بنام خدا
ترجمه هشتمین قسمت مستند مستاقان اهل عشق
ویژه رستم توفیق شاعر اهل بیت ع در جمهوری آذربایجان
راوی :
در ادامه سلسله برنامه های خود در معرفی شاعران معاصر اهل بیت(ع) در جمهوری آذربایجان و آثار آنها ، دراین برنامه به معرفی یک شاعر جوان اهل بیت(ع) در جمهوری آذربایجان خواهیم پرداخت ، این دلباخته جوان اهل بیت(ع) ، توفیق رستم می باشد .
شعر
معرفت اهلیندَن اُوترو منبع ذوقم بو گئون
امروز منبع ذوق برای اهل معرفت شدم
خلق اُلوب عرفان منم چون مندَه عرفان عشقینه
عرفان از برای من و من به عشق عرفان خلق شدم
رستما، رستما فخر ایله کی سَن هم بیر انسان اُلموسان
ای رستم ، ای رستم افتخار کن که تو هم انسان خلق شدی
چون فلک لر خلق اُلوبدور بیرجه انسان عشقینه
چرا همه افلاک به خاطر یک انسان خلق شدند
راوی :
درمرکز شهرتاریخی بووزونا و در کنار مسجد جامع آن با رستم توفیق دیدار می کنیم ، صحبت مان با وی درباره مسجد تاریخی جامع بووزونا آغاز می شود . این مسجد بیش از صد سال قدمت دارد و پس از استقلال جمهوری آذربایجان توسط بنیاد حیدرعلی اف رئیس جمهور سابق جمهوری آذربایجان بازسازی و مرمت شده و درهای آن به روی مسلمانان باز شده است.
به اتفاق رستم توفیق از یکی از اماکن زیارتی بوورونا دیدن می کنم ، جایی که به قدمگاه امام علی ع مشهور است، این قدمگاه درست در ساحل دریای خزر قرار گرفته است ، و هر روز میزبان خیل عظیمی از دوستداران اهل بیت ع می باشد.
در کنار قدمگاه امام علی ع و درحالی که از بالای تخته سنگهای ساحل به دریا خیره شده ام یاد شعری از بختیار وهاب زاده شاعر بزرگ آذربایجان می افتم که می گوید :
- خلقین تاریخین بیلمی ین انسان
- اوزونی تانیماز سوزینی بیلمز
- چشمه نی بولاغ دان سو ایچر نادان
- ایشدی یی چشمه نن گوزنی بیلمر
ترجمه
- انسانی که تاریخ ملت اش را نمی داند
- نه خودش را می شناسد نه ارزش سخن
- نادان از سرچشمه آب می نوشد
- اما نمی فهمد که از سرچشمه می نوشد
ادامه صحبت راوی :
بووزونا از لحاظ سکونت انسانها یکی از مناطق قدیمی جمهوری آذربایجان محسوب می شود . رستم توفیق می گوید در کتابهای تاریخی خوانده است که سابقه سکونت در بووزونا به قبل از میلاد می رسد .
رستم توفیق :
بووزونا خیلی از لحاظ تاریخی قدمت زیادی دارد و به قبل از اسلام بر می گردد ، آثار برجا مانده از تاریخ از جمله گورستان های تاریخی و کلیساهایی که توسط مسیحیان بومی در گذشته احداث شده است، نشاندهنده این موضوع است. این ابنیه قدمت بووزونا را به دوران آلبان ها و حتی پیش ازآن می رساند .
اینجا همواره مکان مقدس ومذهبی بوده است چه زمانیکه مسیحی های آلبانیایی بودند و چه پس از آن که نور اسلام به این منطقه رسید و مردم با آغوش باز به اسلام گرویدند، مردم بووزونا همواره در صیانت از ارزشهای اسلامی زبانزد بودند و به برکت آن نیز این منطقه گذشته پرافتخاری دارد، بر همین اساس این منطقه پر از نمادهای اسلامی است و در دل خود عالمان و شاعران بزرگی را پرورانده است که رهرو اهل بیت(ع) بوده اند ، وجود قدمگاه امام علی ع بر ضای معنوی این منطقه خیلی تاثیر گذاشته است و این قدمگاه نمادی از شیفتگی مردم بووزونا به امام علی ع می باشد.
