در منطقه قفقاز که چهارراه اتصال اروپا به آسیا و خاورمیانه است، یکی از طولانی ترین بحران ها همچنان به حیات خود ادامه می دهد. با اینکه منازعه قدیمی قره باغ کوهستانی که در ادبیات فارسی بنام قره باغ علیا از آن یاد می گردد، ریشه در سبوعیت و ایجاد نابرابری توسط روسها در پس از اشغال این سرزمین در میانه جنگ های دوره دوم ایران و روسیه منتهی به ۱۸۲۸ و قرارداد ترکمانچای دارد، اما تا آن زمانی که نشانه های فروریزی کمونیسم در دهه هشتاد میلادی پیدا نشده بود، مردمان این منطقه کم و بیش بصورت عادی با یکدیگر زندگی می کردند. در دوران اتحاد شوروی در چارچوب حل قطعی و یکباره مشکل قومیت ها بوسیله مبدع آن یعنی استالین! در جنوب قفقاز نیز قره باغ ۴۸۰۰ کیلومتر مربعی با ۱۴۰ هزار جمعیت بصورت یک جمهوری خود مختار در داخل جمهوری شوروی آذربایجان دیده شد و بتدریج جمعیت مسلمان این منطقه با ارامنه جایگزین شدند، هرچند که همچنان تعداد ارمنی هایی که در نقاط دیگر جمهوری آذربایجان مانند باکو و سومقایت زندگی می نمودند از قره باغ بیشتر بود.
از ابتدای ۱۹۸۸ به تدریج اختلاف مابین ارامنه و آذری ها در جنوب قفقاز هویدا شده و تعرض به ارامنه در شهرهای آذربایجان با مقابله به مثل ارامنه در قره باغ همراه گردید. ذهنیت کهن ارامنه در بی خانمانی، قتل عام بوسیله عثمانی در ۱۹۱۵، آثار مخرب زلزله بزرگ ارمنستان در ۱۹۸۸ بر ذهن و روان ارامنه، آرزوی دست یابی به ارمنستان بزرگ، شکل گیری یک شبکه قوی از مهاجران ارمنی در کشورهای دیگر (دیاسپورا) و قدرت یافتن این گروه در کشورهای غربی و روسیه و نهایتا بروز وجوه رادیکالیستی و چپ روانه در میان نخبگان ارمنی و تشکیل احزاب افراطی مانند داشناکسیون همه و همه باعث شکل گیری یک نیروی عظیم روانی-اجتماعی برای اشغال قره باغ-بقول آذری ها- و آزاد سازی قره باغ-بقول ارمنیها- در فاصله مابین ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ گردید. نیروهای ارمنی علاوه بر دراختیار گرفتن قره باغ در برابر خود چون مقاومتی را ندیدند به دیگر مناطق جنوب جمهوری آذربایجان سرازیر شده و اغدام، زنگلان، قبادلی، جبرئیل، کلبجر و فضولی را تصرف کرده و در نهایت آنگاه که به رود ارس رسیده و در برابر خود تعداد معدودی از نیروهای ایرانی را دیدند، فهمیدند که پیشروی بیشتر ناممکن بوده و در مجموع به اشغال یک پنجم خاک جمهوری آذربایجان بسنده نمودند. در کل جنگ، در باکو دعوای قدرت مابین نیروهای بجامانده از دوران کمونیسم بسرکردگی ایاز مطلب اوف و نیروهای مخالف آنان بسرکردگی ابوالفضل ایلچی بی جریان داشت و در جریان فتح مرکز قره باغ یعنی خان کندی و یا استپاناکرت، این ایلچی بی بود که به جوانان آذری در خط اول جبهه دستور داد که به باکو بازگردند، چون او فکر می کرد که جبهه حقیقی در باکو است و او توانست با محاصره پارلمان، قدرت را از آن خود نماید.
نتیجه جنگ ۳۵هزار نفر کشته و هشتصد هزار نفر بی خانمان و آواره در آذربایجان و پانصد هزار نفر مهاجر از جمهوری ارمنستان گردید.
بالاخره در ۱۲ مه ۱۹۹۴ (۲۲اردیبهشت۱۳۷۳) آتش بس برقرار شد. در حالیکه یک پنجم خاک آذربایجان در اشغال نیروهای ارمنی است، اکنون مدت هفت سال از آتش بس مابین نیروهای آذری و ارمنی می گذرد. در هر دو طرف خط کنترل هزاران نیرو در حال آموزش و مانور در برابر نیروهای طرف دیگر هستند. هرچند که ارمنستان معتقد است که در این منازعه آذربایجان در برابر حکومت جمهوری ناگورنو قره باغ قراردارد، اما بخوبی مشخص است که جنگ و مذاکره در بین باکو و ایروان بوده و هست و هیچ کشوری حتی ارمنستان حاضر به شناسایی جمهوری ناگورنو قره باغ نبوده است.
