بنام خدا

ترجمه ششمین قسمت مستند مستاقان اهل عشق

ویژه شاهین فاضل شاعر اهل بیت ع در جمهوری آذربایجان

راوی :

در کتاب مقدس مان قرآن کریم تاکید های فراوانی برعلم و علم آموزی شده است، عالمان احترام ویژه ای در اسلام دارند و پیامبر اکرم ص، آنها را ستارگان روی زمین خوانده و فرموده اند به عالمان احترام بگذازید ، دو رکعت نماز عالم برتر از هفتاد رکعت نماز غیر عالم است. امروز علم است که برای جوامع قدرت می آورد. شاعر بزرگ نظامی گنجوی نیز در اشعارش علم را عامل برتری و قدرت خوانده و گفته است بزرگی و برتری عالمان به دلیل علم آنهاست . علم زمانیکه با ایمان همراه شود هیچ رقیبی نمی تواند مقابل آن قرار گیرد.

در جمهوری آذربایجان نیز عالمان بزرگی هستند که برای بهره گیری از دریای علم و ایمان عمری تلاش کرده اند، یکی از آنها پرفسور شاهین فاضل است که هم شاعر و دلباخته اهل بیت ع است وهم پرفسوررشته تاریخ می باشد و کمتر کسی است که در جمهوری آذربایجان وی را نشناسد.

با وی در محوطه تاریخی کاخ شروانشاهان در مرکز باکو قرار گذاشتیم و در این مکان که تبلوری باشکوه ازمعماری اسلامی و ایرانی است، با این شیفه اهل بیت ع دیدار می کنیم.

شاهین فاضل علاوه بر تحصیلات عالی آکادمیک در رشته تاریخ، در عرصه شعر و ادبیات نیز تبحر ویژه ای دارد و به این سبب ، ریاست مجمع الشعرای جمهوری آذربایجان را بر عهده دارد. مجمع الشعرای جمهوری آذربایجان فعالیت خود را از اواخر قرن نوزدهم در باکو آغاز کرده است .

در محوطه کاخ شیروانشاهان در کنار مقبره سید یحیی باکویی فیلسوف و عالم بزرگ قرن پانزدهم میلادی و در میان سنگ نبشته های تاریخی این کاخ ، صحبت با پرفسور شاهین فاضل را آغاز می کنیم. شاهین فاضل پس از توضیحاتی درباره دیوان اشعارش ، ارادت اش با اهل بیت را با قرائت مخمسی (به شعر پنج مصراعی مخمس می گویند) ابراز کرد.

شاهین فاضل :

اهل بیت ع مقام بسیار بالایی دارند ، از اینرو سرودن شعر درباره آن دشوار است چرا که شعری که سروده می شود باید شایسته مقام اهل بیت ع باشد. اسم این کتاب شعر من “عشق خدا ،محبت پیامبر و حب ائمه” است من چهار دیوان شعر دارم ، تمامی اشعاری که در آن دیوان ها به پیامبر اکرم ص و ائمه اطهار ع تعلق داشته اند ، در این کتاب گردآوری کرده ام . این کتاب تا بحال دو بار چاپ شده است ، خوشحالم که توانستم آن دسته از اشعارم که ویژه اهل بیت ع هستند ، در یک کتاب منتشر کنم .

شعر

اویله ایشلتمیش قیلینجین هر زمان اُول شهریار

آن شهریار در هر نبردی طوری شمشیر می کشید

هم جسارت جاری اولموش هم گئورونموش دور وقار

که هم جسارت و شجاعت دیده می شد و هم وقار و تواضع

بیر شعار اُولموش دور اسلام اهلی اوچون افتخار

یک شعار تبدیل به افتخار مسلمانان شده است

حضرت پیغمبراریندیرسئویلایبلار او شعار

شعاری که پیغمبر اکرم ص بار آن را تاکید کردند

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

یا علی سَن اعتقاد اوقروندا قُوقا ایلادین

ای علی ، تو در راه اعتقادات غوغا به پا کردی

پاک عقیدن نامینه ایللرله داوا ایلادین

در راه حفظ ارزشها نبردها کرده ای

جاهیلی جاهیل لیی عظمینله افشا ایلَدین

با عزم و اراده، نادانی جاهلان را افشاء کردی

وحی ادیبدیر اِلچیمیز پیغمبرَه پروردگار

پروردگارمان به فرستاده اش پیامبر وحی کرد:

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

بیلمَین بیلسین کی حکمت صاحیبی اولموش علی

هرکسی نمی داند بداند که علی ع اسوه حکمت است

هُمَتیندن غیری قیرت صاحیبی اولموش علی

از مکتب علی ع ، اغیار نیز صاحب غیرت شدند

قوت الدیق بیز کی قوت صاحیبی اولموش علی

ما توان یافتیم چون علی ع تکیه گاه مان است

هر مسلمانا ازلدن آشکار دیر آشکار

برای هر مسلمانی از صدر اسلام یقین شده است که:

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

چاقلایب قلبی اونون حکمت دولو الهام تک

دل او آکنده از حکمت شده است

عالمَ نهج البلاغه بخش ادیب انعام تک

او نهج البلاعه را به عالم هدیه کرده است

قلبی اسلامین یئولوندا ائودلانیب دیر شام تک

در راه اسلام قلب او رنج ها برده است

کافره بد بیر خبردیر مُسلمَ بیر افتخار

او کابوس کافران و افتخار مسلمانان است

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

رمزیدیر صادیق لئین هر دَم صداقت دیرعلی

علی سراسر صداقت و وجودش رمز راستی است

کیمسه انکار ایلمز عالَمده حکمت دیر علی

کسی نمی تواند انکار کند که علی حکمتی در عالم است

هم عدالت، هم شجاعت، همده عفّت دیر علی

علی اسوه عدالت ، شجاعت و پاکی است

جسم اُئوزولسهَ، قد ایئلسهَ، اُئولسا حتی زولف قار

اگر بدن ضعیف ،قامت خمیده و موها چون برف شوند می گویم :