راوی :
پس از گشت و گذاری در اماکن مذهبی و تاریخی بووزونا ، صحبت مان با شاعر اهل بیت ، رستم توفیق را در منزل وی ادامه می دهیم :
راوی :
رستم توفیق اوغلو در سال ۱۹۸۸ در باکو متولد شده است ، از دوران خردسالی به شعر و ادب علاقمند بوده و از سیزده سالگی شروع به نوشتن کرده است . در دانشگاه زبان باکو و در رشته زبان عربی تحصیلات خود را به پایان رسانده است و علاوه بر زبان عربی ، به فارسی نیز مسلط می باشد.
شعر
مرحبا ای بنی آدم اوزُ نوعی بشری
مرحبا ای آدم ، که نوع بشر از توست
بشرین جوزوی اُلان جمله بشر مختصری
همه بشراز توست و تو سرآغاز آنها
ای نبوت باغینا ایلک اکیلان شاخه قدیم
ای که اولین گل کاشته شده درباغ نبوت
مرحبا ای بو ملاحتلی باغین قیش بهری
مرحبا بر زمستان و بهار این باغ دل انگیز
ای قارا لوحه دیکی نقطه ی خطی ابدی
ای که در لوحه سیاه ، نقطه خط ابدی هستی
ای مُکَمَل چکیلان ای قلمین ایلک اثری
ای اولین اثر قلم آفرینش که مکملی
انبیا مجلیسینین تازه جوان مهمانی
تو اولین مهمان مجلس انبیایی
ای نبی عربی جمله نبی لر پدری
ای پیامبر عربی که پدرهمه پیامبرانی
ای ولایت دَه ولی مایه سی نور ازلی
ای که در ولایت ولیّ ،از نور ابدی هستی
ای ولایت دَه ولی مایه سی نور ازلی
ای که در ولایت ولیّ ،از نور ابدی هستی
ای نبوت گئوزلی ای که جهان بختَوری
ای که زیبای پیامبرانی و سعادتمند جهان
سروری ملک رسالت، ایکی دنیا دا غنی
سرورملک رسالتی و در دو دنیا غنی
سروری ملک رسالت، ایکی دنیا دا غنی
سرورملک رسالتی و در دو دنیا غنی
جبرائیلدِیر وزیری جمله مَلک لر نوکری
جبرئیل یاور و همه ملایک غلامت
ای فقیره فقرا هم ده امیرامرا
ای که فقیر فقرا و امیر امرایی
شرفی آدمی حوا بشرین تاج سری
مایه شرف آدم و حوا و تاج سر بشر
آدم و نوح و خلیل، یوسف و یعقوب و کلیم
آدم ، نوح ،خلیل ، یوسف ، یعقوب و موسی
آدم و نوح و خلیل، یوسف و یعقوب و کلیم
آدم ، نوح ،خلیل ، یوسف ، یعقوب و موسی
گاه دآ یحیّ ایله عیسی وِ ریب اوندان خبری
زمانی هم یحیی و عیسی ع بشارت اش دادند
چاتدی اُز زیروَه سینه اُندا نبوت گونشی
خورشید نبوت با وی به اوج خود رسید
گئون گونورتا یوخ ادَر کولگه لری تام قدری
همچون آفتاب ظهر همه سایه را از بین می برد
معرفت باغچاسینین دائمی فیاضی اودُر
اوست که دایم باغ معرفت را فیض می دهد
اهل علمی لال ادیب عالیمی اومّی هنری
هنر پیامبر اُمّی اهل علم را حیران ساخته است
معرفت آختاریشی رستمی چکمیش قاپینا
رستم در جستجوی معرفت به در وی رسیده است
معرفت آختاریشی رستمی چکمیش قاپینا
رستم در جستجوی معرفت به در وی رسیده است
شهر علمین قاپپیسیندان اونا بیر سال نظری
از دروازه شهر علم (علی ع) به وی نظر کن
راوی :
رستم توفیق این شاعر جوان دلباخته اهل بیت ع با ابراز عشق و محبت به ائمه اطهار ع خصوصا امام حسین ع ، در اشعارش به موضوع کربلا و انتظار فرج توجه ویژه ای کرده است.
