سخن ناشر

مدت زمان مدیدی است که «مطالعات افول آمریکا» یا «افول پژوهی آمریکا»، یکی از مهمترین موضوعات کانونی مطالعات سیاسی و بین المللی در آمریکا و کشورهای دیگر و همچنین رسانه‌های بین المللی را تشکیل می‌دهد. علیرغم هیاهوی رسانه‌های غربی برای بازنمایی تصویر غیرواقعی و قدرتمند از توانایی‌های آمریکا، از منظر پژوهشگران، دوران پسا آمریکا آغاز شده است. این موضوع نه تنها در مطالعات موسسات پژوهشی و مراکز علمی غیر آمریکایی، بلکه در گزارش‌های برخی از اندیشکده‌های معتبر آمریکایی نیز با استفاده از واژه‌هایی نظیر «افول» اشاره شده است. اگرچه بیشتر تحلیل‌ها و مستندات درباره افول آمریکا، به ضعف‌های ساختاری اقتصادی آمریکا از جمله «کاهش رشد اقتصادی»، «افزایش روزافزون بیکاری»، «تشدید استقراض خارجی» (بدهی۷۳ تریلیون دلاری)، «پایان هژمونی دلار»، «کسری موازنه تجاری»، «فساد نهادینه شده و ناکارآمدی فدرال رزرو» و «پایان محوریت آمریکا در تجارت بین‌الملل» مربوط می‌باشد، اما واقعیت این است که پدیده افول آمریکا، پدیده‌ای «تک موضوعی» نبوده و شامل مجموعه‌ای از حوزه‌های مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی، فرهنگی، اجتماعی، حقوق بشری، رسانه ای، علمی-بهداشتی، اخلاقی و دینی می‌شود و فرایند افول آمریکا توامان در سطوح نرم و سخت ادامه دارد.
در سطوح نرم، آمریکا همچون کشوری یاغی به ستیز با نظم حقوق بین المللی پرداخته و بسیاری از ارزش‌های سیاسی و اجتماعی که در گذشته مبنای شکل‌گیری قدرت آمریکا بوده به فراموشی سپرده شده و باصطلاح ارزش های آمریکایی در زمینه حقوق بشر، دموکراسی، عدم تبعیض و مقابله با نژاد پرستی در جهان رنگ باخته است؛ چنانچه مقام معظم رهبری فرموده اند: «امروز این ارزش ها مایه‌ی مسخره‌ی همه‌ی دنیا شده، حتّی دوستانشان آنها را مسخره می کنند، رژیم آمریکا بشدّت دچار انحطاط سیاسی و انحطاط مدنی و انحطاط اخلاقی شده است». در سطوح سخت نیز مراکز مطالعاتی آمریکا در خصوص فرایند افول اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا متفق القولند و از آن به عنوان «افول موریانه‌وار»» نام می‌برند.
اگرچه در مطالعات افول پژوهی آمریکا، مباحث مربوط به افول علمی، اجتماعی و فرهنگی آمریکا، عمدتاً تحت تاثیر مباحث افول اقتصادی، نظامی و سیاسی این کشور قرار گرفته است اما واقعیت این است که افول آمریکا عمدتا از عرصه‌های داخلی شروع شده است. برتری در علم و تحقیقات پایه، عامل اصلی هژمونی آمریکا در عرصه‌های مختلف بین المللی بوده است؛ بطوریکه آلوین تافلر در کتاب خود با عنوان «ثروت انقلابی» ضمن اذعان به نارسایی‌ها در ساختارهای مختلف اقتصادی، سیاسی و قانون گذاری آمریکا، برتری علمی را عامل هژمونی آمریکا می‌داند. این در شرایطی است که برتری علمی و آموزشی آمریکا در سالهای اخیر با چالش‌های جدی مواجه شده است. تحت تاثیر هزینه سیاست‌های جنگ افروزانه آمریکا در اقصی نقاط جهان، بودجه تحقیقات پایه در آمریکا در سالهای اخیر سیر نزولی پیدا کرده است. این موضوع چنانچه در گزارش قابل تامل پایگاه رتبه بندی بین المللی کیو. اس در سال ۲۰۲۰ نیز منعکس شده، باعث افول علمی و افت شدید رتبه دانشگاه های آمریکا و صعود جایگاه علمی دانشگاه های کشورهایی چون روسیه، چین و ایران گردیده است. از این رو یو زی و الکساندرا کیله والد در کتاب خود با عنوان «آیا علم آمریکایی رو به افول است؟» می‌گویند آمریکا دیگر قدرت برتر علمی در جهان محسوب نمی‌شود.