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

اهل حق دُئونمز یُئولوندان تانرینین قان اولسادا

اهل حق از راه الهی برنمی گردند اگر خونشان هم بریزد

گر بو ئُولدا دردو و غصه آه و افغان اولسادا

حتی اگر در این راه درد، غصه و ناله باشد

گُل جمالی بیر زمان آل قانهَ قلتان اولسادا

اگر چه جمال زیبایش غرق خون شد

اَن نهایت ابن معلجم لر مگر اولمازمی خار

اما نهایت ابن ملجم ها خوار و ذلیل شدند

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

چوخ یازیلمیشدیر کتابلار بیر کتابین شاَ نینَه

در شان وی کتاب های فراوانی نوشته شده است

انکشافین، انتباهین ، انقلابین شاَنینه

در وصف انقلاب ، بیداری و تحول آفرینی وی

چوخ شعرلر حصر ائولوبدور او جنابین شاَنینه

شعرهای زیادی برای آن مقام سروده شده است

منَجهَ بومیصرادیر شاهین ان گئوزل بیر یادیگار

اما ای شاهین ، تنها این مصراع بهترین یادگار است

لا فتـــــــى الا علــــــــی لا سیـــــــف الا ذو الفقـــــــــار

جوانمردی نیست الا علی و شمشیری نیست الا ذوالفقار

راوی :

شاهین فاضل مدت مدیدی است که با مقالات و اشعار مردمی اش در روزنامه ها و رسانه های جمهوری آذربایجان به عنوان شرق شناس شناخته شده است ، وی بیش از چهل است که در باره تاریخ منطقه مطالعه و تحقیق می کند . شاهین فاضل با تاکید بر اینکه اولین شعرش در روزنامه ” قیریل قوبا” منتشر شده است، درباره شروع سرودن شعرمی گوید :

شاهین فاضل :

زمانیکه جوان بودم و در مدرسه متوسطه درس می خواندم کتاب زیاد می خواندم ، سال ۱۹۵۲ بود و صدمین تولد نیکولای گوگول فیلسوف بزرگ روسی (۱۸۰۹۱۸۵۲( بود و قرار بود روزنامه دیواری آماده کنیم من نیز چهار بیت درباره این فیلسوف بزرگ سرودم که در آن روزنامه دیواری منتشر شد ، این خیلی به من اعتماد به نفس داد ، بعدها در باره وطن ، مادر و اینگونه موضوعات اشعاری سرودم به ایران،افغانستان و عراق بارها سفر کردم ، با برخی از شاعران اهل بیت ع دیدار کردم ، آثار برخی از شاعران بزرگ اهل بیت ع مانند محمد فضولی را مطالعه کردم ، خصوصا از کتاب حدیقه السعدا محمد فضولی که به واقعه کربلا اختصاص یافته است بهره ها بردم، علاوه بر آثار محمد فضولی ، آثار و اشعار نظامی گنجوی ، حافظ ، سعدی و خاقانی که ستاره های شعر فارسی اند ، را خواندم، دیدم که اهل بیت ع در اشعار آنها جایگاه ویژه ای دارد ، این موضوع مرا نیز تحت تاثیر قرار داد و درباره همه آنها در این کتاب نوشتم.

اکنون می خواهم شعری را که برای بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا س سرودم ، بخوانم:

شعر

دیل لرده آدی ازبر یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که نامت ورد همه زبانهاست

حضرت علی یه همسر یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که همسر علی ع هستی

خصلتده ایله تکسن سَن چوخ کَسه ائورنک سَن

در فضایل یگانه ای و برای خیلی الگو و نمونه

اُئورنک سَنهَ پیغمبر یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که الگویت پیامبر ص است

انکار ایله ین جهلی، بیتین اَن عزیز اهلی

ای که باطل را انکار کردی و عزیزترین اهل بیتی

ای حُسنی ملک منظر یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که شبیه فرشتگان هستی

زرگر کیمی دقتلی زرتیمثالی غیرتلی

اسوه طلایی غیرت و همچون زرگر دقیق

هم زرگر اُئولان هم زر یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا تو هم زر و هم زرگری

کیم سَنده گئوروب نوقصان ای بانوی بانووان

ای بانوی بانوان چه کسی نقصانی در تو دیده

ای بانولارا سرور یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که سرور بانوان هستی

الهامی تَزه درکی نظم اتمیه عظم اتدی

الهام را تازه آموخته و برای نظم شعر عزم کرده ام

الله ها شکرلار کی شاهین سَنی نظم اتدی

خدایا شکر که شاهین درباره فاطمه نظمی سرود

پاک لیقدا شعار ائولدون یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا در پاکی و عفت ورد زبانهایی

زهرا کیمی وار ائولدون یا فاطمه زهرا

ای که بنام فاطمه زهراء وجود یافتی

دوراندا عدالتدیر چوخ یاندا جهالتدیر

تو عدالت هر دورانی اگرچه جهالت زیاد شده است

گِرچک بونا زار ائولدون یا فاطمه زهرا

ای فاطمه که از بی عدالتی فغان کرد

بیعت ادین حقهَ عصیان ایسهَ نا حقهَ

با حق بیعت کردی و علیه باطل عصیان

عشقی ایله خمار ائولدون یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که از عشق حق بیخود می شدی

اُولادین امام ائولدو اسلاما اینان اُلدو

فرزندانت ائمه و عامل استحکام اسلام شدند

گیش فصلی بهار ائولدون یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که زمستانت نیز همچون بهار است

الهامی تَزه درکی نظم اتمیه عظم اتدی

الهام را تازه آموخته و برای نظم شعر عزم کرده ام

الله ها شکرلار کی شاهین سَنی نظم اتدی

خدایا شکر که شاهین درباره فاطمه نظمی سرود

خیلقتده ملک سیما یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که خلقت ات همچون فرشتگان است

