منطقه قفقاز و آسیای مرکزی بعنوان منطقه ای ژئو استراتژیک و ژئو اکومومیک و حایل میان شرق و غرب که توسط برخی از جغرفیدانان بعنوان قلب زمین از آن نام برده شده است ، در استراتژی نظامی امریکا در جهان جایگاه برجسته ای دارد . امریکا پس از فروپاشی شوروی همواره برای حضور نظامی در این منطقه تلاش کرده است ، اما تا قبل از حادثه یاردهم سپتامبر نتوانست در این منطقه حضور نظامی جدی داشته باشد و حضوراش در منطقه از لحاظ نظامی به اعزام سپاه صلح محدود بود . انفجار در برجهای دو قلوی تجارت جهانی در مانهاتان امریکا و ادعای امریکا مبنی بر دست داشتن تروریست های القاعده، این بهانه را به بازهای نومحافظه کار جدید امریکا داد تا دور جدیدی از سیاست های میلیتاریستی در جهان را در پیش بگیرند . منطقه قفقاز و آسیای مرکزی ، نیز از این روند مستثنی نشد .
پیش از حادثه یازدهم سپتامبر امریکا تلاش داشت که بیشتر در چارچوب طرحهای انرژی و اقتصادی و نیز در چارچوب برنامه مشارکت برای صلح ناتو حضور خود را در قفقاز و آسیای مرکزی تثبیت کند ، اما پس از حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ امریکا در شکلی آشکار و بصورت مستقیم کوشید در چارچوب ایده دفاع پیشگیرانه ، حضور خود در این مناطق را افزایش دهد. امریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر کوشید همکاریهای امنیتی و نظامی خود را با کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی به بهانه مبارزه با تروریسم افزا یش دهد .در این راستا نیز برخی از مقامات امریکایی از فعالیت تروریست ها در قفقاز خبر دادند . حتی برخی از مقامات امریکایی و روسی در سال ۲۰۰۲ مدعی پناه گرفتن تروریست های القاعده و خود اسامه بن لادن رهبر القاعده در دره پانکیسی گرجستان شدند .
هدف عمده کاخ سفید در واقع همراه کردن کشورهای منطقه در ائتلاف باصطلاح بین المللی مبارزه با تروریسم بود. پس از حادثه یازدهم سپتامبر امریکا با دادن امتیازات مالی و گاه سیاسی به کشورهای منطقه کوشید آنها را در جریان اشغال افغانستان و عراق با خود همراه سازد . در در جریان  تهاجم امریکا به افغانستان و عراق کشورهای آسیای مرکزی و جمهوری آذربایجان و گرجستان حریم هوایی خود را برای استفاده جنگنده های امریکایی باز گذاشتند و امریکا از این فرصت استفاده کرده و با استفاده از هواپیماهای فوق مدرن جاسوسی آواکس به جاسوسی در مناطق نزدیک مرز روسیه و ایران پرداختند . نظامیان امریکایی با سفر به گرجستان و جمهوری آذربایجان و بازید از برخی از پایگاههای نظامی نظیر وازیانی ، گودائوتا ، مارنئولی ، کوپینتاری و ناسنوسی آنها را برای نشستن هواپیماهای امریکایی جهت سوخت گیری بررسی کردند . در مقابل کمک های مالی امریکا به کشورهای منطقه تا حدودی افزایش یافت . در جریان حمله امریکا به عراق ، جمهوری آذربایجان اولین و آخرین کشوراسلامی بود که ۱۵۰ نفر نظامی به عراق نیرو اعزام کرد که با مخالفت مردم این کشور همراه بود . گرجستان نیز اولین کشور قفقاز شد که بدرخواست امریکا نیرو به عراق اعزام کرد که تعداد آنها حدود ۸۵۰ نفر بود که با توجه به تعداد نفرات ارتش حدوداً ۲۰ هزار نفری گرجستان رقم قابل توجهی بود . اگرچه این همراهی مانع از اجرای سناریوی انقلاب مخملی علیه دولت ادوارد شوارد نادزه در نوامبر ۲۰۰۳ نشد .