در این میان، افول اجتماعی و فرهنگی آمریکا نیز از جمله مقولات مهمی است که در «افول پژوهی آمریکا» عمدتا تحت الشعاع مطالعات افول نظامی، اقتصادی و سیاسی آمریکا قرار گرفته و حتی در مواردی مغفول مانده است. این در شرایطی است که چنانچه برخی از نظریه پردازان مانند «فوکویاما» تاکید دارند، اساسا افول جهانی آمریکا ریشه در مسائل داخلی آمریکا دارد و «چالش بسیار بزرگتر برای جایگاه جهانی آمریکا، داخلی است». در واقع علیرغم تلاش هالیوود و رسانه‌های جهانی آمریکا برای بازنمایی این کشور به عنوان مامن رفاه و کرامت انسانی، قراین متعددی در خصوص افول اجتماعی و فرهنگی آمریکا وجود دارد.
مولفه‌هایی که نشان دهنده افول اجتماعی و فرهنگی آمریکا می‌باشند، به صورت تیتروار عبارتند از: نقض حقوق بشر بویژه اقلیت‌ها و رنگین پوستان در داخل آمریکا به صورت سیستماتیک، تداوم تبعیض‌های نژادی و جنسیتی، رفتار خشونت‌آمیز پلیس، آشوبگر معرفی کردن مردم منتقد از سوی مقامات دولتی، استفاده از ارتش برای سرکوب مردم با نادیده انگاری قانون اساسی، فقر و بی خانمانی بیش از ۴۰ میلیون آمریکایی، بیکاری حدود ۵۰ میلیون نفر در آمریکا، نابرابری اقتصادی و توزیع ناعادلانه درآمدها، شکل گیری جنبش ۹۹ درصدی ها، افزایش تعداد مالکانی که بدلیل بدهی بانکی بی خانمان شده اند، افزایش هزینه‌های آموزشی و درمانی، نبود امنیت روانی و احساس نابرابری اجتماعی، فقدان امنیت اجتماعی برای زنان، افزایش خشونت علیه سیاه پوستان و لاتین تبارها، تقویت جریان سفیدبرترپنداران، معضل لاینحل آزادی حمل سلاح در آمریکا، بحران زندان ها، اضمحلال نهاد خانواده، توسعه پدیده هم خانگی و برسمیت شناختن ازدواج همجنسگرایان.
امروزه مولفه‌های اجتماعی و فرهنگی جامعه آمریکا و اساسا «رویای آمریکایی» نه در داخل و نه در خارج این کشور «برند» محسوب نمی‌شود. بطوریکه فرایند فرهنگی «کوره مذاب» که طی آن فرهنگ مهاجران در جامعه آمریکایی و تحت تاثیر فرهنگ آمریکایی، ذوب می‌شد، مدتهاست که متوقف شده و «مقاومت فرهنگی» از سوی اقلیت‌ها و مهاجران شکل گرفته است. در سطح جهانی نیز پدیده «غرب زدودگی» شکل گرفته است و دیگر آمریکا با عناوینی مانند آزادی، رفاه، رونق اقتصادی، کرامت انسانی و رعایت حقوق بشر شناخته نمی‌شود؛ بلکه با فقر، نابرابری، تبعیض، سرکوب و آمار بالای جنایت از آن یاد می‌شود. در این راستا نظرسنجی موسسه گالوپ در ۱۳۲ کشور جهان نشان می‌دهد ارزیابی مثبت از نقش واقعی آمریکا در سطح بین المللی از حدود ۵۰ درصد در سال ۲۰۰۹ به ۳۰ درصد در سال ۲۰۲۰ رسیده است و دیگر آمریکا از منظر قدرت نرم جهانی، مقام اول را ندارد.
در بین حوزه‌های مختلف مطالعات افول آمریکا، عمدتا مباحث مربوط به افول نظامی، اقتصادی وسیاسی در کانون توجه قرار داشته اند.