۲-مذاکرات
مذاکرات متعددی مابین مسئولان آذربایجان و ارمنستان در سالهای پس از ۱۹۹۴ انجام شده است. ۱۶ بار تا کنون دو رئیس جمهور با یکدیگر مذاکره مستقیم داشته اند. مهمترین میانجی مابین دو کشور در طول سالهای منازعه، گروه موسوم به مینسک است. این گروه برخاسته از ابتکار سازمان همکاری و امنیت اروپا[۱] است که دارای سه عضو اصلی بنام ریاست اشتراکی[۲] شامل نمایندگان روسیه، فرانسه و آمریکاست. شورای امنیت ملل متحد پس از صدور چهار قطعنامه در سالهای نخستین مناقشه باشناسایی گروه مینسک بعنوان میانجی، ادامه کار حل مناقشه را به این گروه سپرد. بغیر از آن تاکنون ایران در فاصله سالهای ۹۳ تا ۹۵، فرانسه در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ و آمریکا در سال ۲۰۰۱ ابتکاراتی برای صلح در این منطقه داشته اند. دو رئیس جمهور در ۱۹۹۴ در بوداپست پایتخت مجارستان با یکدیگر ملاقات نمودند. سپس در ۱۹۹۶ در لیسبون با میانجیگری گروه مینسک، مذاکرات به شناسایی تمامیت ارضی دو کشور، بالاترین حد خودمختاری برای منطقه قره باغ در داخل آذربایجان و تضمین امنیت برای قره باغ و مردم ارمنی نشین آن خاتمه یافت، اما این موارد در عمل محقق نگردید. در ۱۹۹۷ مذاکرات دیگری با نظارت گروه مینسک برای عقب نشینی تمام نیروها، بازگشت پناهندگان و موضوع وضعیت سیاسی و حقوقی قره باغ انجام گردید که آنهم به نتیجه نرسید. در نوامبر ۱۹۹۹ در حاشیه اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری و امنیت اروپا در استانبول دو رهبر با یکدیگر ملاقات نمودند. در آخرین دور مذاکرات در کی وست[۳] در ایالت فلوریدای آمریکا در فاصله روزهای ۳ تا ۷ آوریل سال ۲۰۰۱ (۱۴ تا ۱۸ فروردین ۱۳۸۰)، رابرت کوچاریان رئیس جمهور ارمنستان و حیدر علیف رئیس جمهور آذربایجان مذاکرات رو در رو تحت نظارت سه نماینده کشورهای یاد شده را داشتند. در قبل از آن دو بار دو رئیس جمهور در پاریس به ابتکار ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه با یکدیگر ملاقات نموده بودند. مذاکرات کی وست گرچه به نتیجه مشخص و یا قراردادی که دو طرف ملزم به اجرای آن باشند نرسید، اما بنظر میرسد که در این دور از مذاکرات، دو طرف در مورد دستور جلسات آینده به توافق دست یافتند. مسئله مهم دیگر زمانبندی و ترتیب اقدامات است که بنظر میرسد در این زمینه نیز پیشرفت هایی حاصل شده باشد. وزیر امور خارجه ارمنستان واردان اسکانیان در مصاحبه ای اظهار داشت که دو طرف هیچگاه مثل امروز تا این مقدار به یک توافق حل وفصل اختلافات نزدیک نبوده اند. دو رئیس جمهور توافق کردند که دور بعدی مذاکرات در پانزدهم ژوئن ۲۰۰۱ (۲۵ خرداد ۱۳۸۰) در شهر ژنو سویس تحت نظارت گروه مینسک دنبال شود. در این دور از مذاکرات ۴ روز برای ملاقات های متعدد در نظر گرفته شده است. فاصله زمانی مابین جلسه فلوریدا و ژنو خود نشان دهنده آمادگی دو طرف برای ادامه مذاکرات است. هر دو کشور بدنبال آن هستند که با استفاده از تمام ابزارهای موجود و همچنین نفوذ خود در صحنه بین المللی و لابی اقلیت های مربوط به خود در کشورهای دیگر این مذاکرات را بسود خود پیش برند. مقامات آمریکایی بدنبال چنین سناریویی هستند که در صورتیکه مذاکرات در ژنو بخوبی پیش رود، در شهر جنوآ[۴] در ایتالیا در ماه ژوئیه (تیرماه) و در جریان دیدار رهبران گروه هشت، در برابر دیدگان روسای جمهور سه کشور دارنده ریاست گروه مینسک یعنی روسیه، فرانسه و آمریکا، علیف و کوچاریان قرارداد صلح را امضا نمایند.
۳-پیشنهادات جدید
همانطور که گفته شد تاکنون ملاقات های متعددی مابین دو رئیس جمهور دو کشور بوده است، اما هیچکدام به نتایج ملموسی دست نیافتند. اصولا زمینه مشترک مابین دو کشور کمتر بوده و به همین دلیل رسیدن به اصول مشترک برای حل و فصل مخاصمه کاری مشکل است. علت اهمیت مذاکرات کی وست در پیشنهادات جدیدی است که مطرح شده و همچنین موقعیت جدیدی است که در قفقاز جنوبی پیدا شده است. میانجی گران بدنبال تهیه پیشنهاد جامعی برای صلح هستند که علاوه بر نشان دادن مشکلات، نیازهای دو طرف را نیز مد نظر قرار دهد. در این ارتباط گفته می شود که رئیس جمهور آمریکا در ملاقات های مجزا با دو رئیس جمهور بدانان یادآور شده است که اگر بحران خاتمه یابد، آمریکا می تواند کمک های اقتصادی وسیعی را برای بازسازی در اختیار هر دو کشور قرار دهد. بنظر می رسد چند موضوع مهم همچنان در دستور کار مذاکرات رهبران دو کشور قراردارد.
– هویت قره باغ مهمترین موضوع در مذاکرات است. وضعیت حقوقی وسیاسی قره باغ و این که آیا مستقل از آذربایجان بوده و یا بخشی از این سرزمین شناخته شود، همچنان اصلی ترین سئوال است. در سال ۱۹۹۸ گروه مینسک پیشنهاد کرد که به قره باغ وضعیت مشترک[۵] داده شود. بدان معنی که مابقی خاک آذربایجان و قره باغ در یک کنفدراسیون مشترکی با یکدیگر هستند، اما در حقیقت دو واحد سیاسی مجزا از یکدیگر که هم عرض یکدیگرند، می باشند. ارمنستان این پیشنهاد را پذیرفت، اما آذربایجان این پیشنهاد را بدلیل آنکه مانع اعاده تمامیت ارضی آذربایجان بوده و به حالت فعلی قره باغ مشروعیت میبخشید رد کرد. این بدان معنا بود که قره باغ در تمام امور خود دارای خود- مختاری کامل است و در همان حال از طریق دالان لاچین با ارمنستان در تماس است.