چُهرهنده ضیا پیدا یا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که رخسارت از نور آکنده است

یارب بو نه الویت معنادا نه خوش صورت

خدایا چه شگرف آفریده ای است که در باطن خوش صورت

صورتتده نه خوش معنا یا فاطمه زهرا

در صورت چه خوش باطن، ای فاطمه زهرا

رویا سَنه خوش رویا، خولیا سَنه خوش خولیا

رویای ات رویای خوش و سرگشتگی ات سرگشتگی خوش

سَن سَن می بو خوش سیما یا فاطمه زهرا

تویی دارای این اوصاف زیبا ای فاطمه زهرا

نسلینده نَجابت وار اصلینده شرافت وار

در نسل ات نجابت و در شجره ات شرافت است

واردیرمی سَنه حمتا یا فاطمه زهرا؟

آیا برای تو همتایی هست یا فاطمه زهرا

ایزنین نه فخارتلی اسمین نه ملاحتلی

آوازه ات پر افتخار و نام ات پرشکوه است

هم فاطمه هم زهرا یا فاطمه زهرا

هم نام فاطمه هم نام زهرا، ای فاطمه زهرا

الهامی تَزه درکی نظم اتمیه عظم اتدی

الهام را تازه آموخته و برای نظم شعر عزم کرده ام

الله ها شکرلار کی شاهین سَنی نظم اتدی

خدایا شکر که شاهین درباره فاطمه نظمی سرود

غیرتده دیانتلی یا فاطمه زهرا

در غیرت و دین سرآمدی ای فاطمه زهرا

عفتده لَیاقتلی یا فاطمه زهرا

در عفت و شایستگی سرآمدی ای فاطمه زهرا

سَن دُر کیمین دُری

تو چون دُرّ هستی ، دُرّ چه کسی

دُرّ یتیمین دُرّی پیامبرین

تو دُرّ پیامبر اکرم ص هستی

عزتده شرافتلی یا فاطمه زهرا

در عزت و شرافت سرآمدی ای فاطمه زهرا

دُوزگئون ایله ئول توتدون عاجزلَره اَل توتدون

تو راه راست را برگزیدی و یاور عاجزان شدی

خصلتده عدالتلی یا فاطمه زهرا

در خُلق و عدالت سرآمدی یا فاطمه زهرا

ظلمتده چراغ ائولدون اسلاما دایاق ائولدون

تو همچون نوری در تاریکی که پشتیبان اسلام شدی

خدمتده شفاعتلی یا فاطمه زهرا

صاحب شفاعت هستی یا فاطمه زهرا

اقرارینا آلقیشلاررفتارینا آلقیشلار

هم گفتار و هم کردارت مورد تحسین

طینتده قطعیَتلی یا فاطمه زهرا

از درون استواری ای فاطمه زهرا

الهامی تَزه درکی نظم اتمیه عظم اتدی

الهام را تازه آموخته و برای نظم شعر عزم کرده ام

الله ها شکرلار کی شاهین سَنی نظم اتدی

خدایا شکر که شاهین درباره فاطمه نظمی سرود

عمرُن ایله شام ائولدو یا فاطمه زهرا

سالهای حیات ات پر فراز نشیب بودند ای فاطمه زهرا

تزلیکله تمام ائولدو یا فاطمه زهرا

زندگی ات زود پایان یافت ای فاطمه زهرا

شرعاً ایله عُمر اتدین دئوزگئون لیینه شرعین

سراسر زندگی ات با دینداری و راستی گذراندی

قلب لرده اینام ائولدون یا فاطمه زهرا

و در قلبها باور ایجاد کردی ای فاطمه زهرا

ای نادر ائولان خلقت دائم سَنه الویت

ای که آفرینش ات بی همتا و نامت جاودانه است

اَن اولوی مرام ائولدویا فاطمه زهرا

ای فاطمه زهرا که مرام برترین مرام ها هستی

سَن تک قادینا هرگئون مَعصُم آدینا هرگئون

برای بانویی چون تو و به عصمت ات هر روز

مینلرله سلام ائولدویا فاطمه زهرا

هزاران سلام است یا فاطمه زهرا

زهرا بو نه حکمتدیرالله ایله حکم اتدی

یا زهرا این چه حکمتی است که به مشیت خدا

اولادین امام ائولدویا فاطمه زهرا

فرزندانت امام شدند یا فاطمه زهراء

الهامی تَزه درکی نظم اتمیه عظم اتدی

الهام را تازه آموخته و برای نظم شعر عزم کرده ام

الله ها شکرلار کی شاهین سَنی نظم اتدی

خدایا شکر که شاهین درباره فاطمه نظمی سرود

راوی :

شاهین فاضل کار دولتی اش را به عنوان مترجم زبان فارسی آغاز و سیزده سال در افغانستان زندگی کرده است . در آفرینشهای ادبی وی اشعار اهل بیت ع و نیز خاطرات دوران افغانستان حضور برجسته ای دارند .

شاهین فاضل :

من در مدتی که در افغانستان زندگی می کردم ۲۲ شعرم به زبان فارسی در روزنامه ها و نشریات این کشور چاپ شد، من سیزده سال در افغانستان زندگی کردم که مدت بزرگی است و در واقع جوانی ام در این کشور گذاشت ، من اشعار شاعران معروف آذربایجانی را در نشریات افغانستان و اشعار شاعران افغان را در نشریات آذربایجان به چاپ می رساندم ، بهمین دلیل افغانستان سه مدال دولتی بمن داده داده است که اکنون در موزه شهر قوبا در شمال جمهوری آذربایجان نگهداری می شوند ، من اشعار فارسی نیز می گویم و اخیرا نیز سروده ام، زبان افغانستان فارسی دری است، در آنجا کارهای ترجمه زیاد کردم، وزن اشعاری که در افغانستان سرودم عمدتا عروض هستند، یکی از این اشعار را از کتابم انتخاب کردم که می خوانم :

شعر

گِریده قالیر جوانلیق اُئولورام گوجا الهی

خدایا جوانی ام در حال سیپری شدن و پیر می شوم

ادیرم سَنه بیلیرسَن نه قدر دعا الهی

خدایا آگاهی که چقدر به درگاهت دعا می کنم

نِچه هیجر ایله گئوروشدُم نه قدر بلایا دُشدُم

شاهد چندین فراق بودم و چقدر بلا دیدم

ایلمه بلایا بیرده منی مبتلا الهی

خدایا مرا دیگر با این بلاها آزمایش نکن

**** صحبت شاعر کوتا شاعر ***

در افغانستان شب و روز آتش و تیرانداری بود و ما نگران.