در خصوص افول نظامی آمریکا، دیدگاه متعددی از سوی نظریه‌پردازان، سیاستمداران، پژوهشگران و رسانه‌های آمریکایی و غیر آمریکایی مطرح شده است. این دیدگاه‌ها در قالب دو دسته موافقان و مخالفان قابل تقسیم‌بندی هستند:
دسته نخست، مخالف ادعای افول نظامی آمریکا هستند و معتقدند این موضوع از سوی رقبای آمریکا در سطح بین المللی مطرح و بزرگنمایی می‌شود. از دید این عده، رقبای آمریکا با طرح موضوع افول نظامی آمریکا، اهداف متعددی را دنبال می‌کنند. آنها تلاش می‌کنند که در داخل آمریکا، موجب افول باوری در افکار عمومی شده و به اختلافات درونی جامعه آمریکا دامن بزنند و بازسازی قدرت آمریکا و بازسازی یا ایجاد ائتلاف‌های جدید را غیرممکن القاء کنند و متحدان سنتی آمریکا را ناامید سازند.
دسته دوم، موافقان افول نظامی آمریکا هستند و معتقدند که «افول نظامی آمریکا» واقعیتی است که قراین متعددی از جمله موارد ذیل، موید آن هستند:

  • کاهش تعداد نظامیان ارتش آمریکا همزمان با افزایش بی رغبتی در جوانان آمریکایی برای پیوستن به ارتش و تشدید روحیه نژاد پرستی در ارتش؛
  • کاهش تجهیزات و ادوات نظامی راهبردی آمریکا از جمله ناوهای هواپیمابر و افزایش درصد ادوات فرسوده و جایگزین نشده؛
  • کاهش بودجه نظامی آمریکا و چشم انداز نزولی آن در بودجه‌های سالانه؛
  • شکست‌های پی در پی ارتش آمریکا در سطح بین المللی از جمله در افغانستان، عراق و یمن؛
  • تصمیم آمریکا و وادار شدنش به خروج یا کاهش نیروها و پایگاه‌ها در برخی از مناطق راهبردی جهان از جمله در افغانستان و عراق؛
  • تشدید اختلافات آمریکا با سایر اعضای ناتو و تشدید زمزمه‌های لزوم تشکیل ارتش مستقل اروپایی؛
  • از بین رفتن برتری نظامی انحصاری آمریکا تحت تاثیر پیشرفت‌های نظامی چشمگیر در چین و روسیه و برخی از کشورهای دیگر؛
  • تضعیف کارکرد پهپادهای آمریکایی به عنوان یکی از مولفه‌های برتری نظامی آمریکا تحت تاثیر پیشرفت‌های شگرف برخی از کشورها بویژه ایران و محور مقاومت در تولید بومی پهپادها و کاربرد موثر آنها در عرصه میدان و اذعان مقامات نظامی آمریکا به این واقعیت؛
  • تشکیل ائتلافهای نظامی جدید از سوی رقبای آمریکا نظیر ائتلاف سازمان شانگهای که همزمان با همکاری های سیاسی و اقتصادی، همکاری های نظامی در آن، بموازت تشدید شکاف در دو سوی آتلانتیک، شدت گرفته است.
  • کاهش اعتماد متحدان سنتی آمریکا به توانایی آمریکا برای محافظت از آنها بویژه در حوزه خلیج فارس؛
  • ناکامی واشنگتن برای بازنمایی چهره‌ای بشردوستانه از ارتش آمریکا با استفاده از ابزارهای قدرت نرم و افزایش انتقادات جهانی از مداخلات ارتش آمریکا؛
  • عدم شکل گیری اجماع جهانی یا حتی منطقه‌ای درباره دکترین‌های نظامی موسوم به «اقدام پیش دستانه»، «مداخله بشردوستانه» و «مسئولیت حمایت» که مستمسک آمریکا برای مداخله نظامی و اشغالگری در کشورهای مختلف می‌باشند.
  • تشدید تمایلات در میان محافل سیاسی آمریکا به بازگشت این کشور به دکترین مونروئه در سیاست خارجی.

طرفداران ایده افول نظامی آمریکا با طرح اینگونه مستندات، معتقدند فرایند افول نظامی آمریکا از مدتها پیش آغاز شده است و علیرغم هیاهوی رسانه‌های غربی برای بازنمایی تصویر غیرواقعی و قدرتمند از توانایی‌های آمریکا، آمریکا دیگر قدرت یکجانبه و برتر نظامی در جهان محسوب نمی‌شود و قراین این موضوع هم در دوره دونالد ترامپ و هم دوره جو بایدن مشهود است.