– ایجاد کریدورهای قابل دسترسی هر کشور به منطقه مورد علاقه نیز از موضوعات مهم است. ارمنستان مایل است که یک مسیر قابل دسترسی به قره- باغ از طریق زمین داشته باشد. مناسبترین دالان، مسیر لاچین است که ارامنه بر نگهداری آن فارغ از وضعیت قره باغ اصرار دارند. از طرف دیگر موقعیت جغرافیایی آذربایجان بصورتی است که بدون عبور از ارمنستان و یا ایران دسترسی به نخجوان که بصورت جمهوری خودمختار بخشی از خاک آذربایجان است، ممکن نیست. بدین ترتیب یکی از موضوعات دیگر دالان لاچین بصورت مستقل و یا معاوضه کریدور لاچین با یک کریدور دیگر که مطابق نقشه خاک آذربایجان را به نخجوان وصل نموده و مرز مشترک ارمنستان و ایران را از بین می برد، می باشد. این موضوع از طرف حیدر علیف با مقامات ایرانی نیز درمیان گذارده شده است. سیاستمداران ارمنی این پیشنهاد را نوعی انتحار برای ارمنستان می دانند. در عین حال در آذربایجان نیز تمامی گروه های مخالف دولت در تظاهرات متعدد و از جمله راه پیمایی ۲۱ آوریل سال جاری (اول اردیبهشت ۱۳۸۰) که برای آزادی زندانیان سیاسی برپاشده بود، با این طرح مخالفت کردند. تحویل دالان آذربایجان- نخجوان در برابر خودمختاری کامل قره باغ طرحی است که بنام “معاوضه زمین[۶]” نامیده می شود و اولین بار در سال ۱۹۹۲ توسط پل گوبل[۷] مطرح و بنام طرح گوبل شناخته می شود.
– آوارگان آذری به شش منطقه از هفت منطقه بیرون از قره باغ و واقع در سرزمین آذربایجان بسرعت باز خواهند گشت. اما آوارگان آذری به لاچین و قره باغ بزودی برنخواهند گشت.
– یک نیروی متشکل از سربازان محافظ صلح و امنیت از کشورهای مختلف به اعمال قرارداد صلح نظارت خواهند نمود.
۴-قره باغ و قدرت های بزرگ:
در مسائل قفقاز جنوبی علاوه بر کشورهای منطقه قفقاز بازیگران دیگری نیز وجود دارند که در امنیت، ثبات و آینده این منطقه تاثیرگذار می باشند که عبارتند از اتحادیه اروپا، آمریکا، روسیه، ترکیه و ایران.
-اروپا در نگاه خود قفقاز را یا بخشی از اروپا و یا همسایه بلافصل اروپا می داند. به همین دلیل از ابتدای فروپاشی اتحاد شوروی کشورهای اروپایی بدنبال جذب کشورهای قفقاز در میان خود بوده اند. پروژه های متعددی توسط اروپا در قفقاز و آسیای مرکزی در حال انجام است. از جمله پروژه معروف به تراسکا[۸] که کریدور مابین اروپا و آسیا و راه های بهتر دستیابی این دو قاره به یکدیگر را تعریف می نماید. پروژه دیگر موسوم به اینوگیت[۹] مربوط به روانسازی انتقال انرژی از منطقه به اروپا را در بر می گیرد. همچنین مجموعه کمک های اروپا در امور آموزش, آموزش فنی-حرفه ای نیز در پروژه تاسیس[۱۰] جمع آوری شده است. با این دیدگاه در ژوئن ۲۰۰۰ (خرداد ۱۳۷۹), کشورهای اروپایی تلاش نمودند تا توانستند دو کشور ارمنستان و آذربایجان را به عضویت شورای اروپا[۱۱] درآورند. در قبل از آن نیز اتحادیه اروپا قرارداد مشارکت و همکاری[۱۲] را در جهت دخالت دادن هر چه بیشتر پارلمان های کشورها با تک تک کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی امضا نمود که از اول ژوئیه ۱۹۹۹ (تیر ۱۳۷۸) به اجرا درآمد. بصورت کلی هرگونه بی ثباتی در قفقاز بنظر اروپائیان بصورت مستقیم بر امنیت اروپا تاثیر می گذارد. وزیر خارجه سوئد بعنوان رئیس ادواری اتحادیه اروپا همراه با خاویر سولانا نماینده عالی اتحادیه در امور امنیتی و سیاست خارجی وکریس پاتن کمیسر امور خارجی اتحادیه اروپا در اواسط فوریه سال جاری (بهمن ۱۳۷۹) از منطقه قره باغ دیدن کردند. در دیدار یوشکا فیشر وزیر خارجه آلمان از جمهوری آذربایجان در ۲۱ مه ۲۰۰۱ (۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۰) او بصراحت از دمکراسی واصلاحات اقتصادی بعنوان پیش شرط هایی برای امنیت و ثبات در منطقه نام برد. اروپائیان خود معتقدند که در جمهوری آذربایجان چیزی بنام مشارکت مردم و یا دخالت احزاب در ساخت قدرت وجود نداشته و علیف با بکارگیری ابزارهای تاریخی خود مانند استفاده از سیستم اطلاعاتی و امنیتی قوی تمامی مخالفان را سرکوب نموده است. از طرف دیگر فساد و رشوه خواری در بخش های مربوط به نفت و گاز، خرید تجهیزات نظامی و مسائل مربوط به محیط زیست بیداد کرده و به همین دلیل بانک آلمان در گزارش خود آذربایجان را چهارمین کشور فاسد دنیا شناخته است. نماینده فرانسه در گروه مینسک، فیلیپ دوسورمن[۱۳] نیز منافع اروپا در حل این اختلاف را پی گیری می نماید.