ادامه شعر

علمی الیمدن آلسان قلمی الیمدن آلما

خدیا اگر پرچم را از دستم گرفتی قلم را نگیر

سوزُمه کسر گرکدیر گئوزومه زیا الهی

خدایا برای کلام ام ، تاثیر و برای چشمهایم نور قرار ده

عمَلیمده هر نه وارسا سَن ائوزون گئوزل بیلیرسَن

در اعمالم هر چه بوده است تو بخوبی شاهد بودی

عمَلین مقابیلینده ائولاجاق جزا الهی

خدایا هر جزایی مقابل عمل خواهد بود

منَ کیم وفا ادیبسهَ اونا من وفالی ائولدوم

هر کس با من عهدی داشته به آن وفا کردم

گئورونُب عمل لریمده همیشه وفا الهی

خدیا در اعمال همیشه وفاداری بوده است

ائولونور علاجی حاصل چوخونون طبابت ایله

خیلی ها دردشان با طبابت درمان می شود

من ایسه غزل لریمله ادیرم شفا الهی

اما من با غزلیات ام درمان می دهم الهی

نِچه ایل شعر یئولوندا دُیوشوب مبارز ائولدوم

در راه شعر سرودن سالها تلاش کردم

دایانیب مقابیلیمده نِچه اژدها الهی

خدایا رقیبان بزرگی در مقابلم هستند

داغا داغدی سئویلَدیم من باغا باغدی سئویلدیم من

به کوه ، کوه گفتم و به گلستان، گلستان

آقا آقدی سئویلَدیم من قارایا قارا الهی

به سفید، سفید گفتم و به سیاه ، سیاه ، الهی

بیلیرم عنایتینله سئوزومه وریلدی قیمت

می دانم که با نظر تو سخنانم ارزش یافته است

یازیرام دیرلی سئوزلر ساتیرام باها الهی

سخنان ارزشمندی می نویسم و به گزاف می فروشم الهی

سَنه چوخ میناجاتیم وار بوسا عرض نامه ائولدو

برایت خیلی مناجات دارم اما این عرض نامه ای بود

سَنه دیر صدا دیلیمدن سَنه دیر ندا الهی

صدایی از دلم و ندایی از وجودم برای توست الهی

نه قدر بلا گئوربدور بوگوجا زاوالی شاهین

این شاهین پیر در حال زوال چقدر بلا دیده است

منَ وردیین بلانی یارا ورمه ها الهی

خدیا این بلاهایی را برایم دادی برای یار نده

*******

شعر

ای بیزلَری کامران ائدن کس

ای کسی که موجب خوشبخی مایی

تانری سُئوزونی بیان ائدن کس

ای کسی که سخنان پروردگار را می رسانی

توحید سَسی سَنه یتَن دَه

وقتی ندای توحید به تو نازل شد

الله ایله صحبَتین بیتَن دَه

زمانیکه با خدایت سخن گفتی

قرآن کریم کرامت اولدو

آن گاه که قرآن کریم نازل شد

اسمین بشَره شرافت اَلدو

اسم ات مایه شرافت بشر شد

ای مکه مدینه افتخاری

ای افتخار مکه و مدینه

ای جمله مسلمانین وقاری

ای که وقارهمه مسلمانانی

ای جمله مسلمانین دوعاسی

ای که دعای همه مسلمانانی

ای مُسلیمین ایلکی ابتداسی

ای که اول همه مسلمانان هستی

ای جمله مسلمانین قوروری

ای که مایه فخر همه مسلمانانی

اسلامیمیزی ادَن ضروری

ای که اسلام را واجب ساختی

ای جمله مسلمانین رسُولی

ای که پیامبر همه مسلمانانی

سندَندی سفا شفا حوصولی

راه رسیدن به صفا و شفا از توست

ای جمله مسلمانین پناهی

ای که پناهگاه همه مسلمانانی

هر نا اُمیدین اُمیدگاهی

ای که امید همه ناامیدانی

ای جمله مسلمانین گمانی

ای که باور همه مسلمانانی

وصل ایله گمانَه ناگمانی

ما ناباورمان را به باورمان وصل کن

ای قلبیمیزین صداسی الچی

ای پیامبری که ندای قلبمان هستی

واللهُ احد نداسی الچی

ای پیامبری که ندای الله احد را سر دادی

ای بِینیمیزین زَکاسی الچی

ای پیامبری که هوش و عقل مایی

ای عقلیمیزین زیاسی الچی

ای پیامبری که نور عقلمان هستی

ای آغزیمیزین دُعاسی الچی

ای پیامبری که سرآغاز هر دعای مایی

ای دردیمیزین دَواسی الچی

ای پیامبری که دوای همه دردهایمان هستی

ای داهی لَرین دوعاسی الچی

ای پیامبری که غایت همه دانایانی

ای یاغی لرین بلاسی الچی

ای پیامبری که بلای عصیانگران هستی

امدادینَه احتیاجیمیز وار

به یاری تو احتیاج داریم

امداد ایله سَن علاجیمیز وار

اگر تو یاری کنی درمان میشویم

سَن دَان دِیلََئیب مَدَد تَمَنا

با تمنا از تو یاری گدایی می کنیم

من بیُله مخمس اتدیم انشا

من این شعر مخمس را سرودم

تانرینی یاد ایلرم هر وعَده، هم پیغمبری

هر لحظه خدا و پیامبرش را یاد میکنم

اَن مباریز، اَن متین، اَن محترم پیغمبری

پیامبری که در مبارزه، وقار و احترام برترین است

آنمادا فکریم ، دُشونجَم دَم به دَم پیغمبری

هر لحظه فکر و ذکرم پیغمبر است

ایستَمکدیر خیسلَتیم من ایستَرم پیغمبری

اگر نفسم هم نخواهد وجودم طالب پیامبراست

یا محّمد تانرینین ای محتَشم پیغمبری