بدین ترتیب امریکا پس ازحادثه یازدهم سپتامبر توانست کشورهای آسیای مرکزی و هر سه کشور قفقاز جنوبی را در جبهه های موسوم به ائتلاف  مبارزه با تروریسم گردهم آورد .   مهمترین هدف امریکا در پس از حادثه یازدهم سپتامبر در قفقاز ، تلاش برای بیرون راندن روسیه از منطقه و تضعیف کامل این کشور بوده است . بدین ترتیب در شرایطی که امریکا گرجستان را به تعطیل کردن  پایگاههای روسی آخالکالاکی و باتومی و تقبل هزینه های آن ترغیب می کرد ، مقامات پنتاگون با سفر های مکرر به منطقه که پس از فروپاشی شوروی بی سابقه بوده است ، برای استقرار پایگاه های نظامی در گرجستان و جمهوری آذربایجان مکان یابی می کردند .  در ژوئن ۲۰۰۲ امریکا و گرجستان  قراردادی بنام قرارداد تعلیم و تجهیز امضاء کردند که بر اساس آن مستشاران امریکایی ، نظامیان  ارتش گرجستان را آموزش می دهد. این قرار داد همزمان با موافقت ادوارد شواردنادزه رئیس جمهوری وقت گرجستان با حضور نامحدود و بدون اخذ ویزای نظامیان امریکایی در این کشور در چارچوب یک قرارداد نظامی بود که حتی با اعتراض برخی از نظامیان گرجی و وقوع شوروش در ارتش گرجستان در سال ۲۰۰۲ نیز همراه بود .  گفته می شود امریکا برای ادامه برنامه تعلیم و تجهیز مساله لزوم در اختیار داشتن پایگاه نظامی را مطرح کرد که در عمل با موافقت گرجستان همراه شده است و تنها به خاطر حساسیت های روسیه د رآن مقطع بصورت علنی مطرح نشد . جلب اینکه اولین آموزش دیدگان برنامه تعلیم و تجهیز نیز بجای آبخازیا و اوسیتیای جنوی برای حمایت از اشغالگران امریکایی به عراق اعزام شدند .
    در این میان مقامات جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۴ با آگاهی از شرایط شکننده منطقه و نیات امریکا در جهت استقرار پایگاه نظامی در منطقه ، مصوبه ای را در پارلمان به تصویب رساندند که بر اساس آن واگذاری دائمی پایگاه به کشورهای خارجی ممنوع شده است . اما مقامات امریکایی در سفر های مکرری که به جمهوری آذربایجان و ارمنستان داشتند ، این کشورها را تهدید به انجام انقلاب رنگین کرده و خواهان موافقت شان با استقرار پایگاههای امریکایی و در مرحله اول انتقال نیروهای واکنش سریع امریکا از آلمان و برخی از کشورهای اروپایی به قفقاز شدند . جالب اینکه واشنگتن پس از حادثه یازدهم سپتامبر در ارمنستان که بعلت همکاری راهبردی با روسیه ، بیشترین مقاومت را در قبال امریکا در قفقاز داشته است ، به بهانه تاسیس ساختمان سفارت ، بنای عظمی در ایروان ایجاد کرد که امکان پذیرش هزار نیروی نظامی را دارد و بزرگترین سفارت امریکا در یک کشور خارجی محسوب می شود .
بنظر می رسد امریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر از یک سو طرحهای نظامی در منطقه نظیر استقرار نیروهای واکشن سریع به بهانه مبارزه با تروریسم ، ایجاد گارد خزر به بهانه حفاظت از سکوهای نفتی و خطوط لوله و استقرار پایگاههای نظامی در منطقه را دنبال می کند و از سوی دیگر امریکا پس از حادثه یازدهم سپتامبر با به راه انداختن سناریوی انقلاب رنگین در برخی از کشورهای منطقه کوشید با استفاده از نارضایتی داخلی بخاطر فقر و بیکاری ، رهبران پیر و شناخته شده وابسته به امریکا را به بهانه تقلب در انتخابات کنار و رهبران جدید وابسته را ، بقدرت برساند  تا بتوانند برای سالهای متمادی با مشغول کردن افکار عمومی با چهره و سبکی جدید ، حافظ منافع امریکا باشند .
      در آسیای مرکزی ازبکستان و قرقیزستان دو کشوری بودند که امریکا آنها را از همان ابتدا بعنوان کشور هدف برای استقرار پایگاه انتخاب کرده بود . آمریکا درقالب ائتلاف بین‌المللی ضدتروریسم و به بهانه توسعه منطقه و جنگ با تروریستهای شمال افغانستان دو پایگاه مهم نظامی درقرقیزستان و ازبکستان را در سال ۲۰۰۱ دراختیار گرفت. پایگاه ماناس در قرقیزستان و پایگاه کارشی ـ خان آباد در ازبکستان دو پایگاهی بود که امریکا در اختیار گرفت . برای بسیاری از رهبران خودکامه کشورهای آٍسیای همواره پول و حفظ حاکمیت بعنوان دو اولویت اساسی مطرح بوده است . از نظر اسلام کریم اف در ازبکستان و عسگر آقایف رئیس جمهوری سابق قرقیزستان اعطاء امتیاز پایگاهها به امریکا البته بموازات حفظ رابطه با روسیه می توانست این دو نیاز آنها را برآورده سازد و زمینه تضعیف و حذف مخالفان آنها را نیز مهیا سازد . با وجود این تحولات سالهای بعد نشان داد که  برغم دریافت برخی از کمک های مالی ، تصور آنها تاچد حد اشتباه بوده است . بسیاری از تحلیلگران سیاسی منطقه براین باورند که حضورنظامی آمریکا در منطقه همواره اساساً درجهت ایجاد توطئه و علیه منافع ملی این کشور بوده است . آمریکا با مشارکت در بروزانقلابهای رنگین و مخملی در اوکراین ، گرجستان و قرقیزستان ثابت کرده است که درصدد یکسان‌سازی منطقه به نفع خودش است.