-از سوی دیگر آمریکا در رقابت با روسیه و اروپا مایل است که نفوذ دائمی و قطعی در حوزه قفقاز داشته باشد. این موضوع به دو سیاست کلان آمریکا بر میگردد. اول سیاست نفوذ در نقاط اصلی جهان برای حفظ منافع ملی آمریکا که گسترش ناتو به شرق را نیز توجیه می نماید. دو کشور آذربایجان وارمنستان عضو پروژه مشارکت برای صلح[۱۴] در ناتو هستند و هر دو خواستار عضویت در ناتو می باشند. دوم سیاست های انرژی جمهوریخواهان آمریکا بدین سو تمایل دارد که برای فائق آمدن به بحران زودرس و قطعی انرژی در آمریکا که ناشی از بحرانی بودن مقدار تولید نفت خام, کمی ظرفیت پالایشگاه ها و کمبود عرضه و افزایش مداوم تقاضاست, در دو بخش داخلی و بین- المللی باید تمهیداتی اندیشیده شود. در بخش داخلی دولت بوش مجددا اجازه تولید نفت از نقاط حفاظت شده مانند سواحل آلاسکا را صادر نموده است. و در بخش بین- المللی علاوه برنگاه داشتن قیمت نفت در بالاتر از بیست دلار بدنبال راهی جهت استفاده از منابع متنوع نفتی است. یکی از آنها بررسی مجدد تحریم علیه سه تولید کننده عمده نفت یعنی ایران, عراق و لیبی است. دیگری روآوردن به نقاط جدید مانند دریای خزر بجای اتکای صرف به خلیج فارس است. اما در مورد ایران, آمریکا شدیدا با حضور ایران در خزر مخالف است و این را تسلط کشوری بر دو منطقه بزرگ نفتی جهان می داند که از رفتار او در آینده مطمئن نیست. بهررو خطوط انتقال انرژی از دریای خزر همچنان مهمترین دغدغه شرکت های نفتی و کشورهایی مانند آمریکاست. در چنین موقعیتی, که نفت وگاز خزر می باید هرچه زودتر به بازارهای غرب رسانده شود و از طرف دیگر آمریکا مایل است که روسیه و ایران در این بازار انتقال جایی نداشته باشند, وجود بحران قره باغ عامل بازدارنده دیگری است که علاوه بر ناامن نمودن کل منطقه برای سرمایه گذاری های کلان, هزینه انتقال نفت و گاز را نیز تا حد زیادی افزایش می دهد. گفته می شود که در صورت وجود ثبات در منطقه صدور انرژی با قیمت های پائین تر ممکن است و هزینه سه میلیارد دلاری ساخت خط لوله باکو-تفلیس-جیهان یک سوم کاهش می یابد. کاری کاوانا[۱۵]نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا که بعنوان یکی از روسای گروه مینسک دور جدید فعالیت های مربوط به حل و فصل بحران قره باغ را پی گیری می نماید، خوشبین است که این بار بتواند به نتایج معینی دست یابد. او با صرف بودجه ای هنگفت تا کنون توانسته است در هر دو کشور، گروه های غیر دولتی طرفدار صلح را تجهیز نموده و از این طریق فشار بر دو حکومت که هرکدام به نوعی نماینده اکثریت مردم هر کشور نیستند را افزایش دهد.
-روسیه از گذشته در قفقاز دارای نفوذ منحصر بفرد بوده است. در کشورهای گرجستان، آذربایجان و ارمنستان روسیه دارای بستر عظیمی از نیروی انسانی و نهادهای اجتماعی است. در حالیکه از گذشته شوروی در هر دو منطقه آذربایجان، ارمنستان و بخصوص منطقه قره باغ دارای پایگاه نظامی بود، پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه همچنان پایگاه های خود را در ارمنستان حفظ نمود. پایگاه نظامی ۱۰۲ ارتش روسیه همچنان در ارمنستان مشغول فعالیت است. از اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۰) مطابق قرارداد جدیدی، ترکیبی از نیروهای ارمنی و روسی مسئولیت دفاع از مرزهای جنوبی کشورهای عضو موافقت نامه امنیت دستجمعی[۱۶] را دارا می باشند. کشورهای روسیه، روسیه سفید، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ارمنستان عضو این توافق می باشند. رئیس ستاد مشترک ارتش ارمنستان این دفاع را در برابر تجاوزات احتمالی ترکیه و آذربایجان ذکر کرده است. از همین تاریخ، جنگنده های میگ ۲۳ با جنگنده های میگ ۲۹ جایگزین شده و در کنار مرز ارمنستان با ترکیه در منطقه قمری موشک های زمین به هوای S-300 نصب گردیدند. این همان خط حائل مابین نیروهای ناتو و پیمان ورشو در سابق بوده است. در ۴ مه سالجاری (۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۰) در برابر چشمان ژنرال آناتولی کورنوکوف[۱۷]، فرمانده نیروی هوایی روسیه و سرژ سرکیسیان[۱۸]، وزیر دفاع ارمنستان میگ های ۲۹ روسی و سوخوهای ۲۵ ارمنی در امتداد مرز ترکیه عملیات اکتشافی انجام دادند. از