ای محمد ای کسی که پیامبر با عظمت خدایی

اُئله کی اولدون عزلدَن دُزلویه معیار سَن

تویی که از ازل معیار سنجش درستی هستی

ایلَدین مومین لری تقوا اُچون بیدار سَن

تو مؤمنان را برای پرهیزگاری بیدار ساختی

ایلَدین دین اهلینی حق نامینه هشیار سَن

به نام حق اهل دین را بیدار ساختی

هر قدر دنیا وُ عالم واردیر سَن وارسان

تو هستی تا زمانی که عالم هست

یا محّمد تانرینین ای محتَشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خداوند

اُل زمان کی اعتقاد اهلی سَنه ارک ایلَدی

آن زمانی که مخالفانت تو را شماتت کردند

بوت پرست لر بوت پرست لیک میلینی ترک ایلَدی

بت پرستان بت پرستی را کنار گذاشتند

صاف عقیدَن قارشی سیندا کیمدی دشمن نیلَدی؟

در مقابل ایمان راسخ تو دشمنانت چه کردند؟

یر بَه یردَن فرد- فرد ملت رسُولیم سَن دِدی

از هرمکان ،تک تک و گروه گروه گفتند تو پیامبر مایی

یا محّمد تانرینین ای محتَشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

ای کی “وار عوقبا” دِیئب قافیل لری آگاه ادَن

ای کسی که با زینهار عقبی غافلان را هشدار ساختی

ای یئولوندان آیری دُشمُش کسلاری اصلاح ادَن

ای کسی که از راه جدا شدگان را اصلاح کردی

ای جهالت جاهلیت دُورونه اکراه ادَن

ای که از جهالت دوره جاهلیت بیزاری جستی

کعبنی سَن سَن مسلمانه زیارتگاه ادَن

تو کعبه را زیارتگاه مسلمانان قرار دادی

یا محّمد تانرینین ای محترم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

کفردَنلراتسه دَه توقیانی اوسیانی سَنه

اگر چه کافران علیه تو طغیان کردند

باقلادیق بیز صدقه ائورکدَن فکری ایمانی سَنه

ما از اعماق قلبمان به تو ایمان آورده ایم

بیعت اتدی عالمین یئوزلرله سلطانی سَنه

صدها سلطان در عالم با تو بیعت کردند

وحی ادیبدیر خلق لر خلاقی قرآنی سَنه

و خالق جهان قرآن را به تو وحی کرده است

یا محّمد تانرینین ای محتشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

اَن مکمل بیر بشر سَن سَن فقط والله سَن

به خدا قسم کامل ترین انسان فقط تویی

کافر اُچون دردسر سَن سَن فقط بیل الله سَن

به خدا قسم کابوس کافران فقط تویی

معتبردَن معتبرسَن سَن فقط تیل الله سَن

به خدا قسم تو از هر معتبر معتبرتری

مصطفی و سَن نبی وسَن رسُول الله سن

تو مصطفی و تو نبی و تو رسول الله ای

یا محّمد تانرینین ای محتشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

صلح اولارکن من نه اوچون دشمن لریم قان اتمَده

در شرایطی که دنبال صلحم چرا دشمنانم خون می ریزند

طوتیا تک تورپاقیمی قهر پامال اتمَده

و با تجاوز خاکمان را ویرانه ساختند

وار ایکن جسم ایچره حالیم جسمی بی حال اتمده

و جان و روح ما را آزار دادند

ارمنستان آذریبایجانی اشغال اتمده

آن ارمنستانی که به آذربایجان تجاوز کرده

یا محّمد تانرینین ای محتشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

یا محّمد تانرینین ای محتشم پیغمبری

ای محمد ای پیامبر با شکوه خدا

راوی :

حضرت امام حسین ع همواره در مرکز توجه شاعران اهل بیت ع بوده است ، شاهین فاضل که درباره حیات وشهادت امام حسین ع مطالعه داشته است، با تاکید بر اینکه ادبیات حسینی درمیان شاعران کلاسیک جایگاه ویژه ای دارد یکی از اشعارش درباره امام حسین ع را قرائت کرد :

شاهین فاضل :

در ایران و کشورهای خاورمیانه اغلب شاعران کلاسیک درواقع شاعران اهل بیت ع بودند، در واقع شاعر بزرگی نبوده است که اشعاری درباره اهل بیت ع نداشته باشد.در جمهوری آذربایجان نیز اینگونه است. از جمله شاعران اهل بیت که به زبان آذربایجانی سروده است محمد فضولی ، سید عظیم شیروانی ، راجی و قُمری دربندی را می توانم نام ببرم، این شاعران بزرگ اهل بیت ع هستند، من کتاب های همه آنها خصوصا سیدعظیم شیروانی را خواندم. عمادالدین نسیمی نیزشاعر اهل بیت ع است و اشعار زیادی درباره پیامبر اکرم ص و امام علی ع دارد. من نمی توانستم از آنها تاثیر نپذیرم ، حدیقه السعدای محمدفضولی را مطالعه کردم که به امام حسین ع و واقعه کربلا اختصاص یافته است و امام حسین ع قهرمان این کتاب است ، من نیز شعری درباره امام حسین ع سروده ام که به روح مطهر سیدالشهدا تقدیم می کنم .