در چنین شرایطی روسیه و چین دوکشور مقتدر منطقه وبرخی کشورهای آسیایی بادرک این واقعیت که شعار فریبنده توسعه آمریکا یک توطئه است ، درصدد حذف حضورنظامی آمریکا از منطقه برآمده‌اند. به همین جهت روسای جمهوری کشورهای عضو سازمان شانگهای ۱۴ تیرماه ۸۴ در دهمین نشست این سازمان در آستانه قزاقستان با صدور بیانیه مشترکی بااشاره به پایان عملیات جنگی درشمال افغانستان از ائتلاف بین‌المللی ضدتروریسم و در راس آنها آمریکاخواستند پایگاههای نظامی خود درآسیای میانه را تخلیه کنند. با پایان عملیات جنگی درشمال افغانستان ، نظامیان یازده کشور عضو این ائتلاف ازپایگاههای ماناس قرقیزستان و خان آباد ازبکستان خارج شدند، ولی آمریکا به هربهانه‌ای که بود به حضورنظامی خود دراین پایگاهها ادامه داده است. ادامه حضورنظامی آمریکا بدون توجیه منطقی در قرقیزستان و ازبکستان برای سران کشورهای منطقه سوال برانگیزاست به‌طوری که روسای جمهوری شش کشور مهم منطقه به‌عنوان اعضای سازمان همکاریهای شانگهای به صراحت ازآمریکاخواستند نیروهای نظامی خود را از آسیای میانه خارج کند. چین، روسیه، قزاقستان، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان به عنوان اعضای اصلی شانگهای و مغولستان، پاکستان ،ایران و هند به عنوان ناظر برخروج آمریکا از منطقه تاکید کردند. پس از بیانیه شانگهای ازبکستان و قرقیزستان نیز بصورت جداگانه لزوم خروج نیروهای امریکایی از خاک کشورشان را مطرح ساختند .
      بیانیه سران شانگهای نگرانی آمریکا رابرانگیخت و این کشور با رد این بیانیه، بسیت روز پس از نشست سران شانگهای در آستانه ، وزیر دفاع خود رابرای چانه زنی و حل این موضوع به منطقه اعزام کرد. دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا با توجه به وجود فقر و تغییرات سیاسی درقرقیزستان که به شدت نیازمند کمک مالی است ، به همراه ۲۰۰ میلیون دلار کمک بلاعوض  وارد قرقیزستان شد تا بااین مبلغ دوباره بر سر ادامه حضور نظامی آمریکا در پایگاه ماناس معامله کند. رامسفلد در سفر به بیشکک بلافاصله با “قربان بیک باقی اف” رییس جمهور تازه انتخاب شده قرقیزستان دیدار کرد و پس از آن اعلام شد که پایگاه نظامی آمریکا در قرقیزستان تعطیل نخواهد شد. این درحالیست که باقی اف رئیس جمهوری قرقیزستان از امضاء کنندگان بیانیه سران شانگهای برای خروج نیروهای نظامی آمریکا ازآسیای میانه بود .شاید اگر عسگر آقایف بر مسند ریاست جمهوری قرقیزستان حضور داشت ، بمانند اسلام کریم اف تسلیم رشوه ۲۰۰ میلیون دلاری نمی شد . اما وی نیز بمانند ادوارد شواردنادزه رئیس جمهوری سابق گرجستان توسط امریکایی ها رودست خورد . اگرچه دولت باقی اف در خصوص دریافت ۲۰۰ میلیون دلار کمک بلاعوض از امریکا مواضع ضدو نقیضی اتخاذ کرد ولی  چرخش موضع بیشکک  در مورد حضور امریکائیها در پایگاه هوایی ماناس نشان داد که رامسفلد با مقامات بیشکک معامله کرده است . در واقع از آنجا که «باقی اف» با حمایت دولت آمریکا، عسکرآقایف رییس جمهوری سابق این کشور را چهارم فروردین ۱۳۸۴ ازقدرت ساقط کرد، لذا پذیرش سریع کمک مالی آمریکا ازسوی دولت تازه به قدرت رسیده قرقیزستان و صدور مجوز ادامه حضور نظامی در پایگاه “مناس” ، تعجب برانگیز نبود.
عسکرآقایف درزمان ریاست جمهوری قرقیزستان ، بارها آمریکا را به دخالت درامور داخلی این کشور و تلاش برای ایجاد انقلاب رنگین همانند اوکراین و گرجستان در این کشورمتهم کرده بود.