شعر
گئور نِچه دوران اُتوردُم اُز بهاریم هاردادیر
ببین چند دوران را پشت سر گذاشتم آن بهارم کجاست
گئور نِچه دوران اُتوردُم اُز بهاریم هاردادیر
ببین چند دوران را پشت سر گذاشتم آن بهارم کجاست
یعنی اولدُم منتظر نازلی نگاریم هاردادیر
یعنی از منتظران شدم آن نگار نازنینم کجاست
قالمیشام غربت دیاردا بی کسی و بی خانمان
در دیار غربت بی کس و تنها مانده ام
هر کچندَن سئوردیم ای دوست اُز دیاریم هاردادیر
از هر رهگذری پرسانم که ای دوست دیارمن کجاست
بیر دیرَیکسیز نسندِیر سئویکندیم دنیا ائوی
دنیایی که در آن خانه کردیم ، چون خیمه ای بی ستون است
ای جهان بس اُز اَمین محکم حصارین هاردادیر
پس آن حصار محکم و امن ات کجاست ای جهان
جمله یادلار ایچرَیم ائوسیزمکانسیز بیرغریب
غریبی بی جا و بی ماوا در میان بیگانگانم
اُز ائویم ،اُزدولتیم،اُز تاج داریم هاردادیر
خانه ام ، دولتم و تاجدارم کجاست
گلدی هاتیفدان ندا، ای سئویلَین عشق اهلیم
از منادی ندا آمد ای که می گویی از اهل عشم
عشق میدانین گزیب سئوردُن می ؟ داریم هاردادیر
آیا میدان عشق را گشته و پرسیدی که هستی ام کجاست
نیزه اُستوندَ گدَن باش مردلیک تیمسالیدیر
آن سر که بر نیزه می رفت تمثال مردانگی است
اهل حال آننار بو حالی حال حسین حالیدیر
آن را اهل عشق دانند، که این حال، حال حسین است
کیم حسینین مکتَبین کچمیشسهَ باشیندان کِچر
هرکه مکتب حسین ع را درک کرده از جان و سرش می گذرد
عاشق مَردَم دِیَن میدان سواشیندان کچر
ندای عشق حسین سر می دهد و از میدان نبرد می گذرد
وحدَتین میدانیدیر بیلدیم کی عشقین سوزگجی
دانستم که از غربال عشق به میدان همدلی می رسد
معشوقون عشق آتشیندَه بیشمیش آشیندان کچر
چنین عاشقی از معجون پخته از آتش عشق معشوق می گذرد
سینَسین سنگر قیلان یتمیش ایکی عاشیق کیمی
همچون ۷۲ عاشقی که سینه شان را سپر کردند
قورخو بیلمز قلبینین هر جور تلاشیندان کچر
ترس نمی شناسد و از وسوسه های درون می گذرد
توی حناسین قان ایله چکمیش جوان قاسم کیمی
همچون حضرت قاسم که حنایش را با خون کشید
یا علی اکبر مثالی آزجا یاشیندان چکیر
یا حضرت علی اکبر که از جوانی اش گذشت
عاشیقین شاهین کیمی خنجر بوقازیندان سوزَر
گلوی عاشق را خنجر همچون تیری می درد
پیکری اوخدان گئورونمز نیزه باشیندان کچر
نیزه از سرش می گذرد و از تعدد تیرها پیکرش دیده نمی شود
نیزه اُستوندَ گدَن باش مردلیک تیمسالیدیر
آن سر که بر نیزه می رفت تمثال مردانگی است
اهل حال آننار بو حالی حال حسین حالیدیر
آن را اهل عشق دانند، که این حال، حال حسین است
چیخماق ایسترسَن اگرچی اهل حالِن سیرینه
اگر می خواهی اهل عشق را سیر و نظر کنی
چیخماق ایسترسَن اگرچی اهل حالِن سیرینه
اگر می خواهی اهل عشق را سیر و نظر کنی
دُر حسین عشقینده کی اوج کمالین سیرینه
در عشق حسین بمان تا اوج کمال را سیرکنی
عاشیق اوچون گئوزدَ بیر هچ دیر جلالین قورخوسو
در چشمان عاشق هیچ نشانی از ترس نیست
چون کی گئوزلر مستی دور چیخمیش جمالین سیرینه