ابتدای درگیری قره باغ روسیه نقش منحصر بفرد را دارا بوده است. برخی از میانجیگران اظهار می دارند که در دوره جنگ هرگاه که وضعیت کمی آرام می گردید و فرصت مذاکره فراهم می آمد، از پادگان های متعلق به روسیه توپ و یا موشکی به هر دو طرف شلیک می گردید و مجددا موقعیت را به تشنج می کشید. ولادیمیر کازمیرف[۱۹] مذاکره کننده روسی در طول درگیری معتقد است که در دو کشور نیروهایی وجود دارند که بهترین موقعیت برای آنان همین وضعیت حاضر است. او مدعی است که روسیه ۶ بار توانست که در سالهای ۹۳ و ۹۴ آتش بس در میان طرفین برقرار نماید و این نشاندهنده قصد روسیه برای رسیدن به آرامش در منطقه بوده است. میانجیگر روسی در گروه مینسک اکنون نیکلای گریبکوف[۲۰] از قول پوتین می گوید که روسیه از حالت نه جنگ و نه صلح در جنوب قفقاز متضرر می گردد. روسیه در پس از ریاست پوتین، روابط جدیدی را با آذربایجان تعریف نموده، در حالیکه روابط استراتژیک خود با ارمنستان را نیز حفظ نموده است. در ژانویه سال جاری (دی ۱۳۷۹)، پوتین از باکو دیدار و در قبال نرمش باکو در برخی از تعاریف مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر و تحویل دادن دو مبارز چچنی، روسیه نیز جانشینی الهام علیف را مورد توجه قرار داده و برخی از سلاح های رایج در ارتش آذربایجان را مجددا قرار شد که بفروش رساند. ولادیمیر روشایلو[۲۱]، دبیر شورای عالی امنیت ملی روسیه باتفاق گریبکوف در ۱۴ مه سالجاری (۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۰) با حیدر علیف مسئله قره باغ را مورد بحث قرار دادند. در ۲۵ مه سالجاری (۴ خرداد ۱۳۸۰) نیز ولادیمیر پوتین در مجمع برخی از کشورهای مشترک المنافع برای تدوین یک سیاست امنیتی در قبال تهدیدات اسلام گرایان آسیای مرکزی و قفقاز در ایروان شرکت و سپس با کوچاریان مذاکره نمود. در ایروان برخی از حرکات جدید روسیه از جمله دیالوگ جدید با آذربایجان با حساسیت دنبال شده است. ارمنستان بناگاه با درخواست روسیه برای بازپرداخت بدهی های گذشته که حدود ۱۴۰ میلیون دلار است روبرو شد و آن را در زمان نامناسبی یافت.
-ترکیه در قفقاز ادعا دارد که دارای منافع حیاتی است. لیکن اقدامات یک جانبه این کشور در چارچوب روابط ترکیه-آذربایجان و یا بر مبنای همکاری های میان کشورهای حاشیه دریای سیاه و یا در مقیاسی وسیعتر همکاری های میان کشورهای ترک زبان که همگی ارمنستان را نادیده گرفته و تاکید بر روابط باکو-آنکاراست، باعث گردیده است که نقش ترکیه در میانجیگری مابین آذربایجان و ارمنستان بسیار کم ارزیابی گردد. دو کشور ارمنستان و ترکیه دارای روابط دیپلماتیک نبوده و مرزهای دو کشور همچنان بسته است. تلاش های اخیر ارامنه برای مسئول قلمداد نمودن حکومت عثمانی در کشتار دستجمعی ارامنه در ۱۹۱۵ و تصویب این موضوع در برخی از پارلمانهای کشورهای غربی مانند فرانسه، ترکیه را هر چه بیشتر نسبت به نفوذ ارامنه در میان جوامع دیگر خشمگین نموده است. در عین حال این به معنای عدم حساسیت ترکیه نسبت به روند صلح قره باغ نیست. در آخرین تحول در ۱۳ مه سالجاری (۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۰) آلپوغان مدیر کل وزارت امور خارجه ترکیه به باکو رفته و با اینکه در باکو تعطیلات روز یکشنبه بود، حیدر علیف او را پذیرفته و پس از یکساعت، جلسه را دو نفره ادامه دادند. اکثر صاحبنظران این ملاقات را در چارچوب تحولات مربوط به قره باغ دانستند. ترکیه از سویی نگران بیشتر شدن نفوذ روسیه در قفقاز است که با کریدور لاچین کمربند امنیتی روسیه تامین می گردد و از سویی دیگر هرگونه کریدور مابین نخجوان و آذربایجان مستقیما بر منافع ترکیه تاثیر مثبت داشته و به نوعی کل کشورهای ترک زبان قفقاز و آسیای مرکزی را به ترکیه وصل می نماید. ارمنستان همچنین از همگرایی های نظامی مابین گرجستان و ترکیه نیز سخت شوکه شده است. وزیر خارجه ارمنستان به صراحت از تشویش ایروان راجع به یک اتحاد نظامی مابین سه کشور ترکیه، گرجستان و آذربایجان که می تواند ارمنستان را کاملا منزوی نماید سخن گفته است. از طرف دیگر نباید از یاد برد در صورت تعدیل سیاست خارجی ترکیه در منطقه، ارمنستان آمادگی کامل برای تجدید روابط و مفاهمه با ترکیه را داراست.
