انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و فرصت طلبی مساواتیان در آران
دکتر احمد کاظمی – دکترای حقوق بین الملل و کارشناس ارشد قفقاز
در شب ششم و بامداد روز هفتم نوامبر سال ١٩١٧ میلادی ، و در حالیکه چندماهی از سقوط نیکلای دوم آخرین تزار روسیه نمی گذشت، بلشویک ها براساس یک نقشه طراحی شده مراکز عمده تصمیم گیری شهر پتروگراد «سنت پترزبورگ» پایتخت وقت روسیه را تصرف کردند. این کودتا علیه دولت موقت (منشویک ها)که بدون حمایت واقعی مردم انجام شد در واژگان بلشویک ها (که بعدها کمونیست نامیده شدند) انقلاب اکتبر نام گرفت. انقلاب اکتبر روسیه سرآغاز تحولات گسترده ای در این بخش جغرافیای زمین شد که با تاسیس اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر ۱۹۲۲ موجب ایجاد نظام دو قطبی در جهان برای هفتاد سال گردید .
اگرچه طراحان و عاملان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م در ابتدا و پس از ساقط کردن دموکراسی نوپای دولت موقت روسیه که عمدتا از منشویک ها بوده و از فوریه ۱۹۱۷ با سقوط امپراتوری تزاری برقرار شده بود، اصولی نظیر «صلح فوری»، «زمین برای دهقانان»، «تمام قدرت برای سویت ها» (شعار نان، صلح، زمین) و همچنین آزادیخواهی و رفتار برابر با ملل دیگر را داشتند اما پنج سال بیشتر طول نکشید که در ۱۹۲۲ سال با تاسیس اتحاد جماهیر شوروی و بویژه پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴م، آن شعارها و آرمان های انقلاب سوسیالیستی به فراموشی سپرده شد.
علیرغم این ، همان فرصت چند سال اول انقلاب اکتبر ، به دلیل مشغول بودن بلشویک به تمرکز قوا برای رویارویی با مخالفان داخلی (جنگ داخلی با ارتش سفید مورد حمایت انگلیس)، تلاش برای کسب اعتبار منطقهای با شعار لغو تحمیلات سیاسی (از جمله اعلامیه لنین در سال ۱۹۱۷م به ملل مسلمان مشرق زمین)، کاستن از دغدغههای مرزی، تفاوت ماهوی حکومت بلشویکی با رژیم سرمایهداری تزارها، و بهمراه دیگر عوامل نظیر وقوع جنگ خانمانسوز در اروپا و اشغال بخش هایی از ایران توسط انگلیس و عثمانی و ناکارآمدی دولت مرکزی باعث شد که موضوع استقلال خان نشین های بزرگ قفقاز در دستور کار برخی از فعالان سیاسی آن روزگار قرار گیرد. بویژه اینکه بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷، دولت موقت روسیه، کمیته ویژه قفقاز جنوبی را تاسیس کرد و نهایتا در ۲۴ فوریه به طور علنی ایجاد جمهوری دموکراتیک قفقاز اعلام شد اما به علت خیانت و درخواست مساواتیان از عثمانی و تجاوزات عثمانی به قفقاز با لشکرکشی نوری پاشا و ادعای مالکیت آنها بر تفلیس، اچمیادزین و الکساندرپل و روی دادن جنگ های باش آپاران و سردار آباد، جمهوری دموکراتیک فدراتیو قفقاز بمدت قابل توجهی دوام نیاورد . نهایت در ۲۶ می ۱۹۱۸ جمهوری دموکراتیک گرجستان اعلام استقلال کرد. دو روز بعد از آن نیز جمهوری دموکراتیک ارمنستان و جمهوری دمکراتیک آذربایجان اعلام استقلال کرده بودند و این پایان کار برای جمهوری دموکراتیک فدراتیو قفقاز و در واقع خط پایانی بر ایده یکپارچگی قفقاز بود، ایده ای که تدوام آن با برقراری همزیستی مسالمت آمیز ملل اقوام قفقازی می توانست بسیاری از مشکلات امنیتی و سیاسی این منطقه را که به امروز ادامه دارد، حل نماید.