چون چشمانش مست و مشغول سیر نگار است
وار سعادت باغینین دروازه سینده بیر شوعار
بر سر در باغ سعادت شعاری نوشته شده که
وار سعادت باغینین دروازه سینده بیر شوعار
بر سر در باغ سعادت شعاری نوشته شده که
هر گَلن دُرموش بو بَنزَرسیز مثالین سیرینه
برای دیدن این نگار بی همتا ، هر مسافری مانده است
نیزه اُستوندَ گدَن باش مردلیک تیمسالیدیر
آن سر که بر نیزه می رفت تمثال مردانگی است
اهل حال آننار بو حالی حال حسین حالیدیر
آن را اهل عشق دانند، که این حال، حال حسین است
دُوندو تورپاقلار سراسر کربلا صحراسینا
همه خاک رهسپار صحرای کربلا شدند
دُوندو تورپاقلار سراسر کربلا صحراسینا
همه خاک رهسپار صحرای کربلا شدند
جمله عالملر اوتوردو شاه حسینین یاسینا
همه عالم به سوگ شاه حسین نشستند
تا عدم صحراسینا طالع بیتیردی لاله زار
طالع تا در صحرای نیستی لاله ها کاشت
دوردو دنیایی دنی امر قضا اجراسینا
دنیای پست برای اجرای مشیت بپاخاست
بیر قارا یل اُزدو تورپاقدان آیاقین گللرین
باد سیاهی پای گلها را از خاک کند
قیدی بیرتک غنچه نیندَ قامتی رعناسینا
به رفتن غنچه رعنا نیز راضی شد
شوق ایله چخمیش دُزولموش ملایک صف به صف
ملایک با شوق صف کشیده و عیان شدند
منتظر معشوق دِیَن عاشقلرین ایلغاسینا
منتظر زیارت معشوق عاشقان شدند
نیچون آغلارسیز ای عاشقلر حسین حالینا
ای عاشقان چرا برای حال حسین مویه می کنید
نیچون آغلارسیز ای عاشقلر حسین حالینا
ای عاشقان چرا برای حال حسین مویه می کنید
قیس اوچون زید آقلاماز گئورسهَ چاتمیش لیقاسینا
قیس برای زید نمی گرید چون به لقاءش رسد
نیزه اُستوندَ گدَن باش مردلیک تیمسالیدیر
آن سر که بر نیزه می رفت تمثال مردانگی است
اهل حال آننار بو حالی حال حسین حالیدیر
آن را اهل عشق دانند، که این حال، حال حسین است
راوی :
رستم توفیق این شاعر جوان اهل بیت با ابراز علاقه اش به آن دسته از شاعران که از کلمات و رموز عرفانی در اشعارشان استفاده می کنند، دیوان اشعار شاعران کلاسیک و شناخته شده در جهان چون حافظ ، محمد فضولی و نسیمی را پر از واژه ها و رموز عرفانی می خواند و می گوید :
رستم توفیق :
شاعران اهل بیت ع در جمهوری آذربایجان ، ایران و کشورهای اسلامی را به طور کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد . گروه اول شاعرانی هستند که درباره کربلا و اهل بیت ع ، به طور مستقیم شعر گفته و این اشعار مختص عموم مردم است ، هدف اینگونه اشعار افزایش معرفت عموم مردم و تقویت حب اهل بیت ع در میان آنها هستند .گروه دوم شاعرانی هستند که با رموز و سمبول در اشعار شان ارادت شان را به اهل بیت را بیان و آنها را وصف می کنند. در نگاه اول به این اشعار به سادگی نمی توان موضوع را فهمید، حتی غزل هایی است که اگر انسانی که حب اهل بیت ع را ندارد ، آن را بخواند ، اشعار را مجازی تعبیر می کند . اما با بررسی عرفانی این اشعار ، مشخص می شود که این اشعار در وصف اهل بیت ع سروده شده اند من شیفته اینگونه شاعران و استفاده از رموز عرفانی در اشعار هستم .