شعر

گئور بیر نچه وختدیر توکئولوب قانی حسینین

ببین چه مدت مدیدی است که خون حسین ع ریخته شده است

یاندیرمادادیربیزلری هیجرانی حسینین

و فراق حسین ع همچنان دلها را می سوزاند

اصلی، نسبی، مرتبهَ سی عالیدَن عالی

او که اصل و نسب و مقام اش برتر از دیگران است

البته ائورکلردَدی ائونوانی حسینین

شکی نیست که اسم حسین ع در قلبها جای دارد

علمی، هنری،معرفَتی عمّانا سیقماز

دریا نمی تواند علم و هنر و معرفت اش را جای دهد

ائولموشمو گئورَن بیر گیله نقسانی حسینین

آیا کسی هست که حتی یک عیب از حسین ع دیده باشد

حیران ادَجک عالمی ایل لر بُئیو شک سیز

بی گمان او سالهای سال دنیا را حیرت زده خواهد کرد

فضلی ،ادبی،حکمتی، عرفانی حسینین

فضایل ادب ، حکمت و عرفان حسین ع

حق عاشیقی ائولموش لارا درمان نَیه لازیم

عاشقان حق چه نیازی به درمان دارند

البته شهادت دَدی درمانی حسینین

البته که درمان حسین ع ، در شهادت است

تکجه عربستانی دِیئل قتلی سراسر

تنها سراسر عربستان متاثر از شهادت او نیست

زار اتمَدیمی آذربایجانی حسینین

آذربایجانی ها نیز از شهادت حسین ع گریان اند

اوسیان الَدی شوق ایله یتمیش ایکی عاشق

۷۲ عاشق با شور و شوق قیام کردند

خار ایلَدی کافرلری اوسیانی حسینین

قیام حسین ع کافران را خوار و ذلیل ساخت

همراه لری یاخشی بیلیردی بونو حتی

حتی همراهانش نیز این را می دانستند

ساق قالماقا یوخ ذرَجه امکانی حسینین

که یک ذره هم امکان زنده مانده حسین ع نیست

امّا کی، چکیلمَک گِری گَلمیردی خیالا

اما کسی حتی در خیال اش هم به عقب نشینی فکر نکرد

حاضردی حامی ائولماقا قربانی حسینین

همگی برای شهادت در راه حسین ع آماده بودند

مُسلیم دیلَن آذریبایجانلی دا واردی

گفته می شود در آن جمع آذربایجانی بنام مسلم نیز بود

چکمیشدی اونو میدانا اوسیانی حسینین

او نیز به عشق حسین ع در میدان قیام حاضر شده بود

حضرت علی نین روحی اوچیپ اتسده پرواز

اگر چه روح امام علی ع به آسمان پرواز کرده

حضرت علی نین جانی ایدی جانی حسینین

اما جان حسین ع جان امام علی ع بود

هر مومینه کاش قسمت ائولا اویله شهادت

کاش شهادت با او نصیب هر مومنی شود

اسلامه شرف دیرشرفی شانی حسینین

شان حسین ع، شرافت اسلام است

اسلام پرست لیک ینه کافرلره قارشی

ای اسلام پرستان برای مقابله با کافران بازهم

گَل- گَل دِیه سَسلر بیزی میدانی حسینین

حسین ع با ندای بیاید بیاید، ما را به میدان فرا می خواند

ائول زاتین ائولوب دُورنِجه حیرانی بو شاهین

این شاهین حیرت زده عظمت آن وجود شده است

ائول زاتین ائولوب دُورنِجه حیرانی بو شاهین

این شاهین حیرت زده عظمت آن وجود شده است

ائولموش ائولاجاق دائما حیرانی حسینین

همیشه متحیر عظمت حسین ع بوده و خواهد بود

راوی :

پرفسور شاهین فاضل این دلباخته سرشناس اهل بیت ع درباره اینکه چرا تخلص شاهین را برای اشعارش انتخاب کرده است، می گوید :

شاهین فاضل :

گاها از من می پرسند شاهین فاضل چگونه شد که تخلص شاهین فاضل را انتخاب کردی، در آن زمانی که در افغانستان بودم ، نریمان حسن زاده شاعر عزیز ما سردبیر نشریه ادبیات و هنر بود، من شعرهایم را به وی با نام شاهین فاضل اوغلو ارسال می کردم، او به من نامه نوشت که با توجه به اینکه پدرت فاضل است من پسوند اوغلو را حذف و شاهین فاضل می نویسم ، از سال ۱۹۷۰ همه اشعارم با نام و تخلص شاهین فاضل رفته است ، یعنی با توصیه شاعر بزرگ مان نریمان حسن زاده تخلص شاهین فاضل را انتخاب کردم که در آن نام پدرم هم بود.

راوی :

پیامبر اکرم ص اسوه اخلاق است، منش و اخلاق پیامبر اکرم ص از قرآن نشات گرفته است، پرفسور شاهین فاضل در یکی از اشعارش، به توصیف سجایای پیامبر اکرم ص پرداخته است. از وی می خواهیم که پس از توضیحی درباره حیات علمی اش، آن شعر را برایمان قرائت کند .

شاهین فاضل :

خداوند بکیرنبی اف آکادمیسین بزرگ جمهوری آذربایجان را رحمت کند. وی مقاله ای با نام : بالهای شاهین ” نوشته و در آن به ارزیابی آثار و تحقیقات من پرداخته است ، و در نهایت گفته است شاهین فاضل دو بال دارد یکی علم و دیگر شعر. من شرق شناس و پرفسور در رشته علوم تاریخ هستم ، تاکنون ۲۸ عنوان کتاب نوشتم ، ۱۵ کتاب در موضوعات علمی ، ۵ کتاب شعر و بقیه در موضعات مختلف و دروس دانشگاهی است. در تاریخ ادبیات جمهوری آذربایجان شاعری نیست که چهار دیوان شعر داشته باشد ، اغلب یک دیوان داشتند، من افتخار می کنم که چهار دیوان دارم ، و به ادبیات آذربایجان خدمت کردم نوشتن دیوان دشوار است، بهمین بخاطر خیلی شاعران دیوان نمی نویسند، دیوان اصول و قانون های خود را دارند، فنون پیچیده ای دارد ، باید اول این فنون را یاد بگیری بعد در بحرهای مختلف عروض و در قالب های شعری نظیر غزل و قصیده شعر می نویسی . من در دیوان های خود از بحرهای مختلف عروض استفاده کردم و در اشعارم داستانها و ادبیات عامیانه وجود دارد . در آخرین دیوانم شعری داستانی با عنوان “زوال دنیا” نوشته ام ، خدا را شکر که عمر و توفیق این آفرینش های ادبی را بمن داد، برای دو تا از دیوان هایم پایان نامه هایی در مقطع دکتری دانشگاه نوشته شده است.

