بدنبال سفر ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهوری روسیه به باکو ، سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه این کشور در مصاحبه با کانال یک روسیه، بدون کاربرد واژه کریدور تاکید کرد: “ما طرفدار انعقاد سریع یک معاهده صلح میان باکو و ایروان و رفع انسداد ارتباطات هستیم.  متأسفانه، با توجه به جلوگیری از ارتباطات از منطقه سیونیک ، ارمنستان در حال نقض توافق نامه ای است که توسط پاشینیان امضا شده است و درک چنین رویکردی دشوار است”.

به دنبال این اظهارات لاوروف موجی از گمانه‌زنی‌ها و تحلیل‌ها درباره کریدور جعلی زنگزور و مواضع روسیه مطرح شده است که در این خصوص هشت نکته قابل طرح هست:

نکته اول، لاوروف در اظهارات خود عامدانه بر بازگشایی خطوط مواصلاتی منطقه‌ای تاکید کرده است نه بر کریدور،  که مورد تاکید باکو و آنکاراست. بازگشایی خطوط مواصلاتی منطقه‌ای موضوعی است که هم ایران و هم ارمنستان با ارائه کریدور ارس و تقاطع صلح بر آن تاکید دارند و معتقدند این بازگشایی ها، باید با رعایت حاکمیت و تمامیت ارضی کشورها و بدون تغییر مرزهای بین المللی صورت بگیرد. از این منظر لاوروف در اظهارات خود آگاهانه از کاربرد واژه کریدور خودداری کرده است کما اینکه مقامات روسیه از جمله  معاون نخست وزیر روسیه و مسئول در مذاکرات سه جانبه روسیه ، ارمنستان و جمهوری آذربایجان، پیش از این بر مخالفت با هر نوع کریدور تاکید کرده اند. با وجود این جمهوری آذربایجان سرخورده از اجرای کریدور با تهدید نظامی  و لابی‌ها و ترول های اینترنتی آن تلاش می‌کنند این موضع روسیه را به معنای موافقت مسکو با کریدور جعلی زنگزور القا و فشار روانی را علیه ارمنستان و ایران در آستانه فعالیت دولت چهاردهم افزایش دهند.

 نکته دوم، اگرچه بازگشایی خطوط مواصلاتی بشکل عادی بین جمهوری آذربایجان  و ارمنستان برای توسعه همکاری‌ها و همگرایی منطقه‌ای مفید هست با وجود این از منظر حقوقی،  استناد روسیه به  توافقنامه ۲۰۲۰ برای بازگشایی خطوط مواصلاتی مشروعیت ندارد.  به دلیل آنکه با حمله جمهوری آذربایجان به قرا‌باغ در سپتامبر ۲۰۲۳ و همچنین پاکسازی قومی ارامنه قراباغ  و از بین رفتن کریدور لاچین که در توافقنامه مذکور اشاره شده است توافقنامه ۲۰۲۰ عملاً منسوخ شده است کما اینکه ماه گذشته جمهوری آذربایجان و ارمنستان در اقدامی مهم توافق کردند که بند مربوط به گشایش خطوط مواصلاتی منطقه‌ای را از پیش نویس پیمان صلح حذف نمایند. این بدان معناست ایروان و باکو توافقنامه را پایان یافته می‌دانند.

نکته سوم، بعید است که روسیه به عنوان یکی از قدرت های جهانی، از طرح ناتو با محوریت انگلستان برای ایجاد باصطلاح جهان ترک در قالب پان تورانیسم انگلیسی به عنوان ابزار جدید غرب در گذار به نظم نوین منطقه و جهانی بیخبر باشد؛ بویژه اینکه جهان تورانی مد نظر ناتو عملکرد خودش را در تحولات منطقه ای و جهانی اخیر از جمله حمایت از جنایت رژیم صهیونیستی در فلسطین و تقویت دولت زلنسکی در اوکراین از طریق ارسال سوخت ، ارزاق ، تجهیزات، سلاح و نیروی مزدور نشان داده است . کریدور جعلی زنگزور سنگ بنای اصلی پی ریزی باصطلاح جهان ترک و تورانی مد نظر نظم آنگلوساکسونی می‌باشد. از این‌رو  روسیه با آگاهی از این موضوع،  اما با یک برآورد اشتباه ، خوشبینانه و معیوب پس از جنگ ۲۰۲۰ تلاش کرد مسئله کنترل و نظارت بر کریدور جعلی زنگزور را عهده‌دار شود تا بتواند از آن به عنوان ابزاری در مقابل ناتو و کنترل آن بر تنگه‌های دریایی بسفر و داردانل استفاده نماید اما بدلیل نارضایتی ارمنستان از سیاست‌های یک جانبه مسکو، رویکرد غرب‌گرایانه پاشینیان و هماهنگی باکو و آنکارا برای اخراج روسیه از قفقاز در این خصوص موفق نشد. به طوری که باکو با پیشنهاد مدل کالینینگراد برای ارتباط جمهوری آذربایجان با نخجوان عملاً نشان داد که به دنبال کریدوری بدون  روسیه  است. اکنون نیز مسکو با همان رویکرد اشتباه و تحت تاثیر تنگناهای جنگ اوکراین و با  رجحان منافع کوتاه مدت بر منافع بلند مدت ، مسیری را می پیماید که منتهی به تقویت حضور ناتو در قفقاز و آسیای مرکزی می شود.