شعر
جانی سئودیم جان خریداری او جانان عشقینه
به عشق آن خریدار جان ها، عاشق جانان شدم
جانه جانان اتمدی رحم آلدیقی جان عشقینه
جانان به عاشق و عشق او ترحم نکرد
جانمی اودلارَیاخدیم گئونده مجروح ایلَدیم
جانم را به آتش زدم و در آفتاب مجروح ساختم
الماقا جانان الیندَن بیرجه درمان عشقینه
برای اینکه جرعه ای درمان عشق را از جانان بگیرم
سئویلدیم طعن اتدیلر یرلرله – گویلرله مندَدیر
چون گفتم طعن زدند که زمین و آسمانها نزد ماست
جسم جانم سیر ادیر مُلکونده سیران عشقینه
جسم روحم در مُلک ات عشق سرگشته ات را سیر می کند
یردَن اوستون گویدَن آلچاق بیر مکاندیر مسکنیم
مسکنم در مکانی بالای زمین و زیر آسمان است
یردَن اوستون گویدَن آلچاق بیر مکاندیر مسکنیم
مسکنم در مکانی بالای زمین و زیر آسمان است
اورتادا حیرتده قالدیم هر ایکی یان عشقینه
در این وسط از عشق هر دو طرف حیران ماندم
کچدی پیریم دون گئجه حب الوطن درسین منه
پیرمرادم دیشب درس حب وطن به من آموخت
کور غریب تک آغلارام ایندی من ایمان عشقینه
من اکنون همچون غریب نابینا از ایمان عشق گریه می کنم
من ده دیر مافی السموات و الارض
آنچه در زمین و آسمانهاست نزد من است
من ده دیر مافی السموات و الارض
آنچه در زمین و آسمانهاست نزد من است
اولدور سبب کی اهل سما ساجدَ بو امکان عشقینه
به این دلیل اهل آسمان به این عشق امکان سجده می کنند
واجبی ممکن ده گئورمک اهل ذوقون حالیدیر
دیدن واجب در ممکن از اوصاف اهل عشق است
کور دو او کیم سجدنی ظن اتدی انسان عشقینه
کور است کسی که در سجده به عشق انسان تردید کرد
معرفت اهلیندَن اُوترو منبع ذوقم بو گئون
امروز منبع ذوق برای اهل معرفت شدم
خلق اُلوب عرفان منم چون مندَه عرفان عشقینه
عرفان از برای من و من به عشق عرفان خلق شدم
راوی :
توفیق رستم با اشاره به شاعرانی که با ادبیات مرثیه پیام مکتب کربلا را منتقل کرده اند، می گوید :
توفیق رستم :
شناخت واقعه کربلا در راس موضوعات معرفت اهل بیت ع قرار می گیرد، البته زندگی همه چهارده معصوم برای ما الگو و هر کدام تاریخی مستقل و ارزشمند هستند اما در راس آنها واقعه کربلا قرار می گیرد، چون که مکتب کربلا به حیات اسلام کمک کرد. به همین خاطر در اشعار شاعران اهل بیت ع ، ادبیات مرثیه و شعر کربلا جایگاه ویژه ای دارد. در دوران ممنوعیت دین که ما در دوران شوروی شاهد آن بودیم،همین مکتب کربلا و محرم بود که اسلام را بین ما زنده نگه داشت، اشعار و سنن محرم بود که ارزشها را به نسلهای بعدی منتقل کرد .