امریکا با طرح پایان نیافتن برخی ازمسایل درافغانستان  برضرورت ادامه حضور نظامی خود در آسیای مرکزی تاکید می کند . باوجود این در ازبکستان ، امریکا نتوانست نظر مقامات تاشکند را در خصوص لزوم تخلیه پایگاه کارشی ـ حان آباد تغییر دهد . حروج ازبکستان از پیمان گوام در می ۲۰۰۵ و همزمان با سفر بوش به گرجستان نشان داد که وی بشدت از ایده انقلابهای رنگین در منطقه که توسط امریکا هدایت می شود ، ناخرسند بوده و ترسیده است .
بدنبال ناآرامیهای ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۴ ماه اندیجان در جنوب ازبکستان و موضعگیری آمریکا علیه دولت ازبکستان، روابط دوکشور روبه سردی گرایید و تاشکند نسبت به فرود و پرواز هواپیماهای آمریکادرپایگاه “خان آباد” محدودیت قایل شد. درپی این محدودیت ، هواپیماهای آمریکایی در طول شب اجازه فعالیت در این پایگاه را ندارند. ارزیابی دولت تاشکند این است که امریکا بدنبال ایجاد سناریو انقلاب رنگین در این کشور است . از اینرو نیز سفر دونالد رامسفلد وزیر دفاع امریکا به ازبکستان چندان تاثیری در مواضع ازبک ها نداشت . حتی رامسفلد دراین سفر از پایگاه “خان آباد” دیدن نکرد. پس از پایان سفررامسفلد به‌ منطقه ، دولت ازبکستان هشتم مرداد ۱۳۸۴ به طور رسمی از آمریکا خواست درفاصله زمانی ۱۸۰ روزه پایگاه “خان آباد” در شهر کارشی خان اباد در استان سرخان دریا را تخلیه و نیروهای خود را ازاین پایگاه خارج کند. پایگاه استراتژیک “خان آباد” ازبکستان به لحاظ همجواری با افغانستان و برخورداری از باند پرواز طولانی برای فرود وپرواز هواپیماهای غول پیکر، از اهمیت خاصی درمنطقه برخوردار است.      درخواست شفاف کریم اف برای تخلیه پایگاه خان آباد نشان داد وی که سالها با کمک امریکا اسلامگریان را سرکوب کرده است ، دیگر به روابط خود با آمریکا اعتمادی ندارد و مجبوراست برای ادامه حکومت خود به روسیه و چین روی آورد. بروز انقلابهای رنگین در اوکراین، گرجستان و قرقیزستان در کریم اف چنین تصوری را به وجود آورده است که زیادی با آمریکا نزدیک شده است. در واقع این روند نشان داد که رئیس جمهوری ازبکستان  با پند گرفتن از تجربه شواردنادزه ، درارزیابی مزایا وخطرات حضور نظامی آمریکا درکشورش ، خطرات آن را جدی تر دریافته است.
      بدین ترتیب بود که بدنبال درخواست رسمی دولت ازبکستان ، مجلس سنای جمهوری ازبکستان طرح برچیده شدن پایگاه هوایی خان آباد را تصویب کرد. جالب اینکه در جریان جلسه مجلس سنای ازبکستان بسیاری از سناتورها درخواست کردند واشنگتن غرامت‌های مالی برای خسارات زیست محیطی که حضور نظامیان امریکایی در پایگاه هوایی کارشی‌ خان آباد موجب آنان شده است به دولت ازبکستان پرداخت کند.
 با جدی شدن درخواست های ازبکستان ، اخباری مبنی بر انتقال پایگاه خان آباد ازبکستان به جمهوری آذربایجان منتشر شد ، اما بلافاصله مقامات جمهوری آذربایجان این اخبار را تکذیب و تاکید کردند در این خصوص هیچ توافقی نشده است . بدنبال این موضوع اخباری مبنی بر احتمال انتقال پایگاه خان آباد به پایگاه ماری در استان مرو ترکمنستان توسط برخی از روزنامه های روسیه از جمله روزنامه نزاویسیمیایا گازتا منتشر شد که با واکنش خشم آلودعشق آباد همراه بود . صفر مرادنیازاف رئیس جمهوری ترکمنستان با اشاره به سیاست بیطرفی این کشور تاکید کرد که اجازه حضور پایگاه نظامی بیگانه را در این کشور نخواهد داد . در این میان اخباری منتشر شده است که بخشی از فعالیت‌های پایگاه هوایی امریکا در ازبکستان به پایگاه این کشور در جمهوری قرقیزستان انتقال خواهد یافت.ضمن اینکه امریکا برای حضور نظامی در قزاقستان نیز تحرکات خود را افزایش داده است
در چنین فضای گسترش بی اعتمادی به امریکا در آسیای مرکزی ، روسیه هر چه بیشتر تحرکات خود را افزایش داده است. “ولادیمیر پوتین” رییس جمهوری روسیه و وزیر دفاع او در ۲۰ ژوئیه گذشته که اسلام کریم اف از روسیه دیدن می‌کرد، استقبال با شکوهی در مسکو از او به عمل آوردند. بدون تردید در این دیدار موضوع برچیدن پایگاه نظامی آمریکا در ازبکستان و جایگزین کردن آن توسط روسیه، مطرح شده است. چند روز پس از دیدار کریم اف از روسیه بود که چند صد سرباز روسی در اطراف پایگاه نظامی آمریکا در ازبکستان حضور یافته و منطقه را بررسی و تاکید کردند که به محض خروج نیروهای نظامی آمریکا از این پایگاه، آن را در اختیار خواهند گرفت.