 نکته چهارم، در شرایطی که جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای حذف موضوع خطوط مواصلاتی منطقه‌ای در پیش‌نویس توافقنامه صلح توافق کردند، انتقاد لاوروف از موضع ارمنستان در خصوص جلوگیری از گشایش خطوط مواصلاتی از سیونیک که بیشتر بر ارتباط ریلی اشاره دارد، ناشی از سه دلیل عمده می‌باشد: ۱. رئیس جمهور روسیه در سفر به جمهوری آذربایجان امتیازات کلان و جدیدی در حوزه انرژی و انتقال آن از الهام علیف دریافت کرده است،  از جمله این امتیازات حضور بیشتر روسیه در حوزه‌های نفت و گاز جمهوری آذربایجان و افزایش حجم انتقال گاز روسیه با استفاده از خطوط لوله جمهوری آذربایجان به بازارهای اروپایی بدون عنوان گازپروم می‌باشد؛ بنابراین تاکید لاوروف بر بازگشایی خطوط مواصلاتی بدون کاربرد عنوان کریدور نوعی “قدردانی شکلاتی” در قبال امتیازدهی باکو می‌باشد. ۲. تحت تاثیر جنگ اوکراین و تشدید وخامت در جبهه‌های جنگ و ضربه حیثیتی ناتو و اوکراین به  مسکو در کورسک، روسیه هرچه بیشتر در تنگنای ژئوپلیتیکی و ترانزیتی در منطقه قرار گرفته است. در این وضعیت علی رغم وجود راه‌های آلترناتیو مانند دالان شمال -جنوب به ویژه از مسیر آسیای مرکزی و کاسپین، به دلیل عوامل مختلفی نظیر امتیازدهی های باکو و نفوذ لابی‌های غربی در وزارت خارجه روسیه،  مقامات مسکو بر گشایش خطوط مواصلاتی منطقه‌ای  از طریق سیونیک تاکید می کنند و  تصور می‌کنند می‌توانند در موقع لازم از تبدیل این خطوط  مواصلاتی به دالان تورانی ناتو جلوگیری کنند. ۳. لاوروف با این موضع‌گیری تلاش کرده است با تحت فشار گذاشتن ارمنستان بار دیگر ناخرسندی روسیه را سیاست‌های غرب‌گرایانه پاشینیان و اقدامات دولت ایروان در دوری از پیمان امنیت دسته جمعی و عضویت آن در دیوان بین‌المللی کیفری و افزایش همکاری با فرانسه و آمریکا بموازات اخراج مرزبانان روسی را نشان دهد. این در شرایطی است که با توجه به عملکرد مسکو و پیمان امنیت دسته جمعی در زمان جنگ دوم و سوم  قرا باغ، این رویکرد باعث دوری هرچه بیشتر ایروان از روسیه و توجیهات جدید دولت پاشینیان برای روسیه گریزی خواهد شد.

 نکته پنجم،  مقامات روسیه به خوبی بر اهمیت کریدور ارس در برقراری ارتباط مواصلاتی جمهوری آذربایجان به نخجوان که در ادامه نقش سه دهه ای ایران در این خصوص می‌باشد، واقف هستند. کریدور ارس نه تنها باعث گشایش خطوط مواصلاتی در دو طرف قفقاز می‌شود بلکه بهانه پیگیری فتنه های ژئوپلیتیکی و امیال تاریخی و قومی را از باکو و آنکارا که به عنوان پیمانکاران نظم آنگلوساکسونی عمل می‌کنند، از بین می‌برد. بنابراین منافع روسیه در حمایت آشکار از کریدور ارس می‌باشد . در این خصوص نگاه آسیب شناسانه روسها به برخی از اشتباهات خود در قفقاز و آسیای مرکزی که منجر به افزایش نفوذ آمریکا،  ناتو، انگلستان و رژیم صهیونیستی در دو سوی کاسپین شده است، موثر خواهد بود. با توجه به منافع مشترک ایران و روسیه در بسیاری از حوزه‌ها در قفقاز، مقامات مسکو نباید این تصور را ایجاد بکنند که همچنان از عینک انحصارگرایی به معادلات قفقاز نگاه می کنند.  کریدور ارس ظرفیت بزرگ همکاری‌های ایران و روسیه برای تغییر معادلات در قفقاز در فرایند گذار به نظم نوین می‌باشد.