شعر :
ای گئوزُم قان اغلا باتدی قانه دشت کربلا
ای چشم خون گریه کن که در خون غرق شد دشت کربلا
ای گئوزُم قان اغلا باتدی قانه دشت کربلا
ای چشم خون گریه کن که در خون غرق شد دشت کربلا
وردی بی حد بیر بلا دورانه دشت کربلا
مصیبت بی نظیری را نصیب دوران کرد دشت کربلا
ای گئوزُم قان اغلا اخدی چونکی بیجا قان یره
ای چشم خون گریه کن چرا که به ناحق خون بر زمین جاری شد
بیر ظفر بخش اتدی چون دشمانه دشتی کربلا
چون به دشمن پیروزی نصیب کرد دشت کربلا
ای گئوزُم قان اغلا محو اولدو امامیم بو گجه
ای چشم خون گریه کن چون امروز امام ام محو شد
اغلا دوندو قانلی بیر میدانه دشتی کربلا
گریه کن چون به میدانی پر از خون بدل شد دشت کربلا
گلدی بیر معصوم صدا ای جان آتا جان هارداسان
صدایی معصومی آمد ای پدر ای جانم کجایی
اُلدو سانکی بیر خرابه خانه دشتی کربلا
به خانه ویرانه ای بدل شد دشت کربلا
تن دَن آیری باشی گئوردو قان کوتوردو قلبینی
سربی تن را دید و قلب اش را خون گرفت
گئوزدَ هرلَندی بوتون دُورد یانه دشتی کربلا
چشم هایش را به چهار سوی دشت کربلا چرخاند
ای گئوزوم توک قانلی یاشلار زینبیم قان آغلادی
ای چشم اشک خون بریز که زینبم خون گریست
داغ چکدی خواهر نالانه دشتی کربلا
به آن خواهر نالان داغ داد دشت کربلا
آغلا کی گلدی حسینیم توش شیمرین تیغینه
گریه کن که تیغ شمر حسینم را برید
آغلا بیردَن قیدی یتمیش جانه دشتی کربلا
گریه کن که به رفتن جانها راضی شد دشت کربلا
اتمدی رحمی امیرالمومنین اولادینا
به فرزند امیر المومنین رحم نکرد
یاندیریب دوندَردی گئور سوزانه دشتی کربلا
آتش زد و به کوره سوزان بدل ساخت دشت کربلا
آغلا کی تیترتدی دنیانی صدای ناله لر
گریه کن که صدای ناله ها دنیا را به لرزه درآورد
گئوردو دردی گلمدی افغانه دشتی کربلا
مصیبت را دید و به فریاد نرسید دشت کربلا
آغلا کی اتدی قبول دشمانی راحت رحم سیز
گریه کن که دشمن بی رحم را در خود پذیرفت
آغلا کی دُندرمدی قربانی دشت کربلا
گریه کن که مانع قربانی جانها نشد دشت کربلا
چکمدی بیر قوملو صد دشمن اونوندَن رحیم سیز
با اشاره ای صد دشمن بی رحم را در خود فرود نبرد
چکمدی بیر قوملو صد دشمن اونوندَن رحیم سیز
با اشاره ای صد دشمن بی رحم را در خود فرود نبرد
قوم ایله دُندَرمَدی غلتانه دشتی کربلا
و در شن آنها را غوطه ور نساخت دشت کربلا
وِرمَدی نهره فراته امری اُدسون دشمنی
به فرات امر نکرد که دشمن را ببلعد
وِرمَ یرکن قطره اُل عطشانه دشتی کربلا
قطره ای آب به آن عطشان نداد دشت کربلا
ایستی قانین حضرتین گئور یخدی قدی سروینی
قامت همچون سروش را زمین زد و خون گرمش ریخت
یرله دُندَردی تَنین یکسانه دشتی کربلا
تن اش را با خاک یکسان کرد دشت کربلا
ایمدی طوفان ایله عباسهَ توشلانمیش اوخو
مانع طوفان تیرها علیه عباس نشد
ایدی باش دشمن ورَن فرمانه دشتی کربلا
به فرمان دشمن سرخم کرد دشت کربلا
اوددُ قاسم تک جوانین قانین مین شوق ایله
خون جوانی چون قاسم را بلعید با هزار شوق
چکدی داغلار مادر گریانه دشت کربلا
داغ ها نصیب آن مادر گریان کرد دشت کربلا
آغلا ای گئوز آلدی الوان خلتین وردی کفن
ای چشم گریه کن که پیراهن بزم اش را گرفت و کفن داد
دُوندریب توی بَزمینی ویرانه دشت کربلا
و بزم را به ویرانه بدل کرد دشت کربلا
قویدو اکبرسیز آنانی تک اوغول دردی ایله گئور
مادر را با گرفتن فرزندش اکبر غمگین ساخت
نیلَدی لیلای بی درمانه دشت کربلا
با آن مادر (لیلا) بی قرار چه ها کرد دشت کربلا