با افزایش فشارها مبنی بر خروج نظامی امریکا از آسیای مرکزی ، این کشور هر چه بیشتر توجه خود را معطوف افزایش حضور نظامی در قفقاز و تاسیس  پایگاههای نظامی در این منطقه کرده است . امریکا تلاش دارد به بهانه مبارزه با تروریسم، تامین امنیت خطوط انتقال انرژی و انجام عملیاتهای صلح بانی حضور خود را در قفقاز جنوبی افزایش دهد . در این میان جمهوری آذربایجان از جمله کشورهای قفقاز است که امریکا از سالها پیش طرحهای نظامی متعددی برای آن در نظر گرفتن است . موقعیت استراتژیک جمهوری آذربایجان در دریای خزر و در همسایگی ایران ، داشتن منابع قابل توجه انرژی و نیز شیعه بودن اکثریت مردم جمهوری آذربایجان همگی از عوامل مشوق امریکا برای حضور نظامی در این کشور  است . موضوعی که دست امریکا را در این خصوص باز گذاشته است ، سیاست های غربگرایانه جمهوری آذربایجان و نیز درخواست برخی از محافل سیاسی جمهوری آذربایجان برای استقرار پایگاههای امریکایی است.
    برای اولین بار بصورت جدی مساله استقرار پایگاههای امریکایی در جمهوری آذربایجان در سال ۱۹۹۹ مطرح شد. تحولاتی در این سال اتفاق افتاد که به نحوی ماهیت فرامنطقه ای و غربگرایی دیدگاههای امنیتی ج. آذربایجان را  نشان داد. تا سال ۱۹۹۹ ج. آذربایجان همواره به این موضوع افتخار می کرد که برخلاف دو جمهوری دیگر قفقاز، در جمهوری آذربایجان هیچ نیروی خارجی یا پایگاه نظامی خارجی وجود ندارد. ج. آذربایجان اگر چه در ۲۴ سپتامبر ۱۹۹۳ رسماً به عضویت جامعه کشورهای مشترک المنافع درآمد و اعلامیه آلماآتا را امضاء‌ نمود، اما تشکیل یک گارد ملی را به جای شرکت در ساختار فرماندهی نظامی CIS برای خود محفوظ نگه داشته است.  از اینرو نیروهای CIS در جمهوری آذربایجان حضور ندارند.
در سال ۱۹۹۹ ج. آذربایجان سه نوع درخواست برای حضور نیروهای خارجی یا پایگاه خارجی در این کشور مطرح کرد. در این سال مقامات جمهوری آذربایجان بویژه صفر ابی اف وزیر دفاع وقت این کشور  و وفاقلی زاده مشاور سیاسی حیدر علی اف رئیس جمهوری وقت جمهوری آذربایجان ، خواهان استقرار نیروها و پایگاه نظامی آمریکا یا ناتو در پایگاه پدافند هوایی ناسنوسی در ۴۵ کیلومتری شمال باکو شدند. برخی مقامات ج. آذربایجان خواهان انتقال پایگاه آمریکایی اینجرلیک از ترکیه به شبه جزیره آبشرون شدند. برخی دیگر از مقامات ج. آذربایجان خواهان تاسیس پایگاه نظامی ترکیه در این کشور شدند. وفاقلی زاده مشاور سیاسی علی اف، ژانویه ۱۹۹۹ در مصاحبه با روزنامه شرق،‌ چاپ باکو اعلام کرد که روسیه در صدد اجراء چندین طرح براندازی در این جمهوری است و به همین جهت نیز باکو خواستار انتقال پایگاه اینجرلیک از جنوب ترکیه به خاک ج . آذربایجان است.
اگرچه این درخواست جمهوری آذربایجان در آن سال بنا به شرایط منطقه ای و بین المللی چندان مورد توجه قرار نگرفت ، اما ۲۳ مارس ۲۰۰۱ صفر ابی اف وزیر دفاع ج. آذربایجان در دیدار با کارلتون لفورد معاون فرماندهی نیروهای نظامی آمریکا در اروپا، بار دیگر خواستار استقرار پایگاههای نظامی سازمان ناتو در خاک این کشور شد. با وقوع حادثه یازدهم سپتامبر، امریکا  مساله انتقال بخشی از نیروهای واکنش سریع خود از کشورهای اروپایی از جمله آلمان به جمهوری آذربایجان و گرجستان را در دستور کار قرارداد و برای این منظور ژنرال جیمز جونز معاون فرمانده نیروهای امریکایی در اروپا ، به کرات از جمهوری آذربایجان و گرجستان در یکی  دوسال اخیر دیدار کرده است .