اما آنچه در این روند جنجالی و تامل بر انگیز بود آن است که بر خلاف ارمنستان و گرجستان، مساواتیان در گنجه و بادکوبه که بنوعی شعبه حزب اتحاد و ترقی ترکان جوان در قفقاز محسوب می شدند، از نامگذاری جمهوری تازه تاسیس به نام تاریخی این منطقه یعنی آران و یا آلبانیای قفقاز و یا شروان خودداری کردند. مساواتیان و در راس آنها محمد امین رسول زاده با نقض صریح تعهدات عام الشمول جامعه بین المللی، با سرقت عنوان «آذربایجان» که تا آن روزگار به مناطق شمال غرب ایران در جنوب ارس اطلاق می شد، از این عنوان برای نامگذاری دولت جدید تاسیس استفاده کرده اند که این موضوع موجب اعتراض رسمی ایران شد. بدین ترتیب مساواتیان با پیروی از امیال پان ترکیستی انورپاشا – از رهبران قیام ۱۹۰۸م علیه سلطان عبدالحمید عثمانی – که بدنبال تحقق طرح های پان ترکیستی تئورسین های یهودی نظیر دیوید آرتور لملی (۱۸۳۲-۱۹۱۱م) و آرمینیوس وامبری (۱۸۳۲-۱۹۱۳م ) بود، اولین اشتباه اساسی را در نحوه پایه گذاری یک واحد جدید سیاسی در منطقه آران مرتکب شده اند. آنها در حالی جمهوری خود را جمهوری دموکراتیک اعلام کردند که که سرقت نام مناطق شمال غرب ایران ، اقدامی غیردموکراتیک و غیرحقوقی بود . چرا که اسناد متقن تاریخی نشان می دهد که تا سال ۱۹۱۸م آذربایجان تنها به مناطق شمال غرب ایران منحصر می شود و سرزمین های واقع در میان ارس و کورا آران یا آلبانیای قفقاز خوانده می شد.
واقعیت این است که موضوع بازگشت سرزمین های جداشده از ایران در قراردادهای گلستان و ترکمنچای (۱۸۱۳ و ۱۸۲۸ م) همواره به عنوان یک آرمان برای مردم آران مطرح بود و کما اینکه بعد از انقلاب اکتبر نیز گروهها و نهضت های انقلابی در بادکوبه در راستای این هدف تاسیس شدند. حتی برخی از چهره های مساواتیان نیز از همین موضوع هدف سوءاستفاده و به اعتماد افکار عمومی خیانت کردند. نابسامانی های پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و فرصت طلبی مساواتیان در سرقت نام تاریخی مناطق شمال غرب ایران، نه تنها با اعتراض های رسمی ایران ، بلکه با واکنش های خودجوش مردمی بویژه در مناطق شمال غرب ایران مواجه شد ، بطوریکه شیخ محمد خیابانی در تبریز در اعتراض به اقدام مساواتیان در سرقت نام تاریخی این منطقه ، نام جنبش خود را جنبش آزادیستان نامگذاری کرد، جنبشی که علاوه بر پیگیری رویکرد آزادیخواهی و مبارزه با استبداد در داخل ایران ، آزادی و بازگشت سرزمین های جداشده از پیکره ایران در قفقاز را به عنوان یک آرمان برای خود می نگریست. در بُعد رسمی، نیز پس از تاسیس جامعه ملل ، وزیر امورخارجه وقت ایران در این نهاد ، به نامگذاری منطقه آران به نام آذربایجان اعتراض کرد. اگر چه مساواتیان و از جمله محمد امین رسول زاده با موضع گیری و نگارش مقالاتی در مختاریت آذربایجان سعی کردند هر گونه شائبه توسعه طلبی ارضی را منکر شوند اما این تلاشها نتوانست اعتماد طرف ایرانی را فراهم سازد چرا که امیال پان ترکیستی آنها آشکار بود چنانچه محمدامین رسولزاده در کتاب آذربایجان جمهوریتی، مردم آران و شروان را «ترکان آذری» و حتی از این پندار گام فراتر نهاده، دریای کاسپی را دریای قوزغون (قوزغون دنیزی) نامیده است که در هیچ سندی نمیتوان یافت که بخوبی نمایشگر افکار وی می باشد.
فرصت طلبی مساوتیان در سرقت سیاسی عنوان آذربایجان تبعات کوتاه مدت و دراز مدتی داشت که بخشی از آثار آن در حال حاضر نیز مشهود است.
نخست آنکه اقدام مساواتیان در سرقت نام آذربایجان تصویری منفی از تحرکات استقلال طلبانه در قفقاز به افکار عمومی جهان منعکس کرد و از این جهت اقدام مساواتیان نه تنها ستمی در حق مردم آران و شروان بلکه اجحافی در حق مردمان گرجستان و ارمنستان بود که تلاش داشتند سیمایی مثبت از تحرکات استقلال طلبانه در قفقاز به جهانیان نشان دهند.