گئویلاری آغلاتدی اصغر نالَسی اما او گئون
آن روز ناله علی اصغر آسمانها را به گریه درآورد
جوشمادی گئور باشلایب طوفانه دشت کربلا
اما نجوشید و طوفان به پا نکرد دشت کربلا
سئولدو گلزاری ربابین گئوردو کی بیر گل گدیر
به گلزار نظر کرد و دید گلی چون رباب می رود
قیدی او عاجز گلی ریحانه دشت کربلا
به چیدن آن گل عاجز ریحانه هم راضی شد دشت کربلا
آغلا ای گئوز نیزَلی باشلار دُوزولدو کروانا
ای چشم گریه کن کاروان سرها روی نیزه ها به صف شدند
سینه سینده وردی یر کروانا دشت کربلا
بر روی سینه اش به این کاروان جای داد دشت کربلا
آغلا اولادی پیغمبر مُلکونو ویران ادیب
گریه کن که مُلک اولاد پیامبر را ویران کرد
بیر گئونه دوندردی گئور تالانه دشت کربلا
و در یک روز آن را ویرانه ساخت دشت کربلا
آغلادی لعنت دِدی قاتل لره دنیا بو گئون
امروز دنیا گریست و بر قاتلان لعنت گفت
گئوز یاشیندان دُندو بیر عمانه دشت کربلا
از اشک چشم ها دشت کربلا به دریا بدل شد
سینه سین دُیدو باشین یاردی حسین عاشیقلری
عاشقان حسین بر سر و سینه زدند
شاهید اولدو عشقی بی پایانه دشت کربلا
دشت کربلا شاهد عشقی بی پایان شد
حق اوچون قان آغلانیب شیطان آلاندان لعنتی
شیطان مورد لعن قرار گرفت و برای حق خون گریستند
آشنادیر حق ایله شیطانا دشت کربلا
با حق و باطل آشناست دشت کربلا
رستمی گور عشقینه صادق قالوب بیر سئوز بیلر
رستم را بین که به عشق اش صادق مانده و یک سخن می داند
ای گوزوم آغلا باتدی قانه دشت کربلا
ای چشم گریه کن که دشت کربلا در خون غرق شد
راوی :
دیدارمان با رستم توفیق با زیارت تعدادی از اماکن مقدس در بووزونا شروع شد و این دیدار با زیارت مرقد سید میر محسن عزیزآقا در بووزونا و قرائت شعری درباره امام علی ع پایان یافت.
شعر :
قلب لرده مکان توتموش دریادی علی عشقی
عشق علی ع همچون دریایی است که در قلوب جا گرفته
قلب لرده مکان توتموش دریادی علی عشقی
عشق علی ع همچون دریایی است که در قلوب جا گرفته
سئوزلرله دیله گلمز معنی دیر علی عشقی
عشق علی ع با کلمات زبان قابل معنا نیست
بیردینله ندیر گفتار صورتده منم ازهار
عشق علی در رخسام آشکار و با گفتار قابل وصف نیست
گئور صورته معنای زیبادیر علی عشقی
عشق علی معنای زیبایی رخسار است
گئونلوم ائوی ای دوست بیر گئور نِجه شادماندیر
ای دوست ببین خانه دلم چقدر شادمان است
قلبیم دَکی مسکونه یکتادیر علی عشقی
عشق علی یگانه عشق خانه دلم است
اُل فاتح دنیادیر اُل سرور یکتادیر
او فاتح دنیا و سرور بی همتاست
دنیادا تمام ایری دنیادیر علی عشقی
عالم عشق علی ، متقاوت از این دنیاست
اُل هم ازلیت دیر اُل هم ابَدییت دیر
عشق او هم ازلی است و هم ابدی
کچمیش و بو گوندورهم فردا دیر علی عشقی
در گذشته و امروز و فردا عشق علی است
هر تشنه یه زمزم دیر هم سِل لره مرحمدیر
او زمزم تشنگان و درمان بیماریهاست
دریادیر علی عشقی صحرا دیر علی عشقی
عشق علی دریاست عشق علی صحراست
هر قلب کی عاشیق دیر اُل جَنِته لایقدیر
هر دلی که عاشق علی است لایق جنت است
چون روضیه رضواندور اعلاّ دیر علی عشقی
چون عشق علی همچو روضه رضوان رفیع است
گئور رستم هی سئویلار یرلرله همی گئویلر
بیین که زمین و آسمانها به رستم می گویند
گئور رستم هی سئویلار یرلرله همی گئویلر
بیین که زمین و آسمانها به رستم می گویند
اُنسکیز هزار عالم عقبادیر علی عشقی
عشق علی در هیجد هزار عالم است
پایان
دیدگاه خود را بنویسید