واقع واشنگتن در آنجا حکومت می کند تنها دستاوردی که کسب کرده است گسترش قاچاق انسان و بردگان جنسی ارزان قیمت به کشورهای پیشرفته اروپایی و امریکا بوده است.
شکی نیست که تا زمانیکه کوزوو نتوانسته است به عضویت سازمان ملل در بیاید و جدایی کوزوو از صربستان خارج از راهکارهای مصرح در حقوق بین الملل بوده است ، اکثریت کشورها از شناسایی اعلام استقلال آن خودداری خواهند کرد و تحولات ماههای اخیر نیز این موضوع را نشان می دهد. خدشه وارد شدن بر این اصل که “جدایی قسمتی از یک سرزمین تنها با آرای اکثریت مردم ساکنان آن سرزمین می تواند صورت بگیرد،” می تواند تبعاتی زیان آوری علیه کشورهای خارومیانه ایجاد بکند. البته شکی نیست که ایران بمانند گذشته از حقوق مردم مسلمان کوزوو در مقابل برخوردهای تبعیض آمیز صربها حمایت می کند، اما این حمایت ها نیز با رعایت اصول حقوق بین الملل می باشد.
نکته جالب توجه اینکه برغم اینکه در روزهای اول اعلام استقلال کوزوو فهرست کشورهای غربی که آماده برسمیت شناختن استقلال کوزوو هستند، به تدریج افزایش یافت . اما بسیاری از جمله کشورهای عربی و اسلامی، علیرغم این که واشنگتن آنان را به بروز همبستگی با مسلمانان کوزوو سوق می دهد، در این تردید داشتند و دارند. درحال حاضر سوال اساسی این است که آیا کوزوو الگویی برای سایر مناطق خواهد شد یا خیر؟ واقعیت این است که تسری الگوی کوزوو می تواند برای کشورهای اسلامی از جمله ایران نیز مشکلاتی ایجاد کند . دقیقاً همین نیز دلیل عدم قطعیت بسیاری از جمله کشورهای اسلامی برای برسمیت شناختن استقلال کوزوو است. عامل همبستگی اسلامی که آمریکا روی آن حساب می کرد، فعلاً کارآیی نداشته است. در بین کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی که در همان روزهای اول استقلال کوزوو ، آن را برسمیت شناختند ، ترکیه، افغانستان و سنگال دیده می شوند. سه کشور از ۵۷ کشور عضو این سازمان. باقی منتظر هستند و این در درجه اول بخاطر تهدید بالقوه شکاف در داخل این کشورها از طریق الگو قرار گرفتن مدل کوزوو است. بعنوان نمونه مراکش با مشکل صحرای غربی ، جمهوری آذربایجان با مشکل قره باغ ، پاکستان با مشکل مناطق پشتو نشین و کشمیر ، سودان با مشکل دارفور، سوریه و عراق با مشکل کردها و …. مواجه اند و هر کدام از این مناطق نیز بدنبال بهره برداری از مدل کوزوو هستند .
در چنین شرایطی شناسایی استقلال کوزوو از سوی ایران در حالیکه استقلال کوزوو بدون تائید سازمان ملل و شورای امنیت بوده ، در واقع تائید روند سیاسی استقلال کوزوو خواهد بود . چه اینکه تصمیم درباره استقلال کوزوو بدون تائید سازمان ملل متحد و تنها بخاطر حمایت و منافع آمریکا و برخی کشورهای اروپایی روندی سیاسی بوده و بر حقوق بین الملل منطبق نمی باشد . حساسیت این موضوع در آن است که کشورهای غربی بویژه امریکا که از انسجام اسلامی و اتحاد ملی در ایران ناراضی و نگران هستند،آشکارا اعلام کردند که بدنبال تحریکات قومی درایران هستند. آنها تلاش می کنند که از مدلهایی شبیه مدل کوزوو برای این اهداف شوم خود استفاده کنند. از اینرو نیز کارشناسان با شناسایی استقلال کوزوو از سوی ایران مخالف هستند .

منابع :

۱. پس لرزه هاى فروپاشى یوگسلاوى ،نگاهى به پیامدهاى استقلال کوزوو ، روزنامه جوان ، یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۷
۲. ۵ نکته درباره استقلال کوزوو ، روزنامه تهران امروز ، سه شنبه ۳۰ بهمن ۱۳۸۶
۳. تبعات استقلال کوزوو، اردشیر زارعی قنواتی، روزنامه اعتماد، ۲۳/۵/۸۶
۴. احمد کاظمی ، امنیت در قفقاز جنوبی ، انتشارات موسسه تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران ، صفحات ۴۴۷-۴۴۶
۵. پایگاه اینترنتی خبرگزاری ایتارتاس ۷ مارس ۲۰۰۸
۶. موسسه مطالعات روسیه ، آسیای مرکزی و قفقاز، استقلال کوزوو ، سیدرضا میرمحمدی کارشناس مسائل آسیای مرکزی و قفقاز، سه شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۶
۷. تصمیم روسیه برای گسترش روابط با آبخازیا و اوسیتیا ، خبرگزاری مهر ۲۹/۱/۸۷
۸. موسسه مطالعات روسیه ، آسیای مرکزی و.قفقاز ، لاوروف و رئیس جمهور آبخازیا دیدار کردند چهارشنبه ۱خرداد ۱۳۸۷
۹. خبرگزاری ترند ، دولت آذربایجان اعلام استقلال کوزوو را غیر قانونی می داند ، ۱۸ فوریه ۲۰۰۸
۱۰. پایگاه اینترنتی خبرگزاری apa جمهوری آذربایجان، ۱۱ مارس ۲۰۰۸
۱۱. نشریه نووایه ورمیا، اوستیای جنوبی، آبخازیا، قره باغ و پریدنیستر به یکدیگر کمک خواهند کرد، ۸ – مرداد – ۱۳۸۳

برای مطالعه بیشتر در مورد کوزوو به منابع ذیل مراجعه شود :

کتب :
۱. Kozovo PEACE Kosovo is the southern province of Yugoslavia
www.ondix.com/pdf/docs/sample_teacher_thesis_report_1071118202.pdf
۲.Winning Ugly: NATO’s War to Save Kosovo.
Winter, 2002 by Tom Fedyszyn
http://findarticles.com/p/articles/mi_m0JIW/is_1_55/ai_87146689
۳. A History of Kosovo By Miranda Vikers. Columbia
http://findarticles.com/p/articles/mi_hb1367/is_199807/ai_n5584074
۴. Kosovo By Gvosdev, Nikolas K. Journal of Church & State; Winter2001
http://connection.ebscohost.com/content/article/1021036218.html;jsessionid=BE8FAAEE54550B11196A4FDAB31BDFB8.ehctc1
۵. War Over Kosovo By Swain, Richard M.Vandervort, Bruce , Journal of Military History; Apr2002
http://connection.ebscohost.com/content/article/1021036218.html;jsessionid=BE8FAAEE54550B11196A4FDAB31BDFB8.ehctc1
مقالات :

۱. کوزوو، نقطه تقابل روسیه و آمریکا در بالکان ، داریوش صفر نژاد، سایت اینترنتی ایراس ، www.iras.ir
۲. استقلال کوزوو،‌ آیا درگیری دیگر در بالکان؟
http://www.aftab.ir/news/2008/feb/18/c1c1203347117_politics_world_kosovo.php
۳. کوزوو: آیا همبستگی اسلامی دیده خواهد شد؟
http://pe.rian.ru/articles/analitic/20080222/99908160.html
۴. کوزوو به کدام سو?
http://www.aftab.ir/articles/politics/world/c1c1117293330p1.php