دوم آنکه این اقدام مساواتیان و اعتراض ها و واکنش های صورت گرفته به آن، بعنوان مانعی در عضویت جمهوری دموکراتیک آذربایجان در سازمان های جهانی مهم آن روزگار نظیر اتحادیه پستی جهانی و سازمان بین المللی کار عمل کرد و این دولت تازه تاسیس علیرغم تلاشهای بسیار به مذاکرات کنفرانس صلح ورسای – که طی آن به تاسیس جامعه ملل در ۲۵ ژانویه ۱۹۱۹ تصمیم گرفته شد- ، دعوت نگردید و بسیاری از کشورها از شناسایی آن خودداری کردند . جالب اینکه برغم دعوت نشدن جمهوری دموکراتیک آذربایجان به کنفرانس صلح ورسای، نمایندگانی از طرف آن به ورسای اعزام شد که مدت ها اجازه ورود به کنفرانس را نیافتند و از نمایندگان ایران برای حضور در این کنفرانس کمک خواستند و نهایتا با مساعدت نمایندگان ایران و در چارچوب هیات ایرانی به محل کنفرانس راه یافتند. امروزه در حالی در باکو صحبت از صدسالگی جمهوری دموکراتیک آذربایجان می شود که برای افکار عمومی این سوال مطرح است که چرا علیرغم این همه قیل و قال درباره استقلال و موجودیت جمهوری دموکراتیک آذربایجان، چنین جمهوری در هیچ سیستم و سازمان منطقه ای و بین المللی آن زمان حضور نداشت، بعنوان نمونه علیرغم کثرت کارگران در باکو بویژه در بخش نفت ، و علیرغم اینکه در سال ۱۹۱۹ سازمان بین المللی کار تاسیس و اولین اجلاسیه کنفرانس بین المللی کار در ماه اکتبر همان سال در واشنگتن برگزار شده بود، اما جمهوری دموکراتیک آذربایجان در آن حضور داشت. این جمهوری تازه تاسیس در اتحادیه پستی جهانی که بعنوان یکی از قدیمی ترین سازمان های بین المللی ، آن روزگار بود- در سال۱۸۷۴ م تاسیس شده است – نیز عضویت نداشت. در واقع جامعه جهانی آن روزگار، اساسا نگاهی به این جمهوری تازه تاسیس به عنوان کشور مستقل نداشته است؟ اعضای جامعه ملل ، نهادی که حدود هشت ماه پس از انحلال حکومت مساواتیان (۲۸ آوریل ۱۹۲۰) در ۱۵ نوامبر ۱۹۲۰ تاسیس شد هیچ واکنش منفی به انحلال دولت مساواتیان نشان ندادند. تاسیس کشوری با سرقت نام تاریخی منطقه ای از یک کشور کهن، نه تنها در آن روزگار بلکه امروز نیز از دید افکار عمومی غیر قابل قبول است کما اینکه علیرغم گذشت حدود سه دهه از تاسیس جمهوری مقدونیه، مردم یونان با این نام کنار نیامدند و در پی اعتراض های یونان، نهایتا مقدونیه نام خود را به مقدونیه شمالی تغییر داد که این نیز مورد پذیرش یونانیان نیست.
نکته سوم اینکه عواملی نظیر استقبال مساواتیان از اشغالگران ترک در قفقاز به عنوان نیروهای آزادیبخش در ۱۲ فوریه ۱۹۱۸ ، واکنش های مربوط به سرقت سیاسی عنوان آذربایجان و نهایتا ناتوانی در برقراری روابط پایدار با ارمنستان و گرجستان به دلیل درگیر شدن در اختلافات ترکها و ارامنه همگی دست به دست هم داد که بلشویک ها را در تصرف مجدد این مناطق مصمم تر سازد. واقعیت این است که پیروی مساواتیان از اهداف توسعه طلبانه انورپاشا فرمانده قوای عثمانی برای اجرای پان ترکیسم در قفقاز، در تحریک بلشویک ها نقش اساسی داشت . چنانچه در کتاب «تاریخ آذربایجان» از انتشارات آکادمی علوم جمهوری شوروی آذربایجان آمده است که محافل حاکم ترکیه کوشیدند تا «برنامۀ توسعهطلبانۀ پانترکیستی خود را با تصرف قفقاز به مرحلۀ اجرا گذارند». برای اجرای این هدف سران ترکان جوان، انورپاشا و دیگران درصدد برآمدند که زیر پرچم پانترکیسم جبهۀ واحدی از نیروهای مرتجع قفقاز پدید آورند. ضدانقلابیون ناسیونالیستِ آذربایجان (آران و شروان) که از هجوم ترکان جرأت یافته بودند، راه خیانت ملی در پیش گرفتند و در صدد برآمدند تا این منطقه را به «هممسلکان ترک خود» تسلیم کنند. نیروهای اشغالگر ترک به فرماندهی نوریپاشا و مساواتیان با آتش و شمشیر نهضت انقلابی در آذربایجان را سرکوب کردند و شهر باکو را متصرف شدند. مساواتیان که بنا به نوشتۀ مؤلفان کتابهای رسمی «تاریخ آذربایجان» و «فرهنگ دائرهالمعارفی شوروی»، پانترکیست بودند و از ترکان پیروی میکردند، پس از تصرف باکو از سوی ترکان، از گنجه به باکو منتقل شدند . محمدامین رسولزاده ـ رهبر مساواتیان ـ جمهوری جدید را «ترکیۀ کوچک» نام داد و اعلام کرد که این جمهوری با ترکیۀ بزرگ دارای مناسبات برادرانه است.