-ایران از قبل از فروپاشی اتحاد شوروی اقدام به ایجاد روابط با جمهوری های داخل اتحاد شوروی خصوصا آنانکه با ایران دارای مرز مشترک بودند، نمود. در ۱۹۸۹ (۱۳۶۸) علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه ایران و ادوارد شوارد نادزه وزیر امور خارجه اتحاد شوروی توافق نمودند که اتباع دو کشور در کناره مرز تا ۴۵ مایل می توانند بدون اخذ ویزا و تنها با برگه های صادره از طرف فرمانداری های محلی به کشور دیگر تردد نمایند. این توافق باعث روشن شدن واقعیت ها برای آندسته از مردم قفقاز گردید که سالها فکر می کردند که کشور شوروی ثروتمند ترین کشور دنیاست و آنان مرفه ترین زندگی را دارند. مواضع دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به جمعیت عظیم آذری که در ایران زندگی می نمایند و همچنین اقلیت ارمنی همواره از بیشترین حساسیت مابین مردم جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان برخوردار بوده است. وضعیت آذری ها و ارمنی ها در ایران یکی از نشانه های صحت راه دولت ایران در جریان سالها منازعه قره باغ بوده است. درحالیکه در آنسوی ارس با هر بهانه کوچکی اختلاف و نزاع بین دو طرف به شدیدترین وجه روی می داد، در این سوی ارس در شهرها و حتی روستاهای کوچک خانواده های آذری و ارمنی در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی می نمایند. در ابتدا و در جریان جنگ، ایران چندین بار برای میانجی گری تلاش نمود، اما در آن موقع بنظر می رسید که روسیه حضور ایران در جریان میانجی گری را مخالف منافع خود دانسته و نهایتا ارتباط ایران با گروه مینسک قطع گردید. از ۱۹۹۴ (۱۳۷۳) تا کنون ایران سعی نموده است که با داشتن ارتباط معقول با دو طرف منازعه در عین حال که به پناهندگان آذری کمک می نماید و جریان ترانزیت کالا مابین نخجوان و آذربایجان را تسهیل می نماید، از طرف دیگر از محاصره و قطع کامل ارتباطات ارمنستان با جهان خارج جلوگیری نموده و دروازه مقری واقع در مرزهای مابین دو کشور را همچنان باز نگهدارد. از سوی دیگر علیرغم تمامی سیاست های دولت آذربایجان برای اخلال در ثبات و وفاق ملی ایران از طریق عنوان نمودن آذربایجان واحد و… که در دفتر رئیس جمهور آذربایجان بخش ویژه ای برای تعقیب چنین سیاست هایی وجود دارد، جمهوری اسلامی ایران توانسته است که حجم تجارت خود با آذربایجان را افزایش داده و بخش خصوصی را در آذربایجان فعال نماید. البته خطوط واگرا در روابط ایران و آذربایجان نیز مشاهده می گردد. حیدر علیف در صدد است که از اکنون مسئله جانشین خود را حل نموده و فرزند خود الهام را برای این کار در نظر گرفته است. یکی از معارضین این جریان ماهر جواداف است که اکنون در تهران زندگی می نماید. برادر او روشن جواداف نشان داد که می تواند یک تهدید بالفعل برای حاکمیت فردی حیدر علیف بر مصادر امور جمهوری آذربایجان باشد. علیف برای غلبه بر این تهدید از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است. از دستگیری سران حزب اسلام تا عدم انجام سفری که او بیش از یکسال است که گفته است به تهران خواهد آمد. خط لوله گاز پیشنهادی برای ارسال گاز به ارمنستان از طریق شبکه خطوط گاز ایران یکی از نشانه های روابط ایران و ارمنستان است. این خط لوله که ۱۲۰ کیلومتر تا اولین خط لوله گاز ارمنستان فاصله دارد با صرف هزینه ای بالغ بر ۱۲۰ میلیون دلار که اکثر آن نیز به نرخ جاری دو کشور است، گاز را با ارمنستان رسانده و در فاز دوم می تواند به اوکراین و سپس به اروپا راه یابد. ساخت یک سد در کنار پل مقری با اشتراک ارمنستان و ساخت سدی دیگر در خداآفرین با اشتراک آذربایجان از برنامه های ایران است.
در میان مواردی که از جلسات کی وست فلوریدا بدست آمده، آن است که گروه مینسک تصویب نموده است که از ایران نیز دعوت شود تا به گروه مینسک برای حل و فصل منازعه قره باغ بپیوندد. میانجی فرانسوی گروه مینسک دوسورمن ماموریت یافت تا این دعوت را به تهران بیاورد. وی که قبلا سفیر فرانسه در تهران بوده است در هفته آخر اردیبهشت ۱۳۸۰ به تهران آمد. از مقامات ارشد وزارت امور خارجه فردی حاضر نشد که وی را ملاقات واو تنها با مدیر کل امور کشورهای مشترک المنافع ملاقات کرد. مسئول ایرانی در برابر دعوت گروه مینسک به میانجیگری ایران با سردی برخورد کرده و از دعوت گروه مینسک برای تشکیل جلسه ای در آلمان و یا انگلستان بدلیل نزدیکی انتخابات ایران طفره رفته است. موقعیت ایران در میان دو کشور منحصر بفرد است. ایران از ابتدا تجاوز ارمنستان به خاک آذربایجان را محکوم کرده و ادامه آن را اشغال سرزمین به زور دانسته است. از طرف دیگر کوچاریان در پارلمان ارمنستان با ابراز خوشحالی از حضور مجدد ایران در میانجیگری به ایران خوشامد گفت.