با وجود این پس از درگذشت حیدر علی اف رئیس جمهوری آذربایجان و روی کارآمدن الهام علی اف فرزند وی در اکتبر سال ۲۰۰۵ ، در ظاهر تمایلات در جمهوری آذربایجان برای پذیرش پایگاههای امریکایی کمتر شد . این موضوع یکی بعلت آن بود که با گذشت زمان ابعاد بیشتری از سیاست های غیر دوستانه امریکا در خصوص جمهوری آذربایجان بویژه در زمینه حمایت مالی و سیاسی واشنگتن از جدایی طلبان قره باغ فاش شد . از سوی دیگر تجربه ادوارد شواردنادزه و عسگر آقایف برای دولتمردان جمهوری آذربایجان نشان داد که اعطاء امیتازات نظامی و اقتصادی به امریکا مانع از تحرکات امریکا برای ایجاد انقلاب رنگین نخواهد  شد . در چنین شرایطی و با توجه به افزایش انتقادات روسیه و ایران ، مجلس جمهوری آذربایجان در سال ۲۰۰۴ مصوبه ممنوعیت استقرار دائمی پایگاههای بیگانه در خاک جمهوری آذربایجان را تصویب کرد .
با وجود این امریکا هیچ گاه تلاش های خود را برای استقرار پایگاه نظامی در جمهوری آذربایجان متوقف نکرده است . در سال های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ دونالد رامسفلد سه بار از جمهوری آذربایجان دیدار کرد . این تلاشها قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی در جمهوری آذربایجان در ۱۵ آبان ۱۳۸۴ و تهدید محافل غربگرای جمهوری آذربایجان به راه انداختن انقلاب نارنجی (بنفش ) افزایش یافت .
از جمله طرحهای نظامی که امریکا در خصوص منطقه از طریق جمهوری آذربایجان دنبال می کند ، طرح موسوم به گارد خزر است . روزنامه روسی زبان « نوویه ورمیا»، در مورخه ۲۵/۵/۸۴ در مطلبی تحت عنوان « واشنگتن  باز هم از حضور نظامی در خزر سخن می‏گوید» به نقل از «اسکات سویتسر» سرهنگ و مقام بلند پایه پنتاگون آورده است که آمریکا برای تحقق طرح «حفاظت از خزر» ۱۳۰ میلیون دلار اختصاص داده است.”اسکات سویتسر“ مقام بلند پایه پنتاگون در مورد همکاری در زمینه تقویت ناوگان دریایی ج. آذربایجان و قزاقستان بعنوان کشورهای همپیمان آمریکا سخن به میان ‎آورده است. کاملاً روشن است که هدف از طرح ، استقرار تجهیزات و نیروهای نظامی آمریکا در خزر است. این طرح در سال ۲۰۰۳ در پنتاگون تصویب شده است .
چنانچه سایت اینترنتی آمریکایی Stars and Stripesادعا شده  است : هدف پنتاگون از برنامه محافظ خزر که ظرف شش سال آینده توسط فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا اجرا می‌شود، انجام اقدامات مورد نظر برای افزایش امنیت حوزه دریای خزر است. بنابر این گزارش، آمریکا با هدف جلوگیری از عبور تروریستها، قاچاق سلاح و مواد مخدر در صدد تقویت امور پاسداری در دریای خزر و حفاظت از مرزهای کشورهای ساحلی هم ‌پیمان است. بر اساس طرح محافظ خزر در جمهوری آذربایجان و قزاقستان مراکز ستادی فرماندهی و همچنین مراکزی برای انجام عملیات مخفی هوایی و دریایی امریکا احداث می شود . حتی گفته می شود در زمان حاضر یک پاسگاه ستادی فرماندهی دریایی در باکو ایجاد شده است که در آینده ممکن است گسترش یابد.
اگر چه حضور نظامی آمریکا در خزر برای روسیه برغم داشتن پیامدهای منفی ، عمدتاً بخشی از یک تابلوی ژئوپلیتیک است، ولی این موضوع برای ایران زیانبار است . ایران در خصوص نظامی کردن خزر به همسایگان خود بارها هشدار داده است. در مورد گزارشات مقامات آمریکایی مبنی بر اینکه هدف از حضور ناوگان نظامی این کشور در خزر مبارزه با تروریسم است، می‏توان گفت که این بهانه چندان قابل قبول نیست . چرا که موارد صید غیر قانونی ماهی در خزر همواره مشاهده شده ‏، ولی تاکنون موردی از حضور تروریستها در خزر به ثبت نرسیده است . اساساً صرف حضور نظامی امریکا در خزر تهدیدزا است . تهدیدات خزر همواره درون زا نبوده بلکه برون زا بودند و از بیرون از منطقه تحمیل شده اند .