در کنار «افول نظامی آمریکا»، «افول سیاسی» این کشور را می‌توان از دو بُعد نظری و عملی مورد ارزیابی قرار داد:
در بُعد نظری بویژه طی سه دهه اخیر، آثار علمی متعددی منتشر شده‌اند که مفهوم افول هژمونی آمریکا را به صورت تئوریک مورد بررسی قرار داده اند. البته مباحث نظری که در خصوص افول هژمونی وجود دارد، صرفاً توسط مخالفین نظام سرمایه داری مطرح نشده است، بلکه در درون خود نظام سرمایه داری نیز آثار ارزشمندی در این حوزه توسط نظریه پردازان شهیر از جمله توماس فریدمن، جوزف نای و فرید زکریا منتشر شده است.
از بُعد عملی نیز قراین متعددی در داخل آمریکا و نظام بین الملل وجود دارد که افول سیاسی این کشور و زوال سیاست خارجی آن را نشان می‌دهند، بخشی از این قراین عبارتند از:

  • رنگ باختن ارزشهای ادعایی مدل دموکراسی آمریکایی در جهان بر اساس نظرسنجی موسسات معتبری نظیر گالوپ و پیو؛
  • شکست آمریکا در ائتلاف سازی‌ها در سطح منطقه‌ای و جهانی و تشدید شکاف میان یورو – آتلانتیک؛
  • تشدید بی اعتمادی به آمریکا در میان متحدان سنتی اش بویژه در پی خروج آمریکا از سازمانها، معاهدات و کنوانسیون‌های بین المللی؛
  • افزایش موارد انزوای آمریکا در تصمیمات شورای امنیت و استفاده افراطی واشنگتن از حق وتو؛
  • افزایش انتقادات از رویکرد‌های آمریکا در میان هم پیمانان اروپایی و اتحادیه اروپا؛
  • شکست‌های مفتضحانه آمریکا در غرب آسیا بویژه در افغانستان، عراق، سوریه، یمن و لبنان؛
  • ناکامی و ناتوانی قدرت نرم آمریکا در بازسازی چهره سیاسی این کشور در سطح بین المللی و تشدید نگاه منفی به کاخ سفید در افکار عمومی جهان؛
  • ناتوانی آمریکا در اجماع سازی جهانی و تشدید بی سابقه تمسک ایالات متحده به حربه تحریم‌های یکجانبه و ظالمانه؛
  • افزایش انتقادات از رویکردهای آمریکا از سوی سازمان ملل، سازمان‌های منطقه‌ای و همچنین محاکم بین المللی؛
  • تشدید رویارویی‌های سیاسی آمریکا با کشورهایی نظیر چین و روسیه و ناتوانی واشنگتن در برابر طرح‌های مسکو و پکن،
  • افزایش تولیدات رسانه‌ای در سطح جهانی با محوریت نقد نظم لیبرال آمریکایی و تاکید بر زوال قدرت آمریکا؛
  • بی اثر شدن استفاده ابزاری واشنگتن از حقوق بشر در سطح جهانی و افزایش درخواست‌ها برای سلب میزبانی سازمان‌های بین المللی از آمریکا؛
  • افول تئوری «نظام تک قطبی» در میان نظریه پردازان و طرح نظریه‌های جدید نظیر نظم «چند قطبی»، «چند مرکزی»، «بدون قطب بندی» و «قطب بندی جدید»؛

در این میان، پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران و به چالش کشیده شدن نظام تک قطبی و ارزش‌های ادعایی لیبرال دموکراسی غربی، و ارایه الگوی موفق از مردم سالاری دینی، یکی از مهمترین تحولاتی بود که نظم نوین لیبرال آمریکایی را به چالش کشید و با ارایه یک مدل جایگزین برای حکمرانی و سیاست، زمینه افول سیاسی نظم آمریکایی را هرچه بیشتر فراهم ساخت. بطوریکه امروزه قراین افول سیاست خارجی آمریکا در غرب آسیا بیش از هر منطقه دیگری نمود دارد. شکست ائتلاف سعودی در یمن، ائتلاف ایساف در افغانستان و ناچار شدن واشنگتن برای خروج از افغانستان و عراق، شکست رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت فلسطین و لبنان، شکست گروه‌های تکفیری مورد حمایت آمریکا در سوریه، ناتوانی آمریکا در تضمین تداوم حیات حکومت‌های مرتجع و دیکتاتوری، همگی حاکی از افول قدرت آمریکا در غرب آسیا است.