نکته ششم،  یک تقسیم کار هماهنگ میان اقدامات جمهوری آذربایجان و ترکیه با اقدامات ناتو علیه روسیه وجود دارد. ناتو با درگیر کردن روسیه در اوکراین و با استفاده ویژه از ظرفیت ترکیه اقدام به انسداد مرزهای اروپایی روسیه و محاصره آن در دریای سیاه کرده است. در تکمیل این موضوع ترکیه و جمهوری آذربایجان ماموریت دارند ظرفیت ترانزیتی روسیه را در مسیر مورد نظر نظم‌ آنگلوساکسونی یعنی دالان تورانی ناتو متمرکز کنند تا از این طریق کنترل بیشتری بر تحرکات مسکو  داشته باشد. طبیعی است که ترکیه به عنوان نماینده دیرینه ناتو و جمهوری آذربایجان به عنوان یک ساختار ماسونی تحت سیطره انگلیس چنانچه انبوه تحولات سیاسی، نظامی و اقتصادی سه دهه قفقاز نشان داده است، هیچگاه زمینه تقویت دراز مدت مسکو را در منطقه فراهم نمی‌سازند. این دو بیشترین نقش را در سال‌های اخیر در تضعیف و اخراج روسیه از قفقاز داشتند ، کما اینکه اکنون نیز باکو حتی حاضر به موافقت با گشایش کنسولگری روسیه در قراباغ نیست. از این رو منطق روسیه برای تاکید بر گشایش خطوط مواصلاتی چه به دلیل تنگناهای جنگ و چه بغض از ارمنستان، در نگاه دراز مدت، معیوب می‌باشد و طبیعتا تبعات منفی بیشتری متوجه روسیه خواهد کرد.

نکته هفتم، در شرایطی که ناتو برای تشدید فشارها بر روسیه به دنبال ایجاد یک کانون جدید درگیری علیه مسکو در قفقاز با محوریت گرجستان و تحرکات جمهوری آذربایجان هست، اظهارات جانبدارانه لاوروف در خصوص خطوط مواصلاتی  نشان می‌دهد که مسکو تا چه میزان از سردرگمی در قفقاز به سر می‌برد، چه اینکه این نوع اظهارات می‌تواند محرکی برای جمهوری آذربایجان و ترکیه برای دور جدید ماجراجویی در قفقاز برای پیگیری دالان تورانی ناتو یا حداقل امتناع آنها از صلح و عادی سازی مناسبات با ایروان باشد. بویژه اینکه باکو در حال حاضر شریک اول ،سیاست های تنش زایانه رژیم کودک کش صهیونیستی در این منطقه است. اگرچه به دلایل مختلف از جمله قطعیت خطوط قرمز تهران در قفقاز و تصمیم برای تأدیب رژیم اسرائیل و اذناب اش در هر نقطه ممکن، بعید می باشد ولی طبیعی است در صورت تحقق،  روسیه مهمترین متضرر در این سناریو خواهد بود. روس‌ها در این خصوص میتوانند از رویکرد جامع چین در قفقاز پیام بگیرند، پکن با افزایش سرمایه‌گذاری در خطوط راه آهن و راه های گرجستان نشان داد که با آگاهی از تبعات شکل‌گیری یک دالان قومی به اصطلاح ترانزیتی در منطقه بر استان سین کیانگ،  بر تقویت کریدور میانی به جای کریدور جعلی زنگزور متمرکز شده است .

نکته هشتم، موضع اصولی ایران در خصوص مباحث مواصلاتی منطقه از همان زمان انعقاد توافقنامه آتش بس ۲۰۲۰ مشخص و بلاتغیبر بوده است. ایران با هرگونه تغییرات ژئوپلیتیکی و مرزی  در قفقاز مخالف هست و بیانات مقام معظم رهبری در دیدار ۲۸ تیر ۱۴۰۱ با پوتین و اردوغان و همچنین دیدار ۲ خرداد ۱۴۰۳ با پاشینیان در این خصوص گویا هستند. ایران با هر کریدوری که منجر به تغییرات مرزی بشود، مخالف است. همچنین تهران اگرچه با بازگشایی خطوط مواصلاتی عادی منطقه‌ای به شرط رعایت حاکمیت کشورها مخالف نیست اما معتقد است ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان پیمانکاران نظم آنگلوساکسونی  برای ایجاد به اصطلاح جهان تورانی از خطوط مواصلاتی نیز به عنوان زمینه سازی برای پیشبرد فتنه های قومی ژئوپلیتیکی استفاده خواهند کرد.  از این منظر از دیدگاه تهران ایروان حتی برای جلوگیری از بازگشایی خطوط مواصلاتی در منطقه در چهارچوب اختیارات حاکمیتی خود حق دارد و استناد به توافقنامه منسوخ ۲۰۲۰ اعتبار حقوقی ندارد.

*دکتر احمد کاظمی