بدین ترتیب برخلاف جمهوری های دموکراتیک ارمنستان و گرجستان، جمهوری دموکراتیک آذربایجان در خدمت امیال ترکیه قرار گرفته بود. بر این اساس نیز برخی از استراتژیست های قفقاز بر این نظرند که در صورتیکه مساواتیان اشتباهاتی نظیر استفاده از نامگذاری جعلی و تبعیت از منویات انورپاشای عثمانی را مرتکب نمی شدند و روابط مسالمت آمیز با گرجی ها و ارامنه که در تاریخ منطقه دارای سابقه است، پایه گذاری می کردند جمهوری های تازه تاسیس قفقاز از پشتوانه قوی دربرابر بلشویک برخوردار شده و احتمال داشت حتی به جای الحاق به اتحاد جماهیر شوروی ، موقعیت حقوقی شبیه جمهوری های بالتیک در بلوک شرق را کسب می کردند.
علی ای حال سقوط حکومت مساواتیان و عدم حمایت مردمی از آن و ناتوانی مساواتیان در ایستادگی در برابر بلشویک ها، گواه عدم تائید خط مشی مساواتیان توسط مردم بود. با ورود ارتش سرخ به باکو در سال ۱۹۲۰ و سقوط مساواتیان ، اتحاد جماهیر شوروی بویژه با روی کارآمدن استالین با دوری از آرمانهای انقلاب سوسیالیستیِ اکتبر، نه تنها از اعاده نام تاریخی آران به این منطقه خودداری کرد بلکه در راستای استراتژی دسترسی به آبهای گرم ، کوشید با حفظ نام جعلی آذربایجان بر آران ، از آن به عنوان ابزاری برای تحریک مناطق آذری نشین شمال ایران استفاده نماید که اوج آن دردوره استالین و اشغال شمال ایران بود. در واقع فاز دوم طرح دوم سرقت سیاسی عنوان تاریخی «آذربایجان » که توسط مساواتیان و در سالهای اولیه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ اجرایی شده بود، در دوره استالین با ابداع واژه های مجعول باصطلاح آذربایجان جنوبی و آذربایجان شمالی توسط دایره سیاسی ارتش سرخ و تبلیغ آن در روزنامه «وطن یولوندا» عملیاتی و این سرقت سیاسی با بکارگیری برخی از نویسندگان و شاعران باصطلاح خلق، به ابزار ادبیات فراق نیز تجهیز گردید.
پس از فروپاشی شوروی نیز فاز سوم پروژه سرقت سیاسی عنوان تاریخی «آذربایجان» با صحنه گردانی پنهانی صهیونیست ها و با محوریت تشدید ادعای وجود آذربایجان مستقل تاریخی و نفی هویت مشترک آذربایجان قفقاز(آران) با ایران اجرایی شده است که بر اساس آن ادعا می شود بجای ایران تاریخی، آذربایجان مستقل تاریخی بوده است؟! که بر اساس قراردادهای گلستان و ترکمنچای میان دو قدرت روسیه و ایران تقسیم شده بود و اکنون بخش باصطلاح شمالی آن مستقل شده است.
پس از صدسال از فرصت طلبی مساواتیان در قفقاز از تحولات سالهای اولیه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه ، امروزه تلاشها و قراینی از پیوند طرح های امروز صهیونیسم برای جمهوری آذربایجان با اقدامات مساواتیان در سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۰ مشاهده می شود که یکی از آنها جعل و در مواردی برجسته سازی حضور یهودیان در کابینه محمد امین رسول زاده ( یئوسی گیندس وزیر بهداشت، مارک آبرگوز معاون وزیر مالیه و کاپلان وزیر امور دینی) می باشد. بدین ترتیب می توان گفت بر خلاف جمهوری ارمنستان و گرجستان که سالهاست از بندهای تحولات پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و میراث های شوم بجا مانده از دوران شوروی گسسته اند و نگاه به آینده دارند، جمهوری آذربایجان همچنان در گرداب رویکردی می چرخد که حاصل اشتباه سیاست بازان مساواتی و فرصت طلبی آنها از کودتای بلشویک ها یا همان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه می باشد .
دیدگاه خود را بنویسید