من اکنون می خواهم یکی ازشعرهای موسوم به “نعت ” را که از دیوانم انتخاب کردم، برایتان بخوانم، می دانید به اشعاری که درباره پرودگاراست “مناجات” و به اشعاری که درباره پیامبر اکرم ص سروده می شود “نعت” می گویند :

شعر

ای اِلچیسی الله ین محّمد

ای محمد ای فرستاده خدا

ای بنده سی ائول شاهِ ین محّمد

ای محمدی که بنده پرودگاری

یا مصطفی، یا رسُول اکرم

ای مصطفی ای رسول اکرم ص

ای واسطه ی نظام عالم

ای که حلقه نظام آفرینشی

اخذ ائولدو فضولیدَن بو میصراع

این مصراع از فضولی (شاعر بزرگ) اخذ شده

بلکه ائولا مندَه طبع پیدا

شاید به خاطر آن طبع شعرم شکوفا شود

یوخسا بونا جرات ایئلامزدیم

وگرنه برای سرودن چنین شعری جرات نمی کردم

یوخسا سَنه نَعتیمی دِمزدیم

وگرنه نمی توانسم برای تو نعت بگویم

بیلمَم حَله قدرتیم یِتَرمی

نمی دانم هنوز توان ام کفاف می کند

شعریمده نَعت گل بیتر می

نمی دانم گل نعت در شعرم شکوفا می شود

تعریفینی ایلَمک شرفدیر

تعریف فضایل ات مایه افتخار است

وصفینده شعر دئمک شرفدیر

در توصیف تو شعر گفتن افتخار است

یا اِلچی من عاجزه حیان ائول

ای پیامبر یار من عاجر باش

نَعتیمده گونش کیمی عیان ائول

در شعرم همچون خورشید راهنماباش

شوقیم بیر ایسه مَنیم مین ائولسون

شوق من اگر یک است هزار کن

نقصانیم ائولارسا عفوین ائولسون

در شعرم اگر نقصانی است اغماض فرما

من سِوز شُناسام سُوز کی بو دنیانی توتوبدُر

من سخن شناسم و سخن سراسر دنیا را گرفته است

قلبین گئوزو هر سُوزدکی معنانی توتوبدُر

چشم دل معنای هر سخنی را گرفته است

عیمیش باشیمی ائویله تواضعُ یوکی سانکی

سنیگینی تواضع سرم را خم کند

شاگرد دیزی ائوسته الفبانی توتوبدُور

همچون شاگردی که کتاب الفبا روی پایش گذاشته

جهد اِتدی معمّانی آچا چوخلاری امّا

خیلی ها تلاش کردند که گره این معما را بازکنند

امّا اله آرتیب کی معمّانی توتوبدُر

اما دستها چنان فراوان شده که معما فراموش گشته

عالم او کسه سُیله کی علمینده ضیا وار

به کسی عالم بگو که در علم اش دانایی است

عاشق او کسه سُیله کی سِودانی توتوبدُر

به کسی عاشق بگو که مجذوب عشق شده است

یاندیم مَنی سُندورمَیه جهد ایله مَسینلر

سوختم اما برای خاموش کردنم تلاش نکنند

وار منده اوجور یانقی کی دریانی توتوبدور

آتشی در درونم است که دریا را هم فراگرفته است

گئوز وُرسادا اولدوزلار ایچینده مَنه زُهره

اگر از میان ستارگان ،زهره برایم چشمک زند

گئونلوم ینه نینیم کی ثریانی توتوبدُر

چیکار کنم که دلم شیفته ستاره ثریا شده است

دُوزگئوندو دِسَم من کی قارانلیقدا ایشیق وار

اگرراستش را بگویم در تاریکی نوری هست

دُوزگئوندو دِسَم من کی قارانلیقدا ایشیق وار

اگر راستش را بگویم در تاریکی نوری هست

جانان ائوزونون شعله سی هریانی توتوبدُر

تشعشع نور جانان همه جا را فراگرفته است

شاهین بو نه سیردیر رسُول انسان لار اِچینده

ای شاهین این چه حکمتی است که در میان انسانها

الله محّمد تکی انسانی توتوبدُر

خدواند انسانی مانند محمد را رسول برگزیده است

یا الچی چتین زمانه ایدی

ای پیامبر دوران سختی است

اُمید گئوزو آسمانه ایدی

چشم امیدمان به آسمان است

یرلَردَه عیاندی جاهلیت

در زمین جهالت موج می زند

قیپ قیرمیزی قاندی جاهلیت

جهالت همچون خون، رنگین است

بُوتخانه دَه بُت پرست واردیر

بت پرست ها در بت خانه ها هستند

بُوت سِوگیسی ایله مَست واردیر

از عشق بت ها سرمست هستند

جهل آتشی جاهیلی یاخیردی

آتش نادانی، جاهلان را فرا گرفته

غفلت اُودو غافیلی یاخیردی

شعله غفلت ، غافلان را فرا گرفته

محکوم ایدی قیز اوشاقی جبره

نوزدان دختر محکوم به مرگ بودند

قیزلار دیری قویلانیردی قبره

دختران در قبرها زنده به گور می شدند

الله لارا بُوت پرست اینامی

انسانها به خدایانی از بت اعتقاد داشتند

قان داواسی طایفا اینتگامی

انتقامجویی و دعواهای خونین طایفه ای

بیر کهنه قوماشدا الله ایدی

یک پارچه کهنه نیز خدا بود

بیر عادیجه داش دا الله ایدی