با وجود این جمهوری آذربایجان مساله استقرار پایگاههای نظامی امریکا در این کشور را بارها تکذیب کرده است . در این راستا  الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان هرگونه استقرار نیروهای خارجی در جمهوری آذربایجان و مذاکره با مقامات آمریکایی را در زمینه استقرار پایگاه رد کرده است بر اساس گزارش اول سپتامبر ۲۰۰۵ خبرگزاری اینترفاکس ، الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان استقرار پایگاه های نظامیان خارجی در جمهوری آذربایجان را فاقد تاثیر مثبت بر تقویت امنیت این کشور دانسته و افزوده است : ما هیچ مذاکره ای با مقامات آمریکایی درباره استقرار پایگاه نیروهای امریکایی در جمهوری آذربایجان انجام نمی دهیم .علی اف با شایعه نامیدن خبر استقرار نیروهای خارجی در جمهوری آذربایجان افزوده است : مقامات آمریکایی چندین بار اعلام کردند که قصد استقرار نیرو در جمهوری آذربایجان را ندارند.
برغم اینگونه اظهارات ، احزاب غربگرای مخالف دولت باکو نظیر حزب مساوات مدعی هستند که دولت الهام علی اف در قبال چشم پوشی امریکا از برگزاری غیر دموکراتیک انتخابات پارلمانی ششم نوامبر ۲۰۰۵ جمهوری آذربایجان ، با امریکا در خصوص استقرار پایگاههای نظامی در این کشور و به بهانه هایی نظیر تامین امنیت خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان موافقت کرده است . برخی از اخبار تائید نشده حاکی از آن است که امریکا در مناطق نظیر کوردمیر ، آقستافا ، زین العابدین تقی اف و ناسنوسی جمهوری آذربایجان مساله احداث پایگاه را بررسی کرده است .
ناظران سیاسی معتقدند اگر چه ممکن است در آینده نزدیک مساله استقرار پایگاههای امریکایی در جمهوری آذربایجان تحقق نیابد ، اما استقرار نیروهای واکنش سریع امریکا در این کشور قریب به واقعیت است . بویژه اینکه این اقدام مغایریتی با مصوبه سال ۲۰۰۴ پارلمان جمهوری آذربایجان نخواهد داشت .
  علاوه بر جمهوری آذربایجان ، گرجستان از جمله کشورهای غربگرای قفقاز است که امریکا برای حضور نظامی در آن تلاش می کند . تلاشهای امریکا برای حضور نظامی در گرجستان ، با فشارهای تفلیس برای تخلیه پایگاههای روسی در این کشور و فشار برای خروج صلح بانان روسی از گرجستان همراه بوده است . در اوایل سال ۲۰۰۵ دولت گرجستان در اولتیماتومی یک سال به روسیه مهت داد تا پایگاههای خود از گرجستان را خارج کند . براساس توافقی که روسیه و گرجستان در نوامبر ۱۹۹۹ در حاشیه اجلاس استانبول سازمان امنیت و همکاری اروپا کرده بودند، قرار بود تا آخر ژوئن ۲۰۰۱ تخلیه دو پایگاه وازیانی(Vaziany) و گودائوتا(Gudauta) پایان یابد. اما مشکل در خصوص پایگاه استراتژیک باتومی(Butomi) و آخالکالاکی (Akalkalaki) بوده است. روسیه در سال ۲۰۰۱ خواهان فعالیت این دو پایگاه تا ۱۴ سال دیگر ( ۲۰۱۵) بود ، ولی تفلیس خواهان تخلیه این پایگاهها براساس موافقتنامه استانبول تا پایان سال ۲۰۰۴ بود. در عین حال روسیه اوایل جولای ۲۰۰۱  اعلام کرد که به علت مشکلات مالی و مخالفتهای محلی در آبخازیا نتوانسته است در موعد مقرر پایگاه گودائوتا را تخلیه کند. روسیه در پایان ژوئن ۲۰۰۱ پس از تخلیه پایگاه وازیانی،‌ این پایگاه را رسماً در اختیار مقامات گرجستان قرار داد. پایگاه گودئوتا نیز نهایتاً در سال ۲۰۰۲ تخلیه شد . روسیه معتقد است که در صورت برچیده شدن پایگاههایش در گرجستان زمینه برای نفوذ ناتو در منطقه  استراتژیک قفقاز که از آن به عنوان حیاط خلوت خود نام می برد، ‌افزایش می یابد و حتی ممکن است پایگاههای تخلیه شده در اختیار ناتو قرار گیرد. بویژه اینکه گرجستان آوریل ۲۰۰۱ پایگاه مارنئولی در حومه تفلیس را به مدت ۵ سال به ترکیه داد. پس از اولتیماتوم پارلمان گرجستان نیز ، مقامات روسیه تخلیه دو پایگاه آخالکالاکی و باتومی در قبال از سال ۲۰۰۸ را غیر ممکن عنوان کرده اند و نهایتاً گرجستان نیز پذیرفت که این پایگاهها تا سال ۲۰۰۸ تخلیه شود. در چنین شرایطی امریکا به بهانه آموزش نظامیان گرجی در چارچوب برنامه تعلیم و تجهیز بدنبال استقرار نیرو در گرجستان است. بنظر می رسد پس از پایان روند تخلیه پایگاههای روسی در گرجستان ، حضور نظامی امریکا در این کشور وارد مرجله جدیدی خواهد شد. اگر چه روسیه نیز تلاش دارد که حضور نظامی خود را در آبخازیا و اوسیتیای جنوبی افزایش دهد . حتی جناج میهن در دومای روسیه مساله تصویب لایجه ای جهت زمینه سازی الحاق اوستیای جنوبی و آبخازیا به فدراسیون روسیه را مطرح کرده است . بویژه اینکه تا یک سال آینده بیش از ۹۰ درصد آبخازها شناسنامه روسی دریافت خواهند کرد .