۵-نتیجه گیری
۱. گفته می شود که احتمال توافق بر صدور یک بیانیه مشترک مابین دوکشور در جریان مذاکرات آینده ژنو زیاد است. نماینده آمریکا در گروه مینسک عقیده دارد که توافقات خوبی در فلوریدا بدست آمده است که تنها می باید آنها نوشته شوند. این موضوع درمصاحبه آرکادی قوکاسیان رئیس جمهور خودخوانده منطقه قره باغ در ۱۱ مه (۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۰) در پاریس نیز منعکس است. در میان مردم منطقه این چنین شایع شده است که آمریکا قول اعطای کمک های چند صد میلیون دلاری به دو طرف را داده است.
۲. خطوط اصلی توافق را گرچه در جایی نمی توان یافت، اما از قول دیپلمات ها این چنین نقل شده است که دو طرف به توافق بر این موضوع نزدیک شده اند که ناگورنو قره باغ بصورت خودمختار و با اختیارات ویژه در داخل چارچوب کشور جمهوری آذربایجان باقی بماند. همچنین نیروهای ارمنی از کلیه نقاط اشغالی آذربایجان بیرون روند ولی کریدور لاچین همچنان برای رفت و آمد مابین قره باغ و ارمنستان باز و در اختیار ارامنه خواهد بود. در عوض آذربایجان می تواند از کریدوری برای رسیدن به نخجوان استفاده نماید. این کریدور می تواند بصورت یک باند با عرض ۲ کیلومتر مابین آذربایجان و نخجوان در کناره مرز ارمنستان و ایران باشد و یا به نوع هوایی مانند عبور یک راه زمینی و خط آهن از روی یک پل و همچنین خطوط انتقال نفت، گاز و الکتریسیته در کناره آن باشد.
۳. گرچه در مقاطعی مابین مذاکرات صلح و میانجیگری، حیدر علیف خطابه های آتشین خوانده و صحبت از آزاد سازی سرزمین مادری توسط نیروی نظامی را میدهد، اما این نکته محرز است که آذربایجان از لحاظ نظامی به توانایی ارمنستان نیست. ضمن آنکه وضعیت حکومتی در آذربایجان نیز نشان میدهد که مقامات آذری و در راس آنها حیدر علیف بیشتر بدنبال کسب منافع آنی از جمله کسب درصدی از قراردادهای نفتی، خرید منزل در اروپا و واگذاری پست ها به اطرافیان خود هستند. از وضعیت جامعه آذربایجان، بسیج نیرو و تلاش برای بازپس گیری سرزمین های از دست رفته بچشم نمی خورد.
۴. شاید مهمترین مشکل برای هر دو رئیس جمهور آن باشد که چگونه مصالحه احتمالی را برای مردم توجیه نمایند. بخشی از هر دو ملت مستقیما از بابت جنگ لطمه دیده و بی خانمان گشته اند و از طرف دیگر همه مردم دو کشور بهرحال از توسعه اقتصادی و ثبات سیاسی در طول ۱۳ سال گذشته بازمانده اند. از طرف دیگر علیرغم اشتیاق دو حکومت برای رسیدن به ثبات و برون رفت از وضعیت فعلی، اما در مورد مردم و افکار عمومی کاری انجام نشده است. در طول ۱۳ سال گذشته همواره رسانه های عمومی و مسئولان دو کشور بر نفرت از طرف دیگر تاکید نموده اند و اکنون براحتی نمی توان همه گذشته را فراموش نمود. این نکته وقتی اهمیت خود را می یابد که هرکدام از دو طرف بخواهند که وضعیت آینده قره باغ را پس از مصالحه به رفراندوم و یا مراجعه به آرای عمومی بگذارند. همچنین هرگونه تغییر در وضعیت حقوقی-سیاسی قره باغ نیاز به تغییر در قانون اساسی دو کشور و بخصوص آذربایجان دارد.
۵. امید اصلی مسئولان آذری و بخصوص حیدر علیف در طول ۱۳ سال گذشته آن بوده است که با عقد قراردادهای کلان با شرکت های معظم نفتی، بتوانند علاوه بر دست یافتن به منابع مالی از لابی آنان نیز در مجامع بین المللی استفاده نمایند. همچنین علیف امیدوار است که آمریکا، اسرائیل و ترکیه بتوانند او را از مخصمه قره باغ نجات دهند. غافل از آنکه با وجود تجاوز ارمنستان به آذربایجان بعلت لابی مقتدر ارامنه در کشورهای غربی، این آذربایجان است که از هرگونه کمک مالی آمریکا مطابق مصوبه کنگره منع شده است. بخش ۹۰۷ از قانون پشتیبانی از آزادی که در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱) در کنگره آمریکا به تصویب رسیده است، دولت آمریکا را از اعطای هرگونه کمک به آذربایجان تا وقتی که رئیس جمهور آمریکا مطمئن شود که آذربایجان در صدد حمله به ارمنستان و قره باغ نیست، منع مینماید. این قانون همه ساله تمدید می گردد. ارامنه برای به تصویب رساندن قطعنامه ای در پارلمانهای کشورهای غربی دال بر قتل عام خواندن کشتار ۱۹۱۵ ترک های عثمانی تلاش می نمایند که در فرانسه تاکنون موفق بوده اند. از طرف دیگر تفاوت معناداری مابین حمایت نظامی روسیه از ارمنستان و حمایت غرب از آذربایجان وجود دارد. روسیه در ارمنستان و در کنار مرزهای ترکیه، ایران و آذربایجان دارای نیرو و پدافند است. درحالیکه علیرغم همه تبلیغات آنچه که در آذربایجان وجود دارد تنها ارتش تازه متولد شده این کشور است. تمامی درخواستهای مسئولان آذری از ناتو برای ایجاد پایگاه در آذربایجان بی پاسخ ماند. ولایت قلیف، وزیر خارجه آذربایجان در مصاحبه خود در ۲۵ آوریل سال جاری (۵ اردیبهشت ۱۳۸۰) می گوید که امکان اسقرار ناتو در آذربایجان بسادگی و در طی این سالها ممکن نیست.