یک سنگ عادی نیز خدا بود

روح واردی خمیرده الله ایدی

خیمر شکل یافته نیز خدا بود

هر پاسلی دَمیرده الله ایدی

هر آهن زنگ زده ای نیز خدا بود

گیل دَن دُزَلَن شیر الله ایدی

مجسمه درست شده از گل نیز خدا بود

هر بُوت عربه بیر الله ایدی

هر بتی برای اعراب خدا بود

بیردَن بیره ظاهیر ائولدو اِلچی

ناگهان فرستاده ای ظاهر شد

مرد ائولدُ باهادیر ائولدو الچی

آن فرستاده قهرمان و الگو شد

فقر ایچره جواهر ائولدو الچی

آن فرستاده در میان فقر همچون جواهر شد

چوخ مشکیله قادر اولدُ اِلچی

آن فرستاده بر خیلی از مشکلات فایق آمد

اسلاما گَلَن لرین سلامی

افزایش تعداد گرویدگان به اسلام

آرتیردی جهاندا احتیشامی

در جهان عظمت آن را افزایش داد

بیردَن بیره کُفر باتیل ائولدو

ناگهان کفر و بت پرستی باطل شد

گئویدَن یِره اینجیل نازیل ائولدَو

از آسمان به زمین کتاب نازل شد

بیرفردَ رسُول لوق ائولدُ قیسمت

و نبوت نصیب یک انسان شد

کامیل لیه یتدی کامیل ائولدو

کمال را رساند و کامل شد

ظلم ایلَیَنه عزازیل ائولدو

علیه ظالمان همچون عزازیل شد

حق ایستَینه او نایل ائولدو

به هدفی که حق می خواست نایل شد

کیم عدله یتیشدی عادل ائولدو

هرکسی که عدلش را دید عادل شد

کیم عقله یتیشدی عاقیل ائولدو

هرکسی که عقلش را دید عاقل شد

کیم جهلینی توتدو جاهیل ائولدو

هرکسی که علیه اش جهالت کرد جاهل ماند

کیم قَفلینی توتدو قافیل ائولدو

هرکسی که ازش غفلت کرد غافل ماند

کیم فضله یتیشدی فاضل ائولدو

هرکسی که فضل اش را دید فاضل شد

یا اِلچی دُزوم اراده سَندَه

ای فرستاده ای که اراده ات جدی بود

یتدین نبی تک مُرادا سَنده

مانند یک پیامبر به مرادت رسیدی

صبر ایله متینجه صبرَه دئوزدُن

با متانت صبرو صبوری کردی

مقصوده یتینجه جبرَه دئوزدُن

تا رسیدن به هدف بر مشیت ماندی

خوشبختلیک ایمیش عزابی حقین

عذاب در راه حق برایت خوشبختی بود

وحی ائولدو سَنه کتابی حقین

کتاب حق برتو نازل شد

انسانه لیاقت ائولدو زینت

شایستگی زینت انسانها شد

قرآنا محبت ائولدو زینت

محبت زینت قرآن شد

انسان لارا ای سُونونجو الچی

ای آخرین رسول برای انسانها

یا اِلچی محّمدین قوریشی

ای محمد قریشی ای فرستاده

شوقونله بو نعت ائولدو حاصیل

با شوقو شور این شعر ایجاد شد

فضلین له بو شاهین ائولدو فاضیل

با عنایت تو این شاهین ، فاضل شد

دُوردونجو سُودور بو نعت سایدا

از لحاظ تعداد این چهارمین شعرم دروصف توست

دُوردونجو سُودور بو نعت سایدا

از لحاظ تعداد این چهارمین شعرم در وصف توست

وصفیندَه ای الچی دُورد نَدیر کی

ای فرستاده در وصف تو چهار رقمی نیست

مدحینده کدر نه درد نه دیر کی

برای مدح تو ، رنج و درد معنایی ندارد

لطف ایله الهی اتسه قسمت

اگر خدواند لطف و عنایت کند

نعتین سایی آرتاجاقدیر البت

قطعا تعداد اینگونه شعرهایم زیاد خواهد شد

بیل الله مکافاتیمدیر شعریم

به خدا قسم اشعارم ، پاداش ام هستند

نعتیمدی مناجاتیمدیر شعریم

نعت، مناجات و شعرم

شعریمله اییلمرم پولادم

با اشعارم، خم نمی شود چون فولادم

فخریمدیر کی شعریم ایله شادم

از اینکه با اشعارم شادم افتخار می کنم

ای فخری اولان بو کایناتین

ای فرستاده ای که افتخار این کاینات هستی

ائورنکدیر بیزه بوتون حیاتین

سراسر حیات ات الگوی ماست

گئویلارده ده افتخار ائوزونسَن

افتخار تمام آسمانها تویی

الله ها یاخین کی وار ائوزون سَن

کسی که نزدیک پروردگار هست تویی

راوی :

دیدارم با شاهین فاضل که تحفه های فراوانی به علم و فرهنگ آذربایجان داده است پایان می یابد ، در زمان خداحافظی از این شاعر بزرگ اهل بیت ع ، یاد شعری از محمد هادی شاعر بزرگ آذربایجانی افتادم که می گوید :

علمین معرفتین هنروارسا بیور گل

یوخسا بو حیات عالما اولما گلن گل

ترجمه

اگرعلم ، معرفت و هنر داری بفرمایید بیایید

غیر این، کسی نباش که به این عالم فقط آمده است

برای صاحب علم و معرفت و شاعر اهل بیت ع ، شاهین فاضل ازخداوند متعال سلامتی و موفقیت بیشتر درعرصه ادبی آرزو می کنیم.

پایان