در این میان رسانه‌های آمریکایی، در مواجه با موضوع افول آمریکا از جمله در حوزه سیاست خارجی تلاش دارند یا اساسا این موضوع را سانسور یا انکار کنند یا اینکه مشکلات پیش آمده را به دوره دونالد ترامپ و سیاست‌های وی محدود نمایند. برخلاف بازنمایی ای که در رسانه‌های آمریکایی صورت می‌گیرد، این افول و گسست مربوط به دوره یا مقطع خاص مانند دوره دونالد ترامپ نیست بلکه فرایندی ادامه دار است. چنانچه نظر سنجی موسسه اعتبار سنجی اجتماعی ادلمن، نشان می‌دهد روی کارآمدن جو بایدن، تنها سه درصد روی اعتماد آمریکایی‌ها تاثیر گذاشته است. در واقع پس از روی کار آمدن بایدن، علیرغم تقویت جبهه کسانی که معتقدند افول سیاسی آمریکا، توطئه‌ای از سوی دشمنان این کشور هست که بدنبال القای تصنعی «افول باوری» در میان مردم آمریکا هستند، فرایند افول آمریکا که از دهه‌ها قبل شروع شده است، با سرعت ادامه دارد. به قول «تد گالن کارپنتر» پژوهشگر اندیشکده کاتو(کیتو)، افول آمریکا، افولی تدریجی (موریانه ای) ولی مستمر و پیوسته است و جابجایی دولت‌ها در آمریکا و یا بازگشت ریاکارانه این کشور به شعارهای حقوق بشری و دموکراسی نیز نمی‌تواند مانع اساسی در این فرایند ایجاد کند؛ چنانچه مقام معظم رهبری ایران (مدظله العالی) نیز با اشاره به تلاش جبهه رسانه‌ای غرب برای سرپوش گذاشتن بر قراین افول قدرت آمریکا بویژه در قضایای انتخاباتی و سقوط ترامپ، فرموده اند: «لکن حالا امپراتوری خبری دنیا بیشتر در اختیار خود آنها است، سعی می کنند قضیّه را مستور نگه دارند و تمام کنند و سر و تهش را به هم بیاورند؛ امّا قضیّه تمام‌شده نیست؛ قضیّه، خیلی قضیّه‌ی مهم و دنباله‌داری است. آمریکا واقعاً افول کرد و برای همین است که دولت های وابسته‌ی به آمریکا در منطقه دستپاچه‌اند، سراسیمه‌اند؛ بخصوص رژیم صهیونیستی. البتّه آنها درست هم فهمیدند؛ دنیا در این زمینه شاهد و ناظر است که آمریکا، هم در محیط داخلی خود و هم در محیط بین‌المللی افول کرده».
با توجه به اهمیت توسعه مطالعات «افول پژوهی آمریکا » بویژه برای دو گروه هدف شامل رسانه‌های بین المللی و دانشجویان و پژوهشگران حوزه مطالعات روابط بین الملل و ارتباطات، نشر پژوهش‌های کاربردی معاونت برون مرزی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، انتشار ترجمه کتاب «هیزم بر آتش: نقش ترامپ در افول سیاست خارجی آمریکا» را در دستور انتشار قرار داد. اهمیت این کتاب که توسط اندیشکده آمریکایی کاتو (کیتو) منتشر شده است، از این منظر می‌باشد که نشان می‌دهد افول آمریکا از جمله در حوزه سیاست خارجی فرایندی است که منحصر به دوره ترامپ نیست بلکه اقدامات ترامپ افول قدرت نرم و سیاست خارجی آمریکا را تشدید ساخت.
نشر پژوهش‌های کاربردی به نشانی http://arc.irib.ir پیش از این با انتشار ماهنامه‌های «مطالعات افول آمریکا» تلاش کرده است سهمی موثر در «افول پژوهی آمریکا» ایفا نماید و انتشار کتاب حاضر نیز در این راستا صورت گرفته است .
انتشارات پژوهش‌های کاربردی همچنین آمادگی دارد که برای کمک به تولید محتوای علمی در حوزه‌های برون‌مرزی با محوریت دیپلماسی عمومی و رسانه‌ای و مطالعات روابط، سیاست، ارتباطات و حقوق بین‌الملل، همه آثار مرتبط با این زمینه‌ها را به زیور طبع آراسته کند که با مأموریت‌های موضوعی رسانه‌های برون‌مرزی ارتباط داشته باشند و هزینه‌های مالی آن از سوی متقاضیان پرداخت شود.

دکتر احمد کاظمی
نشر پژوهش‌های کاربردی معاونت برون مرزی صدا و سیما
شهریور ۱۴۰۰