۶. در ارمنستان، هرگونه نرمش کوچک در ارتباط با قره باغ بعنوان خیانتی بزرگ مطرح می شود. تر پتروسیان رئیس جمهور قبلی ارمنستان در تلاش برای حل موضوع قره باغ بود. او با کودتای کوچاریان و سرکیسیان از کار برکنار شد. ترور نخست وزیر فقید ارمنستان، سرکیسیان پس از ملاقات با رابرت پلترو معاون سابق وزارت خارجه آمریکا نیز در همین ارتباط ارزیابی می شود. کوچاریان در حقیقت برای آنکه از قافله عقب نمانده و کسی به او انگ فروختن قره باغ را نزند همواره سعی می نماید که از همه تندتر در مورد قره باغ موضع بگیرد. پارلمان ارمنستان شرایط صلح در مورد قره باغ را در ۲۸ آوریل (۸ اردیبهشت ۱۳۸۰) انضمام کامل قره باغ به ارمنستان و یا شناسایی کامل بین المللی از استقلال این کشور! دانسته و در هر مذاکره ای خواهان حضور مستقیم مقامات دولت قره باغ گردیده است. روز بعد کوچاریان با تقدیر از پارلمان ارمنستان خود را متعهد به انجام خواسته پارلمان دانست. در چنین فضایی ناگهان اسکانیان وزیر امور خارجه ارمنستان در مصاحبه خود با تلویزیون ارمنستان، اراضی آذری تحت تصرف نیروهای ارمنی را “نقاط اشغالی” خوانده و باعث گشت تا مخالفان دولت خواهان استعفای او گردند. او بعدا اظهار داشت که که اشتباه لفظی باعث این فاجعه گشته است، اما مخالفان میگویند که مطمئن هستند که کوچاریان و دولت او به مصالحه ای که تاکنون اعلام نگشته است، تن داده اند.
۷. مذاکره کننده روسی گریبکوف در مصاحبه ای اظهار داشته است که ممکن است که ملاقات بعدی از نیمه ژوئن (۲۵ خرداد ۱۳۸۰) به ماه اوت (مرداد) و یا دیرتر به تعویق افتد. دلیل آن را او عدم تمهید مناسب برای ملاقات ماه ژوئن ذکر کرده و گفته است که ما باید واقع گرا باشیم ، چون این ملاقات نیاز به برنامه ریزی دارد.
۸. دعوت از ایران برای مشارکت در میانجی گری گروه مینسک می باید از طرف ایران جدی گرفته شود. این مناطق بصورت تاریخی در اختیار مردم ایران بوده و هنوز هم مهمترین منافع را در این مناطق ایران داراست. در عین حال این دعوت و بخصوص تاکید آمریکایی ها بر نقش ایران این احتمال را تقویت می نماید که در حل مناقشه قره باغ، آنان بصورتی در برخورد با منافع ایران هستند. این برخورد احتمالا همان پیشنهاد دالان آذربایجان-نخجوان است. کاوانا، میانجیگر آمریکایی در مصاحبه ای در چهارم مه (۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۰) در لندن اظهار داشته است که “گروه مینسک در تماس با ایران است تا دولت تهران را توجیه نماید که روند صلح قره باغ بصورتی نیست که بخواهد منافع ایران را خدشه دار بنماید.” ایران همچنین روابط نسبتا مناسب و دامنه داری را با حکومت خودخوانده قره باغ و مسئولان سیاسی و نظامی این منطقه دارد. از این فرصت می توان استفاده نمود و در جهت حفظ و پیشبرد منافع ملی ایران در منطقه فعال شد.

۹. نکته دیگر آنکه حیدر علیف اهل نخجوان است. او مایل است که تسلط نخجوانی ها بر امور آذربایجان را همیشگی نماید. به همین دلیل بازی جایگزینی فرزند خود الهام را نیز در ذهن دارد. رابرت کوچاریان اهل قره باغ است و او نیز می داند که بخاطر قره باغ است که اکنون رئیس جمهور ارمنستان شده است. آیا دو کشور آذربایجان و ارمنستان گروگان دو منطقه کوچکتر نخجوان و قره باغ نیستند؟
۱۰. نقش انرژی های موجود در دریای خزر و نفوذ آمریکا در منطقه قفقاز ممکن است در موقعیتی این چنین طلب کند که این منطقه ثبات و آرامش را در آینده نزدیک ببیند. در این صورت، اقناع روسیه برای آمریکا چندان مشکل نخواهد بود و احتمالا بازی بزرگ خطوط انتقال انرژی که یکی از نشانه های آن حضور همه جانبه شرکت های بزرگ نفت و گاز در دریای خزر و دیگری تبدیل ترکیه به بازار عمده مصرف و تقسیم گاز و نفت است، بطلبد که مسئله قره باغ پایان پذیرد. در این صورت بر فرض همکاری آمریکا، روسیه و فرانسه در حل مناقشه، ایران نیز باید یکی از سناریوهای محتمل را وقوع همکاری مابین قدرت های بزرگ در منطقه بداند و از اکنون به فکر حفظ و پیشبرد منافع خود در قفقاز جنوبی باشد. و چه فرصتی از این بالاتر که آنان خود ایران را به دخالت در این بازی دعوت نموده اند.

منبع : ۳۱ December 2003, N 247 (1606) Armenian News ، ۱۰ دی ۱۳۸۲