در یک جمعبندی کلی باید گفت استقرار پایگاههای نظامی در آسیای مرکزی و قفقاز پس از حادثه یازدهم سپتامبر به یک اولویت برای پنتاگون تبدیل شده است . امریکا در پوشش مبارزه با تروریسم و با دادن وعده کمک های مالی و حمایت از رژیم های منطقه توانست پایگاههای نظامی در قرقیزستان و ازبکستان مستقر کند و از پایگاههای  جمهوری آذربایجان ، گرجستان ، تاجیکستان ، قزاقستان و ترکمنستان برای سوخت گیری استفاده کند . باوجود این شروع موج انقلاب های رنگین در منطقه از نوامبر ۲۰۰۳ فضای بی اعتمادی به امریکا را گسترش داد . سقوط دولت ادوارد شواردنادزه در گرجستان در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۳ که امتیازات نظامی فراوانی به امریکا داده بود و نیز سقوط عسگر آقایف در قرقیزستان در ۲۴ مارس ۲۰۰۵ که پایگاه ماناس را در اختیار امریکایی ها قرارداده بود ، برای سایر رهیران منطقه نشان داد که سیاست امتیازدهی به امریکا ، لزوماً حمایت کاخ سفید از حاکمیت آنها را بدنبال نخواهد داشت . در عین حال تعدادی از وعدههای کمک های مالی امریکا نیز در عمل تحقق پیدا نکرد . در این میان چین و روسیه با تقویت پیمان شانگهای می کوشند که زمینه برای خروج نیروهای امریکایی از آسیای مرکزی را فراهم سازند . بنظر می رسد این موضوع در  ازبکستان در آستانه تحقق کامل است .برخورد دولت قرقیزستان با این موضوع کجدار و مریز است .
با وجود این افشاء شدن طرحهایی نظیر طرح گارد خزر و استقرار نیروهای واکنش سریع در منطقه نشان می دهد که پنتاگون برای نظامی کردن منطقه عزم جدی دارد. در حال حاضر پنتاگون از ابزار تهدید بویژه تهدید برای براه انداختن انقلاب رنگین و گاه تطمیع برای حضور نظامی در قفقاز استفاده  می کند. این در شرایطی است استقرار احتمالی پایگاههای نظامی امریکا در جمهوری آذربایجان و گرجستان برای رهبران این منطقه هزینه های بمراتب بیشتر از رهبران آسیای مرکزی خواهد داشت . بعنوان نمونه در مقایسه با قرقیزستان ، ابزارهای روسیه برای تحت فشار قرار دادن گرجستان بمراتب زیاد است . مناقشات آبخازیا و اوستیای جنوبی و نیز تامین بخش اعظم گاز و برق گرجستان و فعالیت صدهها هزار گرجی در روسیه همگی شرایطی را پیش آوردند که موافقت تفلیس با استقرار پایگاههای امریکایی یک ریسک بزرگ برای این کشور محسوب می شود. در عین حال در جمهوری آذربایجان در شرایطی که امریکا آشکارا سیاست حمایتی از جدایی طلبان قره باغی را در پیش گرفته و حتی به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان در رای گیریهای مجمع عمومی سازمان ملل رای ممتنع می دهد ، از نظر افکار عمومی هیچ توجیهی برای استقرار پایگاه امریکایی در این کشور نیست ، ضمن اینکه کشورهای منطقه نیز مخالف این موضوع هستند. آنچه مسلم است ادامه روند نظامی گری امریکا در منطقه در جهت جلوگیری از ایجاد سیستم امنیتی منطقه گرا در قفقاز و آسیای مرکزی است .